قذاقی قربانی همراهی روسیه با غرب

۲۱ اسفند ۱۳۸۹ | ۲۰:۱۸ کد : ۱۰۶۶۴ اروپا
با بالا گرفتن بحث حمله نظامى‌ به ليبى و مخالفت روسيه با اين اقدام، جو بايدن به روسيه سفر کرد تا هم زمان با مذاکره درباره گسترش همکارى‌هاى روسيه و امريکا، مقامات روس را به نحوى در مسئله ليبى با غرب همراه کند. دکتر بهرام اميراحمديان معتقد است که روسيه در نهايت در مسئله ليبى با غرب همراهى خواهد کرد.

ديپلماسى ايرانى: با بالا گرفتن بحث حمله نظامى‌ به ليبى و مخالفت روسيه با اين اقدام، جو بايدن به روسيه سفر کرد تا هم زمان با مذاکره درباره گسترش همکارى‌هاى روسيه و امريکا، مقامات روس را به نحوى در مسئله ليبى با غرب همراه کند. دکتر بهرام اميراحمديان معتقد است که روسيه در نهايت در مسئله ليبى با غرب همراهى خواهد کرد.

گفت‌وگوى ديپلماسى ايرانى با دکتر بهرام امير احمديان، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل روسيه

روسيه در مسئله ليبى در مرحله اول با غرب در تصويب قطعنامه 1970 شوراى امنيت همراهى کرد، اما در حال حاضر به شدت با مداخله نظامى‌ غرب در ليبى مخالفت مى‌کند. چرا با صدور قطعنامه همراهى کرد و چرا با مداخله نظامى‌ مخالفت مى‌کند؟

به نظر من روسيه فکر مى‌کند که با موافقت با دخالت نظامى‌ در ليبى وجهه خود را در خاورميانه از دست خواهد داد، در حالى که روسيه سعى فراوان دارد که جايگاه خودش را در دوره شوروى در خاورميانه احيا کند. روسيه در اين زمينه بسيار فعاليت کرده و شايد بتوان گفت از آغاز دوره رياست جمهورى آقاى پوتين، همه کشورهاى خاورميانه مورد علاقه روسيه بوده و سفر به کشورهاى حاشيه خليج فارس، ليبى، سوريه و ديگر کشورهاى عربى، نشان دهنده توجه روسيه به خاورميانه است.بنابراين به نظر من روسيه با اين تاکتيک مى‌خواهد که وجهه خود را در خاورميانه در دست داشته باشد.

يکى از بازارهاى مهم اسلحه روسيه خاورميانه است، بنابراين در صورتى که در سرنگونى دولت ليبى مشارکت کند، ممکن است به سابقه کوشش‌هايش براى حضور در خاورميانه لطمه بزند.

با جدى شدن بحث بحران ليبى و احتمال حمله نظامى‌ به اين کشور، ما شاهد سفر بايدن به روسيه هستيم. به نظر شما اين سفر با چه هدفى صورت گرفته است؟

طبيعى است که پس از امضاى پيمان کاهش تسليحات هسته اى، نزديکى زيادى بين روسيه و امريکا پيش آمده است و روسيه هم به دليل هزينه بالاى نگهدارى تسليحات هسته اى در زرادخانه‌ها، به توسعه همکارى‌ها در زمينه کاهش تسليحات هسته اى علاقمند است. از اين منظر روسيه در اين بازى بيشتر نفع مى‌برد تا ايالات متحده امريکا. از طرف ديگر، اين براى گسترش خلع سلاح جهانى هم نکته مثبتى است. بنابراين روابط بين امريکا و روسيه بسيار بهبود پيدا کرده است.

سفر آقاى بايدن به روسيه در شرايط کنونى که در خاورميانه و به ويژه شمال افريقا شاهد تحولاتى هستيم، براى ايجاد نوعى همکارى بين امريکا و روسيه است. به اين دليل که در هر حال اگر نيروهاى راديکال در اين کشورها سرکار بيايند، شرايط هم براى اسرائيل و هم براى ديگر بازيگرانى که مى‌خواستند در منطقه فعال باشند از جمله روسيه براى فروش تسليحات و همکارى‌هاى ديگر اقتصادى و فنى يا همکارى‌ها در زمينه هوافضا مشکلاتى ايجاد مى‌شود.

به همين سبب به نظر مى‌رسد که دو کشور براى ايجاد وضع بهترى در خاورميانه که به سمت استقرار حکومت‌هاى راديکال اسلامى‌پيش نرود، در صدد همکارى با يکديگرند. هر دو کشور فکر مى‌کنند که اگر نيروهاى افراطى اسلامى‌در اين کشورها سرکار آيند نه تنها مشکل خاورميانه حل نخواهد شد، بلکه تشديد خواهد شد و مشکلات با توجه به وضع شکننده لبنان، حزب الله و اسرائيل و ديگر مسائل پيچيده تر خواهد شد. خاورميانه آماده دگرگونى‌هاى اساسى است که مورد پسند امريکا و روسيه نيست.

