توصیه استفان والت به باراک اوباما

شکست را بپذیرید آقای رئیس

۲۹ مرداد ۱۳۹۰ | ۰۰:۲۹ کد : ۱۵۵۷۳ آمریکا
اگر هچنان به توضیح نادرست شرایط ادامه دهید و یا سیاستی نادرست را همچنان ترویج کنید مردمان بسیاری به تبع شما در خصوص این حوادث نتیجه گیری‌های نادرست خواهند داشت و به حمایت از سیاست‌هایی ادامه خواهند داد که نه چندان عاقلانه است و نه چندان معنای خاصی دارد.
شکست را بپذیرید آقای رئیس
دیپلماسی ایرانی: یکی از موانعی که همواره بر سر راه اتخاذ سیاست امنیت ملی درست سبز می‌شود امتناع از به کار بردن واژگان درست برای حوادث و توضیح واقعیات است. اگر هچنان به توضیح نادرست شرایط ادامه دهید و یا سیاستی نادرست را همچنان ترویج کنید مردمان بسیاری به تبع شما در خصوص این حوادث نتیجه گیری‌های نادرست خواهند داشت و به حمایت از سیاست‌هایی ادامه خواهند داد که نه چندان عاقلانه است و نه چندان معنای خاصی دارد.

منظور من از مقدمه بالا دو مورد جنگ در افغانستان و عراق است. ما دائما ادعا می‌کنیم که عملیات‌های ما در عراق جواب داده  و رئیس جمهور باراک اوباما اوضاع در این کشور را قابل تحمل می‌داند و تاکید دارد که اوضاع در این کشور قابل تحمل است و به همین دلیل است که سربازان امریکایی از عراق خارج می‌شوند. با اینهمه ناگفته پیداست که این تهاجم نتوانسته است بازسازی سیاسی مورد انتظار در عراق را سبب شود و نگه داشتن سربازان امریکایی در این کشور برای سه سال گذشته هم اندک ثمری به دنبال نداشته است.

در موردی مشابه همچنان تاکید داریم که ما در افغانستان در حال برد با افتخار هستیم. این در حالیست که اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان هیچ ثمری به دنبال نداشته است. این ماجرا طالبان را از توسل به خشونت بازنداشته است  البته قدرت نفوذ ما در پاکستان را هم افزایش نداد. نتیجه چیست: انچه در آسیای مرکزی رخ می‌دهد تصمیم دولتمردان این منطقه است و چه بد باشد و چه خوب انها هستند که در این منطقه تاثیرگذار هستند و نه ما.

حقیقت این است که ایالات متحده و متحدانش بازی را در عراق واگذار کردند و در افغانستان هم همین بلا سر آنها خواهد امد. منظور من از واژه " باخت" این است که ما اندک اندک نیروهای نظامی‌خود را از این دو کشور بیرون می‌کشیم و البته به هیچ کدام از اهداف هم نمی‌رسیم. البته موقعیت استراتژیک ما هم ضعیف تر از پیش شده است.

بله ما اسامه بن لادن را گرفتیم اما این عملیات نتیجه فعالیت‌های اطلاعاتی و مبارزه با ترور در داخل پاکستان بود و هیچ شباهتی با عملیات ضدشبه نظامی‌گری که ما در سر داشتیم ندارد.

سربازان امریکایی با شجاعت جنگیدند و مردم امریکا هم در تمام این سالها کنار آنها ایستادند. اما ما شکست خوردیم چرا که اهدافی که انتخاب کرده بودیم اشتباه بودند و البته رهبری ملی که در آن زمان با بوش بود قضاوت‌های نادرستی هم انجام داد.

