ملاحظات روسیه در اتخاذ سیاست‌های اخیر

امریکا پوتین را درک نمی‌کند

۱۶ مهر ۱۳۹۴ | ۱۴:۴۲ کد : ۱۹۵۲۱۸۲ ترجمه برگزیده خاورمیانه
سرکیس نعوم به نقل از یک کارشناس امریکایی می‌نویسد: امریکا ذهنیت پوتین و شخصیت او را نمی‌فهمد. شاید اگر نگاهی دقیق به تقویم کارهای او می‌انداخت بهتر می‌توانست با او تعامل کند.
امریکا پوتین را درک نمی‌کند

دیپلماسی ایرانی: دوست قدیمی امریکایی ام که سال ها روابط روسیه با ایالات متحده و اوضاع خاورمیانه را از نزدیک دنبال می کرده، درباره سیاست کشورش در قبال روسیه می گوید، به هیچ وجه این گونه نبود که کشورش نابودی اردوگاه کمونیست را هدف قرار داده بود و می خواست روسیه به یک کشور عادی تبدیل شود. او می گوید: «دلیل حرفم کمک های مالی ای است که امریکا به روسیه داد یا دعوت از این کشور که همچنان به عنوان یک عضو ناظر در نشست های پیمان آتلانتیک شمالی حضور داشته باشد و در مانور ارتش های کشورهای عضو ناتو مشارکت کند. همچنین تمایلی است که امریکا همیشه به پیشرفت روسیه داشته که بارزترین آن تبدیل شدن آن به یک کشوری دموکراتیک در عرصه جهانی است. همه اینها می توانست اتفاق بیفتد اگر ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه نمی شد.»

او در ادامه می افزاید: «ولادیمیر پوتین "تولید" سازمان امنیت اتحاد جماهیر شوروی است. برای همین برای او بسیار سخت است که خود را با اوضاع جدید وفق دهد. او فکر می کند با شیوه ای که در پیش گرفته است می تواند روسیه جدید قدرتمند صاحب نقشی که مورد استقبال جامعه جهانی قرار بگیرد، بسازد. فکر می کند چنین روسیه ای می تواند اوضاع جهان را به خوبی دنبال کند و از ثبات و امنیت آن محافظت کند.»

این دوست صمیمی و کارشناس روسی من سپس می گوید: «امریکا ذهنیت پوتین و شخصیت او را نمی فهمد. شاید اگر نگاهی دقیق به تقویم کارهای او می انداخت بهتر می توانست با او تعامل کند. امریکا هنوز نمی خواهد حقیقت را درک کند. نمی خواهد درک کند که روسیه نمی تواند روزی جزئی از اروپای غربی با همان فرهنگ و دین و تحول سیاسی شود. تحولات سیاسی اخیر نشان دهنده تحولات اخیر خود روسیه است. روسیه همیشه از دیکتاتوری به دیکتاتوری منتقل شده و الآن هم به پوتین رسیده است. او از دین استفاده می کند و بی شک از اشتباه های غرب نهایت استفاده را می برد.»

وی در عین حال تاکید می کند، البته باید در حق مرد منصف هم باشیم. او نسبت به تحولات تدریجی در دموگرافی روسیه به شدت احساس نگرانی می کند. تعداد مسلمانان در کشورش از طریق زاد و ولد بسیاری که در آنها وجود دارد روز به روز افزایش می یابد در حالی که از شمار مسیحیان به نسبت کاسته می شود. یکی از دلایل آن شاید استفاده بیش از اندازه از الکل نزد مسیحی های روسیه باشد. برای همین تلاش می کند این مشکل را با انضمام مناطقی که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از روسیه جدا شدند، حل کند. به ویژه در مناطقی که روس ها اکثریت ساکنان یا شهروندان آنها را تشکیل می دهند. برای همین اعتقاد دارد که باید وضعیت مرزهای غربی کشورش را بهبود ببخشد و به این ترتیب از رشد اقلیت های مسلمان روسیه بکاهد. اگر پوتین این نگرانی یا ترس را با باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا در میان بگذارد چه بسا هر دو بتوانند به کمک هم به آرامی حقایق را کشف کنند و به نوعی تفاهم نسبی با یکدیگر برسند. در این صورت چه بسا اوباما درک کند و اجازه دهد به کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق همسایه با روسیه که اصالت روسی دارند نوعی خودمختاری داده شود، کشورهایی که زبان روسی زبان دوم کشورهایشان است. اما وقتی که روسیه بخشی از گرجستان را ضمیمه خاک خود کرد به نوعی زنگ خطر در غرب به صدا در آمد. وقتی که شبه جزیره کریمه را به روسیه برگرداند نشان داد که در پیشبرد این طرح مصمم است. برای همین است که می بینیم امروز در چاه عمیقی افتاده که خودش حفر کرده است و نمی داند چگونه می تواند با حفظ آب رو و بدون این که هر گونه اذیت و آزاری متوجهش شود از آن خارج شود.