به همين سبب مايل هستند که در ليبى آرامش برقرار شود و بتوانند قذافى را راضى کنند که از قدرت دست بکشد، همان طور که حسنى مبارک و بن على اين کار را کردند. به نظر من مذاکرات بايدن در روسيه بيشتر در رابطه با ليبى بوده است. در تونس آقاى الغنوشى و در مصر اخوان المسلمين اعلام کرده اند که خواهان ايجاد دولت اسلامى‌نيستند و بيشتر به سمت حکومت‌هاى سکولار پيش مى‌روند. بنابراين غرب نگرانى کمترى نسبت به آن‌ها دارد. به نظر من از اين منظر است که همکارى‌هاى روسيه و امريکا بيشتر حول اين محور مشترک انجام خواهد پذيرفت.

آيا مسئله چچن هم در نگرانى روسيه نسبت به روى کار آمدن دولت‌هاى اسلام گرا تاثيرى دارد؟

البته مسئله چچن با موضوعات ديگر متفاوت است. همان طور که مى‌دانيد بعد از حادثه يازده سپتامبر و اظهار همدردى روسيه با امريکا، مسئله چچن در اين چارچوب حل شد. به اين دليل که مسئله چچن به عنوان يک نهضت اسلامى‌حتى از سوى کشورهاى اسلامى‌و عربى هم به رسميت شناخته نمى‌شود. چون فعاليت‌هاى تروريستى آن‌ها و کشتار مردم بى گناه روسيه در اقصى نقاط اين کشور، يک تروريسم کامل است. بنابر اين همان طور که در کشورهاى اسلامى‌بارها اعلام موضع شده است، تروريسم محکوم است، چه در پاکستان باشد، چه در افغانستان و چه در هر کجاى ديگر. بنابر اين اسلام گرايان از چچنى‌ها حمايت نخواهند کرد و مسئله چچن را نمى‌توان در چارچوب مسائل خاورميانه مورد بحث قرار داد.

آيا رايزنى‌هاى بايدن مى‌تواند در موضع روسيه در قبال مسئله حمله نظامى‌ به ليبى تاثيرگذار باشد؟

من فکر مى‌کنم که ممکن است آقاى بايدن در مورد مسئله قذافى، به نقطه مشترکى با روسيه برسد. الان رئيس يک حکومت ملت خود را به صورت بسيار وحشيانه با سلاح‌هاى جنگى مى‌کشد، يعنى جنايت عليه بشريت مى‌کند. اقدام نظامى‌ و يا ايجاد منطقه پرواز ممنوع شبيه آن چه در عراق دهه نود انجام شد گرچه مورد توافق همه نيست، اما بايد ديد گزينه ديگر چيست؟

در حال حاضر تعدادى از کشورهاى خاورميانه مخالفان خود را با ابزارهاى نظامى‌ و با پليس و نيروهاى امنيتى سرکوب مى‌کنند و مردم ابزارى براى اعتراض به اين مسائل در اختيار ندارند و سرکوب مى‌شوند. جامعه جهانى در اين زمينه بيکار نخواهد نشست و در مواردى که جنايت عليه بشريت صورت مى‌گيرد ناگزير است که از طريق شوراى امنيت سازمان ملل وارد ماجرا شود. بالاخره ساختار موجود به اين شکل است، گرچه مورد انتقاد است اما تا ايجاد ساختار جديد در سازمان ملل براى اعمال اراده جامعه جهانى در چنين نقاطى بايد با ساختار موجود کار کرد.

به نظر من سرانجام روسيه موافقت خواهد کرد. اگر به رويه روسيه در مورد چانه زنى‌هايى که در پرونده هسته اى ايران داشت دقت کنيم مى‌بينيم که اعلام مى‌کرد از تصويب قطعنامه‌هاى تحريمى‌عليه ايران جلوگيرى خواهد کرد، اما به هر چهار قطعنامه صادر شده راى مثبت داد. اين نشان مى‌دهد بسيارى از صحبت‌هايى که روس‌ها مطرح مى‌کنند ابزارى براى چانه زنى آن‌ها براى به دست آوردن امتيازات بيشتر است.

نکته بسيار ظريفى در ديدار آقاى بايدن با پوتين اعلام شد. سايت‌هاى روسى اعلام کردند که آقاى پوتين به بايدن گفته است که حالا که امريکا حسن نيت نشان مى‌دهد، بهترين کار براى گسترش روابط روسيه و امريکا لغو رژيم ويزا است. اين حرفى است که عملى شدن آن غيرممکن است چرا که در اين صورت بسيارى از مردم روسيه به امريکا سفر خواهند کرد، سفر به امريکا تابويى در کل تاريخ روسيه از دوران امپراطورى روسيه، شوروى و روسيه جديد بوده است. با وضعيتى که شهروندان قفقازى و چچنى دارند، عملى شدن اين پيشنهاد غير ممکن است اما اين نشان مى‌دهد که روسيه در حال چانه زنى است تا از امريکا امتيازات بيشترى بگيرد. به نظر من در نهايت روسيه با مداخله نظامى‌ يا ايجاد منطقه پرواز ممنوع موافقت خواهد کرد.

