تنها «قدرت نظامی» نمی‌تواند برنده میدان باشد

فقر روسیه در قدرت نرم

۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۲:۰۰ کد : ۲۰۱۰۹۸۱ اروپا انتخاب سردبیر
نویسنده خبر: جلال خوش چهره
جلال خوشچهره در یادداشتی می نویسد: لشکرکشی ارتش روسیه به اوکراین اگرچه با منطقی از پیش تعریف شده می‌توانست ضمن دستیابی به پیروزی سریع، همراهی افکار عمومی نه تنها جهان، بلکه مردم اوکراین و خاصه روسیه را با خود همراه کند، اما نخستین شواهد بروز داده شده در این تهاجم، نشان داد که مسکو در باتلاقی غیر منتظره پا گذاشته است. ضعف ارتش روسیه نه در تاکتیک‌های نظامی بلکه در تعیین و تعریف استراتژی مسکو نمایان است.
فقر روسیه در قدرت نرم

دیپلماسی ایرانی: جنگ اوکراین، یک آموزه بنیادین در فن سیاست را دیگر بار متوجه همگان کرد؛ اینکه تنها «قدرت نظامی» نمی‌تواند برنده میدان باشد وقتی «نفوذ» یا «قدرت نرم» کمترین اندازه را در کنار اقدام نظامی  دارد. این مهم، همانی است که قرن بیست‌ویکم را متفاوت از گذشته می‌کند.

اندیشه سیاسی کلاسیک بر این باور بوده که سرنوشت یک رویارویی و جنگ را نه ادعاها و منطق هرچند به حق یک طرف مدعی، بلکه این «قدرت» و پیروز نهایی است که تعیین کننده است. در این باور، مهم نیست که کدام طرف دعوا هدف یا اهداف به حقی را دنبال می‌کند، نتیجه جنگ و طرف پیروز در هرحال منطق خود را به کرسی می‌نشاند. 

لشکرکشی ارتش روسیه به اوکراین اگرچه با منطقی از پیش تعریف شده می‌توانست ضمن دستیابی به پیروزی سریع، همراهی افکار عمومی نه تنها جهان، بلکه مردم اوکراین و خاصه روسیه را با خود همراه کند، اما نخستین شواهد بروز داده شده در این تهاجم، نشان داد که مسکو در باتلاقی غیر منتظره پا گذاشته است. ضعف ارتش روسیه نه در تاکتیک‌های نظامی بلکه در تعیین و تعریف استراتژی مسکو نمایان است. تصور«ولادیمیر پوتین» در تصمیم برای تهاجم نظامی به اوکراین، با باوری ساده انگارانه از دستیابی به اهدافی آسان در رویارویی با قدرتی ضعیف آمیخته بود. او این اقدام را که در اندازه یک ابرقدرت مقابل یک قدرت به مراتب ضعیف‌تر تصور می‌کرد به دو ضعف بزرگ در استراتژی خود توجه نداشت: 

نخست اینکه روسیه به رغم توانایی‌های نظامی‌اش در اندازه ادعای قدرتی جهانی، فاقد قدرت نرم و نفوذ لازم در افکار عمومی جهان است. با شروع تهاجم نظامی ارتش روسیه به اوکراین و حتی پیش از آن؛ یعنی به رسمیت شناختن دو جمهوری خود خوانده لوهانسک و دونتسک در منطقه دنباس اوکراین، نه تنها در هیچ کجای جهان به مانند دوران جنگ سرد تظاهراتی به حمایت از پوتین و ادعاهایش برای این جنگ برپا نشد، بلکه جهان یکپارچه این جنگ نابرابر و اشغالگری را محکوم کرد. مهم‌تر اینکه ناتو که از دودستگی و خطر از هم‌پاشی رنج می‌برد، انسجامی کم سابقه را پس از جنگ سرد در خود ایجاد کرد. یکپارچگی مردم اوکراین در مقاومت برابر ارتش مهاجم نیز جنبه دیگری از پیامدهای غیر منتظره‌ای بود که پوتین و دیگر تصمیم سازان در مسکو آن را در بضاعتی اندک پیش‌بینی کرده بودند. به این ترتیب مسکو بزودی دریافت که « قدرت» بدون «نفوذ» می‌تواند نتایج عکس را  برای دارندگانش به همراه آورد. «نفوذ» همانا قدرت نرم است که گاه بیش از سلاح‌های اتمی در قرن بیست‌ویکم، برای قدرت‌های مدعی اهمیت خود را نشان داده است.

