هفتمین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»

پسر از پدر می گوید

۰۴ تیر ۱۳۹۵ | ۲۲:۲۶ کد : ۱۹۶۰۴۲۵ کتابخانه خاورمیانه
برای ما خاطرات و پند و تجربه اش را گذاشت، این از هر چیزی باارزش تر است که با پول قابل اندازه گیری نیست. ما زیر نور تجربه و درس های او زندگی می کنیم.
پسر از پدر می گوید

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرت های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش هفتم این کتاب را می خوانید:

پسر از پدر می گوید

از هانی حداد پرسیدم، یعنی چه می گویند ودیع حداد پسر نداشت؟ جواب داد:

نمی توانم این موضوع را از جنبه شخصی و صمیمانه ای که در آن به سر می برد با وجود این که می دانم جنبه عمومی، اساس زندگی ودیع حداد و تجربه او بود، جدا کنم. یک روابط پیچیده و در عین حال خیلی خاص وجود داشت، صحبت ما در این باره بعد از یک دوره غیبت طولانی است که انجام می شود. نمی دانم به کار بردن تعبیر ارث ودیع حداد دقیق هست یا نه اما بدون شک او یک ارث معنوی هنگفتی به عنوان پدر و به عنوان یک شخصیت عام از خود به جای گذاشت. نمی توان از جنبه خاص زندگی او غافل شد اما اصرار داشت که این جنبه بر جنبه عمومی که همه زندگی اش را صرف آن کرده بود، غلبه نکند. همیشه بر اهمیت جنبه عمومی اصرار می کرد و باور راسخ به حالت مبارزه ای که در آن زندگی می کرد، داشت. زندگی خانوادگی او معنای بسیاری برای او داشت، همچنین نسبت به حالت پدرانه ای که داشت، اما جدای از این اساس زندگی او و زندگی ما قضیه ای بود که نخستین اهمیت را نزد او داشت. همیشه از یک تعبیر بسیار اخلاقی استفاده می کرد که بخش اساسی از توانایی او در به کار بردن آن در محیط مبارزه ای که تصور می کرد باید در آن زندگی کنیم، داشت، این تعبیر برآمده از خودداری از هر گونه ستایش فردی بود. شاید این مساله کلید شناخت شخصیت او بود. همیشه در فضایی به دور از هر گونه ستایش فردی زندگی می کرد و تلاش می کرد آن را در میان افرادی که در اطرافش بودند نیز اشاعه دهد، با رفتارهایش یا با صحبت کردن. به اعتقاد من کاملا موفق شد. روشن شد کسانی که با او کار می کردند از این روحیه نوشیدند و شاید بتوان گفت در نبود الگویی که با آن زندگی می کردند به نوعی نحیف شدند.

در پاسخ به این سوال که "انسان وقتی مقاله یا کتابی در توصیف پدر تو می خواند احساس می کند «پدر تعمیدی تروریست ها» است"، گفت:

درباره تروریسم، روشن است که در همه تجربه هایی که طرف قوی بر طرف ضعیف تسلط دارد، موجود است. در مواردی مثل این مورد ضعیف مجبور است از شیوه های غیرسنتی در پاسخ به طرف مقابل استفاده کند برای این که طرف مقابل می خواهد او را له کند و هیچ گزینه ای برای او نگذارد. در ادبیات انقلاب روسیه لنین درباره تروریسم و این که چگونه و کجا می توان از آن استفاده کرد، صحبت کرده است. در طول جنگ جهانی دوم آیا گروه های مقاومت اروپایی از شیوه ای ضد نازی ها استفاده نکردند که می توان آن را تروریسم نامید. مواد منفجره در ایستگاه های قطار و رستوران هایی که آلمان ها به آنها رفت و آمد می کردند، کار می گذاشتند. در حرکت صهیونیستی تروریسم از بدیهیات وجودی آن بود. تروریسم بزرگترین هم پیمان غیرعلنی میان آنها و جنبش نازی بود. کتاب هایی در این باره توزیع کرده اند که نمی دانم چرا کسی را متعجب نکرده است. تهمت تروریسم به ما ساخته رسانه ها است.

آیا قبول داری که دکتر ودیع هیچ چیز برای خانواده اش نگذاشت؟

برای ما خاطرات و پند و تجربه اش را گذاشت، این از هر چیزی باارزش تر است که با پول قابل اندازه گیری نیست. ما زیر نور تجربه و درس های او زندگی می کنیم. وقتی با کسانی که با او زندگی کردند، دیدار می کنم احساس می کنم که از افرادی بود که آرزوها را درست می کنند و برای تحقق آن کار می کنند. من معتقد نیستم که تجربه فلسطینی در دهه های گذشته شکست خورده است. آن چه امروز در سرزمین های اشغالی می گذرد نشان می دهد تا اندازه ای موفق هم بوده است. ما باید به حجم حملات طرف مقابل توجه کنیم. حملات رژیم صهیونیستی ساده نیستند.

آیا اعتقاد داری که به پدرت ظلم شده است؟

زندگی او به مثابه واکنش به ظلم بود. منظورت این است که آیا از جانب «جبهه ملی» به دلیل بعضی فریب ها یا اتهام ها به او ظلم شد؟ همه اینها هیچ تاثیری روی پدر من نمی گذاشت. دلیل روشن آن هم این است که پدرم تا زمان فوتش خودش را خارج از جبهه نمی دید.

 

آیا نزد پدرت احساس تلخی بود؟

پدرم از تجربه اردن احساس تلخی می کرد. اردن خیلی او را آزار داد. سه سال را در زندان گذراند و تجربه انسانی غنی ای با زندانیان و ساکنان اطراف زندان برای او به ارمغان آورد، به همراه دوستانش تونلی را برای فرار کند اما نگهبانان آن را کشف کردند. دلیل اصلی این تلخی ها تعدی هایی بود که به حق ساکنان آن می شد. می گفت بخشی از دشمنی که در در اردن با آن مواجه شدیم خود ما بودیم. حتی درباره لبنان معتقد بود که موفقیت حزب کتائب در جذب افراد و تشدید درجه شرارت بود که بخشی از آن به فعالیت های مقاومت باز می گشت. در نگاه پدرم تجربه مقاومت در لبنان با اشتباهات مهلکی همراه بود. او مخالف فکر ارتش سازی یا تبدیل مقاومت به چیزی شبیه ارتش نظامی بود.

آیا از عملیاتی که برایشان طرح ریزی کرد اما موفق نشدند نیز احساس تلخی می کرد؟

یک بار شنیدم می گفت صرف این که بتوانیم خودمان را به آنها (دشمنان) نشان دهیم و همچنان توانایی رسیدن به گذرگاه های امنیتی را داشته باشیم باید بدانیم که موفق شده ایم. البته موفقیت درجاتی دارد.

آیا وصیتی از خود به جا گذاشت؟

نه. من چیزی در این باره نشنیده ام.

 

ادامه دارد...  

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :