خطراتی که واشنگتن از سوی پکن احساس می کند

استراتژی بایدن در چالش با چین، تقابل یا تعامل؟

۰۵ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۱:۰۰ کد : ۲۰۰۰۲۲۱ آمریکا آسیا و آفریقا نگاه ایرانی
نویسنده خبر: شهره پولاب
شهره پولاب در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: چین در اولویت های سیاست خارجی جدید به عنوان یک چالش اساسی قلمداد شده و بایدن در مرور خطرات موجود در افق بین المللی، بحث چین را جاسازی کرده است. وی چین را جدی ترین رقیب ایالات متحده و چالشی برای امنیت و ارزشهای دمکراتیک کشورش قلمداد کرده که مقابله با حمله این کشور به حقوق بشر، مالکیت معنوی و همچنین تخلفات اقتصادی را ضروری می کند. در کنار برشمردن چالشهای رقابت پکن با واشنگتن، همکاری های دوجانبه با تاکید بر منافع واشنگتن نیز از موارد مطروحه سیاست خارجی جدید کاخ سفید ذکر شده است. 
استراتژی بایدن در چالش با چین، تقابل یا تعامل؟

دیپلماسی ایرانی: جو بایدن، چهل و ششمین رئیس جمهور ایالات متحده در 4 فوریه 2021 در اولین سخنرانی مهم خود در حضور کارمندان وزارت خارجه و سفرای آمریکا پیام دولتش را با عنوان " آمریکا برگشته است، دیپلماسی دوباره در مرکز سیاست خارجی ما قرار دارد" به دنیا اعلام کرد. بایدن با ارائه چشم انداز سیاست خارجی خود از زمان روی کار آمدن در 20 ژانویه، سیگنال های محکمی را به بقیه جهان برای ظهور یک آمریکای کاملا متفاوت ارسال کرده است.

بایدن در این سخنرانی که در ساختمان وزارت امور خارجه امریکا و به صورت مجازی برگزار شد، شعار قرار گیری دوباره دیپلماسی در مرکز سیاست خارجی دولتش را با درخواست بازسازی پیوندهای دیپلماتیک و اتحاد دمکراتیک با نزدیک ترین دوستان ایالات متحده مانند کانادا، مکزیک، انگلستان، آلمان، فرانسه، ناتو، ژاپن، کره جنوبی، استرالیا به نمایش گذاشت.

همراه با بازگشت آمریکا به دیپلماسی با دوستان و متحدان، بحث چالش های پیش روی ایالات متحده در رئوس سیاست خارجی دولت بایدن قرار گرفت. چنانچه روسیه در اولویت های سیاست خارجی جدید موقعیت برجسته ای داشته و بایدن در ارتباط با روابط ایالات متحده با روسیه به اقدامات تهاجمی مسکو، دخالت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، انجام حملات سایبری به زیرساخت های اطلاعاتی و مسموم کردن شهروندان اشاره کرده و تلاش برای سرکوب آزادی بیان و اجتماعات مسالمت آمیز را محکوم نموده است. بایدن در عین حال تمایل خود برای همکاری با پوتین در زمینه کنترل سلاح های هسته ای ابراز و بر توافق طرفین برای کاهش ذخایر هسته ای در لوای پیمان استارت نو “New start” تاکید داشته است.

چین نیز در اولویت های سیاست خارجی جدید به عنوان یک چالش اساسی قلمداد شده و بایدن در مرور خطرات موجود در افق بین المللی، بحث چین را جاسازی کرده است. وی چین را جدی ترین رقیب ایالات متحده و چالشی برای امنیت و ارزشهای دمکراتیک کشورش قلمداد کرده که مقابله با حمله این کشور به حقوق بشر، مالکیت معنوی و همچنین تخلفات اقتصادی را ضروری می کند. در کنار برشمردن چالشهای رقابت پکن با واشنگتن، همکاری های دوجانبه با تاکید بر منافع واشنگتن نیز از موارد مطروحه سیاست خارجی جدید کاخ سفید ذکر شده است. 

شاید بتوان چگونگی مواجهه دولت جدید ایالات متحده را با رقبای اصلی در دو نکته نهفته در اولویت های سیاست خارجی جستجو کزد: اول اینکه بایدن با قرار دادن دو رقیب همزمان در این مهندسی استراتژیک یعنی چین و روسیه، عرصه رقابت گسترده ای را در نظر گرفته است. مسلم آن که تمرکز بر دو دشمن اصلی همراه با وسعت جغرافیای رقابت رابطه معکوس با امکان گشایش گره های موجود دارد. چنانچه در شرایطی که چین با قدرت اقتصادی بسیار قوی در یک رقابت تنگاتنگ در مقام یک"همتا" برای ایالات متحده قرار می گیرد، روسیه با توجه به پارامتر تولید ناخالص داخلی می تواند در درجه پایینتری از رقابت و به عنوان یک "حریف" در نظر گرفته شود. مایک پمپئو، وزیر امور خارجه دولت ترامپ در 23 ژوئیه سال 2020 از جامعه جهانی خواسته بود تا علیه تهدید "استبداد جهانی" چین متحد شوند. وی ایجاد اتحاد جدیدی از دولت های دموکراتیک را برای مقابله با فعالیت های چین پیشنهاد کرده و مهم آن که روسیه را نیز از پیوستن به چنین اتحادی مستثنی نکرده بود. از این دیدگاه اگر چین به عنوان رقیب اصلی ایالات متحده در نظر گرفته شود، مرمت روابط واشنگتن و مسکو می تواند منجر به انحراف روسیه از نفوذ فزاینده در اروپای شرقی شده و ماحصل تقویت جبهه متحدان واشنگتن، موجب تقویت اهرم فشار بر چین خواهد بود. بدین لحاظ ایالات متحده برای کاهش نقش جهانی چین باید در کنار اتحادیه اروپا قرار گیرد و روسیه را متقاعد کند تا از چین فاصله بگیرد. 

