چه کسانی بر معترضان مصری فرمان می‌راند؟

۲۳ بهمن ۱۳۸۹ | ۱۸:۱۱ کد : ۱۰۳۰۲ باشگاه خوانندگان
يادداشتى از رضا عابدی گناباد پيرامون کناره‌گيرى مبارک و نقش گروه‌هاى مصرى در اين رويداد.
چه کسانی بر معترضان مصری فرمان می‌راند؟

ديپلماسى ايرانى: سرانجام پس از سه دهه دیکتاتوری حسنی مبارک کنار رفت. این تیتری بود که در شب 22 بهمن 1389 در صدر اخبار رسانه‌های جهان قرار گرفت.

گرچه جشن و پایکوبی مصریان و سایر کشورهای عربی پایان مبارک را به واقعیت بدل کرد. اما در این میان سوال اصلی که بدان پاسخ درخوری داده نشد این بود که واقعاً چه کسی و یا چه گروهی فرمان مدیریت جوانان مصری را در قاهره در دست داشت؟

گروهی در پاسخ به این پرسش اخوان المسلمین را به عنوان قدیمی‌ترین و سازماندهی شده‌ترین گروه در این کشور به عنوان طراح اعتراض‌ها علیه رژیم مبارک ذکر می‌کنند. این گروه که بیشتر اسلام‌گرایان را در بر می‌گیرند، به علت علایق ایدئولوژیک به جریان اخوان به عنوان سنگ بنای جریان‌های اسلام گرا در سطح جهان اسلام، به دنبال نشان دادن این گروه به عنوان رهبر معترضان در میدان التحریر هستند.

این گروه با استناد به قدرت مذهب در جامعه مصر با نگرشی ضد سکولاریستی هدف جوانان مصری را احیای اسلام سیاسی ذکر می‌کردند. گرچه نگرش فوق تا حدی زیادی با نگاه به طیف عمدتاً مذهبی‌تر مخالفان مبارک در میدان التحریر و انتخاب شعارهای اسلامی‌ چون الله اکبر و اقامه نماز جماعت صحیح به نظر می‌رسد اما این نگرش نگاهی جامع به نظر نمی‌رسد.

در نگاهی دیگر کشورهای غربی و گروه‌های سکولار مصری و عرب با احساس خطر از قدرت گیری گروه اخوان المسلمین با تشدید نگرانی‌ها در سطح افکار عمومی ‌از قدرت‌گیری اسلام‌گرایان پس از مبارک سعی در بزرگنمایی نقش افرادی چون عمر موسی، احزاب لیبرالی چون الوفد و به ویژه محمد البرادعی داشتند.

در این میان حتی اینان بر روی عمر سلیمان نیز حساب ویژه‌ای باز می‌کردند. اما واقعیت‌های جاری در مصر چندان با این نگرش همخوانی نداشت. گرچه وجود پایگاه‌هایی برای این افراد در میان قشر روشنفکر و نخبه و البته غرب‌گراتر جامعه مصر برای این طیف نقطه‌ای امیدوار کننده محسوب می‌گردید؛ اما عدم وجود پایگاه وسیع مردمی ‌البرادعی و عمر موسی در میان توده‌های مردم و دوری طولانی مدت این افراد از فضای جامعه مصر این نگاه را به هیچ عنوان با واقعیات مصر همخوان قرار نداده است.

به لحاظ نظریه‌های جامعه شناختی سیاسی هر انقلاب مشتمل بر سه ضلع رهبری (عمدتاً کاریزماتیک)، ایدئولوژی جانشین به جای حکومت حاکم و بسیج توده‌ها در جهت اهداف انقلاب است. در مورد مصر گرچه عده‌ای از رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی‌ چون بی بی سی فارسی این انقلاب را عظیم‌تر از انقلاب فوریه 1979  ایران ذکر کردند؛ اما فقدان رهبری و مدل جانشین حکومت پس از مبارک از کاستی‌های انقلاب مصر به نسبت حرکت امام خمینی (ره) در ایران محسوب می‌گردد.

با لحاظ قرار دادن این نکات به ویژه نکته بالا، باید اذعان کرد که گرچه اخوان المسلمین را به لحاظ نفوذ در مصر در روند تحولات انقلاب نمی‌توان نادیده گرفت. اما اخوان بارها اثبات کرده است که به علت دو دستگی نیروهای جوان و قدیمی‌تر و ابهام اساسنامه برای دخالت در سیاست از حرکات انقلابی اجتناب ورزیده است.

سرکوب سازماندهی شده و تبلیغات طولانی مدت غرب، ناصر، سادات و به ویژه مبارک نیز از جمله عللی است که قدرت عمل اخوان را در مدیریت معترضان محدود کرده بود. در این میان به نظر می‌رسد که عدم توجه جوانان معترض در میدان آزادی قاهره به مذاکرات میان اخوان المسلمین و البرادعی با عمر سلیمان حکایت از فرمانبرداری معترضان از جوانانی دارد که به نسبت فعالین شناخته شده جامعه مصر برداشت سیاسی‌تری از اسلام را مد نظر قرار داده اند.

برداشتی که شعارهای ضد اسرائیلی و آمریکایی را با گرایش‌های ملی گرایانه برای پایان حقارت 33 ساله کشورشان را سرلوحه خود قرار داده است. این جوانان شکست راهکارهای دنیاگرایانه رژیم مبارک و ناکامی‌ ملی گرایی غیر دینی ناصر در برابر دشمن خارجی را نشانه ای از ناکامی ‌رهیافت‌های وارداتی در حل مشکلات جامعه خود می‌دانند. امروز دنیای غرب با جوانانی مواجه است که علی‌رغم آنکه تحصیل کرده مدارس به سبک غربی هستند اما لزوماً به راهکارهای غربی برای مدیریت جامعه  خود ایمان ندارند.


نظر شما :