الگویی که می رود جای «اجماع واشنگتن» را بگیرد

«اجماع پکن» و فرصت های ایران

۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۲:۰۰ کد : ۱۹۹۱۵۸۰ خاورمیانه انتخاب سردبیر
احمد آدینه وند در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: امروزه گفته می شود آنچه به عنوان اجماع پکن مطرح هست تنها یک مدل برای چین نیست بلکه به نقطه عطفی از توسعه بین المللی، اقتصاد، جامعه و به طور کلی سیاست اشاره دارد. این الگو به چگونگی انطباق با نظم بین المللی در عین حفظ استقلال، حفظ سبک زندگی و انتخاب های سیاسی خصوصا اقتصاد ارتباط دارد.
«اجماع پکن» و فرصت های ایران

نویسنده: احمد آدینه وند، دانشجوی دکتری روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: در پایان جنگ جهانی دوم شاهد تکوین برخی نهادهای آمریکایی محور موسوم به نهادهای "برتون وودز" نظیر بانک جهانی، صندوق بین المللی پول با کارگردانی وزارت خزانه داری آمریکا بودیم که برای دهه های متمادی به مناسبات مالی جهانی و فراتر از آن ساز و کاری خاص از توسعه اقتصادی و حتی سیاسی در میان کشورهای متعامل با این نهادها شکل می دادند. از آنها به عنوان اجماع واشنگتن یاد می شود. این اجماع که کمک رسانی به اقتصادهای در حال توسعه بخشی از اهداف آن بود، این امر را عمدتا مشروط به آزادسازی اقتصادی و اصلاحات در نظام سیاسی و اتخاذ رویکردها و سیاست های لیبرال دموکراتیک در کشورهای هدف می کرد. در واقع این کشورها را وادار به در پیش گرفتن شیوه زمامداری منطبق بر ارزش های غربی می کرد و ضمن نادیده گرفتن عناصر ملی و بومی هویت بخش به جوامع مذکور استقلال آنها را در معرض تهدید قرار می داد.

در مقابل اجماع واشنگتن، در دو دهه اخیر همزمان با سربرآوردن چین به عنوان قدرتی نوظهور که مسیر رشد اقتصادی را به سرعت طی کرد و از حیث مزیت شاخص های اقتصادی در رتبه دوم اقتصاد جهان قرار گرفته است سبک توسعه این کشور به عنوان الگویی برای کشورهای در حال توسعه دیگر جهان که مایل به رشد اقتصادی توام با حفظ ارزش ها و استقلال خود بودند مطرح شد که برخی اقتصاددانان از آن به اجماع پکن یاد می کنند. اگرچه این اجماع در نخستین نگاه مفهومی اصولا اقتصادی است اما پیامدهای بارزی در سیاست خارجی چین از خود به جای گذاشته و در واقع مدلی از تعامل این دولت با سایر دول است.

امروزه گفته می شود آنچه به عنوان اجماع پکن مطرح هست تنها یک مدل برای چین نیست بلکه به نقطه عطفی از توسعه بین المللی، اقتصاد، جامعه و به طور کلی سیاست اشاره دارد. این الگو به چگونگی انطباق با نظم بین المللی در عین حفظ استقلال، حفظ سبک زندگی و انتخاب های سیاسی خصوصا اقتصاد ارتباط دارد. اجماع پکن به عنوان درونمایه توسعه چینی با تاثیرپذیری شدید از تلاش برای برابری، رشد با کیفیت بالا و در عین حال صلح آمیز به همزمانی عمل گرایی و ایدئولوژی معتقد است. این مدل با فرض عدم ارتباط الزامی میان آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی، ایده «پایان تاریخ» و پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی به عنوان تنها الگوی موفق توسعه به طور جدی به چالش کشیده است. بر اساس اجماع پکن، در فرایند تحقق توسعه حق تعیین سرنوشت به عنوان حق تمامی کشورها به رسمیت شناخته شده است. مهمترین بخش های اجماع پکن در وجوه سیاسی خصوصا سیاست خارجی را می توان در احترام به حاکمیت و تمامیت سرزمینی، عدم تجاوز متقابل، عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها، برابری، مبادلات سودمند متقابل و در نهایت همزیستی مسالمت آمیز خلاصه کرد.

اجماع پکن در مقابل اجماع واشنگتن که با پشتوانه نهادهای برتون وودز درصدد تجویز نسخه های جهان شمول و واحد برای همه کشورها با فرهنگ ها و مختصات متفاوت سیاسی و اقتصادی بود از ارائه نسخه مشابه برای توسعه اقتصادی به همه کشورها خودداری می کند. تفاوت عمده اجماع پکن با اجماع واشنگتن تاکید مکتب نخست بر دولت محوری و اقتدارگرایی در توسعه و تلفیق جغرافیای اقتصادی و سیاسی و تاکید بر اقتصاد مبتنی بر نوآوری و ابتکار است که در اجماع واشنگتن نادیده گرفته شده است. اجماع پکن ترکیب سرمایه داری، اقتدارگرایی و سرکوب آزادی های سیاسی و مدنی را با هم می آمیزد که گاه از آن با عنوان سرمایه داری اقتدارگرا یاد می شود.

چین با توجه به عدم تمایل برای ایفای نقش هژمونی از تحمیل مدل توسعه خود بر سایر کشورها پرهیز کرده و بر حق دولت های دیگر برای اتخاذ مدل توسعه بومی و مختص خود تاکید کرده است. این مدل تفاوت های سیاسی و فرهنگی در مسیر توسعه را مدنظر قرار می دهد و بسیاری از باورها در خصوص ارزش های لیبرال دموکراسی را به چالش می کشد.

اجماع پکن که محصول بلافصل تجربه توسعه اقتصادی این کشور در سایه سیاست درهای باز دنگ شیائو پینگ متعاقب یک دوره انزواگرایی متاثر از سیاست های تقابل جویانه مائو تلقی می شود موید آن است که نیل به جامعه ای توسعه یافته در کنار انزوا از جامعه بین المللی ممکن نیست. چین هم با پذیرش اصلاحات گسترده در شئون اقتصادی و سیاست خارجی خود، از نگاه تک وجهی به حفظ ارزش های ایدئولوژیک دست کشید و در پناه مراوده با جهان به قدرت اقتصادی و به تبع آن قدرت ملی خویش افزود.

تجربه توسعه اقتصادی چین که به وضوح در تعامل آن کشور در عرصه جهانی و دیپلماسی نمود یافت می‌تواند الگوی مناسبی در زمینه سیاست خارجی اقتصادمحور باشد. بر این اساس، کشورهایی که از منظر نگرش غربی، نیازمند اصلاحات بنیادی در نظامات سیاسی و اقتصادی خود در راستای نرم ها و معیارهای غربی که عموما توسط نهادهای برتون وودز تجویز می شد در نظر گرفته می شدند تا شایستگی های لازم را  برای بهره مندی از مزایای اقتصادی همکاری با غرب کسب کنند توسعه چینی را الگوی خود قرار داده و در پی ایجاد مدل توسعه مختص با شرایط بومی خود بر می آیند.

جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان کشوری در حال توسعه که به دلیل نوع خاص توسعه گرایی خود که متضمن راهی غیر از تجربه غربی هاست همواره از کمک کشورهای غربی و نهادهای اجماع واشنگتن محروم بوده و از طرف دیگر در کنار توسعه اقتصادی چشم به حفظ و تحکیم هنجارها و ارزش های داخلی خود داشته است می‌تواند به تجربه پکن به عنوان الگویی برای توسعه خود بنگرد. کشور ما که به واسطه تحریم های اقتصادی و سیاست ایران هراسی کشورهای غربی که منجر به محرومیت اقتصاد آن از سرمایه گذاری و انتقال تکنولوژی های نوین شده است می‌تواند به چین به عنوان قدرتی که توان جبران نقصان مزبور را دارد نگاه کند و از تعامل با این کشور رفع مشکلات خود را چشم داشته باشد و تکنولوژی و سرمایه‌گذاری چین را به‌عنوان فرصتی برای نوسازی اقتصاد خود به عنوان جایگزینی مطمئن در مقابل مشابه غربی آن در نظر بگیرد. 

