گذر از تاریخ گذشته ساده نیست

۰۸ بهمن ۱۳۹۲ | ۱۶:۴۰ کد : ۱۹۲۷۹۸۰ سرخط اخبار
رابطه با امریکا در گفت و گوی« اعتماد» با فرید مرجایی تحلیلگر سیاسی

به موازات پیشرفت پروسه مذاکرات هسته یی میان ایران و کشورهای غربی و میان هیات ایران با مقامات بلندپایه امریکاییاین روز ها امید برای بازگشایی سفارتخانه های دو کشور بیشتر شده است این موضوع در کنار حل پرونده هسته یی ایران. در ذهن دنبال کنندگان آن، چه در داخل و چه در جامعه بین الملل این بار چهره علنی تری به خود گرفته است. هر چند حل موضوع هسته یی درداخل بسیار بااهمیت بوده اما بازماندن پنجره دیپلماسی حتی پس از گذر از این مرحله، توقعی است که این روزها بیشتر به گوش می رسد و سوال هایی که در ذهن ها شکل می گیرد. گاهی متصور است که سرانجام، پایانی بر بیش از سه دهه گسست تاریخی در پرونده مناسبات ایران و امریکا وجود خواهد داشت؟ آیا این دو کشور قادر به فرو ریختن دیوار قطور بی اعتمادی در آینده سیاسی خود خواهند بود؟ و بالاخره دستی از حسن نیت برای فرونشاندن این آتش بدبینی، ازمیان انبوه سیاسیون و روشنفکران دو کشور برون خواهد آمد؟ پرواضح است که قطع رابطه دیپلماتیک دو کشور با انبوهی از موانع روبه روست. در طول 34 سال گذشته دو دولت، گذرگاه های پرمخاطره یی را در مسیر این جدایی تجربه کرده اند؛ هرچند که از سوی دوکشور گاهی خیزهای نصفه نیمه یی برداشته شد اما آنقدر جاندار نبود که بتواند این سه دهه قطع ارتباط را از سر بگذراند. فرید مرجایی، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران و جهان که در نیویورک زندگی می کند با این تعبیر که «گذر از تاریخ گذشته ساده نیست» به این شکاف نگاه می کند اما می گوید «روابط دیپلماتیک کشورها مثل میهمانی و تعارف نیست. اینجور نیست که اگر مودب بودید، به جای کاپشن، کت بپوشید، امریکا امتیاز بدهد. عوامل متعددی نقش بازی می کنند.» او که در کمپین ضد تحریم و اقدام نظامی علیه ایران فعالیت می کند راه حل برون رفت ازکمای سیاسی میان دو دولت را چنین عنوان می کند که «هر چه موقعیت ایران در داخل از نظر اقتصادی، سیاسی قوی تر و با ثبات تر شود، دیگران را به تعامل وا می دارد.» در همین رابطه و موضوعات دیگری با فرید مرجایی، تحلیلگر سیاسی، گفت وگوی اختصاصی داشته ایم که مشروح آن را در ذیل می خوانید.

34سال قطع ارتباط سیاسی میان دو دولت و حتی مردم دو کشور ایران و امریکا چه تبعاتی برای دو کشور در پی داشته است؟

