نیاز اروپا به یک استراتژی منطقه ای در خاورمیانه (بخش دوم) ​​​​​​​

اروپا باید به ایران نه به چشم مشکل، که به چشم راه حل بنگرد

۲۴ مهر ۱۳۹۹ | ۱۸:۰۰ کد : ۱۹۹۶۲۴۸ اخبار اصلی اروپا خاورمیانه
اختلاف بین اروپا و ایالات متحده بر سر ایران عمیق تر شده است. اروپایی ها برای بازیابی قدرت خود و به دست آوردن اهرم فشاری تاثیرگذار، باید با هر ۸ کشور حاشیه خلیج فارس گفت و گوهایی درباره امنیت منطقه ای و منع گسترش سلاح های هسته ای داشته باشند.
اروپا باید به ایران نه به چشم مشکل، که به چشم راه حل بنگرد

نویسنده: کورنلیوس آدِبار (تحلیلگر سیاسی و کارشناس سیاست خارجی اروپا و روابط ترنس آتلانتیک از برلین، آلمان)

دیپلماسی ایرانی: اختلاف بین اروپا و ایالات متحده بر سر ایران به طور فزاینده عمیق تر می شود. سیاست ایالات متحده در قبال ایران و منطقه- برون سپاری سیاستگذاری منطقه ای واشنگتن به ریاض و تل آویو و حمایت بی دریغ آن از کارزار نظامی عربستان در یمن- به شدت برای اروپا بی ثبات کننده است. اروپایی ها در چند سال گذشته شاهد این بوده اند که منافع امنیتی آنها به طور مستقیم و به شیوه ای منفی تحت تاثیر تصمیمات آمریکا قرار گرفته است. از این رو، اروپا پس از سال ها تلاش بی نتیجه برای محافظت از آندسته سیاست های خود در قبال ایران با رویکرد ایالات متحده متفاوت است، اکنون به جایی رسیده که باید تلاش های خود را در سطح منطقه ای متمرکز کند.

اهداف اتحادیه اروپا: منطقی اما ناکافی

به رغم تغییرات چشمگیر در منطقه در دو دهه گذشته و پیامدهای آن برای ایران، اهداف استراتژیک اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی هنوز تغییری نکرده است. آنها روی سه هدف اصلی متمرکز هستند که دو مورد از آنها پیشگیرانه و یکی از آنها فعالانه است: اولی، جلوگیری از تولید سلاح هسته ای در ایران؛ دومی، ممانعت از جنگ تمام عیار بین ایالات متحده و ایران؛ و سومی، نشان دادن توانایی اتحادیه اروپا در صحنه بین المللی هستند. اتحادیه اروپا در سال 2015 که برجام منعقد شد، به هر سه این اهداف دست یافته بود؛ توافقی که میان چین، اتحادیه اروپا، فرانسه، آلمان، ایران، روسیه، بریتانیا و ایالات متحده بر سر برنامه هسته ای ایران حاصل شد و به رغم خروج آمریکا از آن، سیاست گذاران اروپایی هنوز به توافق پایبند هستند.

اما اگرچه سیاست اتحادیه اروپا در قبال ایران کاملا منطقی بوده، نتوانسته در پویایی منطقه و به ویژه در حوزه خلیج فارس موثر واقع شود. این مساله از آن جهت کنایه آمیز است که اتحادیه اروپا عمدتا در منطقه خود به دلیل حمایت از سیاست های کلی در برابر رویکردهای خاص مناسب هر کشور مورد انتقاد قرار می گیرد. موضع گیری اتحادیه اروپا در قبال ایران قابل توضیح و دفاع است: اتحادیه اروپا 17 سال گذشته را صرف تعامل با تهران، عمدتا در پرونده هسته ای، کرده است؛ پرونده ای که یک مساله خاص یک کشور با پیامدهای امنیتی جهانی به شمار می رفته و اروپایی ها احتمال موفقیت دیپلماتیک را در آن زیاد می دیدند. برجام به جلوگیری از جنگ بر سر برنامه هسته ای ایران کمک کرد. اما تمرکز محدود خود-کرده اروپایی ها بر این مساله سبب شد تا از رقابت ها در خلیج فارس که به جنگ در خاورمیانه، از لیبی گرفته تا سوریه تا یمن دامن می زند، غافل شوند. وقت آن شده که اروپا به جای یک تصویر محدود، یک تصویر کامل تر را در نظر بگیرد.

