واقعیت های بیم عربستان از ایران هسته‌ای

۲۶ خرداد ۱۳۹۱ | ۱۹:۱۹ کد : ۱۹۰۲۷۶۶ باشگاه خوانندگان
یادداشتی از حسن احمدیان،کارشناس مرکز تحقیقات استراتژیک برای دیپلماسی ایرانی.
واقعیت های بیم عربستان از ایران هسته‌ای
دیپلماسی ایرانی: دنیس راس، مشاور ارشد اوباما در مسائل خاورمی‌انه، در مصاحبه با روزنامۀ اسرائیلی هاآرتص، بیان کرد که در دیداری که در سال آوریل 2009 از ریاض به عمل آورده بود، پادشاه عربستان صریحاً به وی گفته است که در صورت هسته‌ای شدن ایران، عربستان تلاش خواهد کرد به سرعت به بمب هسته‌ای دست پیدا کند. پیش از آن نیز در فوریۀ 2007 و پس از دیدار ملک عبدالله با ولادیمی‌ر پوتین، گزارش­هایی در مورد طرح بحث مشابهی از سوی ملک عبدالله منتشر شد. اگرچه آن گزارش­ها هیچگاه تأیید نشد اما سخنان راس نشان می‌­دهد عربستان در طرح چنین مباحثی کاملاً جدی است. با اینحال در این زمی‌نه پرسشی منطقی می‌­تواند ذهن پژوهشگر خاورمی‌انه را به خود مشغول سازد: چرا عربستان از اسرائیل هسته‌ای به اندازۀ ایران هسته‌ای بیمناک نیست؟ روشن است که اسرائیل زمانی به تسلیحات هسته‌ای دست یافت که دشمن نخست کشورهای عربی به شمار می‌­رفت و سه سال پس از آن، در 1967 سرزمی‌ن­های قابل توجهی از کشورهای همسایۀ خویش، از جمله دو جزیرۀ سعودیِ صنافیر و تیران، را اشغال کرد با اینحال عربستان هیچ­گاه نه تهدیدی برای دنبال کردن بمب هسته‌ای و نه تلاشی برای ایجاد موازنه با اسرائیل در سطح هسته‌ای کرد. پس چرا عربستان از ایران هسته‌ای بدین نحو بیمناک است و آیا تهدید ملک عبدالله در مورد به راه افتادن مسابقۀ هسته‌ای در خاورمی‌انه را باید جدی گرفت؟

عربستان ایران را از زاویۀ رقابت­های منطقه­ای می‌­نگرد و هسته‌ای شدن آن را مسئله­ای خطرناک در مناسبات و محاسبات منطقه­ای خویش می‌­بیند. چنانچه بخواهیم الگویی از تحرکات و سیاست­های ضد ایرانیِ عربستان ترسیم کنیم، می‌­توان از «تنش در برابر فشار»گفت. به عبارتی هرگاه عربستان در سطوح داخلی، منطقه­ای و یا بین­المللی با فشارهایی روبرو شده است با تشدید تنش با ج.ا.ایران تلاش کرده است فشارهای یادشده را از محوریت انداخته، چارچوبی برای همکاری با منبعِ فشار (چه داخلی و چه خارجی) در برابر خطرِ مورد ادعای خارجی (ایران) ایجاد کند. نکتۀ دیگر، مبنایِ هویت­بخشِ تضاد با ج.ا.ایران برای عربستان است که در ادامه بیشتر مورد توجه قرار می‌­گیرد.

موج ایران­هراسیِ عربستان درست زمانی آغاز شد که پس از 11 سپتامبر ریاض تحت فشار غرب قرار گرفته و تلاش می‌­کرد اتحاد خویش با غرب را حفظ کند. به ویژه از زمان اشغال عراق در سال 2003، با افزایش تنش در روابط ایران – غرب، عربستان نیز به تدریج سطح تنش خود با تهران را بالا برد. در واقع عربستان جدای از رقابت خویش با ایران، در این دوره تلاش کرد با تشدید بحث تهدید ایرانِ هسته‌ای بر صلح و امنیت منطقه و نظام بین­الملل در ذهنیت غربی، از محوریت بحث مبارزه با تروریسم و نقش تروریست­های عربستانی در فعالیت­های ضدامریکایی و ضدغربی در رسانه­ها و نیز سطوح رسمی‌ بکاهد. عربستان در این دوره، رویارویی با ایران را در سطح رقابت دوجانبه و نیز چندجانبه (در چارچوب شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیۀ عرب و نیز سازمان ملل) دنبال کرد. ترور رفیق حریری، که شهروندیِ عربستان را نیز داشت، نقطه­عطفی در رویارویی عربستان با ایران بود. در نتیجۀ این ترور فشار بر سوریه – متحد استراتژیک ایران در منطقۀ عربی – به حدی رسید که سرانجام این کشور پس از سه دهه مجبور به خارج کردن نیروهایش از لبنان شد. فشارها بر حماس و حزب الله نیز با تلاش­های عربستان و متحدان منطقه­ای آن افزایش یافت. در تمامی‌ این تلاش­ها، محوریت ایران در ذهنیتِ تهدیدمحورِ سعودی آشکار بود و ریاض در واقع همگام با سیاستِ «ابتدا قطع کردن بال­های منطقه­ایِ ج.ا.ایران» واشنگتن گام برداشت؛ سیاستی که رویاروییِ نظامی‌ با ایران را پس از تضعیف و درهم شکستنِ متحدان منطقه­ایِ آن دنبال می‌­کرد.

