آینده سازمان بریکس

۲۲ تیر ۱۳۹۳ | ۱۷:۵۶ کد : ۱۹۳۵۷۳۲ سرخط اخبار

دکتر مهدی سنائی، سفیر کشورمان در روسیه در فیس بوک خود نوشت:

(مقدمه)"در هفته آینده ملاقات سران برزیل، روسیه، هند، چین و جمهوری آفریقای جنوبی که اتحادیه بریکس را تشکیل می دهند، در مرکز توجه عمومی قرار خواهد گرفت.این دیدار ازجمله برنامه های سفر ولادیمیر پوتین به آمریکای جنوبی است. سفر شش روزه منطقه ای پوتین شامل سفر به آرژانتین، نیکاراگوئه، برزیل و کوباست که وی در اولین مقصد روز جمعه وارد هاوانا شد. وی در برزیل در نشست گروه ˈبریکسˈ متشکل از روسیه، برزیل، هند، آفریقای جنوبی و چین شرکت می کند که به خوبی در راستای هدف او برای چندقطبی سازی جهان حرکت می کند. پوتین پیش از سفر اهداف خود را شامل بررسی فرصت های احتمالی سرمایه گذاری در ذخایر نفت و منابع معدنی آلومینیوم آمریکای لاتین همچنین ترغیب رهبران منطقه ای این کشورها برای افزایش سرمایه گذاری در روسیه و تجارت متقابل اعلام کرده بود. تحلیلگران می گویند وی همچنین با سفر به کشورهای آمریکای لاتین قصد دارد قدرت روسیه را به واشنگتن و بروکسل نشان دهد که به دلیل بحران اوکراین تحریم هایی را علیه روسیه اعمال کرده اند.وی در این سفر در فینال جام جهانی نیز شرکت و با آنگلا مرکل ملاقات خواهد نمود. بریکس BRICS نام گروهی به رهبری قدرت های اقتصادی نوظهور است که از به هم پیوستن حروف اول نام انگلیسی کشورهای عضو برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی تشکیل شده است. در ابتدا نام این گروه بریک نام داشت اما پس از پیوستن آفریقای جنوبی، به بریکس تغییر نام یافت.هرچند اعضای گروه بریکس همگی به غیر از روسیه در ردهٔ کشورهای در حال توسعه یا اقتصادهای در حال ظهور هستند اما عموماً به واسطهٔ اقتصادهایی با رشد پرشتاب و فراگیر و نفوذ تأثیرگذار بر امور جهانی و منطقه ای از دیگر کشورها متمایز می شوند. بریکس نمایانگر نیمی از جمعیت جهان است و ۲۸٪ قدرت اقتصادی دنیا را در اختیار دارد.در سال ۲۰۱۲ ترکیب بندی اسمی تولید ناخالص داخلی این گروه، ۱۳٫۶ تریلیون دلار آمریکا است.به نظر میرسد بررسی چگونگی تعامل ایران با سازمانهایی چون بریکس،شانگهای و اتحادیه اوراسیایی به صورت جدی باید در دستور کار نهادهای پژوهسی کشور باشد. در زمینه این سفر و دورنمای فعالیت سازمان بریکس پروفسور ولادیمیر داویدوف رئیس انستیتوی آمریکای جنوبی فرهنگستان علوم روسیه مقاله ای در روزنامه "نیزاویسیمایا گازتا" چاپ نموده که درخور توجه است."
.................................................................................................................
ملاقات سران بریکس در «فورتالزا» در شرایط اصولاً جدید بین المللی برگزار خواهد شد.ما چه چیزی می بینیم و احساس می کنیم؟ اولاً سرعت وقوع حوادث چشم گیر و نوسانات اوضاع ژئوپلتیکی (و اقتصادی) جهانی افزایش یافته است. برای مثال حوادث یک سال گذشته شامل رویدادهای ذیل بود: پرونده اسنودن؛ تشدید جنگ داخلی سوریه و حل و فصل موقت اوضاع از طریق خلع سلاح شیمیایی؛ رویارویی مدنی در مصر در چارچوب بهار عربی و بازگشت ارتش به قدرت که مناقشه بزرگی تحریک کرد؛ بحران اوکراینی که به سلاخی واقعی انجامیده است و تلاش «غرب دسته جمعی» برای منزوی کردن روسیه به بهانه تصنعی. در عراق هم جهادیون سعی کردند از حکومت بغداد تلافی جویی بکنند. و ما تازه ماه اوت سال 2014 را که این ماه همیشه با حوادث شومی توأم بوده است، در پیش داریم.
