جریانی که پایان ندارد

تداوم ترامپیسم بدون ترامپ!

۲۴ دی ۱۳۹۹ | ۱۱:۰۰ کد : ۱۹۹۸۹۸۲ آمریکا انتخاب سردبیر
سید مجتبی جلال زاده در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: آن‌چه به روشنی از رویدادهای روزهای اخیر در ایالات متحده می‌توان نتیجه گرفت این است که ترامپ هنوز در میان بسیاری از رأی‌دهندگان عادی جمهوری‌خواه و محافظه‌کاران حامیانی دارد و این بدان معناست که ترامپیسم نقطه پایان نخواهد داشت؛ بلکه اشغال ساختمان کنگره آمریکا موسوم به «کاپیتال» آغاز یک دوره افراطی است که توام با خشونت نیز خواهد بود. به روشنی مشخص است که پس از سوگند یادکردن «جو بایدن» در تاریخ ۲۰ ژانویه دیگر هیچ دلیلی برای عقب‌نشینی ترامپیسم وجود نخواهد داشت.
تداوم ترامپیسم بدون ترامپ!

نویسنده: سیّد مجتبی جلال‌زاده، پژوهشگر و کارشناس مسائل بین‌الملل

دیپلماسی ایرانی: حوادث روزهای گذشته در آمریکا و خشونت فزاینده و سمت‌دهی شده طرفداران ترامپ که از تنوع سلیقه سیاسی و اجتماعی برخوردار بودند، به خوبی نمایان‌گر نقطه‌ای عطف در تاریخ سیاسی و اجتماعی این کشور است؛ رخدادی که آینده سیاست‌ورزی دو حزب عمده آمریکا و حیات پوپولیسم را ترسیم می‌کند.

۲۰ ژانویه پیشِ رو، جوزف بایدن به‌عنوان رئیس‌جمهوری ایالات متحده قدرت را در دست خواهد گرفت. به نظر می‌رسد که تمایل او به تجدید وضعیت پیش از ترامپ در واشنگتن خواهد بود تا این امکان پدید آید که پس از ۴ سال هرج و مرج و خشم و غضب، نوعی «دوره سوم» ریاست جمهوری باراک اوباما مستقر شود. اما حتی تحقق چنین برنامه‌ای، که چندان جاه‌طلبانه نیست، دشوار به نظر می‌آید. شور و شوق و احساساتی غالباً نمایشی، بر صحنه سیاسی آمریکا غالب است؛ دموکرات‌ها در میان خود درباره کارآمدی راهبرد انتخاباتی‌ای که بر مبنای اتحاد اقلیت‌ها قرار داشته دچار تفرقه‌اند. هواداران ترامپ هم با شور و حرارت به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اعتراض کرده اند و در اوج نمایش قدرت خود اقدام به اشغال 10 ساعته ساختمان کنگره آمریکا موسوم به «کاپیتال» در واشنگتن کرند که در 200 سال گذشته، بی‌سابقه بوده است و این یک رسوایی برای دموکراسی آمریکایی به شمار می‌آید.

پیروزی شکننده

پیروزی بایدن در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، چیزی نیست که دموکرات‌ها سرسختانه در طلب آن بودند. در واقع، انتخابات برای آنها حتی به قدر کافی فاجعه‌بار بوده است. آنها به رغم مبلغ هنگفت پولی که برای هزینه کارزار انتخاباتی خود جمع‌آوری کرده بودند؛ در مجلس سنا به اکثریت قاطع دست یابند و صرفاً به لطف ریاست تشریفاتی کاملا هریس، بر جمهوری‌خواهان برتری پیدا کردند از سوی در مجلس نمایندگان کرسی‌هایی را از دست دادند و موفق نشدند اکثریت قانون‌گذاران ایالتی، که قدرتی قابل ملاحظه در نظام فدرال آمریکا دارند، را به دست آورند.