عليرغم روند همکارى که امريکا و روسيه در پيش گرفته اند، در هر دو کشور انتقاداتى هم نسبت به گسترش روابط وجود دارد. وقتى بايدن در روسيه در حال رايزنى براى گسترش همکارى‌ها با روسيه بود، جيمز کلپر، رئيس اداره اطلاعات امريکا، ‌روسيه را تهديدى مرگبار براى امريکا خواند. در روسيه هم انتقاداتى به روند رو به گسترش همکارى با امريکا وجود دارد. اين اتقادات ممکن است تاثيرى در روند همکارى داشته باشد؟

من فکر مى‌کنم که وجود انتقادات نسبت به سياست خارجى در داخل کشورها طبيعى است. در همه کشورها نيروهايى هستند که نمادگرا هستند و خواهان ارتباط کمتر با جهان هستند و بيشتر بر نمادهاى ملى خود تاکيد مى‌کنند. در روسيه اوراسياگرايان بر اين باور هستند که روسيه نيازى به جهان غرب ندارد و نبايد با غرب مذاکره کند و امتياز دهد. فرهنگ اسلاو، کليساى ارتدوکس و زبان روسى نمادهايى است که نمادگراها بر آن تاکيد دارند. در مقابل نيروهايى هم هستند که خواهان ارتباط بيشتر با جهان هستند.

در امريکا هم وضع به همين صورت است. در امريکا هم نيروهاى محافظه کار روسيه را هنوز به عنوان يک قدرت برابر با ايالات متحده براى همکارى با اين کشور نمى‌دانند. آن‌ها معتقدند که روسيه هم از جهت توليد اقتصادى، هم از جهت قدرت، جايگاه و شان و منزلت در جامعه جهانى و هم چنين تاثيرگذارى بر نهادهاى بين المللى نسبت به امريکا جايگاه پايين ترى دارد. بنابراين نمى‌خواهند که امريکا با روسيه از جايگاه برابر گفت و گو کند.

به همين سبب اين عکس العمل‌ها را مى‌بينيم، اما به هر صورت به نظر من تيم آقاى اوباما به اين باور رسيده است که همکارى با روسيه در مسائل جهانى هم مى‌تواند روسيه را اميدوار تر کند و اين کشور را از تنش زايى دور کند و هم مى‌تواند به تبديل روسيه از يک روسيه راديکال به يک روسيه معتدل کمک کند.

به نظر مى‌رسد در شرايط کنونى روسيه در نهايت مجبور است ميان غرب گرايى و شرق گرايى يا ملى گرايى يکى را انتخاب کند. به نظر شما روسيه فعلى در نهايت کدام را انتخاب خواهد کرد؟

روسيه ناگزير از همکارى با غرب است. به اين دليل که روسيه از نظر فنى و تکنولوژيک کشورى نيست که بتواند پاسخ گوى نياز‌هاى آينده خود باشد. يا بايد وابستگى کامل به غرب را بپذيرد يا اين که در تعامل با غرب باشد که بتواند از تکنولوژى‌هاى پيشرفته و مدرن براى نوسازى صنايع خود استفاده کند.

روسيه يک کشور قدرتمند يا به تعبيرى قدرت بزرگ نيست. تنها به دليل در اختيار داشتن سلاح‌هاى هسته اى و زرادخانه‌هاى هسته اى است که اکنون در اين جايگاه قرار دارد. بنابراين روسيه براى بازسازى صنايع خود در تمامى‌زمينه‌ها از انرژى گرفته تا تکنولوژى‌هاى بسيار پيشرفته نياز به غرب دارد. روسيه با اين که خود توليد کننده هواپيما بوده است در حال حاضر در خطوط هوايى خود از هواپيماهاى ايرباس و بوئينگ که ساخته غرب است استفاده مى‌کند.

بنابراين مى‌بينيم که کشورى که ادعاى پيشرفت و قدرت دارد، هنوز نمى‌تواند نياز‌هاى خود را برطرف کند و متکى به غرب است. البته بايد به اصل مزيت نسبى هم در اين جا توجه داشت. اين که همه کشورها در همه زمينه‌ها خودکفا شوند لزوما امر مثبتى نيست. بعضى کشورها نياز دارند در همه زمينه‌ها همکارى کنند. روسيه از اين دست کشورها است.

ممکن است روسيه در برخى تکنولوژى‌هاى نظامى‌ و هسته اى پيشرفت داشته باشد اما در هيچ زمينه اى نتوانسته و نمى‌تواند جاى غرب را بگيرد. همان طور که تحقيقات نشان داده است تا سه چهار دهه آينده هيچ کشورى در زمينه علمى- فنى- تکنولوژيک، سياسى، نظامى‌ و فرهنگى ياراى برابرى با امريکا را نخواهد داشت. از اين منظر روسيه به اين باور رسيده است که بايد با امريکا همکارى کند.


نظر شما :