ثانیاً، باید به بی ثباتی عمومی اوضاع ملی جهانی اشاره کرد. بیش از پیش معلوم می شود که «غرب دسته جمعی» (و قبل از همه آمریکا به عنوان سلطه گر سنتی) قادر نیستند با حس واقع بینی خود را با تغییرات در تناسب نیروها تطبیق دهند. واشنگتن که در اسارت نیروی جبر فکری واقع شده است، اغلب از آن نیروهای خارجی پشتیبانی می کند که سپس طی حرکت برگشتی به منافع خود آمریکا ضربه نیرومندی وارد خواهند کرد.
ثالثاً، اوضاع جهانی بیش از پیش با ابهام غیر قابل پیشبینی توأم می شود. نه تنها واقعیت بلکه برداشت از واقعیت نیز تغییر می کند. واقعیت مجازی که ساخته می شود و اکثراً جریانات واقعی را به طور کامل تحریف می کند، به اسلحه جنگ اطلاعاتی تبدیل می گردد. استاندارد دوگانه به قاعده عمومی تبدیل می شود و عدم توسل به این استانداردها استثنا را تشکیل می دهد. مفاهیم «سیاه و سفید» گذشته که جهان را قابل فهم می کردند، بیش از این کمک نمی کنند.
ظهور بریکس و امید هایی که به این گروه بسته شده است، نتیجه طبیعی و منطقی جستجوی راه های احیای تعادل از دست رفته، باز یافتن جهت گیری های مفقود، تثبیت اوضاع ها و کاهش هر چه بیشتر هزینه ها و خطرات مرحله انتقالی می باشد. طرح پدران مؤسس بریکس از اول همین بود: آنها می خواستند بدون توسل به رویارویی و رفتار علیه کشورهای ثالث، به تقسیم مجدد کنترل شده نفوذ در صحنه جهانی دست یابند.
امروزه نمی توان وزن و نقش کشورهایی را نادیده گرفت که تولید ناخالص ملی جمعی تنها به لحاظ قدرت خرید به 27% جهانی رسیده است. در سال های اخیر سهم کشورهای بریکس در رشد تولید ناخالص جهانی حدود 50% بوده است. پنج کشور عضو این اتحادیه بیش از 35% انرژی جهانی را مصرف می کنند، سهم آنها در سرمایه گذاری ها در سرمایه اساسی بیش از 31% است و ذخایر ارز و طلای آنها تقریباً 40% ذخایر جهانی را تشکیل می دهد. در نهایت امر، در این کشورها 43% مردم جهان زندگی می کنند. کارشناسان خارجی و روس در مجموع درباره گرایش تصاعدی رشد توان جمعی بریکس هم عقیده هستند. ولی این تنها مسأله شاخصه های رقمی نیست. بریکس، به عنوان نماینده تمدن ها و فرهنگ ها بسیار مهم است. کشورهای عضو، نمایندگان اساسی پنج حوزه کلیدی تمدنی جهان معاصر هستند و برای آنها آسان تر است که با تشریک مساعی بر شکاف های تمدنی غلبه کرده و در هر دو سوی سنگر با حسن تفاهم روبرو شوند.
نتایج دور اول فعالیت بریکس و جلسات سران آن ( از سال 2009 که جلسه سران در یکاترینبورک روسیه برگزار شد) نشان دهنده فعالیت فزاینده در زمینه تعامل پنج کشور است. تا کنون 23 قالب همکاری و تعامل آنها مشخص شده است که شامل ملاقات های مرتب در سطح وزیران از جمله وزیران خارجه و دارایی، سران نهادهای امنیت ملی، وزارتخانه های اقتصادی و نیز مسئولین صنایع و بخش کشاورزی، بهداشت و آموزش می باشد.
تقریباً همزمان با اجلاس سران، مجمع تجار کشورهای عضو تشکیل می شود. در کشورهای بریکس شوراهای بازرگانی تشکیل شده اند که نماینده شرکت هایی هستند که مایل اند در بازارهای بریکس کار کنند. قرار است مجمع پارلمانی هم تشکیل شود. جامعه مدنی از اندیشه بریکس الهام گرفته و بیش از پیش به صورت شهرهای خواهر خوانده، سازمان های جوانان و زنان و غیره در کار آن شرکت می کنند. در سازمان های کلیدی بین المللی (از جمله در سازمان ملل) مجامع مشورتی کشورهای بریکس فعالیت می کنند.ولی ناظران سختگیر و متخصصین حرفه ای که در مدیریت امور در بریکس دست دارند، به شکاف بین سرعت پر شدن دستور روز بریکس و عقب افتادگی در ایجاد مکانیزم ها جهت اجرای تصمیمات اتخاذ شده اشاره می کنند. به عبارت دیگر، تا کنون فعالیت در این اتحادیه فقط به طور کمی گسترش می یافت ولی رشد کیفی مشاهده نمی شد. در این شرایط انرژی بریکس می تواند بی فایده مصرف شود.
