مذاکرات هسته‌ای گفتمان داخلی را تغییر داد

۱۰ اسفند ۱۳۹۳ | ۱۵:۰۷ کد : ۱۹۴۴۸۱۰ سرخط اخبار

با انتخاب روحانی یک فضای سیاسی جدیدی در ایران به وجود آمد و غرب این را مغتنم شمرد زمینه های مذاکرات دوجانبه با آمریکا در مسقط به اواخر زمان احمدی نژاد بر می گردد غربی ها هم از برنامه هسته ای ایران یک احساس نفع استراتژیک دارند غربی ها می ترسند که مدیریت برنامه هسته ای ایران از دستشان خارج شود غنی سازی مستقل اورانیوم ایران با نظم هسته ای کلاسیک و انحصاری در تضاد قرار گرفت آمریکا حق و مسئولیت خود می داند که یک سری از نظم های سیاسی-امنیتی را در جهان حفظ کند هیچکس باور نخواهد کرد که حتی اگر ایران تسلیحاتی شود این تهدیدی برای آمریکا باشد اگر موضوع هسته ای و جنبه پیشرفته آن وجود نداشت ایران و آمریکا هیچ کدام شان ضرورتی به صحبت و مذاکره نمی دیدند تضادی بین اینکه یک کشور ارزش های ایدئولوژیکی خود را حفظ کرده تعاملات بین المللی اش تقویت کند وجود نخواهد داشت مدیریت روابط سیاسی با عربستان در سیاست خارجی ما یک اصل به حساب می آید اصلاح طلبان و اصولگرایان به دنبال استفاده از مذاکرات هسته ای هستند عربستان از ترکیه برای ما استراتژیک تر است

 

به گزارش قانون، کیهان برزگر از متخصصان حوزه روابط بین الملل در ایران است که در کنفرانس های متعدد بین المللی در مورد مسائل مربوط به مذاکرات هسته ای، سیاست منطقه ای ایران و روابط تهران و واشنگتن شرکت می کند و صاحب آثار در موضوعات فوق در مجلات بین المللی است. او معتقد است موضوع هسته ای تنها موضوعی است که قابلیت نزدیکی روابط ایران و آمریکا را دارد و یک توافق جامع هسته ای بر قدرت منطقه ای و بین المللی ایران می افزاید. از نظر وی، ایران باید سیاست هایی را  اتخاذ کند که حس نفع استراتژیک و مشارکت با تهران را در نزد بازیگران بین المللی و منطقه ای افزایش دهد. وی مقاله ای در مجله آمریکایی فارن آفرز منتشر کرده و تنها راه شکست گروه تروریستی داعش را اتخاذ یک استراتژی ضد تروریسم منطقه ای دانسته که در آن ایران می تواند نقش کلیدی داشته باشد

 

  کار شناسان معتقدند روحانی در سیاست خارجی قوی تر از سیاست داخلی کار کرده است، نظر شما چیست؟ 

 

بله، دولت در سیاست خارجی خیلی خوب کار کرده چون حوزه ای است که بیشتر به چشم می آید و در چند سال گذشته به نوعی غایب بوده است. مضافا اینکه کشورمان موضوعات مهمی مثل مذاکرات هسته ای در سطح بین المللی در پیش دارد که خود به نوعی یک امتیاز برای هر دولتی در ایران است. ولی سیاست داخلی یک دوره انتقالی مربوط به آرایش جدید نیروهای سیاسی را می گذراند و پیچیدگی های خاص خود را دارد و احتمالا دولت ترجیح می دهد با یک موفقیت در عرصه خارجی جایگاه خود را تثبیت کند

 

  ارزیابی شما از روند مذاکرات هسته ای در ارتباط بین سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران چیست؟ 

 

