رابطه ایران-آمریکا سوژه شد

بیروت کانال ارتباط پنهان میان تهران-واشنگتن!

۱۸ خرداد ۱۳۹۲ | ۱۶:۵۸ کد : ۱۹۱۶۹۳۸ ترجمه برگزیده خاورمیانه
طرفداران نظریه توطئه در بیروت حتی از این فراتر می روند و می گویند که کانال های ارتباطی پنهانی میان واشنگتن و تهران، از طریق پایتخت لبنان وجود دارد، به ویژه از سوی کسانی که همه می شناسند و مدت های طولانی ای است چنین خدماتی ارائه می دهند
بیروت کانال ارتباط پنهان میان تهران-واشنگتن!

دیپلماسی ایرانی: ذهن اهالی خاورمیانه هیچ گاه از نظریه توطئه خالی نمی شود، نه خود را از آن خلاص می کنند و نه حاضرند امور را به نفع آن رها کنند. اما هر اتفاق و تخیلی نیز نظریه هایی بسیاری را برگرفته از عناصر واقعی موجب می شوند. از جمله این که میان تهران و واشنگتن اخیرا هم پیمانی ای به وجود آمده است!

در بیروت این روزها، بسیاری از خود درباره سلسله تحولاتی که رخ می دهد سوال های بسیاری را می پرسند. مثلا تا چه اندازه وقایع جاری با برداشت هایی که می شود با هم ارتباط دارند:

اولا، یک سرباز بریتانیایی در منطقه ای در حوالی لندن روز 22 می گذشته کشته شد. وقتی که تحقیقات درباره عاملان آن جنایت آغاز شد، مشخص شد که عاملان این جنایت افرادی از مسلمانان سنی هستند، مایکل ادیبو لاجو و مایکل ادیبو الی، هر دو شهروندانی بودند که در یکی از سخنرانی های یکی از رهبران تندروی اهل تسنن، عمر بکری که روزگاری مقیم لندن بود، حاضر شده بودند. قبل از آن که بکری چند سال پیش به لبنان منتقل شود و به جایگاه امروزی اش به عنوان یکی از بارزترین حامیان اسلام گرایان تندروی سنی علیه حکومت بشار اسد و همچنین علیه حزب الله شیعی تبدیل شود.  

ثانیا، چهار روز بعد از حادثه لندن یک سرباز فرانسوی در اطراف پاریس کشته می شود. عامل ارتکاب آن جنایت نیز از سنی های تندروی سنی بود.

ثالثا، در یکی از آرام ترین و باثبات ترین و امن ترین کشورهای اروپایی یعنی سوئد، شاهد یک هفته کامل از ناآرامی ها بودیم. این ناآرامی ها نتیجه سلسله اعتراض هایی بودند که مهاجران مسلمان سنی مقیم در اطراف استکهلم ترتیب داده بودند.

آیا همه این حوادث تصادفی هم زمان شده اند و هیچ کدام ارتباطی با یکدیگر ندارند؟ آیا تنها یک سری حوادث امنیتی هستند که در هر کجایی توسط هر کسی ممکن است رخ دهد و افراد یا گروه هایی مسبب آن شوند؟ شاید این صحیح باشد. اما نظریه توطئه "بیروتی" این حوادث را صرفا تحولات امنیتی نمی داند. بلکه آن را در چارچوب یک سری حوادث سیاسی مرتبط با هم بررسی می کند. آن چه طرفداران این نظریه را متعجب کرده و آنها را به ارتباط دادن وقایع به یکدیگر راغب کرده سلسله حوادثی است که از تحولات جاری رخ داده اند و ابعاد سیاسی روشنی دارند. از جمله:

اولا، انفجارهای بوستون در 15 آوریل گذشته است که نمی توان نتایج سیاسی آن را کتمان کرد. مقام های امریکایی اعلام کردند که عاملان آن جنایت، اسلام گرایانی از طایفه سنی بوده اند که از تحولات چچن بسیار تاثیر گرفته اند. از این بیشتر، سازمان امنیت روسیه اعلام کرد که در گذشته برای تامین امنیت امریکایی ها از حوادث تروریستی این چنینی با امریکایی ها همکاری می کرده است. برای این که ارتباط این سلسله حوادث تکمیل شود، کافی است به اظهارات یکی از برادران اسلام گرایی که مسبب حوادث بوده اند، توجه کنیم که گفت که اسلام گرایان سنی لبنانی در اتفاقات رخ داده دست داشته اند و از قبل نیز ارتباطاتی از این دست داشته اند.  

