کلید روحانی و قفل روابط ایران و مصر

حل بحران هسته ای به نزدیکی ایران و اعراب کمک می کند

۰۵ مهر ۱۳۹۲ | ۱۴:۳۵ کد : ۱۹۲۱۷۵۰ خاورمیانه یادداشت
داوداحمدزاده، کارشناس مسائل مصر در گفتاری برای دیپلماسی ایرانی با اشاره به رویکرد دولت جدید در قبال کشورهای عربی معتقد است حل بحران هسته ای و بحران سوریه می تواند در نزدیکی اعراب وایران به طور عام و پیوند مجدد تهران-قاهره به طور خاص اثر بخش باشد.
حل بحران هسته ای به نزدیکی ایران و اعراب کمک می کند

دیپلماسی ایرانی: روی کار آمدن دولت جدید در ایران و اتخاذ مشی اعتدالی در عرصه داخلی و نیز رویکرد تعامل سازنده در عرصه جهانی براساس گفتمان مشترک، فرصت جدیدی را برای گشایش در مناسبات دیپلماتیک و پیوند مجدد با کشورهای مختلف بوجود آورده است. در حالی که تمام نگاه ها به اولین حضور حسن روحانی در نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تشریح مواضع ایران برای برون رفت از مسایل جهانی ومنطقه ای به ویژه دوموضوع کلیدی یعنی بحث فعالیت های صلح آمیز هسته ای وبحران سوریه معطوف شده است، تحولات داخلی مصر و چگونگی شکل گیری روابط این کشور مهم با ایران از جمله موضوعاتی است که می تواند به سیاست های منطقه ای ایران جهت دهد.

امروزه کانون جهان عرب و به قول خود مصریها "ام الدنیا" روزهای تلخی راپشت سر می گذراند.  چرا که جامعه مصر با تضاد گفتمانی ناشی از اختلاف میان جریان اسلامگرا وغیراسلامگرا با شکاف عمیقی روبروشده ودر نبود بستر لازم برای تحقق آرمانهای قیام 2011 از جمله آزادی های سیاسی و رفاه احتماعی وامنیتی، شرایط برای دخالت وباز گشت نظامیان به عرصه قدرت بار دیگر فراهم شده است. نهاد نظامی نیز از بی تدبیری رهبران اخوان المسلمین در امر حکومت داری و سپردن زمام امور به فرد بی تجربه وشخصیت فاقدکاریزماتیک نهایت بهره را برده ودر بزنگاه سخت تاریخی و درپاسخ به خواست مخالفین، مرسی را عزل و فعلا با سرکوب خونین، آرامش نسبی را در کشور برقرارساخته است.

 روند تحولات داخلی هم مصر نشان می دهد که تلاش های گسترده حامیان مرسی برای بازگشت مجدد وی برسر قدرت رویای برباد رفته است و ارتش نه تنها با مشت آهنین اجازه بازگشت مجدد را نخواهد داد، بلکه با قبضه کامل قدرت بدنبال حذف اخوانی ها است. بنابراین اخوان المسلمین حاصل تجربه  80 ساله فعالیت های سیاسی وتشکیلاتی خود را به دلیل عدم شناخت الزامات داخلی و بین المللی در امر حکومت داری، محکوم به فنا می بینند. لذا پس از عدم همراهی قاطبه مردم مصر در ادامه نافرمانی های گسترده خیابانی، طیف های تندرواین جریان مجبور شده به حرکت زیر زمینی و خشونت نظامی هم روی آورد .

البته ورود به فاز نظامی خواست شاکله اصلی اخوان نیست و فقط گروههای نزدیک به القاعده  مسیر خشونت و انتقام را دنبال می کنند. در هر صورت همراهی احتمالی بدنه اصلی اخوان با اقلیت تندرو درادامه بحران و رویایی فرسایشی با ارتش می تواند پایانی تلخ بر کارنامه فعالیت های سیاسی آن تلقی و حتی افزایش ناآرامی ها  وحاکمیت خشونت ساختاری در جامعه مجوز لازم را برای سرکوب بیشتر  وممنوع فعالیت شدن آنها از سوی ارتش ایجاد  خواهد کرد .

لذا اخوان المسلمین برای اعاده حیثیت و ادامه بازی قانونمند ناچار به پذیرش شرایط جدید مصر و بازبینی نقاط وضعف خویش و البته دوری از رادیکالیسم سیاسی است تا فضای تنفس را برای ادامه فعالیت های قانونمند ومشارکت در ساختار قدرت فراهم نماید.

