فرایندهایی که سیستم را در منطقه تغییر می دهند
مخاطرات پیش روی خاورمیانه
منوچهر شفیعی، کارشناس ارشد روابط بین الملل
دیپلماسی ایرانی: پس از ناآرامی های دسامبر 2010 تونس و سرایت آن به خاورمیانه و غرب آسیا با عنوان بهار عربی، فرایند جدیدی در این منطقه شکل گرفته که شاخص های مختلف انسانی، اقتصادی و سیاسی منطقه را علیه موجودیت سیستم فعال و هدایت کرده است. این گرایش با تمرکز بر بخش مرکزی این سیستم در عراق و سوریه خود را نشان داد، اما می تواند به بخش های دیگر منطقه همچون جنوب ترکیه، نوار غربی ایران، اردن و لبنان نیز سرایت کند. این فرایندها در صورت شدت یابی همچنین می توانند ساختار و ویژگی های انسانی، اقتصادی و سیاسی این سیستم را تغییر دهند و حتی موجب تولد یک سیستم جدید شوند. عامل اصلی شکل گیری این فرایند، شکاف در ویژگی های انسانی منطقه مرکزی، توسعه نیافتن اقتصادی، بحران زیست محیطی و درنهایت همگرایی این سه عامل در شکل بحران سیاسی است.
فرایندهای سیستم منطقه ای خاورمیانه
تمامی سیستم ها با گذشت زمان تغییر را تجربه می کنند و ویژگی یا ساختار آنها تغییر می کند. در سیستم های منطقه ای این تغییر می تواند شامل تولد واحدهای جدید یا مرگ واحدهای سیستم باشد، همچنین تغییر در بافت جغرافیای یا ویژگی های منطقه ای نیز در چارچوب فرایند یک سیستم قرار می گیرد. گاهی این فرایند تغییر چنان عمیق و شگرف است که به دلیل غیرقابل بازگشت بودن فرایندی تاریخی نامیده می شود. نمونه آن را می توان فروپاشی عثمانی دانست که با این اتفاق و مرگ امپراطوری عثمانی کشورهای جدیدی در سیستم خاورمیانه متولد شدند که درنتیجه آن تعامل جدید بین واحدهای سیستم شکل گرفت که به عنوان کشورهای مستقل متفاوت از تعامل آنها در درون ساختار امپراطوی عثمانی بود.
از سوی دیگر این فرایندها می تواند با بی نظمی همراه باشد که در چنین شرایط واحدهای فردی قادر به کنترل آن نخواهند بود چرا که کلیت سیستم و محیط آن را تحت تأثیر خود قرار می دهد. فرایندی که در سیستم خاورمیانه آغازشده قطعاً فرایندی بی نظم است که بر سیستم و محیط آن به طور همزمان تأثیر گذاشته و واحدهای منطقه ای به صورت فردی توانایی کنترل آن را ندارند اما به دلیل ناتمام بودن آن نمی توان در مورد تاریخی بودن چنین فرایندی اظهارنظر کرد.
بهار عربی و شکست نیروهای دموکراسی طلب در جهان عرب
با شروع بهار عربی به عنوان یک فرایند منطقه ای که هدف آن دگرگون کردن ساختار دیکتاتوری نظامی دولت های منطقه بود این امید فراگیر شد که موجی از دموکراسی خواهی در منطقه گسترش خواهد یافت و خاورمیانه شاهد مدل جدیدی از حکمرانی خواهد بود. این مدل جدید که می توانست مبتنی بر دموکراسی در طیف های مختلف آن و اشکال دینی و سکولار باشد در ابتدای این فرایند با شکست مواجه شد. سرکوب شدید این تمایل در لیبی و بحرین و همچنین انحراف آن در مصر دلیل اصلی این شکست بود. با این شکست نیروهای دموکراسی طلب موجب شد که حامیان این فرایند در سطح منطقه ناامید شده و درنتیجه جذابیت گروه های مسلح افراطی افزایش بیابد.
