هشدارهاى غير مستقيم آمريکا به ايران

۲۳ بهمن ۱۳۸۶ | ۲۰:۱۷ کد : ۱۴۹۳ گفتگو
گفت و گوى شبکه الجزيره با سيمور هرش
هشدارهاى غير مستقيم آمريکا به ايران
سیمور هرش، یکی از معروفترین خبرنگاران محققی است که این بار توجه خود را به بمباران مرموز و جنجالی تسهیلات سوریه توسط اسرائیلی­ها متمرکز کرده است. این خبرنگار برنده جایزه پولیتزر، خبرنگاری که شهرتش را با فاش ساختن کشتار دست جمعی مردم ویتنام در مای لای و رفتار هولناک آمریکایی ها در زندان ابوغریب به دست آورده در مقاله جدیدی که در مجله نیویورکر به چاپ رسانده، می نویسد:" شواهد حاکی از آن است که اسرائیل با بمباران سوریه قصد داشته به این کشور و متحدانش از جمله ایران ضرب شستی نشان دهد." سارا براون از شبکه عربی الجزیره با وی در باره این بمباران به گفت و گو نشسته و این که چرا در رسانه ها به آن به درستی پرداخته نشده و چه عواقبی در خاورمیانه خواهد داشت.
 
چرا اسرائیل هدفی را در سوریه بمباران کرد؟
خب من جواب مستقیمی به این سؤال ندارم. آن چه که به شدت چشمگیر و مهم است عدم اظهار نظر رسمی اسرائیل و متحد اصلی اش ایالات متحده است و همین موضوع مرا کنجکاو و علاقه مند کرده است - چه کسی تا به حال شنیده که کشوری اقدام به بمباران کشور دیگری کند و حق داشته باشد در مورد آن هیچ توضیحی ندهد.
 
سال 1981، وقتی اسرائیل رآکتور اُسریک را در عراق بمباران کرد، هیاهوی زیادی هم به خرج داد و آن را علنی کرد. این بار هیچ چیز را آشکارا نگفتند، بلکه بعد از چند هفته اخبار آن درز کرد و به طور رسمی منتشر نشد.
 
آنها کم کم به برخی از خبرنگاران با بزرگنمایی گفتند که کشتی­هایی به بنادر نزدیک به سایت بمباران شده رسیدند که محتوی مواد غیرقانونی بودند و عده­ ای هم آن کشتی را با رعایت مسائل حفاظتی تخلیه کردند.
 
اما هیچیک از این اطلاعات درز کرده واقعیت نداشت. حداقل من شاهد یا گواه محکمه پسندی برای آن پیدا نکردم.
بنابراین باید بگویم اگر گزارش منتشر شده من در نیویورکر باعث شود اسرائیل پاسخ علنی بدهد و با انتشار دوسیه مربوط به این قضیه به پرسش­ های موجود پاسخ دهد که بسیار عالی است... اما آنها چنین کاری نکردند و آن چه من مشاهده کردم غرور و تکبری بود که به آنان دست داده، این که فکر می کنند می توانند اقدامی خصمانه و جنگ طلبانه انجام دهند و بعد هم هیچ توضیحی ندهند.
 
البته سوریه هم با درماندگی و ضعف در واکنش به این اقدام، موضوع را پیچیده تر کرد. تا اول اکتبر یعنی 4هفته بعد از بمباران طول کشید تا بشارالاسد رئیس جمهور سوریه اعتراف کرد که چنین بمبارانی واقعا رخ داده است.
 
چرا واکنش سوریه خاموش بود؟
فکر می کنم از درماندگی آنان بود. فکر نمی­ کنم آنان چیزی در مورد پوشش خبری 24 ساعته بدانند.
بنابراین اتفاق چنین بود:" حمله ای هوایی اتفاق افتاد، سوری ها نسبتا سریع اعلام کردند که اسرائیلی ها وارد خاک سوریه شده اند، چند روز بعد خبر اولیه آنان این بود که انبار مهمات سوریه، هدف حمله هوایی قرار گرفت. اما بعد، ولید معلم، وزیر خارجه سوریه، از ترکیه اعلام کرد بمباران اتفاق افتاد اما به نقطه حساس یا مهمی اصابت نکرد.
 
