سرعت زیاد پکن در پیشی گرفتن از واشنگتن در قدرت نظامی

امریکا برای جنگ با چین آماده نیست

۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۰۳۱۶۹ اخبار اصلی آمریکا آسیا و آفریقا
موضع دفاعی کنونی واشنگتن نه مفهومی نظامی بلکه مفهومی سیاسی دارد و این وضعیت می‌تواند ادامه داشته باشد. از دیرباز، ایالات متحده فقط زمانی به نوسازی ارتشش پرداخته که دشمنانش ضعف ارتش آمریکا را در میدان جنگ به نمایش گذاشته‌اند. ممکن است این کشور بار دیگر به سمت چنین فاجعه‌‌ای پیش برود.
امریکا برای جنگ با چین آماده نیست

نویسنده: مایکل بکلی (Michael Beckley)

دیپلماسی ایرانی: بسیاری از کارشناسان باور دارند که ایالات متحده، به رغم هزینه‌های هنگفت نظامی‌اش، در جنگی تمام عیار با چین بازنده خواهد بود. آدمیرال فیلیپ دیویدسون (Philip Davidson) در ماه مارس هشدار داد که ارتش چین طی شش سال آینده بر ارتش آمریکا «برتری» خواهد یافت و «ناگزیر وضعیت موجود در شرق آسیا را دگرگون خواهد داد.» 

این کارشناسان چنین پیامدی را نتیجه‌ گریزناپذیر خیزش پکن و افول واشنگتن می‌دانند. اما چنین باوری اصلا درست نیست. ایالات متحده منابعی گسترده و راهبردی معتبر برای مقابله با گسترش ارتش چین دارد. با این حال، تشکیلات دفاعی آمریکا در اتخاذ این راهبرد عملکرد به هنگامی نداشته و در عوض منابعش را برای نیروهای منسوخ شده و ماموریت‌های غیرحیاتی هدر داده است.

موضع دفاعی کنونی واشنگتن نه مفهومی نظامی بلکه مفهومی سیاسی دارد و این وضعیت می‌تواند ادامه داشته باشد. از دیرباز، ایالات متحده فقط زمانی به نوسازی ارتشش پرداخته که دشمنانش ضعف ارتش آمریکا را در میدان جنگ به نمایش گذاشته‌اند. ممکن است این کشور بار دیگر به سمت چنین فاجعه‌‌ای پیش برود.

برخلاف باور عمومی، ایالات متحده ابزار لازم برای کنترل گسترش نیروی دریایی چین را در اختیار دارد. چندین دهه است که چین هزینه‌های دفاعی‌اش را افزایش می‌دهد، اما آمریکا هنوز هم به اندازه کل هزینه‌های دفاعی چین (به جز هزینه نیروهای امنیت داخلی) فقط برای نیرو و تفنگداران دریایی‌اش هزینه می‌کند. واحدهای نبرد آمریکا در روند آمادگی برای جنگ احتمالی ایالات متحده با چین بار سنگینی را به دوش می‌کشند – اما همین بار بر نیروهای مسلح چین نیز تحمیل شده است.

چین با 19 کشور مرز مشترک دریایی و زمینی دارد که از میان آنان 10 کشور با پکن منازعات سرزمینی دارند. گشت‌زنی در این مرزها مستلزم بکارگیری صدها هزار نیروی چینی و صرف دستکم یک چهارم بودجه نظامی این کشور است. هرچند چین در هر جنگی در شرق آسیا از امتیاز نبرد در خانه برخوردار است، اما با وظایف دشوارتری نیز مواجه خواهد شد. مثلا در منازعه احتمالی بر سر تایوان، چین باید برای پیروزی در این جنگ تایوان را تصرف کند و تحت کنترل درآورد، در حالی که آمریکا فقط باید کنترل چین بر این سرزمین را رد کند که ماموریتی بسیار آسان‌تر است.