به نظر من مذاکرات هسته ای از زمان شروع تا به امروز فرهنگ سیاسی ویژه ای را در ایران شکل داده و این فرهنگ سیاسی نه صرفا از سال ٢٠٠٢ که مسئله هسته ای ایران به طور جدی مطرح و به عنوان یک بحران در نظر گرفته شد، بلکه از ۴٠ سال پیش که فعالیت هسته ای ایران آغاز شد، این روند بر سیاست داخلی و حتی جایگاه منطقه ای و بین المللی کشور تاثیرگذاشته است. اکنون ما شاهد آن هستیم که تمام جریان های داخلی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب و بین این ها در صدد هستند که از این مذاکرات و مناسبات هسته ای در جهت منافع خود بهره گیرند، با در نظر گرفتن این نکته که در تمام جریان ها اصول، حفظ منافع ملی است و ما برای اولین بار در تاریخ معاصر ایران شاهد هستیم که یک مسئله سیاست خارجی توانسته به تقویت گفتمان داخلی مثلا ضرورت تعامل با آمریکا برای پیشبرد مذاکرات کمک کند. این مهم است که تثبیت این مسئله در سیاست داخلی باعث همگرایی بیشتر نیروهای سیاسی داخلی شده. این برای اولین بار است که ما شاهد هستیم یک موضوع داخلی، ملی و راهبردی وارد مسئله سیاست خارجی کشور شده و مسائل دیگر را تحت تاثیر خود قرار داده است

 

  سال ها از مذاکرات می گذرد، به نظر شما دلیل جدیت طرف مقابل برای مذاکره در دوران روحانی چیست؟ 

 

با انتخاب دکتر روحانی بهرحال یک فضای سیاسی جدیدی در ایران بوجود آمد و غرب این را مغتنم شمرد. البته زمینه های مذاکرات دوجانبه با آمریکا در مسقط که خود بر جدیت مذاکرات هسته ای افزود به اواخر زمان احمدی نژاد بر می گردد، اما بهرحال فضای سیاسی جدید در ایران بود که بر شدت آن افزود واین حس در طرف مقابل بوجود آمد که ایران واقعا به دنبال حل مسئله است و اینکه شاید حتی بتوانند امتیاز بیشتری هم بگیرند. البته بعدا معلوم شد که به این سادگی ها هم نیست و طرفین شرایط سختی پیش رو دارند. به نظرم مهم ترین مسئله در دوران روحانی به تلاش طرفین برای اعتمادسازی متقابل بر می گردد. وقتی موضوع برد-برد مطرح می شود به این نتیجه می رسیم که غربی ها هم از برنامه هسته ای ایران یک احساس نفع استراتژیک دارند و اینکه به قول خودشان بتوانند روند برنامه هسته ای ایران را به گونه ای مدیریت کنند. قطعا غربی ها تمایل ندارند ایران برنامه پیچیده و پیشرفته هسته ای داشته باشد اما در دولت روحانی به این نتیجه رسیده اند که می توانند این مذاکرات را به جلو ببرند و اینکه در داخل ایران نیز میل به تعامل وجود دارد. بهرحال رها کردن مذاکرات و عدم تعامل با ایران در موضوع هسته ای ریسک بزرگی برای آمریکا و غرب دارد. در بالا نیز اشاره کردم که مسئله تحریم های اقتصادی به گونه ای روی گفتمان های سیاست داخلی تاثیر گذاشت که نتیجه اش انتخاب آقای روحانی بود، اما آقای روحانی هم در تبلیغات انتخاباتی هرگز اعلام نکرد که ما قصد داریم برنامه هسته ای را متوقف کنیم، ایشان تاکید کردند که دنبال آن هستیم که به یک سنتزی برسیم که هم اقتصاد و کارخانه ها وهم سانتریفیوژ ها همزمان بچرخند، یعنی نقاط مثبت هر دو طرف را شناسایی و به کار بگیریم

 

  نگرانی واقعی غربی ها از برنامه هسته ای ایران چیست؟ 

 