برخلاف نهادهای اجماع واشنگتن، اجماع پکن این امکان را به ایران می دهد با منفک کردن حوزه اقتصاد از سیاست خصوصا نوع نظام سیاسی منطبق با ارزش ها و ایدئولوژی حاکم بر ایران از مداخله خارجی در امان باشد. زیرا یکی از دغدغه های ثابت مقامات ایران پیشبرد سیاست توسعه اقتصادی در عین حفظ هنجارهای رسمی نظام سیاسی است. در این راستا چنانچه پیشتر توضیح داده شد الگوی چین می تواند الگوی مناسبی پیش روی ایران باشد و همکاری با پکن به عنوان قدرتی نوظهور که عدم مداخله در مسائل داخلی کشورها و تفکیک همکاری های اقتصادی از نوع رژیم سیاسی آنها را وجهه همت خود قرار داده است، می تواند فرصتی برای ایران تلقی شود تا به مدل توسعه ای مختص و متناسب با ویژگی های خود دست یابد./اعتماد

کلید واژه ها: ایران و چین ایران و امریکا ایران و غرب چین اجماع پکن اجماع واشنگتن


( ۱۲ )

نظر شما :

سردار سلیمانی ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۳۹
با همکاری چین و روسیه ، اسرائیل و اسرائیلیون را سر جایش مینشانیم
محمد ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۴:۵۴
چین از تحمیل مدل توسعه خود بر سایر کشورها پرهیز کرده است چون کشورهای ضعیف مقصد را فقط هدفی برای سیل محصولات تولیدی خود می داند ، مشکل اجماع پکن (همانند روسها) این است که آنها با آرزوی شبیه غربی ها شدن روی به تلاش و کوشش آورده اند ، آنچه که به عنوان نوآوری یاد کردید ، استفاده از نیروی کار به شد ارزان در شرایطی غیر انسانی ، بدون حقوق اولیه و محیط های کاری بسیار بد ، ساعات طولانی کار و استفاده از کودکان برای تولید کالاهای بی کیفیتی بود که بدون استثنا کپی محصولات غربی بودند ، اصولا چین به جز بهره کشی از جمعیت میلیاردی خود الگوی قابل ارائه دیگری ندارد ، اتفاقا یکی از انتقادات به شرکت های غربی این است که با سواستفاده از ارزان بودن نیروی کار چینی ، به این بهره کشی از کارگران کمک می کنند
ناشناس ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۴۴
چقدر این مقاله خوب هدف گیری شده - مطلبی که مدت ها است سعی در بیان آن را دارم را کاملا اشاره کرده - فقط در این میان اشاره به این نکته الزامی است که نقطه عطف در اجماع واشگتن و برتون وودز ، سرمایه گذاری همزمان آمریکا در کشورهای در حال توسعه بعد از جنگ جهانی دوم به همراه باز گذاشتن بازار کشور خود برای ایجاد تحرک اقتصاد این کشور ها بود - به نحوی که آمریکا و کشورهای زیرمجموعه اجماع واشنگتن ( کشورهای اروپایی در صدر و کشورهای جنوب شرقی آسیا در دنباله و بقیه کشورهای دنیا که خارج از دایره کمونیسم تعریف می شدند ) به نوعی با مدیریت مناسب آمریکا خود را در یک دیگر بافتند تا همزمان باعث رشد و تقویت همدیگر بشوند ( البته مرکزیت آمریکا با صدر بودن ارز ملی اش و داشتن مدیریت درست در آن ، بسیار قابل توجه است ، که این امکان می تواند برای چین با ارز یوان تکرار شود ) - مساله ای که چین نیازمند رعایت و تقلید از آن است - یعنی در حین مدیریت و داشتن مرکزیت در این اجماع جدید ، با سرمایه گذاری ها و مدیریت صحیح سرمایه و دادن توصیه های مناسب به کشورهای داخل در اجماع جدید ، همزمان که به بازار آنها دسترسی و مدیریت کامل دارد ، بازار خود را هم در اختیار آنها قرار بدهد تا یک رشد درهم تنیده ، اما قدرتمند ایجاد کند - در این میان مدیریت چین در عدم تخریب مراکز اقتصادی کشورهای اجماع جدید با مدیریت در صادرات به آنها و به نوعی سرمایه گذاری