آنچه در سال 2015 امکان پذیر می نمود، اکنون به دلیل تغییر شرایط دیگر امکان پذیر نیست. اولین و مهمترین نکته، تغییر در سیاست های ایالات متحده در قبال ایران از زمان ریاست جمهوری ترامپ است که در ماه مه 2018 به طور یکجانبه از برجام خارج شد. این اقدام دولت ترامپ به معنای پایان یک تلاش مشترک بین المللی برای مهار برنامه هسته ای ایران بود. دلایل واشنگتن برای این اقدام از انتقادات اساسی از توافق گرفته تا توهمات درباره تغییر نظام در تهران و البته نفرت عمیق ترامپ از باراک اوباما، رئیس جمهوری پیش از خود، متغیر بوده است. به هر حال، دو سال تلاش های اروپا برای ترغیب آمریکا به بازگشت به توافق نتیجه ای نداشت. طرفین یک توافق نامه بین المللی را می توان محاکمه کرد، اما زمانی که آنها تصور کنند توافقی مغایر با منافع آنهاست، سخت می شود آنها را به انجام تعهداتشان ترغیب کرد؛ به ویژه که این مرتبه مساله ایالات متحده بوده است.

مهم تر اینکه، جدای از محتوای برجام، بستر آن که یک سری مناسبات منطقه ای را شامل می شود نیز جای توجه دارد. چند سال اخیر پاشنه آشیل این توافق را آشکار ساختند: این توافق که تنها میان ایران و هفت قدرت جهانی منعقد شده، از همان ابتدای امر مورد انتقاد بازیکنان منطقه ای قرار گرفته است. لازم نبود ک کشورهای منطقه حتما در مذاکرات برای توافق شرکت داشته باشند چرا که این مساله احتمالا مانع از هر گونه توافقی می شد؛ اما حذف آنها از روند مذاکرات و توافق این امکان را برای مخالفان برجام فراهم آورد تا پویایی سیاسی ایجاد شده در میان امضا کنندگان را در سطح منطقه ای متوقف کنند.

این پویایی سوء تفاهم اساسی درباره چگونگی و شاید و باید تعامل و ارتباطات توافق با مسائل منطقه ای را آشکار ساخت. همانطور که امضا کنندگان پیش بینی می کردند، برجام نتوانست به شیوه ای معجزه آسا امکان همکاری در سطح منطقه ای را فراهم آورد؛ بالعکس، برای اجرای کامل توافق هسته ای به یک فضای منطقه ای نیاز بوده که نه وجود داشته و نه حالا وجود دارد. از اختلافات در میان اعراب بر سر تحریم قطر و صف کشی در برابر ایران گرفته تا افزایش نفوذ ایران در عراق و خروج تدریجی ایالات متحده از منطقه و ایفای نقش فزاینده روسیه، توازن قدرت در خلیج فارس به طور قابل ملاحظه و غیرمنسجمی تغییر یافته است.

خلاصه اینکه زمان آن رسیده است که ایران نه به عنوان یک مشکل، که به عنوان بخشی از راه حل در کنار دیگر بخش های منطقه، در نظر گرفته شود. در زمان مذاکرات هسته ای یک دلیل خاص برای صرف گفت و گو با تهران و فقط با تهران، وجود داشت: ایران تنها کشوری بود که با نقض احتمالی تعهدات بین المللی خود برنامه مخفی غنی سازی اورانیوم داشت. به همین دلیل بود که این مساله ابتدا توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی و سپس توسط شورای امنیت سازمان ملل و قدرت های جهانی مورد رسیدگی قرار گرفت. با این حال، جدا سازی ایران در یک رویارویی منطقه ای نتیجه مثبتی ندارد. وقتی صحبت از دخالت در امور دیگر کشورها و گسترش نفوذ آنها در منطقه و فراتر از آن می شود، قدرت های زیادی در منطقه هستند که می شود آنها را مقصر دانست. (این مطلب ادامه دارد.)

منبع: کارنگی اروپا / تحریریه دیپلماسی ایرانی 34
 

کلید واژه ها: پرونده هسته ای ایران سیاست اروپا در قبال ایران یکجانبه گرایی ترامپ منطقه خلیج فارس


( ۶ )

نظر شما :

مهرداد ۲۴ مهر ۱۳۹۹ | ۱۸:۱۳
باید سیاست مداران ایرانی بسیار هوشمندانه عمل کنند. در حال حاضر به دلیل نقش بسیار منفی ترکیه به رهبری اردغان در منطقه هم اروپا و هم آمریکا به شدت از ترکیه نا امید شده اند و به همین دلیل دنبال جایگزینی برای این کشور می گردند. در این شرایط با تغییر جهت سیاستمداران ایرانی این امکان وجود دارد که ایران بتواند جایگاه خود را دوباره بدست آورد و حتی به مرکز مبادلات تجاری دنیا تبدیل شود. فقط به این نیاز داریم سیاستهای اصلی چهل ساله خود را عوض کنیم.