همچنین تایید تحولات داخلی مصر پس از سرنگونی دولت اسلامگرا از سوی قدرت های منطقه ای وبین المللی نشان هم می دهد که شاهد تولد مصر جدید و رویکردهای نوین این کشور به مسایل مختلف عرصه جهانی ومنطقه ای خواهیم بود. عمدترین تغییری که ممکن است با روی کار آمدن دولت جدید در مصر ایجاد شود دور شدن سیاست خارجی این کشور از مسایل ایدئولوژیکی چالش زا و اتخاذ سیاست های مستقل براساس منافع ملی این کشور باشد.

اصلی ترین نکته این گزاره این است که ایران نیز درنگاه به تحولات اخیر مصر در گذشته نماند و در پی ریزی روابط جدید تمام معادلات و مولفه های تعیین کننده درساختار قدرت مصر جدید را مد نظر قرار دهد. مردم مصر راه خود را انتخاب کردند و از اسلامگرایان عبورکردند؛ چرا که در دوره حکومت یک ساله مرسی، مصر به جای پرداختن به مشکلات داخلی از جمله برطرف نمودن مشکلات معیشتی ورفع تبیعض های اجتماعی وتحقق آرمانهای حقیقی مردم، سعی نمود که با فاصله گرفتن از سیاست های اعتدالی وخط مشی ارشادی بانیان اخوان المسلمین در عرصه سیاست خارجی کشور، از طریق ائتلاف سازی با هم کیشان خود درمنطقه از جمله ترکیه وحماس و نیزبهره مندی از منابع کلان مالی ونفتی قطر به فکر تقابل با هلال شیعی و تضعیف موقعیت ایران در منطقه باشد. اوج این صف آرایی منطقه ای در بحران سوریه  دیده شد؛ پیوند نزدیک با قاطبه مخالفین بشار اسد وتلاش برای روی کار آوردن دولت اخوانی درسوریه و تحقق آرمان مشترک قاهره-آنکارا را می توان دراین راستا ارزیابی نمود.

لذا به رغم حمایت ایران از قیام مردم مصر در ژانویه 2011 و حتی تعجیل غیر منطقی برای برقراری روابط دیپلماتیک رسمی با این کشور نه تنها تحول مثبتی در این عرصه اتفاق نیافتد بلکه بدلیل تندروهای مصر درنادیده گرفتن منافع مسلم ایران در خلیج فارس ومنطقه شاهد واگرایی بیشترهم بودیم. تاسف بار اینکه برخی ازجریان های سیاسی کشورمان نیز با ذوق زدگی از تحولات مصراز آغاز رنساس جدید در روابط دو کشور سخن گفتند و حتی پیروزی جریان اسلامگرای به رهبری مرسی را نقطه عطفی در تاریخ مناسبات دو کشور قلمداد کردند .

ولی روند تحولات مصر نشان داد که این خوشبینی زاید الوصف سرابی بیش نیست. به طوری که حضور مرسی درشانزدهمین نشست جنبش عدم تعهد در تهران و تاخت تاز وی به سیاست های منطقه ای ایران به ویژه در مورد سوریه وجریان مقاومت و نیزتکرار سیاست های مبارک در حمایت از ادعاهای واهی امارات متحده نسبت به جزایر سه گانه  ایران نشان داد که مرسی راه مبارک را در پیش گرفته و حتی با میدان دادن به جریان تندروسلفی در لایه های قدرت مصر، در ضدیت با ایران از ابزار دینی هم بهره می گیرد.

اوج مخدوش شدن غرور ملی ایرانیان در ارتباط با مصر زمانی آشکارشد که سفر رئیس جمهور پیشین ایران به قاهره با مسایل حاشیه ای بسیاری همراه گردید.عدم رعایت شان دیپلماتیک رئیس جمهوروقت وهیات همراه در بدو ورود وحاضر نشدن شخص مرسی برای دیدار وطرح سوالات چالشی دینی از سوی یکی از روسای دانشگاه الازهر مصر در مصاحبه مطبوعاتی، نشانگر ضعف در اتخاذ مواضع درست از سوی دستگاه دیپلماسی کشور بود. شتاب زدگی و «هروله» در سیاست خارجی  ایران برای برقراری مناسبات با مصر برای منافع ملی کشور چالش زا بود؛ چرا که باعث شد که دولت مرسی این تعجیل وخواست ایران برای نزدیکی دوملت مهم در جهان اسلام را به منزله ضعف کشور تلقی نماید وبا ناز و ترنم برای گشایش این روابط دوجانبه شروط مبهمی را  مطرح سازد.

مصر دوره مرسی نیز بر عکس تصور برخی از گروههای سیاسی ایران بر مدار منافع غرب عمل می کرد. بنابراین عامل سقوط اسلامگرایان نه توطئه آمریکا ودولت های محافظه کار عرب، بلکه انحصارطلبی در قدرت وبی اعتنایی به مخالفین ونادیده گرفتن منافع ملی بود.