نتیجه این ناامیدی در گسترش حرکات مسلحانه در سوریه مشاهده شد که به دلیل نبود جامعه مدنی در بخش مرکزی خاورمیانه حرکات مسلحانه و تروریستی در این منطقه گسترش یافت و به عراق، جنوب ترکیه و لبنان سرایت کرد. در اثر این سرایت شبکه ای از گروه های مسلح افراطی در منطقه شکل گرفت که هدف آنها نه تغییر ماهیت واحدهای منفرد بلکه تغییر نظم منطقه ای بود. گروه تروریستی داعش با اعلام طرح خلافت خود قصد داشت منطقه وسیعی شامل خاورمیانه، جنوب اروپا و شمال آفریقا را به عنوان یک واحد یکپارچه تحت کنترل خود بگیرد. چنین اقدامی به معنای مرگ بسیاری از واحدهای سیستم بود که ساختار سیستم و ویژگی های آن را به صورت بنیادین دگرگون می کرد.
تضعیف دولت های بخش مرکزی خاورمیانه و رشد تجزیه طلبی
همواره بین اجزای تشکیل دهنده یک سیستم رقابت وجود دارد. یکی از دلایل اصلی این رقابت محدود بودن منابع موجود در سیستم است که بخش های مختلف آن را وادار به رقابت برای افزایش سهم خود می کند. یکی دیگر از ویژگی های سیستم که در همراهی با رقابت معنا می یابد مکانیزاسیون است. بر اساس این اصل واحدهای یک سیستم گرایش به تفکیک و تبدیل شدن به سیستمی مستقل دارند. زمانی که بخش کنترل در سیستم تضعیف شود فرایند مکانیزاسیون تقویت می شود و خود این فرایند به طور مستقیم بر توانایی کنترلی سیستم تأثیر می گذارد.
اصلی ترین جریان مکانیزاسیون را می توان در فرقه گرایی منطقه ای و رقابت بین هویت های قومی مشاهده کرد که هر دو جریان توسط کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای تقویت و تشدید می شوند. در اثر رشد شبکه گروه های مسلح در سطح منطقه و ناتوانی دولت های عراق و سوریه در غلبه بر آنها این دو فرایند تشدید شد. به صورتی که کردهای شمال سوریه و عراق خود را در وضعیتی یافتند که آنها را وادار به دفاع در برابر گروه تروریستی داعش می کرد. هر دو دولت عراق و سوریه به دلیل شکنندگی و درگیر شدن در جنگ داخلی توانایی کنترل کشور را از دست دادند، ناتوانی آنها به حدی گسترده و عمیق بود که عملیات نظامی علیه تروریست ها به گروه های مسلح مردمی واگذار شد.
ضعف کنترل دولت مرکزی و تهدید گروه های مسلح افراطی بخش های کردنشین را در دو کشور عراق و سوریه به این نتیجه رساند که استقلال و تشکیل کشوری کردنشین یا خودمختاری کامل از دولت مرکزی می تواند در آینده ای نزدیک امکان پذیر باشد گرچه اختلافات درونی گروه های کرد و مخالفت کشورهای همسایه مانند ایران و ترکیه اصلی ترین مانع در این راه است ولی با توجه به ضعف دولت های مرکزی انگیزه کردها برای دستیابی به چنین وضعیتی قوی تر از قبل شده است. با تقویت این هدف مسعود بارزانی در سال 2014 از پارلمان کردستان خواست که فرایند همه پرسی برای استقلال از عراق را به جریان بیاندازد. هم اکنون در بخش های کردنشین سوریه نیز مناطق کردنشین از حکومت غیررسمی کردی بهره می برند. حزب PYD بعد از محو شدن کنترل دولت سوریه تلاش های خود را برای تسلط بر مناطق کردنشین آغاز و به طور جدی تعقیب کرده است که محصول تلاش های خود را Rojava می نامد که مبتنی بر دموکراسی کنفدرالیستی است.
از سوی دیگر فرقه گرایی در منطقه جریان متفاوتی از مکانیزاسیون را به دنبال داشته است. در عراق اکنون نیروهای مردمی شیعه در حال جنگ با گروه تروریستی داعش هستند و موفقیت آنها به این معنا خواهد بود که در آینده آنا توانایی بیشتری برای کنترل رقبا و شرکت در قدرت سیاسی خواهند داشت. از سوی دیگر جمعیت سنی ممکن است به دلیل حساسیت نسبت به گروه تروریستی داعش در آینده از شرکت در فرایندهای سیاسی محروم شود و این احساس محرومیت امکان شکل گیری خشونت بیشتر را در پی خواهد داشت.