برای تقویت تولید در آنها ( حتی با در دست گرفتن بخشی از سود تولید در این کشورها در ازای سرمایه گذاری ) ، اهمیت بالایی دارد - از جهت دیگر ، همانطور که قبلا هم اشاره شد ، بودن چین و تمامی کشورهای مایل به قرار گرفتن در بلوک جدید ، در یک قاره ، امکان استفاده مناسب از خطوط ریلی به هم پیوسته و سریع السیر ، برای سرعت گیری در صادرات را به این اجماع جدید می دهد ، که قابلیتی است فوق العاده در صورت استفاده صحیح از آن ، به مثابه یک اتحادیه اروپای اقتصادی ، اما در مقیاسی بسیار وسیع تر ، پر جمیعت تر و قدرتمندتر !
ناشناس ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۱۸:۵۹
مساله عدم دخالت سیاسی چین در کشورهای دیگر،تا بحال درست بوده ولی کشورهایی نظیر ما باید مواظب سلطه اقتصادی چین باشند که البته در این زمینه اتهامی نمیتوان به کشوری زد.
سهراب ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۰:۲۳
سراسر تناقض و توهم! چین خودش به واسطه رابطه با امریکا پیشرفت کرده و مدل شده حالا ما باید با دشمنی با امریکا پیشرفت کنیم؟ چرا؟ شما ببینید که کمپانی های چینی چقدر اجازه انتقال تکنولوژی خواهند داد به ایران. در حالیکه ایران در رقابت بین چین و امریکا میتواند سود بیشتری ببرد.
افخمی ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۱:۴۶
چینی ها با بیش از یک هزاز میلیارد دلار سرمایه گذاری فقط در بخش زیر بنائی کشورهای آمریکائی،آفریقائی،آسیائی وحتی بعضی از کشورهای اروپائی وساخت کارخانه های تولیدی و راه آهن واتوبان با قراردادهای بسیار مناسب وعادلانه با کشورهای مزبور نشان داده که برخلاف روحیه استیلاگری وچپاول غربی می توان باکشورها مناسباتی عادلانه علی رغم برتری های چشمگیر برقرار کرد واین از برگذاری مجمع سالانه اقتصادی وسیاسی کشورهای آفریقائی با چین و آمریکای لاتین با چین وحتی کشورهای عضو ناتو مانند ایتالیا ویونان وچرخش بارز این کشورها به سمت چین کاملا عیان است وچین از کشوری صرفا تولید کننده وسایل مصرفی کوچک در آمده وبا ارائه سیستم G5 چنان آمریکا را در شوک فرو برده که برای کدخدا چاره ای جز کندن موهای خود نگذاشته که حتی انعکاس آن را در موضع گیری های غرب گداهای داخلی در سالهای اخیر می بینیم که نوک حمله خود را بعد از روسیه به سمت چین هم نشانه رفته اند .
بهروز ۰۱ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۲:۲۷
خود پکن به سمت اقتصاد بازار آزاد رفته و بعد از وقایع تیان آن من متوجه شکاف های عمیقی که جامعه بهش مبتلا هست شد البته که روش چین همواره سرکوب و ساتسور بوده. محدود ترین اینترنت جهان و مطبوعات به شدت بسته و کنترل شده فیلتر شدن تمام شبکه های اجتماعی و به رسمیت نشناختن اشکال دیگه ای از سبک زندگی از ویژکی های حاکمیت چین بوده. اکر یک نگاه به دست آورد های هنگ کنگ و تایوان و سنگاپور و کره جنوبی و ژاپن در شرق آسیا نگاه کنیم و کیفیت زندگی که مردمان این کشور ها تجربه میکنند متوجه میشیم پیچیدن الگوی چین برای کشوری مثل ایران نمیتونه درست باشه. چین هم البته با این سیستم تا الان جلو اومده ولی ذات انسان اصولا شر رو برنمیتابه و سیستمی که بسته باشه لاجرم به فروپاشی میرسه یا درنهایت متحول میشه چون سیستم بزرگ متمرکز و تک حزبی درنهایت به فساد منتهی میشه جا داره اینجا از خودمون بپرسیم مگه هدف اقتصاد چیزی به جز بهتر کردن زندگی مردمان یک کشوره ؟ آیا با این مدل زندگی ایرانی ها بهتر از این خواهد بود یا بدتر ؟