حقیقت آزاردهنده این است که، بدون شیوع جهانی ویروس کووید ۱۹ و بحران اقتصادی پیامد آن،  ترامپ بخت زیادی برای پیروزی در انتخابات داشت. مردم آمریکا با آن که به مدت ۴ سال در معرض دروغ‌های متعدد رئیس‌جمهوری و آشفتگی‌های دوران بحران بهداشتی بودند، دست کم 74 میلیون رأی به او دادند که از هر نامزد جمهوری‌خواه دیگری در تاریخ بیش‌تر است.

در فوریه ۲۰۲۰ وضعیت اقتصادی خوب بود. نرخ بیکاری در کم‌ترین حد (۳.۵ درصد) و تورم کم‌تر از ۲.۳ درصد بود و در آخرین سه ماهه سال ۲۰۱۹، تولید ناخالص داخلی  (GDP)  به رقم بالای ۲.۴ درصد (در مقیاس سالانه) رسیده بود. این پویایی، به همراه درگیر نبودن در جنگی بزرگ – در زمانی که انزواگرایی بر افکار عمومی غالب است – و مزیتی که هر رئیس‌جمهوری درحال کار دارد، بسیاری از سیاست‌مداران و اقتصاددانان را به پیش‌بینی پیروزی ترامپ رهنمون می‌ساخت. با آن‌که وخامت وضعیت بهداشتی و اقتصادی سرانجام بخت پیروزی را از بین برد، اما فضای سیاسی آمریکا هنوز از «ترامپیسم» خلاص نشده است.

ترامپیسم گریبان‌گیر آمریکاست

ترامپ همچنان از حمایت ده‌ها میلیون هوادار باورمند و نیز تعداد زیادی از سازمان‌های محافظه‌کار برخوردار است که حاضرند برای حفظ وضع موجود حتی به نماد دموکراسی آمریکایی حمله کنند؛ به علاوه، عواملی که در سال ۲۰۱۶ به ترامپ امکان موفقیت داد هم‌چنان وجود دارد: دشمنی نسبت به مهاجران در کشوری که شاهد عمیق‌ترین تحولات جمعیتی خود در طول صدسال گذشته بوده، خصومت نژادی، تفرعن و تکبر نخبگان دارای تحصیلات دانشگاهی نسبت به طبقات مردمی و اکنون این فکر رواج یافته که جهانی‌شدن در خدمت منافع چندملیتی‌ها و طبقات بالا، و به زیان اکثریت مردم بوده است.

ترامپیسم مبنای یک شورش مردمی جهانی علیه نخبگان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، به ویژه در میان کسانی است که جهانی‌شدن و صنعت‌زدگی، زندگی‌شان را منقلب کرده است. به گفته جان جودیس، «مردم‌گرایی جناح راست» زمانی رونق می‌یابد که حزب‌های اکثریتی مشکلات واقعی را نادیده یا دست کم می‌گیرند. بر این مبنا، دموکرات‌ها مسئولیتی سنگین در به وجود آمدن ترامپیسم و تحکیم آن دارند.

حزب دموکرات که به‌طور تاریخی به عنوان «حزب کارگران» شناخته شده، مدتی طولانی است که دچار فرسایش حمایت طبقات مردمی، به ویژه «سفیدپوستان» شده است. این گرایش در سال ۲۰۲۰ تأئید و آثار خوذ را نشان داد. بنابر آخرین نظرسنجی‌های موجود پس از رأی‌گیری انتخابات 2020 ترامپ آراء ۶۷ درصد از رأی‌دهندگان سفیدپوست فاقد تحصیلات دانشگاهی (در برابر ۳۲ درصد برای بایدن) را به‌دست آورده است. او همچنین در میان مسیحیان اوانجلیک سفیدپوست (با ۷۶ درصد آراء) بسیار محبوب است و رأی ۵۷ درصد از ساکنان مناطق روستایی را هم کسب کرده است. فقیرترین حوزه‌های رأی گیری آمریکا که محافظه‌کاران در سال ۲۰۰۰ شروع به محکم‌کردن جای پا در آنها کردند، اکنون گرایش به رأی‌دادن به جمهوری‌خواهان را دارند؛ در حالی‌که ۴۴ حوزه از ۵۰ ثروتمندترین حوزه‌ها – و در همه ۱۰ ثروتمندترین حوزه‌ها – درحال حاضر دموکرات ها اکثریت آراء را دارند. این وارونگی نسبت بین طبقه اجتماعی و ارجحیت سیاسی، زمین باروری برای رشد ترامپیسمِ بدون ترامپ است. در نبود تغییر رادیکال در جهت‌گیری دموکرات‌ها، فقیرترین‌ها هم می‌توانند همچنان به سوی جمهوری‌خواهانی روی‌آورند که فهرستی از مقصرها را برای مشکلات معرفی می‌کنند. این مقصرها مهاجران، سیاهان، خارجی‌ها و «نخبگان» هستند...

