توصیه استفان والت به آمریکایی ها

پرونده ایران را به مذاکرات صلح گره نزنید

۰۲ مرداد ۱۳۹۲ | ۱۷:۴۹ کد : ۱۹۱۹۰۱۲ اخبار اصلی خاورمیانه
پیشرفت در موضوع ایران یا روند صلح می تواند به منزله کاتالیزوری برای موضوع دیگر باشد اما این به معنی ارتباط دادن این دو به یکدیگر نیست. موانع متعددی پیش روی توافق در هر یک از موضوعات وجود دارد و ارتباط دادن آنها به هم تنها ریسک شکست هر دو را بالاتر می برد.
پرونده ایران را به مذاکرات صلح گره نزنید

دیپلماسی ایرانی: در هفته گذشته دو تحول جالب در مورد دیپلماسی ایالات متحده در خاورمیانه اتفاق افتاد. نخست، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا از احیای طرح مذاکرات صلح فلسطین – اسرائیل سخن گفت که البته من تردید خودم را در این زمینه اعلام می کنم. دوم حمایت غافلگیر کننده 131 نماینده دمکرات و جمهوریخواه کنگره امریکا از احیای دیپلماسی با ایران. باتوجه به سرسختی سنتی کنگره در قبال ایران و تصویب قطعنامه های که اغلب آیپک نیز در آن نقش داشته، پشتیبانی دو حزبی از نرمش نشان دادن در برابر تهران، نکته قابل تاملی به شمار می رود.

امیدوارم که این دو ابتکار عمل هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشته باشند، چرا که راه های متعددی وجود دارد که از طریق آن هر دو موضوع می تواند به شکست برسد، اما بهترین روش برای کاهش ریسک شکست هر دو ابتکار این است که ارتباطی بین آنها ایجاد نشود. برای مثال، اینکه ایالات متحده با وعده سخت گیری های بیشتر در مقابل ایران ، سعی در ترغیب اسرائیل به حضور در گفت و گو های صلح با فلسطینی ها داشته باشد – بر مبنای این تئوری که هر چه اسرائیل احساس امنیت بیشتری داشته باشد، امتیازهای بیشتری می دهد – ایده خوبی نیست.

این رویکرد پیش از این نیز در بوته آزمون قرار گرفته و مبنای آن سیاست مهار دوسویه ای بوده که مارتین آیندیک برای نخستین بار در سال 1993، معرفی کرد. «مهار دو سویه» ، در مورد ایران و عراق، ایالات متحده را متعهد به مهار آن دو کرد و این در حالی بود که هر دو کشور دشمن سرسخت یکدیگر به شمار می رفتند و این سیاست، خصومت ها را تشدید کرد. آنگونه که تریتا پارسی و کنث پولک، خاطرنشان کرده اند، ایالات متحده خود را به مهار ایران و عراق متعهد کرد تا به اسرائیل تضمین های امنیتی مورد نظر را بدهد و به این ترتیب تل آویو برای استقبال از روند صلح اسلو تشویق شود. اما این راهکار کارآمد نبود و تعداد قابل توجهی از نیروهای آمریکایی را در عربستان سعودی باقی گذاشت( یکی از الزامات سیاست مهار دو سویه) و این یکی از دلایلی بود که عثامه بن لادن تصمیم گرفت در آمریکا حمله تروریستی انجام دهد.

اینکه ایالات متحده با وعده سخت گیری های بیشتر در مقابل ایران ، سعی در ترغیب اسرائیل به حضور در گفت و گو های صلح با فلسطینی ها داشته باشد ، ایده خوبی نیست.