دوست قدیمی ام سپس می گوید: «پوتین مثل هر روس دیگری نمی خواهد ناتو در مرزهایش باشد. برای همین اجازه دادن به گرجستان که عضوی از ناتو باشد خطا بود. همچنین ورود به "سرنگونی" یانوکوویچ، رئیس جمهوری سابق علی رغم این که ضروری بود نیز اشتباه بود، برای این که ترس روسیه را بیشتر کرد. با علم بر این که مسئولان در مسکو باور داشتند که روسیه به ناتو خواهد پیوست و به مرزهایشان خواهد رسید، یعنی پیشروی ناتو از کشورهای حوزه بالکان آغاز می شود و به کشورهای عضو سابق اتحاد جماهیر شوروی ختم خواهد شد. با توجه به همین موضع پوتین "کریمه" را اشغال کرد تا به دست ناتو نیفتد با وجود این که هیچ ارزشی برای ناتو ندارد. این شبه جزیره هیچ وقت جزئی از اروپای غربی نبوده و بارها نیز توسط سوئدی ها و فرانسوی ها و آلمانی ها اشغال شده است. همچنین نیروهای مشترک امریکایی – فرانسوی – بریتانیایی که برای جنگ با انقلاب کمونیستی به رهبری لنین نیرو فرستادند نیز این شبه جزیره را برای مدتی تصرف کردند. خلاصه، پوتین نه به امریکا نه به اروپا هیچ اعتمادی نمی کند و معتقد است که توطئه ای غربی در کار است که می خواهد تحولی بزرگ به وجود آورد.»

دوست قدیمی امریکایی ام حرفش را با اشاره به سوریه به پایان می رساند و می گوید: «پوتین بر خلاف شایعات نمی تواند کار زیادی انجام دهد به استثنای این که از نیروی هوایی برای حمله به تندروها و دفاع از مناطق علوی استفاده کند. این صحیح است که نیروهایش را در جبهه غربی مستقر کرده است اما به اندازه کافی نیروی زمینی ندارد که بخواهد به تنهایی با مخالفان اسد و داعشی ها و دیگران بجنگد. اما به دلیل جنون خودبزرگ بینی و روحیه ماجراجویی که نزد او وجود دارد، حتی اگر ضعیف هم باشد، این کارها هم نگران کننده هستند. تحرکات اخیرش سنی ها را بسیار خشمگین خواهد کرد و باعث خواهد شد تا نیروهایش را هدف قرار دهند، اعزام نیروهای اسلام گرای سنی به سوریه برای جنگ افزایش خواهد یافت و ترکیه هم جلوی آنها را نخواهد گرفت، اسرائیل هم نگران خواهد شد و ایران نیز از این که روسیه بر حکومت اسد مسلط شود، خواهد ترسید.»


منبع: النهار / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی

انتشار اولیه: شنبه 4 مهر 1394 / انتشار مجدد: پنج شنبه 16 مهر 1394

کلید واژه ها: ناتو اتحاد جماهیر شوروی روسيه ايالات متحده امريكا سوريه


نظر شما :