پای اسلام آباد به پرونده های منطقه ای باز شد

سایه عربستان بر مانورهای ناصواب پاکستان

۳۰ فروردین ۱۳۹۳ | ۱۵:۱۳ کد : ۱۹۳۱۴۱۷ گفتگو خاورمیانه
پیرمحمد ملازهی تحلیلگر مسایل پاکستان و شبه قاره در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی با اشاره به خبر اعزام نیروی نظامی از پاکستان به بحرین تاکید می کند که این مساله می تواند بر روابط اسلام آباد-تهران تاثیر منفی بگذارد
سایه عربستان بر مانورهای ناصواب پاکستان

دیپلماسی ایرانی: برخی از شکبه های خبری به نقل از مقام های پاکستانی مدعی شدند که این کشور برای حمایت از  ارتش بحرین و حضور در آن، نیرو به این کشور اعزام کرده است.به نظر می رسد که رابطه حسنه میان اسلام آباد و ریاض اندک اندک بر بسیاری از پرونده های کهنه و پیچیده منطقه ای هم تاثیرگذار می شود. در شرایطی که سیاست های عربستان در سوریه به تقویت جریان های تکفیری در این کشور منتهی شده و گفته می شود که بسیاری از این تروریست ها در خاک پاکستان تربیت شده و به کشورهای عربی منتقل می شوند، زمزمه ها در خصوص اعزام نیروهای پاکستانی به بحرین هم بر نگرانی های منطقه ای افزوده است.پاکستان در حالی پای خود را به شطرنج پیچیده سیاسی در بحرین باز کرده است که پرونده منامه به اختلافی میان ایران و عربستان بدل شده است. دخالت نظامی عربستان در بحرین به سرکوب موج اعتراض های مردمی در کشوری بدل شد که اکثریت آن را شیعیان اما حاکمیت آن را اهل تسنن مورد حمایت ریاض تشکیل می دهند. در خصوص دلایل این اقدام پاکستان و تاثیرات منطقه ای و فرامنطقه ای آن با پیرمحمد ملازهی تحلیلگر مسایل پاکستان و شبه قاره گفت و گویی داشتیم که در زیر می خوانید:

راجا ظفر الحق، رئیس حزب حاکم پاکستان در تازه ترین اظهار نظر خود در خصوص اعزام نیروهای پاکستانی به بحرین برای خدمت در ارتش این کشور، دلیل این اقدام را کوچک بودن ارتش بحرین دانسته است. آیا چنین مساله ای قابل پذیرش است ؟

 اگر صحبت از اعزام اتباع پاکستانی باشد، نمی توان چندان آن را مشکوک و معنادار خواند اما اگر این اقدام پوششی برای ورود نیروهای نظامی پاکستان به بحرین باشد، شرایط متفاوت خواهد بود .در این شرایط  این سوال مطرح می شود که در چنین وضعیتی که بحرین دچار تضاد میان دولت و مردم شده، نقشی که پاکستان با اعزام نیرو به منامه ایفا خواهد کرد آیا در مناسباتش با سایر کشورها اثرگذار خواهد بود یا نه؟ حال اگر این خبر صحت داشته باشد، برداشتم این است که پاکستان و عربستان وارد مذاکرات جدی برای اعزام نیرو به منظور حفاظت از خاندان سطلنتی شده اند.البته این تجربه در زمان ژنرال ضیاالحق هم وجود داشت که بخشی از نیروهای نظامی پاکستان برای خدمت کردن در گارد سلطنتی به عربستان اعزام شدند. نیروهای پاکستانی به لحاظ نظامی، هم آموزش های لازم را دیده و هم ایدئولوژیک هستند، بنابراین با بررسی موضوع از این زاویه می توان گفت که عربستان بر روی ارتش پاکستان حساب می کند. در عین حال با توجه به مناسبات نزدیک و کمک های مالی  مستقیم و غیرمستقیم عربستان به پاکستان، طبیعی است که ریاض انتظار داشته باشد که اسلام آباد از خط فکری او حمایت کند که بحرین نیز یکی از این موارد است.