با توجه به برتری‌های پایدار آمریکا، این اجماع در میان کارشناسان دفاعی به وجود آمده که آمریکا برای ایجاد بازدارندگی در چین به جای انتظار کشیدن برای شروع جنگ و سپس حمل ناوهای هواپیمابر آسیب‌پذیر به شرق آسیا، می تواند میدان های مین با فن آوری بالا را در منطقه نصب کند و سکوهای پرتاب موشک، هواپیماهای مسلح بدون سرنشین و سنسورها را در دریا و خاک متحدانش در نزدیکی خط ساحلی چین مستقر کند. خنثی‌سازی این شبکه‌های پراکنده مهمات برای چین دشوار است و همچنین برای بکارگیری آنها به پایگاه‌های بزرگ یا سکوهای عظیم نیازی نیست. بلکه می‌توان این تجهیزات را روی هر شناور یا پرنده‌ای، از جمله کشتی‌های تجاری، قایق‌های باری و هواپیما، نصب کرد.

تحلیلگران دفاعی بیش از یک دهه است که بر این روش تاکید می‌کنند. اما ارتش آمریکا همچنان به تعداد اندکی ناوهای جنگی بزرگ و هواپیماهای جنگنده کوتاه برد تکیه کرده است که از پایگا‌ه‌های در معرض خطر وارد عملیات می‌شوند – یعنی دقیقا تجهیزاتی که چین می تواند در حمله‌ای هوایی و موشکی آنها را منهدم کند. 

از زمان پایان جنگ سرد تاکنون، روسای جمهوری ایالات متحده این امکان را فراهم کرده‌اند که وزارت دفاع آمریکا به وزارتی همه‌کاره تبدیل شود. ارتش آمریکا اکنون در کنار آمادگی برای جنگ قدرت بزرگ درگیر ده‌ها ماموریت دیگر هم شده است، از جمله کمک به توسعه، امداد رسانی در برابر بلایای طبیعی، عملیات مبارزه با مواد مخدر، اقدامات دیپلماتیک، حفاظت از محیط زیست و تامین امنیت انتخابات. پرسنل ارتش آمریکا تقریبا در تمام کشورهای دنیا عملیات دارند و هر کار قابل تصوری را انجام می‌دهند.

چنین تعهدات گسترده‌ای باعث شده فرماندهان جنگی آمریکا به چیزی تبدیل شوند که دانا پریست (Dana Priest)، خبرنگار واشنگتن پست، آنها را «معادل امروزی پروکنسول‌های امپراطوری روم می‌نامد، مراکز کاملا مجهز، نیمه‌مختار و نامتعارف برای سیاست خارجی آمریکا». این فرماندهان سرپرستی مینی‌پنتاگون‌های فزاینده را به عهده دارند، همانند سران کشورها در جهان سفر می کنند و مجموعه گسترده‌ای از مسائل را حل و فصل می‌کنند. آنها به‌جای حمایت از استقرار نسبتا کم‌هزینه‌ و آسان موشک‌های کروز که در جنگ با چین بسیار حیاتی است، بر تاسیس واحدهای بزرگ نظامی و سکوهای عظیم نظامی، مانند ناوهای هواپیمابر و ناوشکن‌هایی تاکید دارند که قادر به انجام مأموریت‌های مختلف در زمان صلح هستند. 

برای حل این مشکل، دولت آمریکا باید به پنتاگون دستور دهد که بر جنگ تمام عیار با چین، به ویژه در تنگه تایوان یعنی جایی که تهدید جنگ بالاتر است، متمرکز شود و سایر ماموریت‌ها را کاهش دهد یا حذف کند. این اهداف باید در تدوین بودجه نظامی و راهبرد دفاعی ملی مورد توجه قرار گیرند.

منبع: فارن افرز / تحریریه دیپلماسی ایرانی/11 

کلید واژه ها: ایالات متحده امریکا چین امریکا و چین قدرت نظامی


( ۲۴ )

نظر شما :