دوم: پوتین اقدام «پیشگیرانه» را در توجیه تهاجم ارتش روسیه به اوکراین خوانده است. منطق جاری در سیاست اعلامی و اقدامی روسیه با نگاه به سیاست دامن گستر ناتو در سال‌های پس از جنگ سرد و نیز مانورهای دولت اوکراین برای پیوستن به این پیمان نظامی غربی، جای تردید ندارد. قابل قبول است که یک دولتمرد مشروع به دوکار باید همت کند؛ نخست، تأمین امنیت بیرونی. دوم، تفاهم و رونق داخلی. ولادیمیر پوتین با توجیه تأمین امنیت سرزمینی و مردم روسیه و در اقدام پیگشیرانه مقابل تهدیدهای ناتو، دستور تهاجم ارتش روسیه به اوکراین را صادر کرد. با این حال اجرای سیاست پیشگیرانه همواره آبستن خطرات و پیامدهای نامنتظره ای است که می‌تواند اهداف مشروع آن را نیز دچار تهدید کند. اجرای این سیاست تابع شرایطی سخت است از جمله اینکه آیا چنین اقدامی در خدمت به امنیت  و صلح از سوی جامعه جهانی تعبیر و تفسیر می‌شود؟ در غیر این صورت اقدام پیشگیرانه به هیچ فرو کاسته خواهد شد. مهم‌تر اینکه آیا درک عمومی از اقدام نظامی روسیه قادر است اهداف توسعه طلبی ارضی و کشور گشایی روسیه را به سبک تزارها پنهان کند؟ پاشنه آشیل پوتین در تصمیم برای تهاجم نظامی ارتش روسیه به اوکراین همین است. 
اقدام روسیه در لشکر کشی به اوکراین و تحمیل جنگ نابرابر به مردم این کشور با دو مانع فروکاهنده و سخت روبرو شد: نداشتن قدرت نفوذ و کم توجهی به شرایط لازم برای

اقدام پیشگیرانه. این هردو، نه تنها به مشروعیت تهاجم نظامی روسیه آسیب فرساینده وارد کرده  بلکه در استمرار این جنگ، روسیه اعتبار خود را از  اندازه یک ابرقدرت جهانی، به قدرتی منطقه‌ای فروکاسته است.

اشتباه پوتین آن است که مفهوم موازنه قدرت در قرن بیست‌ویکم را در نیافته است.‌ قدرت نظامی صرف، اعتباری برای ابرقدرت بودن نیست.

جلال خوش چهره

نویسنده خبر

کلید واژه ها: روسیه اوکراین جنگ روسیه و اوکراین روسیه و اوکراین حمله روسیه به اوکراین ولادیمیر پوتین قدرت نرم روسیه قدرت نظامی روسیه جلال خوش چهره


( ۱۲ )

نظر شما :