به طور خاص باید تاکید کنم که حمله به عراق هیچ گاه ضروری نبود چرا که صدام حسین نه با القاعده در ارتباط بود و نه تسلیحات کشتار جمعی در اختیار داشت. صدام حتی اگر تسلیحات کشتار جمعی هم در اختیار داشت می‌دانست که نمی‌تواند بدون مقابله با تبعات آن ، آنها را به کار بگیرد. این اشتباه بود چرا که با از دست رفتن حزب بعث ما با عراقی روبه رو شدیم که به شدت گرفتار انشقاق شده و هیچ ایده ای هم برای حکمرانی نداریم. این حمله همچنین توازن قدرت را در منطقه خلیج فارس بر هم زد و به افزایش قدرت ایران منجر شد. حمله به عراق سرمایه مادی و معنوی ما ردر افغانستان را بر باد داد و منجر به کاهش توجه به جنگ نخست شد. این تقسیم توجه به سواستفاده طالبان از خلا حضور ذهنی کامل امریکایی‌ها منجر شد و پایه‌های قدرت حامد کرزی رئیس جمهوری افغانستان را هم سست کرد.

اوباما وارث هر دو این نبردها بود. بزرگترین اشتباه او هم این بود که نفهمید برد در این دو جنگ به هیچ وجه ممکن نیست. برنامه وی برای عقب نشینی از عراق زیرکانه بود اما به شکل احمقانه ای بر میزان حضور در افغانستان افزود. شاید این حرکت وی تحسین‌های سیاسی را به دنبال داشت اما به معنای هدر دادن سرمایه در حوزه ای بود که هیچ گاه به ثمر نمی‌نشیند.

در نگاهی کلی تر باید بگویم که ما این جنگ‌ها را از دست دادیم چرا که تفاوتی وجود دارد میان شکست دادن ارتشی درجه سوم که همانی بود که صدام حسین در اختیار داشت و حکمرانی بر جمعیتی که از هم جداست و البته شبه نظامیانی تا دندان مجهز که با هرگونه دخالت خارجی  در امور داخلی از ابتدا مشکل داشتند.

نمی‌توان هیچ گونه از این جنگ‌ها را بدون تاسیس موسسات کاربردی اجتماعی و سیاسی در افغانستان و عراق برد. اما این دقیقا همان چیزی است که ما نمی‌دانیم چگونه انجام دهیم. نه تنها خودمان این کار را انجام نمی‌دهیم بلکه هر بار از فردی که این کار را انجام می‌دهد حمایت هم می‌کنیم فرد مورد نظر شکست می‌خورد. بر اساس همین چرخه ما اندک اندک نفوذ خود را بر افرادی مانند کرزی از دست دادیم.

خبر خوب این است که شکست ما در افغانستان و عراق چندانی بر توانایی ما برای تاثیرگذاری بر دیگر مناطق موثر نخواهد بود. به یاد بیاورید که ما در ویتنام هم بازی را از دست دادیم اما اندک اندک توانستیم به چین هم نزدیک شویم و البته موقعیت خود را در آسیا هم بازتعریف کنیم. 14 سال بعد هم اتحاد جماهیر شوروی سابق از هم فرو پاشید و امریکا جنگ سرد را برد. این دو جنگ نشان داد که امریکا می‌تواند هرجا که لازم باشد هزینه‌های هنگفتی را پرداخت کند.

بهترین درسی که ما آموختیم این است که واشنگتن نمی‌تواند در کشورهای مسلمان و با جمعیت بالا دموکراسی ایجاد کند.

ایالات متحده همواره یا خود را از حنگ‌های پرهزینه دور نگاه داشته و یا بسیار دیر خود را وارد این نبردها کرده و صلح را درو کرده است. اصلی ترین سوال این است که آیا ما از اشتباهات گذشته درس آموز شده ایم یا خیر؟ آیا ما از این پس سیاست‌های ملی خود را بر اساس رئالیسم‌های سیاسی پایه گذاری خواهیم کرد و یا همچنان به رویاهای نومحافظه کارانه خواهیم پرداخت. متاسفانه از دورخیزهای انجام گرفته برای انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 که چنین بویی به مشام نمی‌رسد.

منبع: فارین پالیسی

 

نظر شما :