روابط ایران و ترکیه در بستر تحولات جاری

۱۵ اسفند ۱۳۹۱ | ۱۵:۵۰ کد : ۱۹۱۳۶۰۴ ایران و ترکیه؛ چالش‌ها و فرصت‌ها
میرمحمود موسوی، مدیر کل سابق آسیای غربی وزارت خارجه
روابط ایران و ترکیه در بستر تحولات جاری

دیپلماسی ایرانی: در این بحث در ابتدا تلاش خواهم کرد که با ارائه مقدمه ای بستر روابط ایران و ترکیه را تبیین کنم. در ادامه به وضعیت ترکیه و ایران خواهم پرداخت و در نهایت این روابط را در بستر تحولات منطقه بررسی خواهم کرد.

نگاهی به تاریخ روابط ایران و ترکیه

تاثیرات روابط دو کشور ایران و ترکیه در طول تاریخ به خصوص زمانی که هر دو شکلی از امپراطوری داشتند، فراتر از دو کشور می رفت. چرا که هر دو کشور ابرقدرت های زمان و قدرت های برتر منطقه ای به حساب می آمدند. در دوره جدید و در قرن بیستم و بیست و یکم، به دنبال تحولات متاثر از جنگ های جهانی، نوعی از روابط خاص میان ایران و ترکیه شکل گرفته که پستی و بلندی های خاصی داشته است. قبل از انقلاب، دو کشور در بلوک غرب قرار داشتند و گرایش های غیر دینی و گرایش به مدرنیته در هر دو کشور دیده می شد. در این دوران مشکل خاصی در روابط دو کشور دیده نمی شود. در این دوره تاثیر و تاثر دو کشور بر یکدیگر در حد میانه است.

بعد از انقلاب مکثی در روابط دو کشور ایجاد شد. صبغه ایدئولوژیک انقلاب اسلامی ایران تضاد های جدی با ایده های کمال آتاتورک داشت. بعد از کودتا در ترکیه، به تدریج دریچه های روابط دو کشور باز می شود. گرچه در همین دوران هم ایده صدرو انقلاب در ایران ترک ها را می ترساند. اما به تدریج و به خصوص با حضور شخصیتی مانند تورگت اوزال در ترکیه روابط دو کشور بهبود پیدا می کند. در مجموع روابط بعد از انقلاب ایران و ترکیه شاهد عوامل جدیدی است که پیش از آن وجود نداشته است.

عواملی که در طول سالیان گذشته در روابط دو کشور تاثیر گذاشته متنوع بوده است. اما بخشی از این عوامل در مورد خود ترکیه است. کشمکش میان ارتش و سکولارها در یک طرف و پایه های دینی و مذهبی در طرف دیگر همیشه جریان داشته است. اما پایه های دینی و مذهبی منجر به تاسیس حزبی می شود که در راس آن آقای اربکان است. حزب آقای اربکان در اواسط دهه نود در ائتلاف با حزب دیگری می تواند قدرت را به دست بگیرد. اما با توجه به فشارهایی که بر او وارد می شود، ناگزیر از اتخاذ سیاست های تندی است که در نهایت باعث می شود بعد از یک سال او با یک کودتای آرام کنار گذاشته شود. همین مسئله باعث می شود که تحولی در نیروهای اسلام گرای ترکیه ایحاد شود.

عبدالله گل و اردوغان نیز افراد بسیار نزدیک به اربکان بودند. اما این ها سیاست خود را در نحوه برخورد با ساختار حاکمیت ترکیه تغییر دادند و خط میانه تری را مد نظر قرار دادند و این سیاست به نتیجه رسید. از دهه 70 میلادی بنگاه های اقتصادی توسط تجار مسلمانی که امیدوار بودند قدرت در ترکیه را از دست سکولار ها بگیرند، ایجاد شد. همین بنگاه های اقتصادی مسلمانان اتحادیه بزرگی در مقابل تجار سکولار ایجاد می کنند که همین مسئله عامل اصلی به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه است.

با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه در ترکیه تحول جدی در روابط ایران و ترکیه ایجاد شد. با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی که تکیه بر مبانی اسلامی دارد، این امیدواری ایجاد شد که دو کشور بتوانند همکاری نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند. اما باید توجه داشت که یک اشتباه محاسباتی در ایران وجود داشت و تصور می شد که حزب عدالت و توسعه، یک حزب اسلامی است. در صورتی که این تشکل، تشکلی است که مسلمانان در آن حضور دارند. با این حال اگر فکر کنیم مردمی که در ترکیه به حزب عدالت و توسعه رای می دهند انگیزه های دینی دارند، در اشتباه هستیم. بسیاری از مردم ترکیه به دلیل توفیق های اقتصادی حزب عدالت و توسعه به این حزب رای می دهند. بعد از چندین دهه ناکارآمدی اقتصادی در ترکیه، حزب عدالت و توسعه توانسته از نظر اقتصادی خوب عمل کند و این کار کمی نیست. به هر تقدیر با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه امید می رفت که دو کشور بتوانند با یکدیگر همکاری بیشتری داشته باشند.