اقتصاد و محیط زیست، دو خطر اصلی برای موجودیت سیستم خاورمیانه
هسته مرکزی خاورمیانه از وضعیت اقتصادی نامناسبی رنج می برد. جنگ عراق و بعد از آن بحران سوریه که این کشور و عراق را در خود درگیر کرد نه تنها امکان توسعه را متوقف کرده است بلکه زیرساخت های اقتصادی را به شکل وسیعی نابود کرد. در سوریه فرصت اقتصادی از دست رفته ناشی از این جنگ 275 میلیارد دلار بر آورده شده است و تا 2020 می تواند هزینه ای بالغ بر 1 تریلیون دلار برای این کشور ایجاد کند. همچنین دولت عراق وادار شد برای جبران هزینه های مبارزه با داعش 5.4 میلیارد دلار از صندوق بین المللی پول کمک مالی دریافت کند.
این شکنندگی اقتصادی از یک سو ابزارهای کنترلی حکومت را ناتوان می کند و از سوی دیگر که موجب نارضایتی اجتماعی در اثر کاهش توانایی دولت در خدمات رسانی و توسعه می شود. این عامل زمانی اهمیت می یابد که توزیع امکانات اقتصادی موجود به قدرت سیاسی وابسته باشد و گروه های دارنده قدرت سهم بیشتری از اقتصاد ببرند در حالی که مناطق محروم از قدرت سیاسی محرومیت اقتصادی را نیز تجربه می کنند. این شرایط می تواند در آینده عراق به محرکی برای جریان فرقه گرایی تبدیل شود.
عامل دیگری که منطقه را در خود درگیر کرده است و روندی رو به افزایش دارد بحران خشکسالی است. خشکسالی سوریه موجب شد که کشاورزان سوری در سال 2006 به شهرها مهاجرت کنند. این گروه به جمعیت بیکاری شکل دادند که خواسته های اقتصادی و سیاسی آنها در بحران سوریه بی تأثیر نبوده است. از سوی دیگر بخش هایی از عراق و سوریه با خشکسالی شدید همراه بوده و این سرزمین با تراکم جمعیتی کم توانسته است مرکز مناسبی را برای عملیات و فعالیت گروه داعش پدید آورد.
نکته قابل توجه این است که بحران خشکسالی نه تنها کنترل نشده بلکه رو به افزایش است و در سال های آینده وخامت بیشتری می یابد. این مسئله خود آب را به عاملی برای درگیری های بین دولتی و همچنین اجتماعی تبدیل می کند. در جامعه فرقه ای عراق و سوریه که با خطر تجزیه قومی نیز روبه رو است چنین بحرانی تشدید کننده تمام بحران های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواهد بود.
آینده خاورمیانه وابسته به هسته مرکزی این سیستم است
در بررسی سیستم ها، فرایندی که موجب افزایش تعامل در بخش خاصی از سیستم شود درنهایت موجب شکل گیری ساختاری محلی در آن بخش از سیستم می شود. تفکیک تصاعدی سیستم به وسیله بحران های سیاسی، انسانی و اقتصادی و همچنین همراهی آن ها با بحران زیست محیطی هسته مرکزی متفاوتی را در میان خاورمیانه پدید آورده است که توسط کشورهای ایران، ترکیه و عربستان محاصره شده است. این هسته مرکزی از در تمام ابعاد خود شکننده و آماده فروپاشی است و تنها یک عامل می تواند آن را حفظ کند و آن همکاری حلقه محاصره کننده این کشورها در جهت کنترل بحران است؛ اما در شرایطی که شاهد رقابت شدید این سه کشور در هسته مرکزی هستیم این منطقه ویژگی شکننده خود را حفظ خواهد کرد و درنهایت بخش مرکزی را با خطر تجزیه و فروپاشی روبه رو می سازد.
چه این هسته دچار فروپاشی شود و چه شکنندگی خود را بدون فروپاشی توسعه دهند، بخش مرکزی خاورمیانه عناصری را در خود پرورش داده که موجودیت تمام سیستم را هدف گرفته است و به دلایل متعددی توانایی سرایت به خارج از هسته مرکزی را دارد. یکی از این دلایل اشتراک قومی بین کشورهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه در نوار مرزی این کشورها است که امکان سرایت بحران قومی را فراهم می کند. دلیل دیگر بحران مهاجرت ناشی از شکنندگی هسته مرکزی است که اکنون ترکیه و اردن را آسیب پذیر ساخته و آخرین عامل بحران زیست محیطی است که با سرعت در کشورهای ایران و ترکیه گسترش می یابد و زمینه این را فراهم می کند که بحران های اقتصادی و سیاسی در این کشورها شکل بگیرند و با هسته مرکزی پیوند بیابند.
نظر شما :