ناشناس ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۳:۱۹
احسنت
ناشناس ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۳:۳۰
فراعنه زنده اند . دیروز رامسس امروز مورداک . و این بشر همیشه در بند . بردگان مدرن امروز با لباس آزادی جنسی ، فمینیست ، انتخابات ، آزادی مذهب ، آزادی بیان و کلی برچسب های پرطمطراق دیگر به بردگی خود می بالد که لااقل در این مورد از بردگان رامسس عقبتر است . بشر امروز با افتخار کلمات و جملاتی را لیس می زند که قبلا مورداک و تیمش آنرا قی کرده اند . هر چه مدرک دانشگاهی بالاتر ، ملچ و مولوچ لیس زدن بلندتر .
ابراهیم قدیمی ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۵:۴۲
جنگ را قدرت سخت می برد ویا می بازد۔باتبلیغات نمی توان جنگی را برد یا از باخت جلوگیری گرد۔قدرت نرم استفاده یا زیان حاصل از نتایج جنگ را مشکل تر و یا تحمل پذیر تر میکند۔قدرت نرم جهانی انحصارا در اختیار گروه خاصی است۔مرحوم ساعدی نوشته ای دارد بنام ما نمی شنویم۔ویا مرحوم فروغ میگوید دست بهر دستگاه صدا وتصویر میزنی بوغ نبوغ کودکی خردسال می اید۔( ژنرال زلانسکی ) ( مجاهدین راه ازادی) (پیمان دفاعی ونه فاشبستی ناتو) در اصطلاح عوام ما گلاغ زاغی هائی هستند که رنگ میزنند جای کبوتر صلح وازادی معرفی مبکنند۔خریدارانی هم پیدا میکنند ما نباید بشنویم۔ما نباید خریدار باشیم ۔۔
آتیلا ۱۶ فروردین ۱۴۰۱ | ۱۶:۴۳
البته پیش شرط و اصول اولیه تعریفی از طرف شما از اساس اشتباه است اشغال یک کشور مستقل در قرن بیست و یکم هرگز با توسل به ترفندها و بهانه های ساختگی و واهی از طرف همین اصول بین الملل که از قضا خود روسیه هم یکی از پایه گذاران آن می باشد مردود و به هیچ وجه از طرف افکار عمومی جهان پذیرفته نیست تا چنانچه برای توجیه آن نیاز به قدرت نرم داشته باشد قدرت نظامی متعارف روسیه سوای سلاح هسته ای مبتنی بر انبوهی تجهیزات و زره پوشها و ادوات بدون داشتن کارایی لازم و مدرن روز آمد است بیشتر سلاحها مربوط به شوروی سابق با اندکی بروز رسانی شده با ترکیبی از تاکتیک ضعیف جنگی با سربازان و نظامیان بدون انگیزه و روحیه چنانچه تانکهای روس در این جنگ عملا هدف آسان و خوبی برای پهپادها و جاولینها تبدیل شدند و یا در زمینهای باتلاقی گیر افتادند و با ورود استینگیر ها هلیکوپترهای روس که در آغاز جنگ براحتی در آسمان اوکراین ویراژ می دادند از ورود و مداخله به عملیات حذف شدند در کل اگر روسیه در این جنگ.مداخله نمی کرد خیلی به نفعش بود خیلی از کشورها و مردمان تصور می کردند روسیه قدرت نظامی دوم دنیاست ولی با ورود به این جنگ عملا این تصور از بین رفت و بقول معروف مشتها وا شد
همايي ۱۷ فروردین ۱۴۰۱ | ۰۹:۴۴
کلا تفاوت کارشناسان و اساتید ما با اندیشکده های غربی مخصوصا آمریکایی در سنگین تر بودن بار تئوریک نسبت به واقعیات است...بد نیست بجای نگاه دانشگاهی واقعی تر نگاه کنیم از 5 مرحله اصلی جنگها ابرقدرت ها صرفا در مرحله 1 و نهایتا 2 موضوع جنگ را مدیریت می کنند بحث موضوع روسیه نگه داشتن زلنسکی جهت مدیریت اشغال خاک و ایجاد منطقه حائل است و اسم وضعیت فعلی جنگ واقعی نیست.مگر میشود تا 25 کیلومتری پایتخت بیایند بعدمنطقه پرواز ممنوع نباشد و تانک های دهه 70 را مستقر کنند و با کشور شکست خورده مذاکره کنند و اجازه بدهند سلاح های جدیدی وارد آن کشور شود. اگر قرار به استفاده واقعی از پهباد اوریون و جنگنده سوخو 35 باشد روسیه همیشه ابرقدرت برتر هوایی بوده است یا اگر واقعا جنگ الکترونیک طرح شود صاحب سبک است. والا موشک های جاولین در مقابل مرحله 2 که آتش پرحجم واقعی و تخریب کامل شهرها مانند عراق باشد حکم اسباب بازی را دارد که تازه در عراق هم همه شهر را مانند جنگ جهانی دوم ویران نکردند. جنبه بعدی تضعیف دلار در قراردادهای نفت و گاز و اثبا روسیه بهعنوان یک ابرقدرت به آمریکاست. همچنین هدف روسیه و آمریکا تضعیف اروپا بوده است که عملا هم هدف بوده اند. هنوز روسیه منابع غذایی صادراتی بخصوص گندم را تحریم نکرده و تحریم های روسیه بخصوص گاز اروپا اگر واقعی شوند تاثیرات عمیق اقتصادی و سیاسی در جهان دارد. در کل چانه زنی های سیاسی و مذاکرات پشت پرده دولت ها و منافع تجاری شرکتهای بزرگ که کاملا برعکس حرفهای رسانه ای است در جریان می باشد.