به نظرم دو علت اصلی دارد؛ نخست اینکه واقعا می ترسند که مدیریت برنامه هسته ای ایران از دستشان خارج شود یعنی حس تهدید امنیتی برای خود و به خصوص متحدان منطقه ای خود مثل عربستان و رژیم اسرائیل را دارند. دوم اینکه، اساسا نمی خواهند کنترل خود را بر جریان های سیاسی-اقتصادی منطقه خاورمیانه از دست بدهند. بهرحال ایران یک کشور مستقل است که برنامه های خودش را دارد و این چیزی نیست که غربی ها اساسا خوش شان بیاید. به عنوان یک واقعیت باید بپذیریم که جدی گرفتن ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و ورود به مذاکرات جدی به خصوص توسط آمریکایی ها به خاطر برنامه هسته ای مستقل ایران است. سال ها مقاومت و سرسختی آن ها هم برای این بوده که ورود به مذاکرات خود بر قدرت ایران می افزاید، اما اکنون با این برنامه پیشرفته هسته ای چاره ای جز مذاکره ندارند چراکه نگرانند مبادا فرصت از دست برود. البته ایران هم به دلایل مختلف چاره ای جز مذاکره ندارد. بهرحال این یک نیاز متقابل است. یعنی می خواهم بگویم که ما نمی توانیم روند مذاکرات را صرفا از زاویه منافع خود و نگاه بومی ببینیم، بلکه باید بپذیریم که طرف مقابل هم وجود دارد و اینکه کلیت قضیه مهم است

 

  در مواضع کشورهای1+5 در مذاکرات تفاوتی هم به چشم می خورد؟

 

به نظرم نه. همه نسبت به مذاکرات سرسخت هستند و بر اساس مواضع هسته ای خود که در روند چند دهه گذشته پدید آمده و در نهاد ها و ساختارهای سیاسی و استراتژیک بوروکراتیک آن ها شکل گرفته عمل می کنند. ما آمریکا را همیشه جدا کرده و معتقدیم بقیه خیلی بهتر هستند.در صورتی که این چنین نبوده و نیست چرا که هر کدام از اینها یک موضع خاص هسته ای دارند. در طول چهار پنج دهه گذشته این کشور ها با سختی به سمت تسلیحات اتمی رفتند، سپس ان پی تی را به وجود آوردند و سعی کردند موضوع تسلیحات هسته ای و استفاده از انرژی صلح آمیز هسته ای را در نهادهای مختلف نهادینه کنند و یک نظم هسته ای جهانی را که به نفع خودشان باشد به وجود آورند. در این میان ایران در شرایطی به عنوان یک کشور هسته ای نوظهور و با غنی سازی مستقل اورانیوم با نظم هسته ای کلاسیک و انحصاری در تضاد قرار گرفت. بنابراین جلوی ایران ایستادند و در این میان هرچند آمریکا با موضعی سختگیرانه تر با کشورمان برخورد کرد اما با نگاه به مواضع روسیه و فرانسه و انگلستان متوجه می شویم کم و زیاد همگی سختگیر هستند. چین کمی فرق می کند اما این کشور هم مواضع سخت خود را دارد

 

  به نظر شما پیگیری مذاکرات به صورت دوجانبه به این معناست که اگر آمریکا راضی شود سایر کشور ها ایرادی در ایران هسته ای نمی بینند؟ 

 

بهرحال وزن سیاسی آمریکا از دیگران بیشتر است. اهمیت آمریکا به دلیل پذیرش اصول توافق هسته ای است. این کشور حق و مسئولیت خود می داند که یک سری از نظم های سیاسی-امنیتی را در جهان حفظ کند که یکی از آن ها همین نظم هسته ای است. در مذاکرات هسته ای مسئله آمریکا به دلیل نگرانی متحدان منطقه ای اش مثل عربستان و رژیم اسرائیل یک مقدار پیچیده تر است و این مشکل را روسیه و چین برای مذاکره با ایران ندارند. البته دیگران بیشتر چانه زنی در منافع می کنند و اینکه در نهایت توافقی که صورت می گیرد منافع سیاسی-اقتصادی آن ها را تامین کند. مثلا سختگیری فرانسه بیشتر برای منافع است چون یک بازار عظیم فروش تکنولوژی هسته ای با کشورهای عربی دارد لذا طرف اعراب را می گیرد. یا روسیه بعضا خواهان پیشبرد همکاری های هسته ای و حفظ بازار خود با ایران است. بهرحال موافقت آمریکا با اصول توافق جامع به نظرم کلیدی تر است که این خود راه را برای چانه زنی برای منافع سایر بازیگران ۵+۱ باز می کند