از سوی دیگر حزب جمهوری‌خواه از جهات بسیار تبدیل به یک حزب راست افراطی شده است. مخالفان آن کنار گذارده می‌شوند (جفری فلیک، سناتور آریزونا (۲۰۱۹- ۲۰۱۳)؛ مارشال سانفورد، نماینده کارولینای جنوبی (۲۰۱۹- ۲۰۱۳) و...)، اکنون حزب در دست ترامپیست‌ها قراردارد و احتمالاً در آینده نزدیک هم چنین خواهد ماند. خطر ناشی از «عوام‌گرایی راست» در ایالات متحده بیش از بسیاری از کشورهای اروپایی است که - با وجود استثناهایی- نظام نمایندگی نسبی در غالب آنها جریان دارد. حزب‌های راست افراطی در حاشیه بازی سیاسی هستند.

بایدن در کشوری به شدت قطبی‌ شده به قدرت رسیده که کووید ۱۹ نابرابری‌های اجتماعی آن‌را تشدید کرده است. به گفته وزیر کار، ایالات متحده درحال حاضر وخیم‌ترین بحران اقتصادی ناشی از نابرابری تاریخ را از سر می‌گذراند و دورکاری رایج به مقداری زیاد به نفع کسانی است که تحصیلات دانشگاهی دارند. در شدیدترین مرحله بحران، میزان ازدست رفتن شغل‌های با دستمزد پایین ۸ بار بیش از شغل‌هایی که دستمزد بالا داشتند، شده است. حقوق بگیران مستقلی که تحصیلات دانشگاهی داشته و توانسته اند به کار خود از خانه ادامه دهند، ۴ برابر بیش از کارگران فاقد تحصیلات دانشگاهی بوده‌اند. در این مدت، آمریکایی‌های ثروت‌مند بیش از پیش جیب‌های خود را پر کرده‌اند. بین ۱۸ مارس، تاریخ آغاز قرنطینه و ۲۰ اکتبر، ثروت ۶۴۳ میلیاردر کشور ۹۳۱ میلیارد دلار افزایش یافته که نزدیک به یک سوم کل ثروت آنها است. بایدن به ویژه به این ابرثروتمندهایی که به کارزار انتخاباتی او کمک‌های ۱۰۰ هزار دلاری یا بیش‌تر کرده‌اند، مدیون است. مجموع این هدیه‌های رقم بالا در مدت ۶ ماه کارزار انتخاباتی او ۲۰۰ میلیون دلار بوده است. مراکز اصلی قدرت مالی در ایالات متحده – وال استریت، سیلیکون ولی، هالیوود، صندوق‌های سرمایه‌گذاری – او را به عنوان رئیس‌جمهوری می‌شناسند که منافع آنها را تهدید نمی‌کند.

