هفتاد و سومین بخش از کتاب «اسرار جعبه سیاه»:

ویژگی های کارلوس از زبان انیس نقاش

۱۵ مهر ۱۳۹۶ | ۱۳:۱۵ کد : ۱۹۷۲۱۱۷ کتابخانه خاورمیانه
کارلوس مبارزی حقیقی بود، اما شیوه زندگی او شیوه جوان امریکای لاتینی ای بود که نباید به دلیل فکر شرقی اش محاکمه اش کنیم.
ویژگی های کارلوس از زبان انیس نقاش

دیپلماسی ایرانی: قرن بیستم به گفته بسیاری از مورخان، قرن تحول های شگرف بوده است. قرنی که در آن جنگ های بی نظیر تاریخ نظیر جنگ های جهانی اول و دوم رخ دادند و تاریخ بشریت به دست افراد و سیاستمدارانی که هر کدام طرحی برای رسیدن به مصالح و منافع خود داشتند، تغییرات شگرف یافت که مسیر طبیعی بسیاری از امت ها و کشورها را تغییر داد. در این میان تقسیم جهان به جهان غرب و جهان سوم تعابیری نامتجانس به وجود آورد که از درون این تناقضات افراد تحول خواهی ظهور کردند که در حقیقت می خواستند در برابر خواسته ها و طرح های منفعت طلبانه جهان غرب بایستند. افرادی که آرمان خواهانی بودند که گمان می کردند آرمانشان آن قدر قدرت دارد تا بتواند در برابر قدرتبل های بزرگ جهان بایستد و رویای مدینه فاضله آنها را تحقق بخشد. کتاب "اسرار جعبه سیاه" گفت وگو با چهار نفر از همین آرمان خواهانی است که تلاش کردند به خیال خود قدرت های بزرگ را وادار به تسلیم در برابر اراده آهنین خود کنند. افرادی که جهان غرب آنها را تروریست های بین المللی نه آرمان خواه می داند. در این جا بخش هفتاد و سوم این کتاب را می خوانید:

برگردیم به دیدارت با «ابو جهاد»؟

ابو جهاد از مشارکت در عملیات شوکه شد، به مجرد این که دید کارلوس در عملیات است فهمید که ودیع حداد پشت آن است. برایش آن چه اتفاق افتاد را تعریف کردم. مثل همیشه بعضی اطلاعات را ثبت کرد، و گفت: الحمد الله که سلامتی برادر. بعدا «ابو جهاد» به رهبری فلسطینی گزارشی از موضوع را ارائه داد.

کارلوس چه کار کرد؟

کارلوس در الجزایر ماند بعد به عدن منتقل شد. در آن جا اختلافاتی میان ودیع حداد و کارلوس روی داد برای این که کارلوس دستور او به اعدام دو وزیر را اجرا نکرد و برای این که در عملیات هویتش را فاش کرد در حالی که اوامر ودیع اقتضا می کرد او هویتش را فاش نکند. بحرانی به وجود آمد اما به جدایی به معنای جدایی منجر نشد. جز این که ظرفیت کارلوس تغییر کرد و ودیع دیگر تمایلی به مشارکت دادن او ]در عملیات[ نداشت.

اولین بار کارلوس را چه وقت دیدی؟

با او در پاریس در جریان برنامه ریزی برای ربودن مهدی التاجر ملاقات کردم. قبل از آن میشل مکربل را در بیروت ملاقات کرده بودم. مکربل به من گفت: به پاریس خواهی رفت و جونی آن جا خواهد بود. جونی اسمی بود که کارلوس در آن مرحله استفاده می کرد. و فهمیدم که جونی در جعل گذرنامه ها خبره است. از لحاظ رده بندی مکربل در آن دوره از کارلوس بالاتر بود و با او به شیوه ای از بی رحمی و تحقیر رفتار می کرد.

کارلوس جوان پرشور و خوش بین و تو دل برویی بود. به انقلاب جهانی اعتقاد داشت و تربیتش در خانه چپ گرایی و کمونیستی بود. او به انقلاب فلسطینی از روی اعتقادش آمده بود.