قبلا در خبرها آمده بود که پاکستانی ها در سوریه در کنار گروه های تکفیری که با حمایت عربستان حضور دارند، قرار گرفته اند. اما واقعیت آن است که مناسبات عربستان و پاکستان در حال رشد است. حزب مسلم لیگ به عنوان حزب اسلامگرا مطرح است در حالی که در دوره قبل حزب مردم به عنوان حزب سکولار شناخته می شد. پس از آمدن مشرف بر مسند قدرت و برکنار شدن و زندانی شدن نواز شریف، وی با میانجیگری عربستان آزاد و به عربستان تبعید شد. شریف چند سال در عربستان زندگی  و  ارتباطات تنگاتنگی با رهبران حکومت برقرار کرد و حتی شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه در برخی از زمینه های اقتصادی همکاری هایی میان خانواده شریف و خاندان سلطنتی شکل گرفته که بسیار نزدیک است. اگر از این زاویه نگاه کنیم احتمال همکاری در سطح بالاتر که همکاری نظامی میان عربستان و پاکستان است، چندان دور از انتظار نخواهد بود. همچنین تعداد زیادی از کارگران و مهندسان پاکستانی در حوزه خلیج فارس و در کشورهای عربی کار می کنند که بخشی از درآمدشان به سمت پاکستان سرریز می شود. سالانه در حدود 5 الی 6 میلیارد دلار  ارز خارجی از این مسیر وارد پاکستان می شود که تمام این مسایل نشان دهنده مناسبات پاکستان با کشورهای عربی به خصوص عربستان و رابطه مشهود حزب مسلم لیگ با خاندان سعودی است.

همانگونه که شما هم به منابع مالی سعودی برای دولت اسلام آباد اشاره کردید آیا اعزام نیرو به بحرین هم در چارچوب دریافت کمک های مالی بیشتر قابل تفسیر است یا اسلام آباد هدف سیاسی و خط ایدئولوژیکی خاصی را هم در این زمینه دنبال می کند؟

مسایل مالی هم بی تاثیر نیست. وقتی کشوری به لحاظ مالی با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند به دست آوردن هر نوع منبع مالی از خارج برای این کشور حیاتی خواهد بود. پاکستان نیز اکنون از نظر مالی مشکلاتی دارد که از کشورهای عربی به خصوص عربستان به شکل مستقیم و از طریق فرستادن کارگرانش به صورت غیرمستقیم، به جمع آوری منابع مالی می پردازد. دریافت کمک ها از آمریکا هم به دلیل نوعی وابستگی به سیاست های آمریکا است. باید توجه داشت که پاکستان به از نظر اقتصادی واقعا کشور ضعیفی است و از قدرت مالی بالایی برخودار نیست. این کشور با داشتن جمعیت 190 میلیونی باید به نحوی اداره شود که در آن دولت از منظر تامین مواد غذایی، امکانات رفاهی و مسایل اموزشی پاسخگو باشد. بنابراین می توان تصور کرد که نوعی وابستگی به منابع مالی خارجی، می تواند وابستگی دیگری را نیز در پی داشته باشد.پاکستانی ها این وابستگی را از جنس متقابل آن می دانند  که برحسب ضرورت ها است. برای نمونه کشورهای عربی منابع مالی در اختیارش می گذارند و پاکستان هم به دلیل قوی بودن قوای نظامی، نیرو اعزام می کند. وابستگی متقابل شاید واقع بینانه تر است.

اخیرا سخن از سفر نواز شریف به ایران به میان آمده است. برخی تحلیل گران اعتقاد دارند که میانجی گری میان ایران و عربستان یکی از اصلی ترین محورهای مورد بحث در این سفر خواهد بود. آیا اسلام آباد از چنین پتانسیل سیاسی برای این میانجی گری برخوردار است؟