و دوم اینکه این واقعیت که بایدن روسیه و چین را تهدید استراتژیک برای ایالات متحده قلمداد کرده، نشانگر سیاستی بر مبنای "تقابل" و تمایل برای پیروی از یک سیاست کاملاً قاطعانه در قبال مسکو و پکن است. اما همراه تهدید خواندن دو کشور، دعوت به همکاری از آنها نیز نشان از سیاست مبتنی بر "تعامل" دولت بایدن دارد. 

چین دومین اقتصاد بزرگ جهان که انتظار می رود در سال 2030 بر اساس GDP در جایگاه قدرت اول اقتصادی قرار گیرد، مهمترین معضل پیش روی دولت بایدن بوده که همچنان قدرت ایالات متحده را در صحنه جهانی به چالش می کشد و رئیس جمهور جدید به ناچار می بایست با وخامت رابطه با چین که حاصل عدم اعتماد گسترده ترامپ به پکن بوده، دست و پنجه نرم کند. 

در سال های پایانی جنگ سرد ایالات متحده به منظور ایجاد یک جبهه قوی علیه اتحاد جماهیر شوروی آغوش خود را به روی چین گشود. در سالهای پس از آن نیز دولت های بعدی در کاخ سفید که مشتاق غنا بخشیدن به تجارتی وسیع بودند، با تمایل به برقراری روابط خوب با یک شریک تجاری سودآور چشم خود را بر روی شیوه های خزش آرام چین در مناطق مختلف جهان بستند. در سال 2016 دونالد ترامپ که با وعده سخت گیری در تجارت با چین به پیروزی در انتخابات رسیده بود، استراتژی جنگ تجاری دوجانبه با پکن را در دستور کار قرار داد که با راه نیافتن به دور دوم ریاست جمهوری از مجال کافی برای به بار نشاندن استراتژی ضد چین خود بی بهره شد.

بایدن میراث دار حواس پرتی های استراتژیک اسلافش در مورد چین با یک واقعیت خشن روبه روست که در آن چین به خوبی آگاه است که در یک شرایط ایده آل، ایالات متحده به جای "مقاومت" تن به "پذیرش" شرایط موجود دهد. آنچه مسلم است این که بایدن با افزایش دوره مقاومت آمریکا در برابر همتای آسیایی خود خواهد توانست زمان را برای دستیابی چین به اهداف اصلی طولانی تر کند. ایالات متحده برای افزایش مقاومت در برابر چین و بازیابی قدرت جهانی خود نیاز به تقویت قوا در سه زمینه اقتصاد، اتحاد و دفاع دارد:
 
اقتصاد: سرمایه گذاری و اجرای پروژه های زیرساختی چین در دیگر کشورها، طرح یک کمربند- یک جاده (پروژه بلند پروازانه چین برای ایجاد زیرساخت های قاره ای جهت اتصال چین به اروپا و آفریقا) و استفاده قدرتمند از وام و کمک های مالی به کشورهای دیگر به منظور جلب دوستان و متحدان در جهان از جمله ابتکارات چین هستند که به لحاظ امنیت ملی برای واشنگتن نگران کننده است. از این رو رقابت استراتژیک در حوزه اقتصاد از ضروریات استراتژی ملی ایالات متحده بوده و اولویت بندی تجاری و محافظت از وضعیت ارزی ذخیره جهانی دلار آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار است. سرمایه گذاری ایالات متحده در هر یک از کشورهای جنوب شرقی آسیا به منظور جلوگیری از حرکت استراتژیک بیشتر چین در این منطقه ضروری بوده و ایالات متحده به شدت نیاز دارد که به بازی اقتصادی در مناطق مختلف خصوصا مناطق مورد هدف چین مانند منطقه اقیانوس آرام برگردد. موفقیت در کاهش نفوذ روزافزون چین و خنثی سازی تسلط پکن بر قاره های دیگر علاوه بر ایالات متحده به سود روسیه نیز خواهد بود. زیرا چین با ورود به حوزه تجاری سنتی روسیه از سهم تجاری مسکو کاسته است. چنانچه آسیای مرکزی از مناطق رقابتی در روابط چین و روسیه بوده و چین به عنوان مهمترین منبع سرمایه گذاری مستقیم خارجی در این منطقه بازارهای روسیه را ربوده است. علیرغم همسویی هنجاری و احساسات مشترک پکن و مسکو در سرکوب عمیق نظم لیبرال در ضدیت با غرب، دو کشور در اتکای به یکدیگر کاملا جانب احتیاط را نگه داشته اند.