و در انفجارهایی که در فرانسه روی داد و کارلوس پشت آن بود؟

«ارتش سرخ» گروگان هایی را در لاهه گروگان گرفته بود و برای این که به دولت فرانسه فشار بیاورد آن انفجارها روی داد. به عبارتی منظور از آن کمک به عملیات جاری در لاهه بود.

آخرین بار او را کجا دیدی؟

 در الجزایر در پایان عملیات وین. به دلیل این که مسئولان الجزایری که برایشان فاش کردم من با «ابو جهاد» کار می کنم رازداری نکردند و به کمال خیر بک موضوع را اطلاع دادند.

آیا ودیع حداد به دلیل این که در مجموعه شکاف ایجاد کردی به فکر نیفتاد ترورت کند؟

هیچ گاه به این ارزیابی روشن نرسیدند که وجود من با آنها چقدر می تواند خطرناک باشد. هیچ دلیلی نداشتند که بگویند من علیه آنها خرابکاری کردم یا دلیل شکستشان بودم. وقتی به آنها گفته شد که من با «ابو جهاد» کار می کنم، گفتند: خودمان می دانیم.

چه کسی مامورت کرد که در این مجموعه شکاف ایجاد کنی؟

هیچ کس. به این ترتیب من در طول زندگی ام، با استقلال در خدمت به انقلاب و اصولی که به آنها اعتقاد داشتم حرکت می کردم. قصه به این شکل شروع شد: دوستی از دوران مدرسه داشتم که یک بار نزدم آمد و به من گفت که تو با مقاومت کار می کنی اما مجموعه ای هستند که بیشتر کار می کنند و فعالیت بزرگتری دارند. واقعیتش این است که جوان لبنانی دیگری نیز در عملیات وین مشارکت کرد که اسم چریکی اش «جوزف» بود. از او پرسیدم: آنها کیستند؟ گفت: «سپتامبر سیاه». آیا می خواهی با آنها آشنا شوی؟ تمایلم را نشان دادم و تظاهر کردم که من «سپتامبر سیاه» را نمی شناسم. مرا به کمال خیر بک معرفی کرد، در جریان صحبت با او فهمیدم که کمال در چارچوب «سپتامبر سیاه» کار می کند و او و مجموعه ای که با او کار می کردند با ودیع حداد تماس گرفته اند، به این ترتیب تصمیم گرفتم که وارد این خط شوم. وارد شدم تا بیشتر بشناسم و به امنیت سیاسی انقلاب فلسطینی خدمت کنم.

آیا فواد عوض را می شناختی؟

همیشه در جلسات مجموعه کمال خیر بک با او دیدار می کردم، او مجموعه «بو ضیا» را داشت، همین اسم را کارلوس و مکربل هم استفاده می کردند.

آیا با ودیع حداد هم ملاقات داشتی؟

نه. شاید باید تلاش می کردم که او را ببینم. من به عدن نرفته ام. او مرا از طریق کمال خیر بک می شناخت و در لبنان نماینده ای داشت که لقبش «ابو فادی» بود که با ما دو جلسه برگزار کرد و گزارش آن را به ودیع داد.

چه احساسی داشتی وقتی که کارلوس را دستگیر کردند؟

از دولت سودان احساس ناراحتی می کردم، اعتقاد داشتم که او را قربانی رسانه های جهانی کرد که کارلوس را ماجراجو یا مزدور به تصویر می کشیدند، در حالی که او چنین نبود. کارلوس مبارزی حقیقی بود، اما شیوه زندگی او شیوه جوان امریکای لاتینی ای بود که نباید به دلیل فکر شرقی اش محاکمه اش کنیم.

آیا کارلوس شجاع بود؟

واقعا شجاع، طوری که می توانست خودش را درون آتش بیندازد. مزدور چنین کاری نمی کند. شجاعتش زاده اعتقادش بود. روزی که با ودیع حداد کار می کرد برای رسیدن به خواسته های مالی نبود، بعدا، از خواسته های مالی صحبت کرد.

ادامه دارد...  

کلید واژه ها: اسرار جعبه سیاه


نظر شما :