اشکان ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۳:۰۳
مانند یک کارشناس ورزشی که میگوید مثلا فلان تیم بازیکنان و امکانات و مربی خوبی دارد اما فاقد شخصیت قهرمانی است چین نیز هر چه سخت افزار و حتی بفرض محال نرم افزار قدرت و جنگ داشته باشد هرگز توانایی ابرقدرتی و خانسالاری مطلق را ندارد و نخواهد داشت چنانچه با آن تکنولوژی پیشرفته زمان خود و داشتن برتری نفری و نظامی هرگز توانایی ایستادگی در برابر مغولهایی که تنها اسبهای چغر و شمشیرهای قوس دار داشتند را نتوانستند نشان دهند و این پروپاگانداری بزرگ انگاری چین و القای حس کاذب قدرتمند بودن چین را به بلوک شرق ادامه هندوانه زیر بغل پیمان ورشو و شوروی قرار دادن میباشد که کمونیسم را با هزینه های کمرشکن رقابتی نظامی از هم پاشید وگرنه ظرفیت نیروی دریایی تمام کشورهای دنیا از نظر تناژ یک پنجاهم ظرفیت آمریکا نمیباشد چین هنوز که هنوز است علیرغم ادعای ساختن هواپیمای نسل 5به روسیه برای گرفتن موتور سوخو 35 نسل چهارم التماس میکند و روسیه با عبرت گرفتن از جنگ جین بیائو بین شوروی و چین برغم آن همه کمک شوروی به چین هرگز تکنولوژی برتر به چین ارائه نخواهد کرد و اگر هری ترومن به حرفهای داگلاس مک آرتور ژنرال 5 ستاره نابغه آمریکا که صد البته نبوغ سیاسی اش بسیار بیشتر از دانش و توانایی نظامی اش بود گوش میداد و با کمک به دموکراتهای تایوان که طرفداران بسیاری نیز در چین داشتند موجبات خفگی کمونیسم در چین را میشد (همانگونه که در کره شمالی بلطف توانایی مک آرتور مقدمات چیده شدن بساط کمونیسم فراهم بود نیز مک آرتور برغم پیروزهای خیره کننده به نیویورک فراخوانده شد) اما دستگاه دیپلماسی امریکا از ترس انتقام سخت ژاپن بگمان خود کمونیسم را سدی در برابر ژاپن قرارد داد اما بعدها دیدند مک آرتور درست میگفته و چین و کره کمونیستی(شمالی)خطر هستند چیزی که در نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هنتینگتون نمودار شد و ژاپن بر خلاف انتظارات دوست آمریکا شد و کمونیسم دشمن خونی آمریکا و حتی بر خلاف گمان بسیاری ویتنام نیز که حتی ارتش ایران نیز به امریکا کمک میکرد نمونه اش شرکت شهید تیمسار فکوری فرمانده نیروی هوایی زمان جنگ با عراق بود صحنه شکست آمریکا نبود بلکه فساد سران دولت و بویژه ارتش ویتنام بود که کمکهای امریکا را برای خرید املاک و سرمایه گذاری در اقتصاد استرالیا ژاپن و هنگ کنگ معادلات را برهم زد و گرنه جنگ نظامی را آمریکا برده بود و مخلص کلام اینکه آمریکا ضعف نظامی ندارد و باید برای شکست دادن آن باید کنکاش کرد و ضعف راستین آن را پیدا کرد
ابراهیم قدیمی ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۵:۳۹
مقاله ای به این جتگ افروزی در ابتدای قرن بیست ویکم بعید بنظر می رسید۔ جنگ با چین۔ اخر برای چی؟ چون چین توسعه یافته است؟عجبا!! نمرود هم چنین روحیهای را پیشنهاد نمیکرد۔۔من فکر میکردم شروع یک جنگی در اثر تضعیف امریکا توسط امریکا صد سال طول میکشد۔ ولی این مقاله بسیار نزدیک تر را نشان می دهد۔خداوند خودش انسانهای جتک طلب را به ارامش دعوت کند۔ازجنگ اینده هیچکس سودی نخواهد برد۔
ناشناس ۲۳ خرداد ۱۴۰۰ | ۱۶:۵۶
باور کنید هیچ تعصبی نسبت به آمریکا ندارم ولی اگر کسی از صنعت تسلیحات کمی سر در بیاره به راحتی میفهمه که ارتش آمریکا یک قدرت واقعا جهنمی داره و غیر قابل شکسته، من به شخصه موافق پیشرفت اقتصادی صنعتی و حتی نظامی چین هستم چون نتیجش تعدیل یکه تازی آمریکا و تعادل قوا در سطح بین الملله و این به نفع تمام کشورهای با قدرت متوسط از جمله ایرانه و در ضمن با اون دوستمون کاملا موافقم که چین حتی در صورت فراهم کردن ملزومات ابرقدرتی هم( البته منظورم از بُعد سخت افزاریشِ چون بُعد نرم افزاریش که همون نفوذ نرم در میان مردمان دنیا و جوامع بین الملله عمرا نمیتونه بدست بیاره) باز نمیتونه خودش رو به عنوان ابرقدرت به جوامع بین الملل بقبولونه چون واقعیت اینکه شخصیت ابر قدرتی نداره