 ازعمده ترین ضعف های دستگاه دیپیلماسی در دولت گذشته عدم شناخت دقیق مولفه های قدرت داخلی مصر و اتخاذ مواضع آرمانگرایانه در قبال اخوان المسلمین برای نزدیکی دو کشور بود؛ در حالی که به رغم زوال قدرت رژیم مبارک، سیاست خارجی مصر دچار تغییرات بنیادین نگردید. از این رو مرسی نه تنها  قرارداد کمپ دیوید را تاییدکرد، بلکه فراتر از آن با نگارش نامه به سران اسراییل از تثبیت و گسترش روابط نیز استقبال  نمود. در این میان اقتصاد رنجور مصر مرسی را بر آن داشته بود که برای باج گیری ازدولت های ثروتمند حاشیه خلیج فارس گاه گاهی بحث نزدیکی روابط با ایران رامطرح  و با بزرگ نمایی خطر ایران برای امنیت منطقه، دلارهای بیشتری را دریافت نماید.

در هر صورت، مصر دوره مرسی نیز بر عکس تصور برخی از گروههای سیاسی ایران بر مدار منافع غرب عمل می کرد. بنابراین عامل سقوط اسلامگرایان نه توطئه آمریکا ودولت های محافظه کار عرب، بلکه انحصارطلبی در قدرت وبی اعتنایی به مخالفین ونادیده گرفتن منافع ملی بود .

نکته مهم اینکه، هنوز در داخل کشور برخی از رسانه ها وجریانات سیاسی همچنان با حمایت یکسویه از اخوان المسلمین مطالبات عامه مردم مصر در عدم پذیرش حکومت نوع اخوانی را نادیده می گیرند. درست است که خشونت ارتش در سرکوب طرفدران مرسی امر محکومی است و دخالت نظامیان در برکناری مرسی با هر دستاویزی ممکن را نیز نمی توان رویه مطلوب برای گذار به دمکراسی در مصر قلمداد کرد ولی شرایط موجود مصر معلول عملکرد اخوانی ها ست.

با  نگاهی به گذشته، در تنظیم مجدد مناسبات با مصرجدید، باید رویکرد دقیق و علمی به عوامل واگرایی قبلی و متغییر های اثر گذار برای بهبود مناسبات در آینده داشته باشیم:

1-  کشمکش قدرت در مصر هنوز ادامه دارد و تصور بازگشت آرامش به سرزمین نیل در کوتاه مدت غیر واقعی به نظر می رسد. با این وجود، عنصر اصلی و تعیین کننده در معادلات قدرت ارتش است. نگاه اکثریت مردم مصر به ارتش نگاه ملی و نقش این نیرو ازدیدگاه گروههای غیر اسلامگرا در ساختار قدرت پیشرو وتحول خواه  است؛ چرا که عدم  حمایت از بقای دولت مبارک ونیز جانبداری از مطالبات اکثریت مردم در نزاع با اسلامگرایان برمحبوبیت آن افزوده است. در چنین شرایطی  جریان غالب مخالف اخوان المسلمین از ادامه حضور پر رنگتر نظامیان برسر قدرت ونامزدی شخص ژنرال السیسی برای ریاست جمهوری حمایت می کنند؛ در تصورآنان السیسی ناصر دیگری برای مصر است. لذا دستگاه دیپلماسی کشور باید با رصد دقیق تحولات داخلی مصر و براساس منافع ملی کشور به چگونگی تنظیم روابط دوجانبه اقدام نماید.

2- تلاش های ایران برای بهبود روابط خود با کشورهای غربی به ویژه تاکید برمناسبات نزدیک با همسایگان خویش الگوی مناسبی است که می تواند مورد توجه اعراب به ویژه حاکمان جدید مصر قرارگیرد. همچنین با کمرنگ تر شدن نقش ایدئولوژی درسیاست خارجی هر دو کشور و تاکید بر عملگرایی ولحاظ منافع مشترک دوملت مسلمان می توان به آینده این روابط بیشتر دل بست. درهمین مدت کوتاه هم دولت موقت مصر در اتخاذ مواضع  مستقل تر نسبت به تحولات منطقه به ویژه سوریه منطقی تر عمل کرده است. عدم دفاع از تکفیریها و تاکید بر راه حل سیاسی برای خروج از بحران سوریه بارقه هایی از سیاست جدید مصر را نشان می دهد. ایران نیز از طرح روسیه و حل وفصل سیاسی بحران دفاع می کند. همچنین در جبهه مخالفین دولت اسلامگرا به ویژه رهبران سرشناسی چون البرادعی، عمر موسی وحمدین صباحی بر بازسازی روابط با ایران براساس مصالح و منافع مشترک دوملت تاکید دارند .