 

  آیا واقعا تسلیحاتی شدن برنامه هسته ای ایران تهدیدی امنیتی برای آمریکاست؟ 

 

از لحاظ تهدید مستقیم برای آمریکا خیر، هیچکس باور نخواهد کرد که حتی اگر ایران تسلیحاتی شود این تهدیدی برای آمریکا با توجه به درجه قدرت و بازدارندگی اتمی اش با آن همه کلاهک های هسته ای است. اما پیچیدگی ها و نظم منطقه ای به خصوص امنیت اسرائیل آمریکایی ها را به آن سمت می برد

 

  در مذاکرات اخیر شاهد بودیم که مقاماتی مثل آقایان صالحی و فریدون در گفت و گو ها حاضر شدند، حضور این افراد را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

 

حضور بیشتر افراد تکنیکی و سیاسی در مذاکرات نشان از جدیت بیشتر موضوع و افزایش سطح مذاکرات است که این خود خوب است. این حضور می تواند مقدمه ای برای حل موضوعات فنی بوده و راه را برای دستیابی به یک سری اصول سیاسی هسته ای هموار و به پیشرفت مذاکرات کمک کند. ما در حال بحث موضوعی هستیم که دارای ابعاد سیاسی، راهبردی، امنیتی و تکنیکی پیچیده است وهمه این موارد باید همزمان به بحث گذاشته شده و مورد توافق قرارگیرد. برای توافق بر جنبه تکنیکی و فنی چه چیزی بهتر از حضور دکتر صالحی در مذاکرات که مسائل مربوطه را به صورت مستقیم بیان کند و راه حلی برای آن ها بیابد. این موضوع از لحاظ روانی سیاسی در منظر افکار عمومی برای بالا بردن سطح مذاکرات هم نشانه خوبی است

 

  امکان آن هست که در این مذاکرات ایران و آمریکا بر سرمسئله امنیت اسرائیل هم بحث کنند؟ 

مسئله امنیت اسرائیل پیچیدگی های منطقه ای و سیاسی و تاریخی خاص خود را دارد و اساسا مربوط به ایران نمی شود. تاکید بر تهدید ایران بیشتر یک امر خودساخته است که اسرائیلی ها برای اعمال فشار سیاسی در سیاست داخلی آمریکا و مسائل حزبی سیاست داخلی خود بر آن تاکید می کنند. البته این موضوع تاثیر و وزن خود را در مذاکرات گذاشته و از طرق مختلف مثل تهدید ها و تحریم ها و فشار سیاسی صورت گرفته است. اما اگر توافق جامع هسته ای شکل بگیرد این خود به خود در زاویه نگاه آمریکا به امنیت اسرائیل تاثیر خواهد گذاشت. چرا که دولت امریکا بر این باور است که با یک توافق خوب هسته ای می تواند امنیت اسرائیل را نیز تامین کند و با همین راهکار به دنبال جلب نظر کنگره است. فراموش نشود که اسرائیل برای ایران تهدید است اما آمادگی ایران برای تهدید اسراییل بیشتر به صورت تدافعی است و همه می دانند که ایران تهدیدی برای کشورهای منطقه نخواهد بود

 

  پس دلیل پافشاری اسرائیل برای جلوگیری از ایران هسته ای چیست؟ 

 