ثانیا، سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان سخنرانی می کند و در خطابه تلویزیونی اش در 25 می گذشته می گوید که در جنگ با آن چه او "تکفیری ها" در لبنان و سوریه نامید، درگیر است. منظور او "جهبه النصره" سنی جهادی مرتبط با القاعده است.

ثالثا، مواضع بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه که همچنان در صحبت هایش در روزنامه ها و رسانه ها تکرار می شود. وی از بیش از یک سال پیش دائما می گفت که در کشورش علیه "تروریست ها" می جنگد.

رابعا، رسانه های ترکیه در 30 می گذشته اعلام کردند که سازمان امنیت ترکیه در منطقه اضنه، جنوب شرق ترکیه 12 نفر از اعضای جبهه النصره را دستگیر کردند که دو کیلوگرم گاز سارین در اختیار داشتند.

چگونه ممکن است، واشنگتن فکر دیگری کند یا چیزی دیگری بگوید یا کار دیگری بکند وقتی که "دشمنش" در بوستون، در شهر جان کری، همان "دشمن" پوتین در داغستان و اطرف گروزنی باشد، و همان "دشمن" بشار اسد در حلب و حماه باشد و همان "دشمن" نصرالله در القصیر باشد؟

این سلسله حوادث چه معنایی دارند؟ طرفداران "توطئه" در بیروت می گویند که هم زمانی امور یا ترتیب مخفی آنها تلاش دارد تا همه را به سمت یک دشمن "مشترک" هدایت کند، محوری که از واشنگتن آغاز شده و تا مسکو، تهران، دمشق و بیروت در منطقه امتداد می یابد. دشمن برای دو طرف مشترک است، و آن بی شک، دشمنی خطرناک است که هیچ چیز جز زبان کشتن نمی فهمد. بعد از آن چگونه ممکن است، واشنگتن فکر دیگری کند یا چیزی دیگری بگوید یا کار دیگری بکند وقتی که "دشمنش" در بوستون، در شهر جان کری، همان "دشمن" پوتین در داغستان و اطرف گروزنی باشد، و همان "دشمن" بشار اسد در حلب و حماه باشد و همان "دشمن" نصرالله در القصیر باشد؟

اروپا چه می خواهد بگوید، وقتی که آن طرفی که سرباز بریتانیایی را در لندن و سرباز فرانسوی را در پاریس می کشد یک طرف است، و همان طرفی است که اروپایی ها را در افریقا و فرانسوی ها را در مالی به کشتن می دهد، و همان طرفی است که با حکومت سوریه در دمشق می جنگد و تهدید به کشتن شیعیان در بیروت می کند؟ "دشمن مشترک"، وقتی که دیوید کمرون تلاش کرد تا اهمیت آن را کم کند، یا مصداق نظری آن را کم ارزش جلوه دهد، انتقادهای تندی از همه طرف ها علیه او شد و مجبور شد از حرفش عقب نشینی کند و ساکت شود.

طرفداران نظریه توطئه در بیروت حتی از این فراتر می روند و می گویند که کانال های ارتباطی پنهانی میان واشنگتن و تهران، از طریق پایتخت لبنان وجود دارد، به ویژه از سوی کسانی که همه می شناسند و مدت های طولانی ای است چنین خدماتی ارائه می دهند. این شایعه ها تنها دو هفته قبل از انتخابات ریاست جمهوری ایران که به اعتقاد بسیاری نقطه تحولی در پرونده هسته ای ایران ایجاد خواهد کرد، زده می شود. همچنین در آستانه تشکیل کنفرانس ژنو -2 که قرار است به سمت حل بحران سوریه از طریق راه و خط های روسی هدایت شود و نوار تازه افشا شده از سفیر فرانسوی در پاریس که از خشونت های شدید مخالفان سوری با ارقام حیرت آور سخن می گوید که به طور گسترده ای در یوتیوب منتشر شده است، مقام های امریکایی نیز جسته و گریخته صحبت از کشته شدن شهروند امریکایی می زنند که در جهاد در سوریه دست داشته است!!

شاید همه اینها در حد نظریه یا در حد توهم توطئه باشند، یا این که تراکم بسیاری از حوادث تصادفی. اما در نهایت، این نوار حوادث است که جهت های امور را تعیین می کنند و به زودی برای جوامع تصمیم می گیرند./11

منبع: المانیتور

انتشار اولیه: دوشنبه 13 خرداد  1392 / بازانتشار: شنبه 18 خرداد 1392

کلید واژه ها: لبنان سوریه بشار اسد


نظر شما :