بعد از سه هفته، بشار اسد، رئیس جمهور سوریه گفت:" بله یک ساختمان ویران شد." واقعیت این است که هیچ کس نمی تواند در یک سیستم ناکارآمد و ناتوان برنامه تدوین کند و به اجرا در آورد. این یک حقیقت است. آنها [منظور سوری ها] در این نوع کارها خیلی خوب نیستند. اما به هر حال عوامل دیگری هم دخالت دارند.
 
مثل کره شمالی؟
اسرائیلی ها ادعا می کنند که در محل بمباران شده افرادی از کره شمالی حضور داشتند. حدس می زنم آنها در حال ساخت تسهیلات نظامی بودند. من در سوریه دو روایت متفاوت شنیدم. یکی گفت احتمالا کارخانه ساخت مواد شیمیایی برای سلاح های شیمیایی بود. دیگری با لحن متقاعد کننده تری گفت:" نه، در آن جا می خواهند موشک های میان برد بسازند که در صورت حمله اسرائیل، به شیوه جنگ های نامتقارن واکنش نشان دهند."
 
چون احتمالا با خود حساب می کنند که سلاح های شیمیایی در برابر قدرت هسته ای کارایی ندارد؟
بله، اگر رودررو شوند خاکستر می شوند. به من گفته اند که سوری ها از مدت ها پیش این تصمیم را گرفته اند. آنها برای کلاهک های شیمیایی ارزش زیادی قائل نیستند، چون می دانند بازدارنده نبوده و پاسخ آن هسته ای است.
 
آیا منابع شما نگفته اند که شواهدی وجود دارد و این فرضیه را اثبات می کند که ایالات متحده از اسرائیل خواسته، با این حمله هوایی قدرت دفاعی هوایی سوریه را بسنجد به خصوص که شباهت زیادی به قدرت دفاعی ایران دارد؟
در آغاز، این طرح را به افرادی از ستاد مشترک ایالات متحده سپردند. افرادی از دفتر معاون اول رئیس جمهور آمریکا در آن مشارکت داشتند. این که من اطلاعات نسبتا ناچیزی درباره این روند داشتم به تابستان سال گذشته باز می گردد که چند ماه پیش از آن رویداد بود.
 
در همان زمان هم صحبت از این مأموریت بود و گزارشی هم در جامعه اطلاعاتی و امنیتی از سوی آژانس اطلاعاتی دفاعی تهیه شده بود که مشخص می کرد سوریه به طرز قابل توجهی از لحاظ قابلیت های راداری و سیستم کنترل فرماندهی پیشرفت کرده است.
 
گفته می شد که رادار ضد هوایی نزدیک یا شبیه به رادارهای استقرار یافته در ایران، در سوریه به کار رفته که با این حمله می توان قابلیت آن را آزمود.
 
شما می توانید با خیال راحت وارد هر کجای  کشور سوریه شوید و هیچ کس هم اهمیت نمی دهد، چون کشور کوچکی است و 17میلیون بیشتر جمعیت ندارد. اما رفتن به ایران برای آزمودن رادارهای آن ممکن است خطر واکنش متقابل را به همراه داشته باشد.
 
بارها اسرائیل وارد خاک سوریه شده بدون آن که مکافات یا تاوانی پس بدهد، چون می داند سوریه کاری نمی تواند انجام دهد.
 
بنابراین در ابتدا تصور دوستان من این بود که مسأله آزمودن قابلیت راداری سوریه بود. اما با گذشت زمان مطالب دیگری مشخص شد.
 
به دست آوردن اطلاعات از اسرائیل بسیاردشوار است چون هیچ کس حق ندارد درباره مسائل نظامی اظهار نظر کند و اطلاعات بدهد.
 
اما من کسانی را پیدا کردم که به صراحت گفتند:" این حرف هایی که در مورد رادار می زنند یک مشت مزخرف است. این فقط بهانه ای است که هر وقت خواستیم وارد خاک آنان شویم".
 
