اپوزیسیون جدید کابل

۲۶ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۷:۰۳ کد : ۱۸۹۸۰۰۵ باشگاه خوانندگان
مدتی قبل خبر تاسیس دفتر طالبان در دوحه توسط بسیاری از خبرگزاری‌های جهان منتشر شد.
اپوزیسیون جدید کابل
دیپلماسی ایرانی: مدتی قبل خبر تاسیس دفتر طالبان در دوحه توسط بسیاری از خبرگزاری‌های جهان منتشر شد.

این خبر آن چنان برای برخی غیر منتظره بود که عده ای بلافاصله به انتشار آن واکنش نشان دادند و سیل تحلیل‌ها و تفسیرها آغاز شد. اما مهم تر از آن این که دولت‌های افغانستان و آمریکا آن را تکذیب کردند. هر چند که پس از گذشت نزدیک به یک هفته از انتشار این خبر دو دولت یاد شده آن را تایید کردند.

دولت ایالات متحده ی آمریکا با اعلام و تایید این خبر آن را فرصتی برای مذاکره ی مستقیم دولت آمریکا با طالبان عنوان کرد تا از این راه بتواند جریان صلح را سریع تر پیش ببرد.

برخی از صاحب نظران، کارشناسان و تحلیل گران امور افغانستان این روی داد را مثبت و گروهی آن را منفی ارزیابی کردند.

گروهی که آن را یک رخ داد مثبت می دانند. بر این باور هستند که دولت آمریکا و طالبان با این کار یک گام به جلو برداشته اند و با این اقدام جریان امور صلح سریع تر حرکت خواهد کرد و دیگر نیازی به پیدا کردن سخن گو و یا گروه مذاکره کننده ی طالبان در کوه‌ها و روستاهای افغانستان و پاکستان نیست.

هر چند که این روی داد و تاسیس دفتر رسمی طالبان در دوحه چند ماهی پس از ترور برهان الدین ربانی رییس جمهور اسبق افغانستان در جریان مذاکرات صلح و توسط یکی از مذاکره کنندگان طالبان صورت گرفته است. اما مخالفین این اقدام یا دست کم گروهی از آنان از جمله سفیر سابق ایران در افغانستان و پاکستان بر این باور هستند که دولت ایالات متحده ی آمریکا با این کار خود حامد کرزایی و در حقیقت دولت رسمی و قانونی افغانستان را دور زده اند و این امر سبب تضعیف موقعیت گروه صلح و دولت افغانستان؛ دست کم در داخل این کشور خواهد شد. زیرا دولت افغانستان پیش از این اقدام به تعطیلی برخی از کافی نت‌ها که احتمال می رفت کاربران آن به سایت‌های غیر اخلاقی دست رسی داشته اند دست زد و در حقیقت امتیازاتی به این گروه مخالف داد.

این اتفاق به دو دلیل عمده می تواند افتاده باشد. یکی عدم توانایی کافی و لازم گروه مذاکره کننده ی صلح و دیگری ضعف دولت در تامین خواسته‌های طرف مذاکره و یا عدم توانایی در اعمال قدرت بر شورشیان و کنترل اوضاع امنیتی جامعه ی افغانستان.

اما در لا به لای این وقایع و سطور منتشر شده توسط خبرگزاری‌ها و رسانه‌های مجازی و مکتوب می توان خطوطی را خواند که ماجرا را جور دیگری بیان می کنند.

در حقیقت دولت آمریکا با این اقدام گروه طالبان را به عنوان یک گروه سیاسی نظامی که توانایی بالفعل و بالقوه یی در تاثیر گذاری بر روند امنیت در افغانستان دارد و می تواند مزاحمت‌های جدی برای نیروهای دولتی آمریکایی و ناتو ایجاد کنند به رسمیت می شناسد. این روی داد یعنی به رسمیت شناختن طالبان توسط دولت آمریکا تایید ضمنی دولت افغانستان را نیز به دنبال خواهد داشت. یعنی در حقیقت دولت کابل نیز گروه طالبان را به صورت ضمنی به رسمیت شناخته است و تاسیس دفتر طالبان در خارج از مرزهای افغانستان نیز نشان از این امر دارد و این پیام را به دنبال خواهد داشت که در صورت ایجاد توافق ما بین سه راس مثلث یعنی دولت کابل، دولت ایالات متحده ی آمریکا و گروه طالبان این گروه می تواند در افغانستان نیز اقدام به دایر کردن دفتر سیاسی کند. فصد دو دولت نام برده با این پیام و اقدام در حقیقت به دنبال تبدیل طالبان از یک گروه نظامی به گروهی شبه نظامی و یا سیاسی نظامی و با تاسیس دفتر نمایندگی در دوحه و در آینده تبدیل به یک گروه کاملا سیاسی در داخل مرزهای افغانستان است.

در حقیقت دولت‌های آمریکا و افغانستان قصد دارند گروه طالبان را تبدیل به یک جریان، جناح و یا حتا حزب سیاسی کنند. تا این گروه بتواند در چهارچوبه ی اقدامات سیاسی وارد گردونه ی قدرت در کابل شود. این اقدام چند پی آمد را به دنبال خواهد داشت.

نخست این که با تبدیل شدن گروه شبه نظامی طالبان به یک گروه سیاسی اقدامات این گروه را صرفاً در قالب سیاسی تعریف کرده و دست آن‌ها را در اقدامات نظامی اگر چه نه به صورت کامل می ببندد.

دوم گروه شبه نظامی طالبان را در قدرت سیاسی و در نتیجه تصمیم گیری‌ها و تاثیر گذاری‌های سیاسی شریک کند تا بتواند بدین وسیله بخشی از عدم امنیتی را که در برخی از مناطق افغانستان در حال حاضر وجود دارد مدیریت کرده و در نتیجه به ثبات و امنیت نسبی برسد.

که این مهم به ویژه برای دولت کابل پس از خروج نیروهای نظامی غیر افغان به ویژه آمریکایی بسیار حایز اهمیت و حیاتی خواهد بود.

سوم با تبدیل کردن این گروه شبه نظامی به یک گروه سیاسی طالبان و نیروهای وفادار به آن را از یک برانداز به یک نیروی اپوزیسیون و آن هم اپوزیسیون قانونی تبدیل کند.

اما آن چه را که نباید نادیده گرفت افزایش قدرت گیری نیروهای میانه روی اسلامی و اسلام گرا در منطقه است. مانند آن چه که در تونس و مصر رخ داده است. در حقیقت جامعه ی جهانی با این اقدام خود خواهد توانست نیروهای اسلامی قابل مذاکره را مدیریت کند.

 

نظر شما :