مبانی امنیت اروپایی و لزوم ورود به حل تنش با روسیه

کلید حل بحران اوکراین در دست اروپاست

۰۵ بهمن ۱۴۰۰ | ۰۶:۰۰ کد : ۲۰۰۹۳۱۴ اروپا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: خاویر سولانا
خاویر سولانا، دبیر کل اسبق ناتو و عضو برجسته موسسه بروکینگز می نویسد: میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، از تغییراتی که روسیه در دهه‌های آینده با آن مواجه خواهد شد، آگاه بود. او در سخنرانی‌ای که رسماً اتحاد جماهیر شوروی را در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ منحل کرد، اعلام کرد: «ما در دنیای جدیدی زندگی می‌کنیم». در «دنیای جدیدی» که گورباچف به آن اشاره کرد، بخشی از این سرزمین از دست رفته موقعیتی منحصر به فرد در قلب و ذهن رهبران روسیه اشغال کرده است: اوکراین. 
کلید حل بحران اوکراین در دست اروپاست

دیپلماسی ایرانی: هیچ راه حلی برای بحران روسیه و اوکراین پایدار نخواهد بود مگر اینکه اتحادیه اروپا نقش اصلی را در آن ایفا کند. همانطور که جوزپ بورل، نماینده عالی سیاست خارجی و امنیت اتحادیه اروپا خاطرنشان کرده است، اتحادیه نمی تواند در گفت وگوهای مربوط به موضوعاتی که مستقیماً بر امنیت اروپا تأثیر می گذارد، یک تماشاگر بی طرف باشد. 

اروپا دارای یک چارچوب امنیتی است که شبیه هیچ چیز دیگری نیست، که در شبکه پیچیده ای از معاهدات، قوانین و نهادها تجسم یافته است. با وجود پیچیدگی، نظم امنیتی اروپا یک محصول نهایی نیست، بلکه محصولی است که دائما در حال بازنگری است. ترتیبات امنیتی اروپا به تدریج و طی چندین دهه ایجاد شده است؛ پایه‌ها در کنفرانس یالتا در سال 1945، جایی که فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده، وینستون چرچیل، نخست‌وزیر وقت بریتانیا، و جوزف استالین، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی، اروپا را با تقسیم منطقه به حوزه‌های نفوذ، سازمان‌دهی مجدد کردند و موقعیت امنیتی اروپا را در وضعیتی باثبات‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر قرار دادند، گذاشته شد. 

سه دهه بعد، در سال 1975، اجلاس هلسینکی، کنفرانس امنیت و همکاری در اروپا به کاهش تنش‌های جنگ سرد کمک کرد. در دهه 1990، کنفرانسی به عنوان سازمان امنیت و همکاری در اروپا (OSCE) نهادینه شد. علی رغم این توافقات حیاتی، سقوط اتحاد جماهیر شوروی، اروپا را تا حد زیادی تکان داد. 

میخائیل گورباچف، آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، از تغییراتی که روسیه در دهه‌های آینده با آن مواجه خواهد شد، آگاه بود. او در سخنرانی‌ای که رسماً اتحاد جماهیر شوروی را در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ منحل کرد، اعلام کرد: «ما در دنیای جدیدی زندگی می‌کنیم». در «دنیای جدیدی» که گورباچف به آن اشاره کرد، بخشی از این سرزمین از دست رفته موقعیتی منحصر به فرد در قلب و ذهن رهبران روسیه اشغال کرده است: اوکراین. 

یوگنی پریماکوف – زمانی که من به عنوان دبیرکل ناتو، در مورد توافقی که اولین زمینه های اتحاد را پس از پایان جنگ سرد امکان‌پذیر کرد، وزیر امور خارجه روسیه بود، مذاکره کردم – اغلب به من تکرار می‌کرد: «اوکراین در قلب من است». قانون اساسی روابط متقابل بین اتحاد و روسیه در ماه مه 1997 امضا شد. در نشست ناتو در مادرید حدود شش هفته بعد، مجارستان، لهستان و جمهوری چک برای پیوستن به آن دعوت شدند و اوکراین منشور مشارکت متمایز با ناتو را امضا کرد. 

به هر حال، اوکراین برای امنیت اروپا نیز حیاتی است. در زمان حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 به ایالات متحده، من در اجلاس سران اتحادیه اروپا با رئیس جمهوری وقت اوکراین، لئونید کوچما، در کریمه بودم. با این خبر غم انگیز، جهان به همبستگی با آمریکا روی آورد، اما اوکراین همچنان در دستور کار امنیتی اروپا قرار داشت. تهدیدهای جدیدی در آغاز قرن بیست و یکم پدیدار شد و با گذشت زمان، روسیه به طور فزاینده ای از نظم پس از جنگ سرد، به رهبری ایالات متحده ناراحت شد. همانطور که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال 2007 بیان کرد، "مدل تک قطبی در دنیای امروز نه تنها غیرقابل قبول، بلکه غیرممکن است." بازآرایی فضای پس از شوروی به ویژه برای سیاست خارجی روسیه که مفهومی ارضی از قدرت دارد، مخرب بود. کاهش تدریجی حائل سرزمینی روسیه – که توسط کشورهایی که روسیه بر آنها نفوذ قدرتمند یا کنترل کامل اعمال می‌کردند – این احساس را در کرملین ایجاد کرد؛ در این زمینه، چشم انداز از دست دادن اوکراین حتی غیرقابل قبول تر از نظم جهانی تک قطبی است که استقرار گسترده نیروهای روسیه در امتداد مرز طولانی این کشورها را نشان می دهد. 