من از صحبت با دوستان آمریکایی و سوری ام به این تشخیص رسیدم که اسرائیلی ها درست برای همان هدفی وارد سوریه شدند که بمباران کردند. آنها به دنبال سایت راداری نبودند بلکه وارد سوریه شدند وهدف خود را بمباران کردند.
 
بنابراین سطح دیگری از پرسش ها پیش می آید که من در گزارشی که در نیویورکر منتشر کردم به آن نپرداختم. چون بیشتر جنبه فرضیه ای پیدا می کرد و آن این سؤال است:" با تکیه به صلاحیت چه کسی این کار اجازه انجام گرفت؟ اسرائیلی ها با چه کسی هماهنگ کردند؟ منظورم این است که اسرائیل بدون کسب تکلیف از کاخ سفید چنین حمله ای را تدارک نمی بیند و من نتوانستم کسی را پیدا کنم که از پیش در مورد این حمله چیزی بداند.
 
اما این که من کسی را پیدا نکردم که از قبل بداند، معنایش آن  نیست که کسی نبوده که از قبل بداند. احتمال دارد فردی مثل دیک چینی که سابقه چنین کارهایی را دارد، در رأس زنجیره فرماندهی این عملیات بوده باشد.
 
بنابراین با بیانی روشن تر به طور طبیعی همه اطلاعات مربوط به حملات اسرائیل در ستاد مشترک مطرح می شوند، اما این که این بار این اتفاق نیفتاده، یعنی بعضی از حلقه های این زنجیره نادیده انگاشته شده و در این کار دخالت داده نشده اند. اما نمی توانم با اطمینان بگوییم در این مورد چه اتفاقی افتاده است.
 
هدف این حملات رفتاری بازدارنده علیه ایران است؟
البته ایالات متحده چنین ایده ای دارد که باید به ایرانیان گوشزد شود. برخلاف انتشار گزارش NIE [منظور گزارشی که اخیرا منتشر شده و در آن آمده است ایران در سال 2003 از برنامه تولید سلاح هسته ای خود دست کشیده] "آمریکا همواره آمادگی دارد... و اگر لازم باشد از همان نزدیکی ایران اهداف مورد نظر ایالات متحده را بمباران می کند."
 
البته برای اسرائیل کل این مأموریت دیدگاه دیگری دارد. من فکر می کنم که اسرائیلی ها از حضور مردانی از کره شمالی در آن نقطه نگران شده بودند. آنها از ساخت و سازی که در آن جا در جریان بود وحشت زده بودند و با خود فکر کردند:" هر جهنمی پیش بیاید، ما حاضر نیستیم به آنها اجازه ادامه بدهیم. ما آن تسهیلات را پیش از سر پا شدن با خاک یکسان می کنیم، هر چه می خواهد بشود."
 
باید امیدوار بود که آن تسهیلات، محل ساخت بمب هسته ای بوده والا تلقی همه این خواهد بود که اسرائیل ساختمانی را منهدم کرده که هنوز معلوم نیست قرار بود چه از آب درآید. با همه اینها، نتیجه کار برای اولمرت بسیار خوشایند بود. چون میزان حمایت از وی جهش وار افزایش یافت.
 
منظورتان جنگ با لبنان در2006 است؟
دقیقا. ضمن آن که پیامی برای بشارالاسد به حساب می آمد. به نظر اسرائیلی ها، بعد از جنگ لبنان، بشارالاسد شاخ شده بود. چون او از حامیان اصلی حزب الله لبنان و از دوستان بزرگ شیخ حسن نصرالله [رهبر حزب الله]است.
 
اسرائیلی ها با خود فکر کردند که با این کار به اسد گوشمالی می دهند و به او تفهیم می کنند که:" حالا رفیقت ایران برای تو چه کار خواهد کرد؟ ما درست بر فرق سرت کوبیدیم و ایران هم کاری نکرد."
 
