ایران در آمریکای لاتین به دنبال چیست

ژست سیاسی یا ابتکار اقتصادی؟

۲۲ دی ۱۳۹۰ | ۱۵:۲۶ کد : ۱۸۹۶۹۳۲ گفتگو
گفتاری از غلامرضا کیامهر، استاد دانشگاه و تحلیل‌گر مسایل اقتصادی،در خصوص داد وستد اقتصادی با امریکای لاتین، برای دیپلماسی ایرانی
ژست سیاسی یا ابتکار اقتصادی؟
سفر اقتصادی به امریکای لاتین

ایران امروزه به کشورهایی از جمله چین و روسیه و امریکای لاتین رو کرده است و به نظر می‌رسد دلیل عمده رویکرد مثبت ایران به کشورهای امریکای لاتین، دیدگاه خصمانه‌ای است که این کشورها نسبت به امریکای شمالی و به طور مشخص امریکا دارند. این موضوع که روابط اقتصادی ایران با کشورهای امریکای لاتین تاچه اندازه می‌تواند به سود ایران باشد، مشخص نیست. اما باید اشاره کرد که این کشورها برای بازار ایران ایجاد تنوع می‌کند اما به علت بعد مسافت و تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی آشکاری که با ایران دارند، شروع و گسترش روابط با این کشورها نیاز به زمان دارد. شاید بتوانند بازاری برای ایران باشند، اما باید دید شاخص‌های اقتصادی آنها، قدرت خرید و کشش بازار آنها چه اندازه است. به عنوان مثال ایران در ونزوئلا پروژه‌های خانه‌سازی را اجرا می‌کند، اما مشخص نیست که این سرمایه‌گذاری را تا چه اندازه دولت برعهده دارد و چه میزان از آن را بخش خصوصی به عهده گرفته است. اگر پیمانکارهای بخش خصوصی باشند، بسیار مفید بوده و به معنای صدور خدمات فنی و مهندسی به این کشورهاست. اما اگر بخش دولتی باشد، بیشتر جنبه‌های سیاسی آن مطرح بوده و ممکن است مزیت اقتصادی زیادی نداشته باشد.

برای تحلیل گسترش حضور ایران در کشورهای امریکای لاتین باید گفت که این حضور بیشتر قدرت‌نمایی سیاسی در مقابل امریکای شمالی به طور اخص ایالات متحده امریکا و سپس کاناداست.اگر این پل ارتباطی به مرکزیت کشور صنعتی و اقتصادی نوظهوری همچون برزیل بود، که شاخص‌های اقتصادی آن دایما همانند چین در حال افزایش است، برای ایران بسیار سودآور بود. اما بیشتر شاهد هستیم که ارتباط ایران با کشورهای معمولی است که بهترین آنها ونزوئلای نفت‌خیز است.

سوالاتی در روابط اقتصادی بااین کشورها بوجود می‌آید، همانند اینکه آیا روابط بااین کشورها بازارهای صادراتی رابه روی ایران باز می‌کند؟ بازارهای صادراتی تا چه اندازه کشش دارند و چه نوع محصولات و مصنوعاتی را از ایران خریداری می‌کنند؟ بخش خصوصی آنها تا چه اندازه توانمند است؟ مبادلات آنها تا چه اندازه متکی به دلار بوده و یا تا چه اندازه به پول‌های ثالثی غیر از دلار متکی است؟ اگر به این مجموعه این سوال‌ها پاسخ داده نشود، ما بیشتر در فضای ذهنی این مسیر را طی خواهیم کرد.

در حقیقت امریکای جنوبی بازار تشنه‌ای است که به همان میزان که تشنه است، گرسنه هم می‌باشد. به عبارت دیگر این کشورها درامد سرانه‌ای بالایی نداشته و حکومت‌های باثباتی هم ندارند و بازرگانان ایرانی و فعالان بخش خصوصی که باید بازیگران اصلی در این بازارها باشند، تصور نمی‌کنم که چندان شناختی از این بازارها داشته باشند، به دلیل آنکه رهبری اقتصادی ایران به دست اتاق بازرگانی ایران است. برای شناسایی این مساله، شاخص اصلی این است که بررسی کنیم که در هیات همراه آقای احمدی‌نژاد به امریکای لاتین چند نفر از بخش خصوصی واقعی یعنی از فعالان عضو اتاق ایران حضور دارند. اگر تعداد آنها به مقامات دولتی می چربید، می‌توان گفت هدف‌های اقتصادی این سفر هم مهم است، اما اگر غیر از این باشد، این سفر را می‌توان بیشتر در چارچوب کمپین سیاسی که ایران سال‌هاست در مقابل امریکا به راه انداخته، تفسیر کرد.  

تاثیر تحریم‌ها

باید به این نکته توجه داشت که تحریم‌ها سلاح برنده‌ای می‌تواند باشد، اما تحریم‌های اقتصادی به آن میزانی که می‌تواند در یک کشور بسته (LandLock)  همانند زیمباوه، تاجیکستان و قزاقستان که راه به دریا ندارند، موثر باشد، بر کشورهایی که به دریاهای آزاد راه دارند، به آن شدت تاثیرگذار نخواهد بود. بنابراین باید موقعیت ژئوپولتیک کشوری که تحریم شده را نیز مورد بررسی قرار داد. به این شکل نیست کشوری همچون ایران که  به خلیج فارس  و از طریق دریای عمان به اقیانوس هند دسترسی راحت دارد و کشتی‌های نظامی آن به راحتی در این آبها رفت و آمد می‌کنند و ماموریت انجام می‌دهند، نمی‌تواند صدرصد تاثیرگذار باشد. به ویژه آنکه هیچ جای نفت نوشته نشده که ساخت کجاست، بنابراین اگروسط دریا یک کشتی به کشتی دیگر نفت را منتقل کند، به هرجایی می‌تواند برود. تنها مساله‌ای که در اینجا اتفاق می‌افتد این است که هزینه جابجایی آن برای ایران افزایش پیدا می‌کند.