بازگشت به شیوه عمل اصولی در اجلاس «سانیه» (چین، 2012) مشاهده شده بود. از آن زمان تصمیمات سران کشورها نه تنها در بیانیه مشترک ذکر می شوند بلکه به صورت برنامه اقدام عملی منتشر می کردند. به نظر می آید که اجلاس در برزیل با عنایت به ضرورت تمرکز تلاش ها در اولویت های کلیدی که تا کنون مشخص شده اند و باید به این شیوه عمل ادامه دهد. قبل از همه باید بانک مشترک توسعه (با سرمایه اساسی 50 میلیارد دلاری) را تشکیل داد. بدیهی است که طرح های گسترده مشترک باید پایه های محکم مالی داشته باشند زیرا در غیر این صورت عملی نشده و فقط باعث بی اعتباری اندیشه تشکیل بریکس خواهند شد. درس های بحران اخیر اقتصادی جهانی و سیاست تحریم های واشنگتن و بروکسل علیه روسیه بر اولویت ایجاد مکانیزم های پرداخت های بین المللی به ارزهای ملی، راه اندازی بنیاد بیمه جمعی نقدینگی ارزی (با ذخایر جمعی 100 میلیارد دلاری که در واقع بنیاد همیاری ارزی خواهد بود)، آغاز کار اتحادیه بورس های بریکس و تأسیسات آژانس های اعتباری تأکید می کند که از «دخل و تصرف سیاسی» غرب آزاد باشند.
باید اهداف مبرم برقراری همکاری در بخش اطلاع رسانی و تعامل در زمینه تأمین امنیت سایبری (با عنایت به افشاگری های سنودن) را به این اولویت های اضافه کرد. بدیهی است که به هیچ عنوان نباید جنبه های آسیب پذیر و شکاف ها در سامانه ارتباطات متقابل ارتباطی و حمل و نقل بین اعضای گروه 5 را فراموش کرد. الگوی فعالیت بریکس هنوز جا نیفتاده است و هم اکنون مناسب ترین شیوه عمل آن جستجو می شود. روشن است که در این زمینه هنوز باید به نزدیک کردن اراده سیاسی سران کشورهای عضو دست یافت. ولی ما معتقدیم که بدون نهادینه کردن بریکس و بدون بخشیدن وضع حقوقی مشخص به این اتحادیه مشکل بتوان تعامل سازنده با ساختارهای کلیدی بین المللی را راه اندازی کرد که به صورت نهادینه شده فعالیت کرده و برنامه های بزرگ خود را با موفقیت اجرا می کنند.
گزینه های مختلف نهادینه کردن بریکس وجود دارد که کشورهای عضو باید یکی از آنها را انتخاب کنند. ساختار اتحادیه می تواند «سخت» تر یا «ملایم» تر باشد. فعلاً در بریکس انگیزه های تشکیل بلوک اقتصادی مشاهده نمی شود ولی گرایش به اجرای مشترک طرح های گسترده زیرساختی، تولیدی و علمی فنی می تواند به نحوه سازماندهی مناسب جنبه اقتصادی همکاری کشورهای عضو تبدیل شود.
بدیهی است که غرب نمی تواند به راحتی تشکیل بریکس و ارتقای آن به قلل اقتصاد و سیاست جهانی را مشاهده کند که قبل از همه ابرقدرت آمریکای شمالی در این زمینه دچار اضطراب شده است. تشکیل بریکس (علاوه بر توسعه سریع چین) نشانه آشکار کاهش حوزه سلطه آمریکا می باشد. اصولاً دو سناریوی واکنش وجود داشت. یکی از آنها تطبیق حساب گرانه خود با تغییرات در تناسب نیروها به نفع مراکز جدید اقتصاد و سیاست جهانی، کاهش خطرات و هزینه ها و توسل بیشتر به روش های دیپلماتیک و «نیروی نرم» است. راه دوم، راه رویارویی است که ناظر بر یکپارچه کردن غرب در برابر مراکز جدید، تحکیم انضباط داخلی غرب و گسترش شمار کشورهای وابسته به غرب است.