علاوه بر این، ارتباط دادن این دو موضوع به یکدیگر، تعداد نقش آفرینان در ماجرا را افزایش می دهد و این ریسک وتوی هر گونه توافقنامه احتمالی را به دنبال خواهد داشت. در صورتی که پیشرفت در روند صلح اسرائیل – فلسطین به توافق با ایران مرتبط شود، تهران می تواند در تئوری با توافق اسرائیل و فلسطین مخالفت کند و به این ترتیب این روند را مانند گذشته به مسیری هدایت کند که نقطه پایانی ندارد. به طور مشابه در صورتی که ارتباطی بین مساله ایران و موضوع صلح اسرائیل و فلسطین برقرار شود، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل دلیل موجهی برای دور ماندن از توافقی پیدا می کند که علاقه چندانی به آن ندارد. در شرایطی که این دو موضوع به هم مرتبط شده باشند، مذاکره کنندگان آمریکایی همواره باید به بخشی از توجه خود را به موضوع دیگر معطوف کنند تا ببینند در آن جبهه چه می گذرد. به این ترتیب توانایی آنها برای دستیابی به یک توافق موثر در هر یک از دو موضوع کاهش می یابد.

از همه مهمتر اینکه، این رویکرد نه لازم است و نه به نفع آمریکا. در مورد اسرائیل و فلسطین،مقامات آمریکایی به طور صحیحی ، راهکار تاسیس دو کشور را به عنوان بهترین نتیجه ارزیابی می کنند. همانگونه که باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی قاهره گفت، راهکار دو کشور به نفع اسرائیل، فلسطین ، آمریکا و جهان است. جیمز متیس، ژنرال بازنشسته آمریکایی نیز دیدگاه مشابهی دارد . او می گوید، من به عنوان فرمانده هر روز هزینه امنیت ارتش را پرداخت می کنم پرا که آمریکا خود را در موقعیتی قرار داد که مدافع اسرائیل به نظر می رسد و تردیدی ندارم که دستیابی به این هدف یعنی دو کشور برای دو مردم در شرایط کنونی امکانپذیر است. به این ترتیب از میزان دیدگاه های ضد آمریکایی در منطقه نیز کاسته خواهد شد.

به بیان دیگر، ایالات متحده منافع غیر قابل انکاری در توافق اسرائیل و فلسطین دارد و این ربطی به رابطه با ایران و اینکه تهران چه می گوید و چه می کند، ندارد. از سوی دیگر در مقایسه با اسرائیل، ایران تهدید کمتری به شمار می رود چرا که ایده اسرائیل بزرگتر، تل آویو را به سوی آپارتاید و ایزوله بین المللی سوق می دهد. افزون بر این، برقرار شدن صلح در فلسطین، یکی از موضوعات مورد توجه ایران را از درجه اعتبار ساقط می کند و به این ترتیب تشکیل جبهه بین المللی علیه جمهوری اسلامی – در صورت لزوم – آسان تر خواهد بود.

از سوی دیگر معامله ای که به محدود کردن برنامه های هسته ای در ایران منجر شود و راه آشتی با کشوری که همواره دشمن آمریکا به شمار می رفته را هموار کند، به نفع ایالات متحده است. ایران با حمایت از فلسطینی های تندرو در واقع خواستا به اثبات رساند عمق نفوذ خود در منطقه است. اما در صورتی که توافقی با ایران صورت گیرد، تمایل جمهوری اسلامی به مداخله در امور فلسطین کاهش می یابد. اما حتی در صورتی که تلاش های کری به نتیجه نرسید و راهکار تشکیل دو کشور محقق نشود، هنوز هم امکان دستیابی به توافقی بر سر مجادله هسته ای جمهوری اسلامی، وجود خواهد داشت.

بنابراین دلایل، ایالات متحده باید از هر تلاشی که ارتباطی بین معامله هسته ای با ایران و روند صلح اسرائیل – اعراب، ایجاد می کند، پرهیز داشته باشد. این دو پروژه دیپلماتیک دشواری هستند که هر یک باید در جایگاه خود حل و فصل شوند. همچنین پیشرفت در هر یک از این موضوعات خوب است، حتی اگر در مساله دیگر تحولی انجام نگرفته باشد. در واقع،پیشرفت در موضوع ایران یا روند صلح می تواند به منزله کاتالیزوری برای موضوع دیگر باشد اما این به معنی ارتباط دادن این دو به یکدیگر نیست. از سوی دیگر، موانع متعددی پیش روی توافق در هر یک از موضوعات وجود دارد و ارتباط دادن آنها به هم تنها ریسک شکست هر دو را بالاتر می برد.

منبع: فارن پالیسی

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

کلید واژه ها: اسرائیل فلسطین آمریکا


نظر شما :