در نتیجه تحریم نفتی به آن معنا نیست که کشوری همچون ایران که به دریا راه دارد و دوهزار کیلومتر ساحل در دریا دارد، دیگر نتواند با هیچ کشوری مبادلات نفتی خود را ادامه دهد.

به عنوان مثال یکی از نقطه‌ضعف‌های کشورهایی همچون قزاقستان،افغانستان و آسیای میانه نداشتن دسترسی مستقیم به آب است. روسیه نیز تا حدی از این موضوع رنج می‌برد چرا که باید از طریق دریای سیاه که کنترل آن در اختیار ترکیه است،  وارد آبهای آزاد شود. بنابراین تحریم‌ها در مورد ایران به اندازه این کشورها  نمی ‌تواند تاثیرگذار باشد. اما هیچ کس هم نمی‌تواند انکار کند این تحریم‌ها هرگز تاثیری ندارد، چنین خودنمایی‌هایی هم بیشتر برای رسانه‌ای کردن این موضوعات است. بیشتر به نظر می‌رسد که مساله تحریم‌های ایران برای دو طرف تبدیل به جنگ لفظی شده است.

در شرایط فعلی که اقتصادهای بزرگ همانند اروپا و امریکا دوران رکود را طی می‌کنند، تقاضا برای نفت کاهش پیدا کرده است. اما به این شکل نخواهد ماند. بنابراین تجارت در دنیایی که تبدیل به یک دهکده جهانی ارتباطات و تجارت شده، پیرو قطعنامه‌های تحریم نیست و در نهایت مبادله انجام خواهد شد. درنهایت مبادله با پول نقد انجام خواهد شد که در این صورت هزینه مبادلات تجاری افزایش پیدا می‌کند. اما قطع مبادلات به هیچ وجه اتفاق نخواهد افتاد. دنیای امروز دنیای تجارت محض شده و مرزهای فرهنگی نیز با ماهواره‌ها و مبایل درهم ریخته است. زمانی بود که مرزهای فرهنگی از روی خاک تعین می‌شد، در حالیکه امروز مرز فرهنگی وجود ندارد و فرهنگ‌ها وارد هر کشوری خواهد شد. در چنین فضایی قطعا مرزهای تجاری هم باقی نخواهد ماند و مبادله کالا با پول در هر شرایطی انجام می‌شود. مگر اینکه کشوری از نظر ژئوپولتیک به اندازه‌ای بسته باشد که تمامی مبادلات کنترل شود. حتی در نوار غزه هم که درمحاصره اسراییل است، باز هم شاهد هستیم که از زیر زمین با تونل‌هایی که مرز رفح است، همه چیز منتقل می‌شود.  

روابط اقتصادی با امریکای لاتین یا اروپا

در حال حاضر صدرصد روابط تجاری ایران با اروپا قابل قیاس با کشورهای امریکای لاتین نیست. به عنوان مثال برزیل را در اقتصاد، با عنوان اقتصاد نوظهور یاد می‌کنند. برزیل کشوری پرجمعیت، با تولیدناخالص و سرانه بسیاربالا و قدرت تولید بسیار بالاست که پابه‌پای چین حرکت می‌کند. اما دیگر کشورهای امریکا لاتین تولید ناخالص بالایی ندارند و ممکن است در درازمدت تبدیل به بازارهای شرکای تجاری خوبی برای ایران شوند و در بازه زمانی 20 ساله جای دیگر شرکای ایران رابگیرند. به عنوان مثال ایران با انگلیس تا یک دهه قبل سالی نزدیک به دو میلیارد دلار مبادلات تجاری داشت. اما پس از یک دهه اخیر به دویست تا سیصد میلیون دلار به طور مستقیم رسیده است، بقیه آن از طریق کشورهای ثالث انجام می‌شود. به عبارت دیگر حدود 80 درصد از مبادلات تجاری ایران با انگلیس کاهش پیدا کرده است.

در پایان باید یادآوری کرد، صرفنظر از تنش‌هایی که میان ایران با دنیای غرب وجود دارد، کشورها نباید برای همیشه متکی به بازارهای سنتی و دیرینه خود باشند. اصولا ایجاد تنوع در بازارها وشرکای تجاری کار درستی است، اما به شرطیکه این روند حساب ‌شده و با برنامه‌ریزی صورت بگیرد. بنابراین نباید شرکا تاابد طرف‌های خاصی باشند، چرا که اقتصاد جهان همانند موج دریاست و در هر دهه‌ای سونامی می‌آید و اقتصادی را پرت می‌کند و اقتصاد دیگری را جایگزین می‌کند. چه کسی فکر می‌کرد کشور چین که بیش از دو دهه  پیش کمونیست بود به کشور سرمایه‌داری و مرکز تجارت و فعالیت‌های اقتصادی دنیا تبدیل شود. حتی کوبا هم در حال وارد شدن به فضای تجارت بخش خصوصی می‌شود. در نتیجه ضمن حفظ مشتریان سنتی باید تلاش کرد، شرکای تجاری جدید را پیدا کرده و آنها را روزآمد کرد.

 


نظر شما :