به نظر نمی رسد روسیه آماده تلاش برای الحاق کل اوکراین باشد. با این وجود، کرملین به وضوح متعهد به حفظ اوکراین در حوزه نفوذ خود است. بخش اساسی نظم امنیتی اروپا اصول بنیادین آن است و الحاق غیرقانونی کریمه به روسیه در سال 2014 آشکارا این موارد را نقض کرد؛ به ویژه احترام به تمامیت ارضی کشورها. 

متأسفانه، وضعیت متشنج کنونی در امتداد مرز اوکراین، ثبات در اوکراین و در نتیجه امنیت اروپا را به خطر می اندازد. تلاش‌ها برای دستیابی به راه‌حل دیپلماتیک برای بحران، به وضوح فوری است و بسیاری از آنها در چند هفته گذشته انجام شده‌اند اما با اینکه روسیه در حال شرکت در مذاکرات امنیتی با آمریکا و ناتو و شرکت در جلسات در چارچوب سازمان امنیت و همکاری اروپاست، به نظر می رسد مذاکرات به بن بست رسیده است. 

اتحادیه اروپا باید از راه های دیگر برای دستیابی به راه‌حل دیپلماتیک برای بحران کنونی، مانند فرمت نرماندی، یک گروه تماس غیررسمی متشکل از فرانسه، آلمان، روسیه و اوکراین که در سال 2014 برای حل بحران در شرق اوکراین ایجاد شد، حمایت کند. اما حتی با پیشروی این روند، اتحادیه اروپا باید اطمینان حاصل کند که صدایش شنیده می‌شود و به اندازه کافی در این مذاکرات نقش آفرین است. همانطور که نماینده عالی اتحادیه اروپا در امور خارجی و سیاست امنیتی، جوزپ بورل، به درستی اشاره کرده است، اتحادیه "نمی‌تواند یک تماشاگر بی‌طرف" در گفت وگوهای مربوط به موضوعاتی باشد که مستقیماً بر امنیت اروپا تأثیر می‌گذارد. 

اتحادیه اروپا از زمانی که معماری امنیتی اروپا پس از جنگ سرد شکل گرفت، عمیقاً تغییر کرده است؛ از 12 عضو به 27 عضو افزایش یافته و به بزرگترین بلوک تجاری جهان تبدیل شده و با سیاست خارجی و امنیتی مشترک اروپا، تمام ابزارهای یک سیاست خارجی کارآمد را جمع آوری کرده است و اکنون، فقط باید آنها را اعمال کند. 

گورباچف در پایان جنگ سرد گفت که جهان تغییر کرده؛ اروپا نیز تغییر کرده است و برای حفظ تعهد خود به صلح، معماری امنیت اروپا باید این واقعیت جدید را منعکس کند. 

منبع: پراجکت سیندیکیت / ترجمه: سید رحمان موسوی، کارشناس ارشد مسائل سیاست خارجی

خاویر سولانا

نویسنده خبر

خاویر سولانا (Javier Solana) متولد مادرید اسپانیا و نماینده سابق عالی سیاست امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا، دبیر کل سابق شورای اتحادیه اروپا و شورای اتحادیه اروپای غربی ...

اطلاعات بیشتر

کلید واژه ها: اوکراین روسیه روسیه و اوکراین جنگ اوکراین اتحاد جماهیر شوروی اروپا اتحادیه اروپا روسیه و اروپا روسیه و امریکا اوکراین و اروپا سازمان پیمان امنیت جمعی خاویر سولانا جوزپ بورل


( ۳ )

نظر شما :

ابراهیم قدیمی ۰۵ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۰:۱۷
اگر کلید مشکلات اروپا دست اتحادیه اروپا است چرا اتحادیه اروپا از امریکا نمی خواهد در امور اروپا دخالتی نکند وکنار به ایستد۔کلید دست کسی است که قدرت نظامی اروپا است وناوگانش در مدیترانه وپایگاهش در خاک اروپا همیشگی است۔ مهمانی است که زحمت کم نمی کند۔بنظر میرسد کلید دست ناتو است که زیر کلید امریکا است۔۔انگلستان هم که رای بر بزگریت داده هنوز سنگ اروپا را به سینه میزند۔