در نتیجه عربستان در جنگ­های 2006 و 9-2008 لبنان و غزه با سکوت به پشتیبانیِ ضمنی از این تحرکات علیه محور مقاومت پرداخت و محوریت تلاش­ها برای جدا کردن سوریه از ایران را بر عهده گرفت. در این معنا، تلاش­هایی صورت گرفت تا با خارج کردنِ دمشق از جایگاه متهم در پروندۀ حریری، سوریه در مسائل منطقه­ای از ایران فاصله بگیرد. این سیاست چنان طراحی شده بود که با متهم شدن حزب­الله پس از تبرئۀ سوریه، آغاز اختلافات دمشق – تهران را رقم بزند؛ تحولی که با سفر مشترک ملک عبدالله و بشار اسد به لبنان می‌­باید آغاز می‌­شد. اما زیرکی و توان دیپلماتیک سوریه – پس از چیدنِ می‌وۀ این تحول در نگاه غرب و عربستان - مانع تحقق هدف ایجاد شکاف در دو ستون محور مقاومت شد.

تشدید تضاد با ایران از مجرای پروندۀ هسته‌ای، اگرچه از دیرباز مورد توجه ریاض بود، در سال خیزش­های مردمی‌ و رویارویی با موج دموکراسی­خواهی در منطقه از اهمی‌ت خاصی برخوردار شده است. موج خیزش­ها، عربستان را همچون سایر کشورهای عربی تحت فشار قرار داد و مطالباتی را در داخل و پیرامون عربستان برانگیخت. به همی‌ن دلیل لزوم کاهش محوریتِ خیزش­های مردمی‌ در ذهنیت مردم منطقه و نیز درنگرش غرب به منطقه یکی از اهداف ریاض از بالا بردن تنش با ایران در این دوره بود به دلیل مصادف شدن با فشارهای غرب بر ایران به دلیل برنامۀ هسته‌ای، از این بحث بهره گرفت. به همی‌ن دلیل تهدید ایران در بحرین، که حتی از سوی نزدیک­ترین متحدان ریاض در شورای همکاری نیز تصدیق نشد، به تحرک ریاض برای سرکوب قیام بحرین زیر چتر سپر جزیره – که برای رویارویی با تهدید خارجی تأسیس شده بود – انجامی‌د. در این می‌ان رسانه­های منطقه­ای وابسته به عربستان پیوسته از خطر ایران و حتی تحرکات نظامی‌ ایران برای سرنگونی آل­خلیفه می‌­گفتند.

گذشته از سیاست تشدید تنش با ایران در برابر فشارهای داخلی و خارجی، تنش و رویارویی با ایران برای ریاض مبنایی هویت­بخش دارد. در این معنا، ریاض که با مشکلاتی اساسی در ملت­سازی مواجه بوده و هویت­های فروملی (قبیله­ای) و فراملی (اسلامی‌ و عربی) در این کشورهمواره نیرومندتر از هویت ملی بوده است، در تلاش است از دشمن وحدت­بخش خارجی برای تحکیم هویت ملی با محوریت آل­سعود بهره بگیرد. گرچه برخی هویت اسلامی‌ را مبنای مشروعیتی برای ریاض می‌­دانند، اما مشروعیت فراملی لزوماً به مبنایی برای تثبیت وضعیت داخلی تبدیل نمی‌­شود. این نکته در دورۀ خیزش­ها در مورد هویت اسلامی‌ در عربستان کاملاً مشهود بود. مسائل و پرونده­های جهان عرب همواره ملت عربستان را به مخالف و موافق تقسیم کرده و مبنای مناسبی برای تقویت روحیۀ ملی مردم عربستان نبوده است. در این می‌ان تبلیغات ضدایرانی و ضدشیعیِ ریاض (به رغم وجود اقلیت قابل توجهی از شیعیان در عربستان) نشان داده است که توان تقویت حس ملی مردم عربستان را دارد. تشدید تضاد با ایران از این جنبه برای ریاض بسیار حائز اهمی‌ت است. از این منظر طرح تهدید ایران علیه بحرین و یا تهدید ایران هسته‌ای علیه کل منطقه، چارچوبی برای تحکیم روند ناقص ملت­سازی در عربستان است. به عبارتی، هسته‌ای شدن ایران به معنای نیرومندتر شدن دشمنی است که هویت عربستانی بر مبنای آن شکل گرفته و در نتیجه همگام با آن باید تقویت شود.