3- در عرصه دیپلماسی فعال، مهم این است که دولت تدبیر و امید در تغییر نگرش مقام های مصری ومتقاعد کردن آنان به این موضوع که «ایران تهدیدی برای منافع آن کشورنیست» هوشیارانه عمل کند. یک سوظن تاریحی و ذهنیت منفی نسبت به ایرانیان در اذهان عمومی دولت های عربی به ویژه مصر وجودارد. سر منشاء این نگرش منفی را چه داخلی یا قدرت خارجی بدانیم برای زدودن این سوء تفاهمات باید منطقی عمل نمود . به نظر می رسد به جای تعجیل در برقراری روابط با مصر باید از مولفه های فرهنگی بهره برد؛ چرا که فرهنگ وروابط فرهنگی قادراست نقش بسیار مهمی در تغییر این ذهنیت ایفا کند . شاید عمده ترین عنصر شکل دهنده برداشت مزبور دراین نکته نهفته است که ایران نه تنها عنصر مداخله گر برای اعراب به ویژه مصر قلمداد میشود بلکه نیروی تقویت کننده درتثبیت امنیت منطقه ای است. در این میان برای حصول این مهم، تمرکز بر دیپلماسی عمومی و آغاز افزایش مراودات تجاری و ایجاد درک فهم مشترک از اشتراکات قومی - تاریخی و نیز دوری از مسایل تنش زای سیاسی راهگشا ست. 

حل بحران هسته ای، تقدم منطق گفتگو بر ابزار نظامی در حل بحران سوریه می تواند در نزدیکی اعراب وایران به طور عام وپیوند مجدد تهران-قاهره به طور خاص  اثر بخش باشد.

4- مصر درکنار ایران و عربستان وترکیه اضلاع اصلی چهارگانه قدرت را در منطقه خاورمیانه تشکیل می دهند. تنش و اختلاف میان بازیگران اصلی منطقه بردامنه بحران درسایه حوزه های جعرافیایی سیاسی افزوده و شرایط رابرای دخالت نیروهای خارجی فراهم ساخته است. با این وجود، انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور ایران و مواضع اعتدالی وی با استقبال قدرت های مهم جهانی روبروگشته است واز نظر رهبران کشورهایی عرب نیز فضایی کنونی بسیار بهتر از گذشته است. به ویژه ایران سیاست گشایش بیشتری را با کشورهای دنیا دنبال می کند. دراین مسیربرای کاستن ازتنش ها، حل بحران هسته ای، تقدم منطق گفتگو بر ابزار نظامی در حل بحران سوریه می تواند در نزدیکی اعراب وایران به طور عام وپیوند مجدد تهران-قاهره به طور خاص  اثر بخش باشد.

 5- با نگاه به روند تحولات داخلی مصر وعدم تثبیت اوضاع سیاسی آن می توان گفت که ایران باید همچنان با دوراندیشی سیاست صبر وانتظار را اتخاذ و از هرگونه موضع گیری آنی که منجر به جوسازی رسانه ای و متهم شدن به دخالت امور داخلی مصر گردد، خوداری کرد. موقعیت مصر در جهان عرب استراتژیک است و این کشور همواره روابط نزدیکی با غرب داشته و دارد. بی تردید بازسازی منطقی روابط دوملت هم زمان بر و هم هزینه براست ولی سیاست کلی ایران در دولت جدید در عرصه بین المللی بر اساس تنش زدایی باحفظ منافع اصولی با دیگر کشورها شکل گرفته است. در چنین بستری به رغم دشواریها وموانع بسیار بر سر اتصال دوملت مسلمان، می توان به بازگشایی روابط فیمابین در آینده نزدیک خوشبین بود. مهم این است که مشکلات تاریخی و برخی موانع آشوب ساز فعلی در روابط فیمابین به ویژه مناسبات مصر با اسراییل وغرب به نحو مطلوبی مدیریت شود و اراده مشترکی برای عبور از سنگلاخ های موجود در مسیر پیوند دوملت از سوی هیات حاکمه دوکشور وجوداشته باشد. این اراده از سوی دولت جدید ایران وجود دارد و پالس های مثبتی برای کشورهای منطقه برای کاهش تنش ها و ایجاد روابط مستحکم بر اساس علائق مشترک ارسال شده است. انتظار می رود با بازگشت تدریجی آرامش داخلی و دموکراسی واقعی به  مصر، فصل جدیدی درتاریخ دیرینه دوملت آغازگردد/16

انتشار اولیه: دوشنبه 1 مهر 1392/ باز انتشار: جمعه 5 مهر 1392

کلید واژه ها: داود احمدزاده برنامه هسته ای ایران


نظر شما :