عوامل موثر بر رابطه ایران وترکیه

عوامل متعددی بر روابط ایران وترکیه تاثیر گذار بوده اند. اما در خود ترکیه چه عوامل دیگری بر روابط دو کشور تاثیر گذاشته اند؟ در پاسخ به این سوال عوامل بسیار زیادی وجود دارد که از جمله آن ها می توان به موارد زیر اشاره کرد: قدرت گرفتن عدالت و توسعه، تضعیف نیروهای سکولار، تضعیف جایگاه ارتش، سیاست های دولت و حاکمیت ترکیه در مورد جهان اسلام، تغییر رویکرد ترکیه در مورد فلسطین، تغییر وضعیت در مصر، مسئله کردی، تعهدات ترکیه در چارچوب ناتو، بحث هسته ای ایران، تجارت و ترانزیت.

اما تاثیر مسائل منطقه ای در روابط دو کشور را نیز نباید نادیده گرفت. مسئله عراق و اقلیم کردستان عراق و چالش های مربوط به این موضوع، یکی از عوامل تاثیرگذار در روابط ایران و  ترکیه است. اما زنده ترین مسئله منطقه ای موثر در روابط دو جانبه ایران و ترکیه در حال حاضر مسئله سوریه است. در طول تاریخ روابط ایران و ترکیه به خوبی پیش از بحران سوریه نبوده است. اما در طول یک سال و نیم گذشته روابط دو کشور وارد دست اندازهای جدی شده است. آن چه در سوریه می گذرد و موضع ترکیه در قبال آن، نیازمند به رسمیت شناختن این اصل است که هر کشوری سیاست خارجی خود را تعیین می کند. اما آیا سوریه چنان ارزشی دارد که روابط با ترکیه را در مقابل پای سوریه قربانی کنیم؟ آیا ضرورتی برای انجام این کار وجود دارد؟ جهان سیاست به این سادگی نیست که بعضی ها فکر می کنند.

صف بندی شیعه و سنی در منطقه

نکته دیگری که در مسائل منطقه ای قابل توجه است، این است که چه ما طراحی کرده باشیم چه نکرده باشیم، نوع جدیدی از صف بندی در منطقه ظاهر شده است و آن صف بندی شیعه و سنی است در یک طرف ایران و عراق و حزب الله و طرف دیگر ترکیه و عربستان و قطر و اردن. این تقابلی را ایجاد می کند که اگر به فکر آن نباشیم و این مسئله شدت بگیرد به نفع تشیع نیست؛ چرا که شیعه در منطقه در اقلیت است. مضاف بر این که ما آرمان وحدت جهان اسلام را مطرح کرده ایم. حرکت های آزادی خواهانه ای که در منطقه وجود دارد در نهایت اسلامی است و توجیه پدیر نیست که ما هیزم زیر آتشی بگذاریم که هم می تواند عراق را تهدید کند و هم حزب الله را.

به نظر می رسد که ما در مورد دعوای شیعه و سنی دچار توهم توطئه هستیم. با توجه به اشرافی که بر بحث شیعه و سنی در منطقه دارم، باید بگویم که تمام مشکلات مربوط به اختلافات شیعه و سنی ناشی از افراط گرایی برخی از شیعیان، افراط گرایی برخی از سنی ها و سیاست های پوپولیستی حاکمیت ها است. اگر تبلیغاتی هم در این خصوص انجام می شود، تنها در جهت تحمیق مردم است. اگر به داخل کشور به وضع اهل تسنن نگاه کنیم خواهیم دید که وضعیت مناسب نیست. بنابراین باید توجه داشت که دچار این توهم توطئه نشویم.

نباید این نکته را نادیده گرفت که ایران موضوع حمایت از مقاومت را نه تنها محور سیاست خارجی بلکه محور تمام سیاست های خود قرار داده است. این مسئله جای تامل دارد. می توان این مسئله را دوباره مورد بررسی قرار داد و پرسید چگونه است که محور مقاومت تمام سیاست خارجی ما را تحت تاثیر قرار داده است و منافع ملی ما را تعیین می کند؟ بعید نیست با بررسی مجدد باز هم به همین نتیجه ای برسیم که حالا رسیده ایم؛ اما باید اجازه داد در این مورد بحث و بررسی شود.

درواقع این سوال وجود دارد که آیا محور مقاومت تنها شامل شیعیان است؟ یعنی مقاومت از ایران و عراق شروع می شود و به لبنان ختم می شود؟ در حالی که تنها چسب کوچکی به نام حماس وجود داشت که آن هم از این ها فاصله می گیرد. بنابراین در این استراتژی جای تامل وجود دارد. بررسی کنیم ببینیم که در حرکت هایی که انجام داده ایم کجا اشتباه کرده ایم. آیا به شعار وحدت شیعه و سنی که سر داده ایم، عمل هم کرده ایم؟ باید به این جریان مقاومت چند جریان اهل تسنن را نیز اضافه کنیم. هنر و کار دیپلماسی این است که نتوانسته ایم انجام دهیم. این که ترکیه به طارق الهاشمی پناه داده است، بعد از این رخ داده که ما پیوندهای خود را با بغداد شیعه محکم کرده ایم. بنابراین به طرف های دیگر هم حق دهیم که در جهت تامین منافع خود حرکت کنند. بدیهی است که هر کشوری منافع خود را دنبال می کند. چگونه انتظار داریم که ما در جهت منافع شیعه هر کاری از دستمان بر می آید انجام دهیم اما دیگران این اجازه را نداشته باشند که در جهت منافع خود حرکت کنند و به دنبال هم پیمانان خود نباشند؟

