ریچارد‌ هاس: بن لادن سمبل بود نه اصل ماجرا

۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ | ۱۸:۳۰ کد : ۱۲۵۲۷ آمریکا
کشته شدن اسامه بن لادن توسط ایالات متحده پیروزی بزرگی در مسیر مبارزه با ترور بود. اما این حادثه در جریان یک مسیر رخ داد و به معنای تحقق هدف نهایی این مسیر نبود و نیست. این مسیری که ما آغاز کرده ایم هدفی قابل پیش بینی و سهل الوصول ندارد
ریچارد‌ هاس: بن لادن سمبل بود نه اصل ماجرا
دیپلماسی ایرانی: کشته شدن اسامه بن لادن توسط ایالات متحده پیروزی بزرگی در مسیر مبارزه با ترور بود. اما این حادثه در جریان یک مسیر رخ داد و به معنای تحقق هدف نهایی این مسیر نبود و نیست. این مسیری که ما آغاز کرده ایم هدفی قابل پیش بینی و سهل الوصول ندارد. اهمیت این پیروزی در درجه اول در اهمیتی است که شخص بن لادن در این سالها برای همگان یافته بود. همه او را یک نماد و سنبل می‌دانستند. نمادی که توانسته بود با موفقیت اهداف خود را در غرب و ایالات متحده نیست و نابود کند. این نماد اکنون دیگر وجود خارجی ندارد. این تابو شکست.

دومین موفقیتی که این ماجرا برای ایالات متحده به همراه داشت عملیات موفقیت آمیز مبارزه با ترور سربازان آمریکایی بود. نتیجه این عملیات هم این شد که از این پس تروریست‌ها تصمیم می‌گیرند شغل خود را تغییر دهند و البته جوانان رادیکال هم پیش از پیوستن به این گروه‌ها یک بار دیگر تبعات آن را در ذهن خود مزه مزه خواهند کرد.

اما حقیقت این است که پیش از هر شادی و پایکوبی باید دلیل آن را با منطق و حقایق جاری و نه خیالی توجیه کرد. هیچ کس نباید مرگ بن لادن را به پایان تروریسم تشبیه کند. تروریسم پدیده ای نیست که مرکزیت خاص و واحد خود را داشته باشد. نه در بخش مالی و نه در برنامه ریزی و نه حتی اجرا. حذف بن لادن به معنای پایان تهدید‌های تروریستی نیست. جانشین‌های بسیاری در صف ایستاده اند، افرادی مانند ایمن الظواهری. در شاخه‌های القاعده در سایر کشورها مانند یمن و سومالی هم مدعیانی برای احراز این پست وجود دارد. بنابراین تروریسم ادامه خواهد داشت و حتی به بیانی دیگر می‌تواند در کوتاه مدت با شدت بیشتری هم پیش برود و دلیل ان هم این است که این گروه‌ها تمام تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا به غرب نشان دهند که ما دچار ضعف نشده ایم.

هر زمان که من به واژه تروریسم و نحوه مبارزه با این بیماری فکر می‌کنم تنها سعی می‌کنم آن را به یک بیماری شبیه بدانم و راهکارهایی که برای مهار یک باکتری یا ویروس وجود دارد. در مسیر مبارزه با یک ویروس باید احتمال عفونت را به صفر رساند و البته اگر عفونت با وجود تمام تلاش‌ها بدن بیمار را فراگرفت تبعات آن را به حداقل رساند. بیماری چیزی نیست که بتوان آن را حذف کرد اما می‌توان آن را مدیریت کرد.