 چون خود اسرائیل به نوعی کلاهبرداری هسته ای کرده و به صورت مخفیانه و ابهام آمیز برنامه هسته ای خود را تسلیحاتی کرده است بنابراین با دید منفی خود، معتقد است خواه یا ناخواه این فعالیت های هسته ای ایران نیز به سمت غیر صلح آمیز سوق پیدا خواهد کرد. یعنی شبیه سازی از تجربه خود می کند. اینجاست که اسرائیلی ها به هر نحو در صدد جلوگیری از این امر هستند و چون خودشان از این طریق به اهدافشان رسیده اند به همین دلیل همه را به این چشم نگاه می کنند و سختگیری بیشتری به خرج می دهند

 

  ساختار جمهوری اسلامی ضد آمریکایی است چگونه می شود پس از سال ها حساسیت مذاکره میان ایران و این کشور از بین می رود؟ 

 

به نظرم موضوع هسته ای تنها موضوعی است که توانسته ایران و آمریکا را به یکدیگر نزدیک کند. ماهیت این موضوع استراتژیک و ملی است و این حس نیاز متقابل برای تعامل تا دستیابی به یک راه حل را بین دوطرف تقویت کرده است. اگر موضوع هسته ای و جنبه پیشرفته آن وجود نداشت ایران و آمریکا هیچ کدام شان ضرورتی به صحبت و مذاکره نمی دیدند. حتی مسائل منطقه ای مثل داعش که برای هر دو طرف تهدیدی فوری به حساب می آمد نیز نتوانست دو طرف را به هم نزدیک کند، چون گذشته تاریخی و ایدئولوژیک هر دو با هم متفاوت است. ماهیت انقلاب اسلامی دوری از آمریکا را تجویز می کند و قدرت ایران توسط مسئولان جمهوری اسلامی بر این اساس پایه گذاری شده است که ما هر چه از آمریکا دور تر باشیم قدرتمند تر خواهیم بود. تهدید آمریکا یک مسئله بسیار مهم در سیاست خارجی ایران به حساب می آید و اگر این توافق انجام شود معنای آن عوض شدن نگاه ایران نسبت به تهدید مذکور و به طورکلی بازتعریف مفهوم ثبات استراتژیک در منطقه است و این برای ایران و آمریکاخوب است چرا که خود آمریکایی ها هم در منطقه مشکلات عدیده ای از جمله تروریست ها و داعش و اندیشه های ضد آمریکایی در حال گسترش دارند و ایران تنها کشوری است که به صورت طبیعی و تاریخی می تواند جلوی هر نوع افراط گرایی سنی را بگیرد. مبارزه با طالبان و صدام تنها دو نمونه هستند و این را آمریکا خوب درک می کند

 

  نگاهی وجود دارد که اگر با آمریکا تعامل داشته باشیم دید کشورهایی که ما را به عنوان نماد مبارزه با استکبار می دانند، نسبت به ما عوض خواهد شد، نظر شما چیست؟ 

 

