وقتی دموکراسی فاجعه می آفریند

غول صندوق رأی!

۱۴ شهریور ۱۳۹۸ | ۰۹:۰۰ کد : ۱۹۸۵۹۶۳ اخبار اصلی اروپا
مهدی تدینی در یادداشتی می نویسد: دموکراسی یگانه نظام سیاسی است که می‌تواند چونان قابله‌ای قاتل خویش را به دنیا آورد؛ یا شاید در مثالی بهتر: دموکراسی می‌تواند مادر معصومی باشد که در زهدان خود فرزندانی به شدت ضددموکرات بپروراند و به دنیا آورد و وقتی این فرزندان قامت کشیدند، پنجه بر حلقوم مادر می‌فشارند.
غول صندوق رأی!

نویسنده: مهدی تدینی، مترجم، نویسنده و پژوهشگر

دیپلماسی ایرانی: داستان «غول صندوق رأی» درست مانند افسانه «علاءالدین و چراغ جادو»ست. وقتی غول از چراغ جادو خارج شود می‌تواند چند آرزوی بزرگ را برآورده کند و صاحبش را به وجد آورد، اما این سرمستی به زودی به دردسری بزرگ تبدیل می‌شود، زیرا دیگر نمی‌توان غول را به درون چراغ برگرداند... داستان غول صندوق رأی نیز همین‌‌گونه است.

در ایران ما، همواره ایمانی سترگ و تزلزل‌ناپذیر به «صندوق رأی» وجود داشته است. دریافتی خام‌اندیشانه از دموکراسی در عصر جدید در ایران وجود داشته که به طرز عجیبی نسبت به واقعیت دموکراسی بی‌اعتنا بوده و هیچ حاضر نبوده است خطرهای دموکراسی را ببیند. اما چه خطری در دموکراسی نهفته است؟ مگر می‌شود دموکراسی، این آرمان شیرین و بی‌آزار بشر، به امری خطرناک تبدیل شود؟

دموکراسی یگانه نظام سیاسی است که می‌تواند چونان قابله‌ای قاتل خویش را به دنیا آورد؛ یا شاید در مثالی بهتر: دموکراسی می‌تواند مادر معصومی باشد که در زهدان خود فرزندانی به شدت ضددموکرات بپروراند و به دنیا آورد و وقتی این فرزندان قامت کشیدند، پنجه بر حلقوم مادر می‌فشارند.

در نظر بسیاری، نقد دموکراسی و سخن گفتن از تهدیدهای نهفته در آن، بسیار ناخوشایند است، زیرا این را بی‌درنگ به معنای دفاع از استبداد و دیکتاتوری و مصداق ضدیت با آزادی می‌دانند. اما اتفاقاً «شوق و آرزوی آزادی» باید ما را وادارد دموکراسی را نقد کنیم، زیرا نظام‌های استبدادی و دیکتاتوری که به اسم آزادی و با ابزارهای دموکراسی برپا شدند در تاریخ بی‌شمارند. بسا کسان که با شعار آزادی و دموکراسی، نادموکرات‌ترین نظام‌ها را پدید آوردند. نگاهی به خاورمیانه عربی برای اثبات این امر کافی است، اما من مثال بسیار مناسب‌تر و دقیق‌تری دارم که خواهم گفت.

اما ریشه مشکل کجاست؟ چه می‌شود که دموکراسیِ مادر، پسران نادموکرات می‌زاید؟ در این‌جا بحثی به فراخی چند کتاب باید کرد، و چندین عامل جهانی و ملی را باید مورد به مورد بررسی کرد. اما اگر بخواهم مهم‌ترین عامل را نام برم، این است که «از مردمِ نادموکرات، دموکراسی برنمی‌آید!» در واقع، دموکراسی مردم، فرهنگ و جامعه‌ای دموکرات می‌طلبد و دموکراسی بدون دموکرات‌ها محال است. پس پیش‌شرط برقراری و بقای دموکراسی، «فرهنگ دموکراتیک» است که در پس این فرهنگ نیز عوامل اساسی نهفته است.

و اما مثال...

در بحث «آسیب‌شناسیِ دموکراسی و جمهوری» همواره تأکید دارم که بهترین مثال «جمهوری اول آلمان» است. وقتی آلمان در جنگ جهانی اول شکست خورد، همزمان انقلاب شد، بساط امپراتوری جمع شد و نوعی جمهوری بسیار پیشرو در آلمان ایجاد شد؛ سال ۱۹۱۸، برابر با ۱۲۹۷ شمسی. (آن زمان در ایران ۱۲ سال از انقلاب مشروطه گذشته بود و کشور در آشوبی نفسگیر به سر می‌برد. کابینه‌ها عمری قد باران بهاری داشتند و سرانجام هفت سال بعد رضاشاه قدرت را قبضه کرد.) پس در آلمان نظامی جمهوری برپا شد، معروف به «جمهوری وایمار».

اما این جمهوری عمر کوتاهی داشت؛ کم‌تر از پانزده سال! بعد از این دموکراسی، قدرت به چه کسی رسید؟ سرانجامِ این دموکراسی چه شد؟ هیتلر! دموکراسیِ مادر نادموکرات‌ترین فرزند ممکن را به دنیا آورد! نکته بسیار اساسی و مهم این است که هیتلر و حزبش (ناسیونال‌سوسیالیسم) از طریق سازوکار مشروعِ دموکراتیک به رأس قدرت سیاسی آلمان رسیدند (هرچند دموکراسی‌ستیزی از سر و رویشان می‌بارید). هیتلر بزرگ‌ترین غول صندوق رأی بود که تاریخ به خود دید. درست مانند غول چراغ جادو چند آروزی بزرگ را برآورده ساخت و بعد... فاجعه از راه رسید...

چه شد که دموکراسیِ آلمان به نادموکراسی هیتلر انجامید؟ در سخنرانیِ پیوست تا حدی فرایند نابودی جمهوری آلمان و به قدرت رسیدن هیتلر را شرح داده‌ام. یک نکته ساده: سال ۱۹۲۸ حزب هیتلر ۸۰۰ هزار رأی داشت، اما فقط ۴ سال بعد آرای حزب به حدود ۱۴ میلیون رسید! راز به قدرت رسیدن هیتلر در این جهش خیره‌کننده نهفته است!

کلید واژه ها: دموکراسی صندوق رای انتخابات اروپا آدولف هیتلر آلمان جمهوری وایمار


( ۵ )

نظر شما :

در جواب فدوی ۱۵ شهریور ۱۳۹۸ | ۲۲:۰۳
"در سخنرانیِ پیوست تا حدی فرایند نابودی جمهوری آلمان و به قدرت رسیدن هیتلر را شرح داده‌ام. " پس کو این سخنرانی پیوست؟