رسانه ها در وقایع جنگ سال 2003 عراق شریک جرم بودند، چون این جنگ بر اساس شواهد سؤال برانگیز و مشکوک به راه افتاد. آیا این بار هم رسانه ها در شرح وقایع دست برده و مسائل را طور دیگری عنوان کرده اند؟
مطبوعات در این باره خیلی لاقید بودند و ساده لوحی کردند و همه جا بر اساس ظاهر قضاوت کردند.
 
از نظر من مطبوعات آمریکا - هرچند که همه چیز را رودررو ندیدند و متوجه نشدند که این جا چه اتفاقی افتاد... ولی همین روزنامه ها مهمترین موضوع خبری دهه 2000 را مورد غفلت قرار دادند و به جنگ غیرقانونی که در عراق افتاد به درستی نپرداختند.
 
شغل ما ایجاب می کند که از چنین رویدادهایی غفلت نکنیم و به حرف رئیس جمهور گوش نکنیم. در وقایع اخیر هم این سهل انگاری مشاهده می شود که بسیار نگران کننده است.
 
با انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا که امسال برگزار می شود، به نظر شما سیاست خارجی رئیس جمهور جدید تغییر خواهد کرد. به ویژه در باره اسرائیل، سوریه و ایران؟
به یقین اگر مک کین رئیس جمهور شود تغییر نخواهد کرد. او در تبلیغات انتخاباتی می گوید که سیاستش در مورد جنگ فرقی با بوش ندارد و این اشتباه بزرگی است.
 
یکی از دوستانی که می شناسم مقاله ای فوق العاده ای نوشت و نکته مهمش این بود که عراق جنازه ای بیش نیست و ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده ارتش آمریکا در عراق و رایان کروکر سفیر آمریکا، در عراق، وظیفه دارند که در شش ماه باقیمانده با آرایش و سرخاب و سفیداب ظاهر این جسد را حفظ کنند تا انتخابات به پایان برسد.
 
[در مورد اسرائیل] خیلی دشوار است، شما می دانید که در آمریکا هرگز اسرائیل را زیر سؤال نمی برند. نفوذ یهودیان آمریکا بسیار قوی است و پول زیادی خرج می کنند.
 
ای کاش یهودیان آمریکا، روزنامه های اسرائیلی مخصوصا هاآرتص را با دقت بیشتری می خواندند و مشاهده می کردند که خود اسرائیلی ها حکومتشان را به نقد می کشند در حالی که چنین چیزی را امروز در آمریکا مشاهده نمی کنید.
 
من خودم یهودی ام، یهودی ستیز هم نیستم و ضد اسرائیل هم نیستم. اسرائیلی ها می فهمند و متأسفانه آمریکایی ها هم به این درک نرسیده اند، همان طور که رهبران حماس و سایرین متوجه نشده اند؛ این که هیچ کس دوست ندارد عمر خود را صرف کشتن یهودیان بکند، آنها [فلسطینی ها ] بیش از همه مشتاق هستند که شرایط همزیستی مسالمت آمیز فراهم آید. اما فقط از سیستمی که اکنون در جریان است ناراضی هستند.
 
در مورد میراثی که بوش برای جهان به جا گذاشت چه فکر می کنید؟
او بیشتر از هر کس دیگری که من می شناسم مردم دنیا را ترساند. اکنون دنیا بسیار خطرناکتر شده است. من دوست بسیار عاقلی دارم که در سوریه به دنیا آمد، اما اکنون در غرب کسب وکاری دارد. درست بعد از آغاز بمباران در عراق به من گفت:" این جنگ در عراق تغییری ایجاد نخواهد کرد. عراق شما را تغییر خواهد داد." و من تازه می فهمم او چه گفت و چه وحشتناک است.
 
چقدر وحشتناک است که اوضاع تا این حد به سمت شکنندگی پیش رفته است. اوضاع در لبنان اصلا خوب نیست، در مورد سوریه و... هم همین طور.  آیا ما نمی توانیم با مردمی که دوست نداریم حرف بزنیم؟ ما باید مذاکره کنیم. این تنها راه حل و فصل معضلات ماست.             

نظر شما :