خاورمیانه در حال تغییر و تحول است، ممکن است در یکی دو دهه گذشته اینچنین بوده باشد اما شاهد تغییرات اساسی و انتقال های سیاسی قدرت بعد از تحولات عربی هستیم که نوع برخورد با کشور ها و ملت های منطقه را بسیار پیچیده می کند. سیاست خارجی ایران هم به ناچار باید خود را با این تغییرات تطبیق دهد که اتفاقا داده و به نظرم نوعی عمل گرایی در سیاست منطقه ای ایران شکل می گیرد که در آن ایران نسبت به هر یک از کشورهای منطقه برنامه خاص خود را دارد. مثلا عملکرد ایران در مصر با عملکرد آن در عراق یا سوریه یا بحرین یا یمن متفاوت است. بهرحال ایران بهتر است به سمتی برود که به سایر بازیگران منطقه ای یا غربی نشان دهد که چقدر مشارکت با ایران در مسائل هسته ای و منطقه ای می تواند سازنده و پر نفع باشد. اگر استراتژی هایی تعریف کنیم که نفع و ارزش استراتژیک همکاری با ما را به طرف مقابل نشان دهد سودمندی های بسیاری برای ملت ما به ارمغان خواهدآورد. به طور مثال در زمانی که لازم بود ایران به تغییر دولت نوری مالکی در عراق رضایت داد و در مبارزه با داعش به خود تردید راه نداد، این یعنی اینکه ارزش استراتژیک نقش ایران تبدیل به منفعت استراتژیک شده و از درون آن نوعی عمل گرایی پدید آمده است، چرا که بعد از آن اروپایی ها به سمت ایران سرازیر شدند، چرا که نگرش آن ها نسبت به ایران تغییر پیدا کرد چون به این نتیجه رسیدند که نزدیکی به ایران برای آن ها نفع استراتژیک در جلوگیری از سرایت ناامنی به اروپا خواهد داشت و این چرخش به سمت ایران در نهایت به نفع آن ها خواهد بود و این خود توجیه خواهد کرد که ایران کشوری خواهد شد که برای منافع ملت خود، مثل ایجاد ثبات، پیشرفت و توسعه و ایفای نقش منطقه ای اولویت قائل است. بعد از دو سه دهه یک قدرت منطقه ای مثل ایران در حال شکل گیری است که در عین حال دارای مسائل ایدئولوژیک و ارزشی است بازیگران دیگر فکر می کنند نزدیکی به این کشور می تواند برای آن ها نفع استراتژیک به همراه داشته باشد. بهرحال به نظر من هیچ تضادی بین اینکه یک کشور ارزش های ایدئولوژیکی خود را حفظ کرده و عملگرایی اش را در عرصه سیاست خارجی و تعاملات بین المللی اش تقویت کند وجود نخواهد داشت

 

  سیاست خارجی عربستان را بعد از مرگ عبدا... چگونه می بینید؟ 

 

آنچه که این پادشاه فعلی را از قبلی متمایز می کند عنصر زمان و ضرورت تطبیق با شرایط جدید است، در حال حاضر خاورمیانه عربی در حال تغییر است، نیروهای سیاسی در حوزه های سیاست داخلی پویایی بیشتری دارند و این به عربستان سعودی هم کشیده خواهد شد، بنابراین پادشاه جدید باید خودش را با شرایط جدید انتقالی سیاسی در درون منطقه هماهنگ کند. یک دولت مثل دولت سعودی بدون انجام تغییرات قادر به تداوم نخواهد بود و لذا آن ها هم باوجود دارا بودن اهرم های تاثیرگذار مثل قیمت نفت، حمایت غرب و غیره سرانجام باید به این تغییرات تن دهند. پادشاه جدید باید نیاز به بکارگیری نسل جوان تر و سیاست خارجی پیشرفته تر، تعادل در مسائل سیاست داخلی را درک و عملی کند. بنابراین تغییر در سیاست عربستان به دلیل تغییر در منطقه اجتناب ناپذیر است و سعودی ها سعی خواهند کرد در سیاست خارجی خود در درون منطقه و روابط شان با غرب تجدیدنظر کنند. تمام این ها برای جلوگیری از سرایت تاثیرات منفی تحولات منطقه ای مثل حقوق اقلیت ها، حکمرانی خوب، دموکراسی سازی و غیره بر سیاست داخلی عربستان است

 

  روابط آن ها با ایران در حال حاضر چگونه است؟ 

 

رابطه سعودی ها با ایران خوب نیست، اما به نظرم مجبور به تجدید نظر دراین زمینه خواهند بود. الان چندین سال است که در مورد سعودی ها باوجود تلاش هایی که در داخل ایران برای نزدیکی به روابط می شود مشکلات حل نشده است. البته مدیریت روابط سیاسی با عربستان در سیاست خارجی ما یک اصل به حساب می آید چرا که اگر این رابطه تجدید نشود آن ها به سمت تقویت روابط با غرب سوق پیدا می کنند که ممکن است دردسرساز باشد، بنابراین مدیریت آن ها برای ایجاد ثبات در منطقه ضروری است. ضمن اینکه عربستان بهرحال یک همسایه پرقدرت ایران است که باید با آن روابط معقول برقرار کرد. اکنون عربستان، سیاست خارجی اش را به گونه ای تنظیم کرده که مقابل ایران باشد مثلا سرسختانه شروع روند صلح در سوریه را منوط به کناره گیری اسد می داند. به نظرم تندروهای سعودی با توجه به روی کار آمدن دولت اعتدال در ایران و نزدیکی غرب به ایران تا حدودی در آینده منزوی می شوند و این خود زمینه را برای تجدیدنظر در روابط با ایران فراهم می کند. البته اینکه باور داشته باشیم این کشور روابط دوستانه و نزدیک با ما برقرار می کنند یک مقدار از واقعیت به دور است چرا که دو کشور رویکردهای متفاوتی نسبت به مسائل منطقه ای و روابط با غرب دارند