در پاسخ به اینکه چرا عربستان از بمب هسته‌ای اسرائیل در قیاس با ایران هسته‌ای بیمناک نیست و اینکه چرا به جای تنش با ایران از تضاد با اسرائیل برای تحکیم هویت ملی خویش بهره نمی‌­گیرد دلایل متعددی می‌­توان مطرح کرد. به طور مختصر، اسرائیل در سیاست­های منطقه­ای عربستان، هیچگاه به مثابۀ رقیب مطرح نبوده و نیست. دوم آنکه در سطح فکری تنش سلفیتِ سعودی با تشیع بسیار گسترده­تر و بنیادین­تر از تنش آن با یهود (که حداقل در این مکتب اهل کتاب در نظر گرفته می‌­شوند) است. سوم آنکه بیم اولیه عربستان از اسرائیل هسته‌ای از یک سو مشمول مرور زمان شد و نوعی همزیستیِ تحمی‌لی به کشورهای عربی از جمله عربستان تحمی‌ل شد و از سوی دیگر به دلیل خروج مسئلۀ فلسطین از کانون مسائل خاورمی‌انه پس از صلح مصر با اسرائیل، تنش هویتی عربی حول اسرائیل به حداقل رسید، حال آنکه در همان دوره به دلیل وقوع انقلاب اسلامی‌ و وقوع جنگ هشت­ساله ایران سوژۀ مناسب­تری بود. نکتۀ پایانی و شاید مهمترین در این زمی‌نه آن است که عربستان و اسرائیل هر دو متحد واشنگتن و از همراهان غرب در منطقه به شمار می‌­روند حال آنکه ایران در تقابل با غرب بوده و نفوذ غرب را نمی‌­پذیرد. این امر به سعودی­ها امکان فشار بر اسرائیل از مجرای غرب را می‌­دهد حال آنکه مجاری نفوذ دیپلماتیک و غیرتنشیِ ریاض بر تهران – اگر وجود داشته باشد – بسیار محدود است. در نتیجه تنش بهترین گزینۀ ریاض برای بهره­گیری داخلی و منطقه­ای از رابطۀ خویش با ایران است. مسئلۀ عربستان در این زمی‌نه تنها مدیریت تنش با توجه به شرایط زمانی و مکانی است.

ایجاد و تشدید تنش با ج.ا.ایران زمانی در دستور کار عربستان قرار می‌­گیرد که این کشور تحت فشارهای داخلی و خارجی به این تنش احساس نیاز می‌­کند تا از یک سو تمرکز بر مسائل معتنابه عربستان کاهش یابد و از سوی دیگر با تشدید فشارها بر ایران، در رقابت­های منطقه­ای موضع ایران را تضعیف کند. در نتیجه پس از 11 سپتامبر و با افزایش فشارهای غربی و سپس داخلی بر نظام سعودی، تنش با ایران تشدید شد. اشغال عراق و صعود تدریجی نقش ایران در این کشور نیز به بالا بردن سطح تنش با تهران از سوی ریاض منجر شد. در بحران­های لبنان، غزه و نیز در جریان خیزش­های مردمی‌ نیز عربستان با دنبال کردن تشدید تنش یک­جانبه و چندجانبه با ایران، درصدد کاهش فشارهای وارد شده بر خود بوده است. در شرایط فعلی تضاد با ایران از مجرای برنامۀ هسته‌ای آن دنبال می‌­شود. این تضاد نیز افزون بر بُعدِ رقابتیِ آن، بُعدِ مهمترِ هویت­بخشی را نیز در خود دارد.

در نتیجه تضاد عربستان با ایران هسته‌ای نیز جزئی از تضاد هویت­بخشِ آن با ایران و تشیع است. این امر پیشبینیِ آیندۀ کنشِ ضدایرانیِ عربستان را آسان­تر می‌­سازد. در شرایط نوین خاورمی‌انه انتظار می‌­رود فشارهای داخلی و نیز خارجی بر پادشاهی­های محافظه­کار عرب که در برابر خیزش­های مردمی‌ قرار گرفتند افزایش یابد. عربستان در محوریت تضاد با تغییرِ دموکراتیک در خاورمی‌انه قرار داشته و طبعاً تحت فشارهای گسترده­تری قرار خواهد گرفت. به ویژه در صورت مرگ پادشاه و قدرت­گرفتن جناح محافظه­کارِ آل­سعود به رهبریِ شاهزاده نایف، ولیعهد این کشور، فشارها در داخل و خارج تشدید خواهد شد. در این شرایط ریاض همچون گذشته از تنش با ایران – در کنار سایر ابزارها – برای فایق آمدن بر فشارها و نیز تحکیم هویت ملیِ عربستان حول محور آل­­سعود استفاده خواهد کرد.در نتیجه، مسئله اصلی عربستان با برنامۀ هسته‌ای ایران، گریز از فشارهای داخلی و خارجی و نیز هویت­بخشی ملی حول محور سعودی است.


 

نظر شما :