پاکستان یکی از مهمترین کشورهای اسلامی است. کشوری با جمعیت زیاد و تنها کشور اسلامی دارای سلاح هسته ای که از فناوری بالایی در این  حوزه نسبت به دیگر کشورهای اسلامی برخوردار است. اینها امتیازهایی است که پاکستان را در فرایندی قرار می دهد که اگر مشکلی در دنیای اسلام میان دو کشور مسلمان به وجود بیاید، بتواند میانجیگری کند. این واقعیت های پاکستان است. البته باید توجه داشت که چالش میان ایران و عربستان، ایدئولوژیک است. به این معنا که هم ایران و هم عربستان مدعی الگوی اسلامی بوده که می توانند به دیگران ارایه کنند و بقیه کشورهای اسلامی از این الگوی اسلامی بهره ببرند. بنابراین رقابت میان ایران و عربستان ، رقابت ایدئولوژیکی است و این مقداری کار را برای نواز شریف یا هر فرد دیگری که بخواهد نقش میانجی را داشته باشد، دشوار می کند. به خصوص با توجه به رویدادهای سوریه، لبنان و عراق و رقابتی که میان ایران و عربستان در این کشورها وجود دارد. عربستان به نوعی از جریان رادیکال اهل سنت حمایت می کند در حالی که ایران طرفدار جریان شیعه در این کشورها است. با این همه آقای نواز شریف از یک سری امکانات و فرصت ها برخوردار است. وی مناسبات خوبی با عربستان داشته و همچنین مناسباتش با ایران با وجود برخی مشکلات به وجود آمده تیره نیست. اگر قرار باشد برای مسایل منطقه ای مانند سوریه راه حل سیاسی پیدا شود، لازمه اش رسیدن تفاهم میان ایران و عربستان است. راه حل نظامی جز تخریب کشور و  کشته شدن ملت  چیزی در پی نخواهد داشت. رقابت ایدئولوژیک میان ایران و عربستان برای کشورهای اسلامی زیان آور است زیرا این رقابت متوجه مردم کشورها می شود. از طرفی وقتی قدرت های خارجی ببینند در جایی آتش روشن است، هیزم به آن اضافه می کنند. این واقعیت ها ایجاب می کند که ایران و عربستان به تفاهم برسند. فکر کنم سفر نواز شریف به منظور میانجیگری از امتیازها و فرصت هایی برخوردار باشد.

آیا می توان همپیمانی  با پاکستان را خواست تاریخی عربستان برای داشتن یک متحد نزدیک غیر عرب در منطقه در راستای برقراری هژمونی در جهان عرب و فایق آمدن بر چالش های امنیتی داخلی، دانست ؟

بله . این تحلیل هم تا حدی مورد قبول است. می دانید که عربستان به لحاظ نظامی از قدرت چندانی برخوردار نیست هرچند که با وجود پول نفت می تواند سلاح های پیشرفته ای خریداری کند اما از نظر نیروی انسانی متخصص و کارآمد در حدی که ارتش پاکستان است،نیست. بنابراین می توان گفت که عربستان از ظرفیت های پاکستان در راستای منافع خود استفاده می کند. حال اینکه تا چه اندازه این اراده سیاسی در پاکستانی ها برای انجام چنین همکاری جدی وجود داشته باشد، بحث دیگری است. از طرفی کشورهای عربی مانند عربستان در داخل دنیای عرب به جز منابع مالی، جایگاهی برای خود تعریف می کنند که واقعیت ندارد. زیرا نه جمعیت زیادی دارند نه ظرفیت های دیگر که مثلا بتوان با مصر مقایسه کرد. مصر خود یکی از مدعیان محوری در دنیای عرب است. حتی سوریه و عراق نیز با وجود داشتن مشکلات مدعی هستند. فکر میکنم شرایط پیش آمده در کشورهای عرب به خصوص در مصر، سوریه، عراق و لبنان شرایطی را برای عربستان فراهم آورده که با توجه به داشتن ثبات نسبی و ثروت نفتی، جایگاه خودش را ارتقا بدهد. اما اینکه بخواهد از قدرت نظامی پاکستان چنین خطی را پیش ببرد، باید کمی محتاطانه عمل کرد. گرچه حزب مسلم لیگ در قدرت بوده و به عربستان نزدیک است اما 4 سال دیگر انتخابات برگزار و شاید حزب دیگری حاکم شود که دیدگاه سکولار داشته و نتواند مناسباتی اینچنینی با عربستان داشته باشد و در این چارچوب حرکت کند. باید مقداری بر روی مسایل تامل بیشتری کرد.