 

  آینده سه کشورقدرتمند منطقه (ایران، ترکیه و عربستان) را چگونه می بینید؟ 

 

ترکیه کشوری پویا با اقتصاد قدرتمند و در حال رشد است، اما توانایی سیاسی-استراتژیک، انگیزه و سابقه ایران و عربستان را در مسائل خاورمیانه ندارد. ایران و عربستان هم از لحاظ ارزشی و هم از لحاظ ژئوپلتیک دو بازیگر با انگیزه و مصمم برای حضور فعال در مسائل خاورمیانه هستند. آن ها راحت مسائل امنیت ملی خود را به اصول سیاست خارجی خود در منطقه وصل می کنند و تصمیم می گیرند. اما سیاست داخلی ترکیه با آن گرایشات به غرب و حضور نهاد ها و ساختارهای بوروکراتیک و سکولار اساسا اجازه چنین کاری را به دولت ترکیه نمی دهد. بنابراین ترکیه یک بازیگر عمیق سیاسی در مسائل منطقه نیست. عربستان سعودی یک بازیگر سیاسی است و کشور ما نیز پویایی بسیاری دارد که به اعتقاد من ظرفیت های آن از دو کشور دیگر بیشتر است و در آینده وضعیت خاورمیانه به نوعی به جایگاه ایران مربوط می شود و اینکه سایر کشور ها به چه گونه ای بخواهند خودشان را با شرایط ایران هماهنگ کند. شاید ما از لحاظ اقتصادی در شرایط مناسبی نباشیم اما به لحاظ وزن و نقش سیاسی و راهبردی در موقعیت خوبی به سر می بریم و به این دلیل دیگر بازیگران منطقه نگران پیشرفت ایران هستند. فراموش نشود اگر یک توافق هسته ای نیز انجام شود مسائل اقتصادی نیز به نوعی مرتفع خواهد شد و سرانجام برای موقعیت ایران یک شرایط جامع به دست خواهد آمد که این برپایه های قدرت ایران می افزاید. فقط این را بگویم که اکنون در تمام منطقه ما شاهد مشکلات قومی، قبیله ای و تضعیف سیاسی دولت ها هستیم، یعنی یک مشکل سیاسی به سرعت تبدیل به یک بحران می شود، اما چنین مشکلی در ایران وجود ندارد، چون سابقه دولت در ایران قوی است

 

  ایران را می توان بازیگر اصلی تحول در یمن دانست؟ 

 

هر تحول سیاسی در یک کشور خاورمیانه تا حد زیادی به ظرفیت های محلی آن کشور ارتباط دارد. شما حتی اگر خواهان ایفای نقش باشید اما شرایط محلی و مردم آن منطقه موافق چنین تغییری نباشد مسلما موفق نخواهید بود و این یک واقعیت مسلم است. یمن نیز یک تحول سیاسی جدید را تجربه می کند و آرایش نیروهای سیاسی در ساخت قدرت این کشور در حال تغییر است، لذا طبیعی است که نقش بازیگران منطقه ای از جمله ایران در روابط خارجی این کشور هم به همراه آن بازتعریف شود. ایفای نقش سیاسی ایران در یمن به گونه ای که بر اهمیت نقش آن در ایجاد توافق سیاسی یا تشکیل یک دولت ائتلافی و فراگیر و تداوم آن بیفزاید خوب است. ما نباید از ایفای نقش در یمن هراس داشته باشیم یا آن را پنهان کنیم، برعکس باید بر جنبه نقش سیاسی و سازنده خود در روند انتقالی یمن تاکید کنیم تا ارزش مشارکت استراتژیک با ما برای دیگران بیشتر به چشم بیاید