من نگران این هستم که در هفته ها یا ماه های آینده در مورد استقلال کردستان تحرکاتی صورت گیرد. در این صورت دعوا میان بغداد و اقلیم کردستان آغاز خواهد شد؛  توجه داشته باشید که دو طرف در حال حاضر با پنجاه هزار نیرو در مقابل یک دیگر صف آرایی کرده اند. اگر این جنگ در عراق سر بگیرد آن وقت این سوال پیش می آید که محور مقاومت کجاست؟ بدیهی است که در این شرایط این محور قطع می شود. بنابراین باید پرسید که این چه نوع سیاست گذاری است؟ ممکن است پاسخ هایی برای این سوالات وجود داشته باشد ولی آیا من حق دارم که این سوالات را مطرح کنم؟ متاسفانه این سوالات هیچ جا طرح و پاسخ داده نمی شود و فضای بحث بر سر این گونه مسائل مهیا نیست. واضح است که دفاع از کرامت انسانی در فلسطین، نه تنها از روزهای اول انقلاب اسلامی که از سال 1342 جزئی از هویت ما بوده است. ما هم سال 42 در خیابان تظاهرات کردیم و هم سال 57 و با این مسئله بیگانه نیستیم ولی سوال این است که آیا کرامت انسانی تنها به فلسطینیان تعلق دارد؟

بر این اساس به نظر می رسد که باید در مورد سیاست ایران در قبال بحران سوریه قدری تامل کرد و این سوال را مطرح کرد که اگر منصفانه قضاوت کنیم آیا آن چه در سوریه در چند ماه اول منجر به ایجاد وقایع در سوریه شد، واقعا شیطنت های خارجی بود؟ آیا شصت هزار نفری که تاکنون در سوریه کشته شده اند، همگی تروریست بوده اند؟ مگر می شود که در کشوری شصت هزار نفر تروریست وجود داشته باشد؟ درست است که القاعده جذب این بحران شده و امریکا و قطر و عربستان در بحران سوریه دخالت دارند، اما این سوال وجود دارد که روسیه و چین و برخی کشورهای دیگر در این بحران دخالت ندارند؟

آینده منطقه و ایران وترکیه

معتقدم بزرگترین رقیب آینده ما در منطقه نه عربستان است و نه هیچ کشور دیگری، بلکه ترکیه است. ترکیه ظرفیت های بسیار خوبی دارد و در زمینه اقتصادی نیز بسیار موفق ظاهر شده است. فراموش نکنیم که از سال 2008 به این سو که رکود اقتصادی دنیا را به لرزه انداخت، اقتصاد ترکیه توانسته با رشد هشت و نه درصد خود به اولین اقتصاد اروپا در سه سال گذشته تبدیل شود. این ظرفیتی در همسایگی ماست که ما با آن همکاری و همراهی نمی کنیم. هنرعده ای این است با خواندن دو مقاله در مورد ترکیه، شروع به فحاشی به حاکمیت این کشور می کنند. متاسفانه برخی موضع گیری های رسانه ای در ارتباط با ترکیه به شدت به تخریب این رابطه کمک کرده است. یکی از اولین اصولی که سی سال پیش در وزارت خارجه آموختم این بود که نباید موضع سیاسی کشور را از رسانه های دیگر گرفت. مواضع باید بر اساس منافع ملی شکل گیرد نه بر اساس تبلیغات. متاسفانه در کشور این مسئله رواج پیدا کرده که خودمان مسئله ای را تبلیغ می کنیم و خودمان نیز به دنبال این تبلیغات راه می افتیم و فکر می کنیم این دیپلماسی است؛ در حالی که این خطاست. اجازه دهیم در وزارت خارجه و دیگر دستگاههای مرتبط با سیاست خارجی این بحث ها صورت گیرد و سیاست درست شکل گیرد.

با توجه به همسایگی ترکیه با ایران و ظرفیت های این کشور، منافع ایران ایجاب می کند که با این ترکیه بهتر از این رفتار کنیم. من رفتارهای ترکیه را به دقت رصد می کنم و در مجموع می توانم بگویم که ترکیه عاقلانه تر از ما رفتار می کند و متوجه اهمیت روابط با ایران هست. این درست است که ترکیه عضو ناتو و دوست غرب است اما به هیچ وجه نه نوکر امریکا است و نه نوکر اسرائیل. ترکیه حتی در زمان حکومت ارتش در این کشور هم نوکر امریکا نبوده است؛ بنابراین نباید بر این موضوعات تکیه کرد و سیاست کشور را بر اساس این شعارها بنا کرد.

کلید واژه ها: ميرمحمود موسوي


نظر شما :