اتحاد: پس از چهار سال پر آشوب در روابط ایالات متحده و اتحادیه اروپا و ناتو دردوران ترامپ، دولت بایدن درصدد تسریع در اصلاح روابط ترک خورده با اتحادیه اروپا است. استراتژی ایالات متحده در هماهنگی با متحدان اصلی سوای احساس امنیت برای متحدان خصوصا در اروپا به این دلیل است که ایالات متحده در محاسبه توازن قدرت با چین به آنها نیاز دارد. افزایش قدرت ایالات متحده در نتیجه همکاری با  متحدان اصلی موجب فاصله گرفتن قدرت واشنگتن و پکن خواهد شد. تقویت موثر اتحادهای ایالات متحده امری حیاتی و ایجاد توازن در روابط با روسیه از ملزومات این استراتژی است که روسیه را از آغوش استراتژیک چین دور نگه می دارد. اگرچه افزایش همکاری های دو کشور در زمینه فن آوری ارتباطات اطلاعاتی و امنیت شبکه و همچنین همکاری های نظامی مانعی جدی برای دور شدن مسکو از پکن خواهد بود، اما تناقضات و اختلاف نظرهای دو کشور خصوصا در به رسمیت شناختن الحاق کریمه توسط روسیه از سوی چین و یا قلمرو خواهی چین در دریای چین جنوبی و ادعای مالکیت و حاکمیت بر این دریا راهی برای رخنه خارجی را فراهم می آورد.

دفاع: توقف و یا محدود کردن فعالیتهای تهدیدآمیز پکن و به کارگیری قدرت سخت از دیگر کارتهای بازی واشینگتن در مقابل پکن است که تشکیل یک ناتوی آسیایی به عنوان یک راه حل نظامی بخشی از این بازی خواهد بود. ایالات متحده در رقابت استراتژیک با چین نیاز به یک دکترین مدرن نظامی دارد که همراه با حفظ سطح نیروهای فعلی در منطقه هند-اقیانوس آرام از قابلیت های اطمینان بخش در بازدارندگی گسترده در منطقه برخوردار باشد. سرمایه گذاری در توسعه و بهبود توانایی های نظامی مانند افزایش امکانات دفاعی آمریکا و تقویت پدافند موشکی برای محافظت از حضور نظامی آمریکا در ژاپن و کره جنوبی می تواند تأییدی مجدد بر ارزش های مشترک و کاهش آسیب پذیری در برابر جبر منطقه ای چین باشد. تسهیل عادی سازی روابط ژاپن و کره جنوبی برای جلوگیری از ادامه تمایل کره به سوی چین، همچنین ایجاد ثبات در روابط با روسیه و تشویق بهبود روابط بین روسیه و ژاپن اثر هم افزایی بر این امر خواهد داشت. بایدن با فراخواندن هند به اتحاد دفاعی- نظامی موسوم به چهارجانبه (گفتگوی امنیتی چهار ضلعی) متشکل از ایالات متحده، هند، ژاپن و استرالیا با هدف "تقویت امنیت هند و اقیانوس آرام" به ایجاد سنگری در برابر تجاوزات چین کمک می کند. 

اما اگر ایالات متحده به جای "تقابل" با رقیب گزینه "تعامل" را انتخاب کند، چاره ای جز ایجاد یک استراتژی برای همزیستی با این قدرت اقتصادی و نظامی رو به رشد نخواهد داشت. بنظر می رسد با توجه به بازساخت فضای سیاست جهانی توسط چین، بایدن برای مهار و آوردن چین به زیر چتر یک نظم جهانی نوظهور تحت هدایت ایالات متحده راه بسیار سختی را پیش رو دارد. 

شهره پولاب

نویسنده خبر

دکترای جغرافیای سیاسی

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: چین ایالات متحده امریکا جو بایدن روسیه امریکا و چین چین و امریکا روسیه و امریکا امریکا و روسیه


( ۴۸ )

نظر شما :

خسرو ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۳:۲۵
نوشته خوبی بود ولی بهتر میشد که راههای امتیازگیری از دوسوی معادله چین و امریکا را برای ایران بیان میکردند ، یا اینکه ایران به جهت تامین منافعش در کدام طرف باید جای گیرد؟ با توجه به اینکه چین استعمارگر نوکیسه و بی رحمی است ولی امریکا لااقل در تئوری حقوق انسانها را محترم می شمارد
Hassn Hakiminezhad ۰۵ اسفند ۱۳۹۹ | ۱۶:۴۳
تحلیل و تشریح وقایع و اقداماتی که بنظر نویسنده ممکن است دولت جدید آمریکاد در قبال سیاستهای اقتصادی دول مورد نظر خود اتخاذ نماید با منطق قوی ارائه شده درمتن مقاله جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد
امیر ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۴:۴۳
سلام،بنظر شما احتمال تقابل امریکا با چین بیشتره یا تعامل؟ فروردین1401