رئیس‌جمهوری جدید باید سیاست خود را از سیاست آقای اوباما (که ۸ سال در سمت معاون رئیس‌جمهوری به او خدمت کرده) متمایز کند. سیاست‌هایی که منجر به ظهور ترامپ و جنبش او شد. برای انجام این تمایز، بایدن باید از میانه‌روی محتاطانه‌ای که در همه دوران حرفه‌ای‌اش داشته دست بردارد و به همراه حزب خود به چرخشی رادیکال دست زند.

این چرخش چه شکلی می‌تواند داشته باشد؟ راهبردی مردمی می‌تواند شامل پیشنهاد وضع مالیات بر سودهای بسیار بالایی باشد که هدف آن به ویژه کسانی خواهد بود که در طول دوران شیوع کووید-۱۹ به ثروت دست یافته اند. این مشابه با قوانین مالیاتی خوهد بود که در فردای جنگ جهانی دوم تصویب شد. برنامه رونق بخشی به اقتصاد در دولت بایدن این است که قوانینی وضع شود که مربوط به مؤسسات بزرگ (مثل برنامه اوباما در سال ۲۰۰۹) نبوده بلکه کسانی را دربر بگیرد که به طور مستقیم از بحران آسیب دیده‌اند. اینها شامل کارگران دارای حقوق پائین، بیکاران و مؤسسات کوچک هستند. همچنین، بایدن می تواند مقررات واقعاً حفاظتی‌ای را پیشنهاد کند که از میلیون‌ها مستأجر و مالکان کوچک در بحبوحه شیوع ویروس در خطر از دست ‌دادن خانه‌های خود هستند محافظت کند.

بدیهی است که جمهوری‌خواهان سنا، با تصویب چنین قوانینی همراهی نخواهند کرد؛ اما، دموکرات‌ها با دفاع سرسختانه از این قوانین، تجدید تعهد خود نسبت به طبقات مردمی را با الهام از «معامله بزرگ» (New Deal) روزولت، بیان می‌کنند. این کار به آنها امکان می‌دهد که در زمان انتخابات میان دوره‌ای سال ۲۰۲۲، خود را در نقطه مقابل بی‌تحرکی جمهوری‌خواهان قرار دهند.

فرجام

آن‌چه به روشنی از رویدادهای روزهای اخیر در ایالات متحده می‌توان نتیجه گرفت این است که ترامپ هنوز در میان بسیاری از رأی‌دهندگان عادی جمهوری‌خواه و محافظه‌کاران حامیانی دارد و این بدان معناست که ترامپیسم نقطه پایان نخواهد داشت؛ بلکه اشغال ساختمان کنگره آمریکا موسوم به «کاپیتال» آغاز یک دوره افراطی است که توام با خشونت نیز خواهد بود. به روشنی مشخص است که پس از سوگند یادکردن «جو بایدن» در تاریخ ۲۰ ژانویه دیگر هیچ دلیلی برای عقب‌نشینی ترامپیسم وجود نخواهد داشت.

پوپولیسم مهاجمی که ترامپ در مرکز آن قرار دارد و با قدرتی بی مانند و به شکلی بی سابقه نظام سیاسی آن کشور را به چالش کشید. عملکرد ترامپ و آرای مردمی او به خوبی نمایان‌گر آن است که پوپولیسم همچنان بزرگ‌ترین نقطه ضعف برای دموکراسی به شمار می‌آید. همان‌گونه که جریان راست رادیکال در ایالات متحده آمریکا با روی کار آمدن دونالد ترامپ طی چهار سال گذشته اوج گرفته بود، اکنون هم با عملکرد وی طی این دوره و پایان دوران ریاست جمهوری ترامپ رو به افول خواهد گذاشت. در نهایت شاید توانایی حزب جمهوری‌خواه در مسیر فاصله گرفتن از ترامپ و قطع نفوذ او در حزب اقدام اصلی برای به تاریخ سپردن ترامپیسم در آمریکا و جهان باشد.

کلید واژه ها: دونالد ترامپ ترامپیسم ایالات متحده امریکا حمله به کنگره آمریکا پوپو لیسم پوپولیسم در آمریکا


( ۵ )

نظر شما :