نظر دیگری که مطرح می شود این است که پاکستان از رفتار آمریکا در قبال خودش در منطقه به ستوه آمده و به دنبال متحد منطقه ای جایگزین که شاید عربستان باشد، است، آیا به واقع عربستان می تواند جایگزین آمریکا به عنوان متحد منطقه ای باشد؟

عربستان در جایگاهی نیست که بتواند جایگزین آمریکا شود. ممکن از است از نظر مالی بتواند خلا های پاکستان را در صورتی که روابط این کشور با آمریکا منجر به این شود که کمک های مالی کاهش یا قطع شود، جبران کند اما مناسبات پاکستان و آمریکا در جای دیگری مطرح بوده و آن رابطه منطقه ای است. پاکستان رقیب منطقه ای هندوستان است و اگر نتواند در جایی مناسباتش با آمریکا را ادامه دهد، به جای چرخش به سمت عربستان، به طرف چین می رود. تنها چین می تواند میان پاکستان و هندوستان موازنه ای برقرار کند. به نظر نمی رسد عربستان گزینه ای باشد که بتواند پاسخگوی نیازهای پاکستان که هم در سیاست خارجی و هم مسایل داخلی با مشکلات بنیادی و اساسی روبه روست، باشد. اگر آمریکا و پاکستان به هر دلیلی در آینده دچار مشکل شوند، تحت تاثیر روندی خواهد بود که در مناسبات آمریکا و هند ایجاد می شود و انتخاب آمریکایی ها در جنوب آسیا هند است و نه پاکستان. این مساله مقداری پاکستان را نگران می کند ولی عربستان نمی تواند پاسخ این نگرانی را دهد. البته شاید چین در این خصوص حرفی برای گفتن داشته باشد.

با توجه به رفت و آمدهای یک سال اخیر میان عربستان و پاکستان و برخی اخبار و تحلیل های مطرح شده این تعبیر هم به گوش می رسد که عربستان به دنبال ایجاد کمربند امنیتی نظامی به دور ایران است. با چنین تعبیری موافق هستید؟

تا حدی شاید با قید احتیاط بتوان این نظر را پذیرفت که ذهنیت عربستان این است که  نزدیکی با پاکستان می تواند یک حداقل تضمینی به رهبران سعودی در روابط با ایران به عنوان یک متحد قدرتمند در جنوب آسیا بدهد. اما اینکه عربستان بتواند از طریق پاکستان ایران را در محاصره قرار دهد، تا حد زیادی بدبینانه یا دور از واقعیت است. زیرا در دورن پاکستان یک جمعیت قدرتمند شیعه وجود داشته که در معادلات داخلی هیچ حزب حاکمی نمی تواند آن را نادیده بگیرد. اگر شرایطی پیش بیاید که پاکستان مجبور باشد میان ایران و  عربستان یکی را انتخاب کند، به شکل طبیعی و به لحاظ ایدئولوژی عربستان را انتخاب می کند اما جمعیت زیاد شیعیان در این کشور ،رهبران پاکستان را مجبور به نگاه واقع بینانه تری نسبت به این موضوع می کند.

واقعیت این است که در مورد بحرین حضور عربستان تمام معادلات را بر هم زد. تصور بر این بود که روند به سمت دموکراسی و انتخابات پیش برود. اکثر جمعیت بحرین شیعه بوده و حکومت در دست اقلیت یعنی اهل سنت است، درست برعکس آن چیزی که در سوریه وجود دارد. عربستان منافعش را در حفظ وضع موجود در بحرین جست و جو می کند که از دید عربستان این واقع بینانه است. زیرا عربستان در مناطق حساس نفت خیز خود دارای اقلیت شیعه است که اگر در بحرین شیعیان به حکومت برسند، مطالبات آن ها نیز بالا می رود. بنابراین از دید عربستان، این کشور کار  درست را انجام می دهد. حال صرف نظر از اینکه در شرایط کنونی در بحرین حکومتی دارای رای اکثریت باشد یا نه. عربستان وضعیت موجود را با منافع خود همسان می بیند، در حالی که ایران به دنبال تغییر وضع موجود است و اینکه در بحرین امکان به قدرت رسیدن شیعیان به وجود بیاید. بنابراین منافع متضادی در بحرین وجود داشته که تا حدی بر مناسبات ایران و عربستان تاثیر منفی برجای گذاشته است. اگر پاکستان نیز در کنار عربستان قرار بگیرد و به بحرین نیرو اعزام کند، به شکل طبیعی بر خلاف دیدگاه ایران عمل کرده و ممکن است تاثیرات منفی بر مناسبات ایران و پاکستان بگذارد.

انتشار اولیه: دوشنبه 25 فروردین 1393/ باز انتشار: شنبه 30 فروردین 1393

کلید واژه ها: پاکستان بحرین پیرمحمد ملازهی


نظر شما :