 

  حضور تانک های ترکیه در خاک سوریه را چگونه تعبیر می کنید؟

 

بهتر است این حرکت ترکیه را بیش از حد پیچیده کنیم. به اعتقاد من این موضوع بسیار ساده است، دولت حزب عدالت و توسعه از ابتدا دولتی پوپولیسم و سیاسی بوده و خیلی به نقش تبلیغات توجه داشته و بسیار مایل است نشانه های تاریخی و عثمانی گرایی را در خود زنده کند و از آن برای تاثیرگذاری بر سیاست داخلی و محبوبیت خود بهره مند شود. دولت اسلام گرای ترکیه از دواصل ایدئولوژی و بازگشت به تاریخ و اقتصاد پویا و قوی و رو به رشد برخوردار است. اگر بتواند بین این دو اصل ادغامی انجام دهد در سیاست داخلی موفق است. این دو اصل برای مردم ترکیه بسیار مهم هستند. پس به نظرم این حرکت بیشتر حرکتی تبلیغاتی برای سیاست داخلی خودشان بوده است. اگر دولت اردوغان توانایی اقدام خاصی علیه حکومت بشار اسد را داشت در چند سال گذشته انجام می داد

 

  جایگاه امروز اسد را چگونه ارزیابی می کنید؟ 

 

موقعیت امروز اسد بهتر از یکسال گذشته است. البته این به معنای بازگشت موقعیت او به قبل از بحران سوریه نخواهد بود. آینده سوریه در تشکیل یک دولت ائتلافی البته بنظر می رسد که با حضور اسد در راس آن است. وقتی متغیر های جدید مثل تروریسم و احتمال فروپاشی دولت سوریه و آثار زیانبار آن برای امنیت و ثبات منطقه ای مطرح شد شرایط به نفع اسد تغییر کرد. بازیگران غربی مثل آمریکا و کشورهای اروپایی هم که از مخالفان حمایت می کردند امروز به این نتیجه رسیده اند که دیگر مثل قبل نمی توانند از مخالفان اسد حمایت مالی و حتی معنوی بکنند چون موضوع به تروریسم و حفظ نظم سنتی در منطقه یعنی جلوگیری از تجزیه کشور ها در منطقه بر می گردد. بنابراین مخالفان رفته رفته ضعیف تر می شوند

 

  در طول مذاکرات اخیر و زمانی که گفت و گو ها با آمریکا داغ بود، روحانی از روسیه انتقاد کرد، به نظر شما این نوعی گرایش به غرب محسوب می شود؟ 

 

نه، دولت یازدهم و کلا دولت در ایران به آن درجه از بلوغ رسیده است که شرق و غرب اهمیت چندانی نداشته باشند و این بحث بیشتر یک بحث روشنفکری انتقادی به حساب می آید، سیاست خارجی ما به گونه ای تعریف شده و خواهد شد که به دنبال چند جانبه گرایی با پیروی از رویکردهای مستقل باشیم که در این چند جانبه گرایی چین و روسیه و غرب هر کدام جایگاه خاص خود را دارند که در مجموعه غرب ما به صورت سنتی با اتحادیه اروپا همکاری داشتیم و امروز هم با آمریکا در حال همکاری و گفت و گو هستیم و این به معنای انزوای روسیه در نگاه ما نخواهد بود چرا که به صورت سنتی ما همیشه با روسیه ارتباط داشته ایم. اینکه ایران به آمریکا نزدیک شود ارتباطی به روابط ایران با روسیه و چین نخواهد داشت ومنافع دولت هم در این است که همزمان با همه کشور ها ارتباط داشته باشد.

کلید واژه ها: سیاست داخلی


نظر شما :