در مرحله اول به نظر می آمد که باراک اوباما که قبل از آغاز ریاست جمهوری خود جایزه صلح نوبل را دریافت کرده بود، باید گزینه اول را انتخاب کند. ولی این انتظارات به سنگ خورد. نیروی جبر دستگاه دولتی و نظامی سیاسی آمریکا این قهرمان صلح را به انتخاب مسیر دیگر سوق داد. سیاست بازدارندگی هدفمندانه از مراکز جدید جهان به خط اساسی رفتار وی تبدیل شد. به همین منظور از محورهای آسیا و اقیانوسیه و فرا آتلانتیک استفاده شد. در اقیانوسیه از چین بازدارندگی می کنند و در محور دوم سعی می کنند اتحادیه اروپا را بیشتر به واشنگتن وابسته بکنند و آن را از همکاری با روسیه جدا کنند. قرار بود از این طریق سلطه آمریکایی را بر پایه های گسترده تر و مستحکم تری برقرار کرده و سیطره آمریکایی را نوسازی کنند.
برای روسیه «تله اوکراینی» تهیه شد. همانطور که ویکتوریا نولند معاون وزیر خارجه آمریکا اعتراف کرد، تلاش های چندین ساله در جهت تربیت نسل جوان اوکراینی ها با روحیه «ارزش های غربی» برای واشنگتن به مبلغ 5 میلیارد دلار تمام شد. رفتار تحریک آمیز و تجاوز کارانه مقامات «بعد از میدان» علیه روسیه و مناطق جنوب شرقی کشور تنها به برکت حمایت واشنگتن میسر شده و در واقع زیر نظر واشنگتن انجام می شود. در عین حال، ایالات متحده به عنوان ابرقدرت درحال فرسایش به تله عراقی افتاده است.
انتظار اینکه غرب سعی نکند با استفاده از تفاوت ها و اختلافات در داخلی اتحادیه، استقامت بریکس را مورد آزمایش قرار ندهد، کار بچگانه ای است. درست است که در بریکس بی تعادلی شدید توان و سرعت توسعه مشاهده می شود. کشورهایی که نماینده تمدن های مختلف هستند، از سیستم واحد ارزش های سنتی برخوردار نیستند. در سال های اول فعالیت بریکس منتقدین غربی آن بر واجد شرایط نبودن کشورهای عضو برای رسیدن به مقام «مراکز جدید جهان» تأکید می کردند. تأکید می شد که روسیه از نظر اقتصادی به مواد خام وابسته است، دولت آن بیش از حد قوی است و دمکراسی کم است. از نابسامانی های اجتماعی و فضای بسته اقتصادی هند انتقاد می کردند؛ به توان اقتصادی ضعیف جمهوری آفریقای جنوبی و نوسازی آهسته فناوری ها اشاره می کردند؛ در برزیل ملی گرایی اقتصادی، حمایت از بازار داخلی و مداخله غیر موجه دولت در زندگی اقتصادی را تشخیص می دادند. از چین به خاطر تضییع دمکراسی، انحطاط زیست محیطی و بی تعادلی های منطقه ای و اجتماعی انتقاد می نمودند.
و حالا ما شاهد طرح موضوع «بحران میان سالی» هستیم. نمونه اخیر آن، اندیشه نوریل روبینی (مرشد جدید اقتصاددانان آمریکایی) است که اوایل سال جاری در مجمع اقتصادی داووس بیان شد. شش استدلال وی به قرار ذیل است: ناتوانی گذر به اصلاحات ساختاری نسل دوم، معایب سرمایه داری دولتی، پایان دوره نرخ بالای کالاهای اساسی در جهان، گرم شدن اقتصاد در جریان رشد سریع قبل از بحران، بالا بودن نرخ ارز ملی که قدرت رقابت را از بین می برد و از دست دادن امتیازات جمعیتی بعضی کشورها. به عقیده روبینی، بعضی کشورها به سطح متوسط درآمدها رسیده و نمی توانند بالاتر بروند.
با توجه به اینکه اجلاس سران بریکس در آمریکای لاتین برگزار می شود و قرار است ملاقات آنها با سران کشورهای منطقه برگزار شود، باید گفت که کشورهای منطقه از نقش بریکس در جهان قدردانی می کنند و آن را به عنوان عامل نیرومند متنوع کردن مناسبات بین المللی تلقی می کنند زیرا فعالیت بریکس به کشورهای منطقه اجازه می دهد به طور آزاد مسیر های جایگزین راهبردی را انتخاب کرده و در صحنه جهانی مانور بیشتری داشته باشند. با وجود اینکه مؤسسان بریکس قصد داشتند عمدتاً در مسایل «معماری مالی جهان» تمرکز کنند، زندگی نشان داد که مسایل امنیت بین المللی و تحریف اصول روابط بین الملل از سوی بعضی کشورها در دستور کار آنها مداخله می کنند. بدون توجه به معادلات جدید ژئوپلتیکی مشکل بتوان راهبرد مشترک اقتصادی را طراحی کرد.

کلید واژه ها: بریکس برزیل آفریقای جنوبی چین


نظر شما :