برای مبارزه با تروریسم هم می‌توان راهکارهایی مشابه را مزه مزه کرد. همانگونه که اخیرا دیدیم می‌توان این تومور را پیش از آنکه صدمه ای به کسی برساند مهار کرد. می‌توان هم از افراد و هم از نهادها در مقابل آن محافظت کرد. علاوه بر این می‌توان راهکارهایی را در اختیار جوامع قرار داد که اگر مورد حمله موفقیت آمیز تروریستی قرار گرفتند به بهترین شکل با آن برخورد کنند. این قبیل استراتژی‌ها می‌تواند منجر به کاهش تبعات حملات تروریستی و یا حداقل قابل تحمل تر کردن آنها شود. اما زمانی که قرار است از زندگی افراد در مقابل حملات تروریستی مراقب شود نمی‌توان از قابل تحمل کردن تبعات سخن گفت. اگر مبنا بر بهتر عمل کردن است باید بر راهکارهای موجود برای پیشگیری بیفزاییم. باید پیش از آنکه تهدید جای خود را به عملیاتی موفقیت آمیز بدهد دست به کار شد.

امروزه روز بسیاری از تروریست‌ها جوان و مرد هستند و البته که جمعیت قابل توجهی از مسلمانان تروریست نیستند اما غالب تروریست‌ها مسلمان هستند. در این فضا اگر رهبران جهان عرب در حرکتی فرهنگی اقدام به آموزه‌های دینی و یادآوری تقبیح قتل عام دیگران کنند بسیار مفید خواهد بود. در این مسیر نقش بسیار چشمگیری هم باید برای رهبران مذهبی ، قشر نخبه و البته والدین جوانان قایل شد. تروریسم را باید از ریشه خشکاند.

یکی از پیشرفت‌هایی که می‌توان به مدد آن به مبارزه جدی با تروریسم امیدوار بود اتفاق‌هایی است که در خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا در حال شکل گیری است. اکنون شانس بیشتری وجود دارد که جوانان در کشورهای خود با فرهنگ بومی‌ارتباط حاصل کنند و البته از فرصت‌های بیشتر اقتصادی و سیاسی هم بهره ببرند.

پاکستان نقش بسیار مهمی‌در تعیین سرنوشت تروریسم بازی می‌کند. متاسفانه این کشور میزبان بیشترین تروریست‌ها است اما در مبارزه با ترور شریک چندان فعال و قابل اطمینانی نیست. برخی بخش‌های پاکستان حتی با تروریست‌ها ابراز همدردی هم می‌کنند و علاقه چندانی برای قیام در برابر انها ندارند و البته سایر بخش‌ها هم توانایی و ظرفیت کامل برای مبارزه با آن را در چنته ندارند. جهان همچنان باید به پاکستانی‌ها در این مسیر کمک کند. باید امکانات لازم را در اختیار آنها قرار داد تا بتوانند قدرت و مهارت لازم برای مبارزه با تروریست مدرن را کسب کنند. البته هیچ ابزاری نمی‌تواند جای انگیزه ای را بگیرد که پاکی‌ها باید برای مبارزه با ترور در چنته داشته باشند. رهبران پاکستانی باید یک بار و برای همیشه راه خود را انتخاب کنند. نمی‌توان در مسیر مبارزه با ترور تنها شریکی محدود بود. پاکستان باید شریکی و متحدی تمام عیار و تمام وقت بود.

بی شک پاکستانی‌هایی خواهند بود که علیه عملیات ایالات متحده و کشتن بن لادن دست به اعتراض می‌زنند و این ادعا را مطرح می‌کنند که آمریکا استقلال ارضی آنها را زیر سوال برده است. اما استقلال ارضی مساله ای نهایی شده و مطلق نیست بلکه شما هنگامی‌می‌توانید بر این مساله تاکید داشته باشید که از خاک شما علیه دیگران استفاده نشود.

اگر همه چیز همین اندازه دست نخورده باقی بماند از این پس  عدم دخالت نظامی‌و مستقل امریکا در منازعات تبدیل به یک انتظار خواهد شد و نه یک وظیفه. اکنون پاکی‌ها باید به این باور رسیده باشند که برای مبارزه با ترور راهی ندارند جز همکاری مداوم. در شرایطی که دو طرف به هم کمک نکنند دیر یا زود پاکستان هم در چنگال تروریسم و سقوط قرار خواهد گرفت.

ریچارد‌ هاس ریاست شورای روابط خارجی ایالات متحده را عهده دار است.

 

نظر شما :