بی شک قطع رابطه در این سال های طولانی به ضرر هر دو کشور و جامعه بوده است. معمولا مبادلات فرهنگی، علمی و بازرگانی به سود کشور هاست. ولی در این سال ها شرایط اضطراری سیاسی باعث خصومت دو دولت شده بود. جامعه مدنی ایران در محیط آرام منطقه بهتر می توانست سیر طبیعی پیشرفت خود را طی کند ولی خصومت امریکا (تحریم یا خطر جنگ)، به عنوان یک عامل دخالت دهنده، نقش مزاح در پیشرفت جامعه مدنی داشته و بحران آمیز بوده است. بعد از انقلاب فرصت هایی پیش آمد که دو کشور با دیالوگ به تعامل برسند ولی متاسفانه امریکا به خاطر رویکرد هژمونیک به دنیا و منطقه از فرصت ها استفاده نکرد. از نظر تاریخی 34 سال مدت طولانی است و دید امریکا به منطقه عوض نشد. چند سال از آن دوره، ادامه جنگ سرد بود و بعد دوران نظام نوین جهانی -که امریکایی ها آن را «پایان تاریخ» نام نهاده و یک جانبه گرایی را شاخص منزلت خود در دنیا می دیدند. در غالب این پرسپکتیو یک جانبه گرایی، بر خلاف تعامل و عرف بین المللی، امریکایی ها می خواستند که با همکاری دولت های وقت گرجستان و اوکراین، پیمان نظامی ناتو را تا مرزهای روسیه گسترش داده و پایگاه های موشکی در کشور های چک و لهستان قرار دهند. (به عنوان مثال، چند هفته پیش در اقدامی تحریک آمیز، سناتور مک کین و خانم ویکتوریا نولاند، معاون وزارت خارجه امریکا در دو نوبه در بین تظاهرات کنندگان کیو اوکراین حضور پیدا کردند.) از طرف دیگر، حمایت بی چون و چرا و همه جانبه امریکا از سیاست های هژمونیک و غیرمنطقی اسراییل، باعث شد که از دیکتاتورهای فاسد کشور های عربی در منطقه حمایت کند. به همین جهت سیاست آن کشور در منطقه خاورمیانه در این 45 سال بحران آمیز بوده و شرایط استثنایی و اضطراری ایجاد کرده است. با این سیاست معیوب، غرب هیولای تکفیری ها و جهادی ها را از شیشه بیرون آوردند و اکنون معضل خطرناکی شده است برای همه. خیلی از ناظران معتقدند که این شرایط در راستای منافع ابژکتیو کشور امریکا نبوده است و حداقل تعامل با ایران از بحران منطقه کاسته می شد. فناوری و عقل ابزاری برای پیشرفت تکنولوژی و اقتصاد ایران بسیار مهم است ولی مردمسالاری و جامعه مدنی در ایران بدون عامل خطر خارجی قطعا بهتر می توانست که مسیر پیشرفت را در بستر طبیعی خود طی کند.

مردم امریکا جدای از دولت، آیا خواهان این قطع ارتباط هستند ؟

تا حدود زیادی افکار عمومی و دولت در امریکا هر دو تابعی از «سیستم قدرت» هستند. بدون نقد فرهنگی، نمی توان درک عمیقی از دینامیسم سیاسی داشت. «مردم امریکا» به عنوان یک پدیده یکپارچه وجود ندارد. این مفهوم را می توان سعی کرد که از دید جامعه شناسی (و تئوری انتقادی) تا اندازه یی کالبدشکافی کرد. در امریکا یک طبقه سیاسی- اقتصادی حاکم است که به مسائل جهان آگاه است و درباره سیاست های خارجی یا اقتصاد داخلی امریکا تصمیم گیرنده است– نوعی پلوتاکراسی. اکثر «مردم امریکا» درکی از نظام اقتصادی و سیستم بازار مالی کشور خودشان ندارند، چه برسد به مسائل برزیل یا قزاقستان یا ایران و ان پی تی. درصد خیلی کمی از مردم امریکا درکی از سیستم اقتصادی، مناسبات بانکی و امور مالی امریکا قبل از بحران 2008 دارند. در امریکا سه هزار خبرنگار و گزارشگر اقتصادی/مالی/بازرگانی مشغولند ولی قبل از بحران 2008 هیچ یک از آنها از شرایط بحران آمیز مناسبات مالی تحلیلی نمی دادند، چون خود را در آن مناسبات ذی نفع می دیدند. فقط دو نفر (یکی در دانشگاه نیویورک و دیگری در نیویورک تایمز) اعلان خطر کردند. بنابر این، برای مسائل امور خارجی، «مردم» کاملا وابسته هستند به روایت های یک جانبه رسانه های رسمی امریکا. در ضمن ابر رسانه های امریکا جزوی از سیستم قدرت در امریکا هستند. رسانه ها در کار تحلیل و گزارش خبر، با متافور و زبان شناسی، تحولات سیاسی و فاکت های ابژکتیو را در حوزه عمومی یکجانبه، ناکامل و نامیزان مطرح می کنند به عنوان یک مثال جزیی، رسانه های امریکا درباره دولت دیکتاتوری مبارک در مصر، یا عربستان واژه «دولت» را به کار می بردند ولی درباره ایران همواره واژه «رژیم» را به کار می برند. ولی از طرف دیگر، در برهه های استثنایی که آگاهی هایی برای مردم و متن جامعه پیش می آید، که سیاست های صلح جویانه، مداراگرایانه و منطقی را ترجیح می دهند. این فرآیند در نظر سنجی های مختلف به طور مشخص منعکس می شود ولی این «نظر مردم» در گفتمان و سپهر غالب امریکا پنهان و گم می شود و کنگره و کاخ سفید الزاما از نظر مردم امریکا تبعیت نمی کند (مثل شکست لایحه محدودیت برای حمل سلاح گرم). شاید بتوان گفت که «افکار عمومی» امریکادر 10سال گذشته با و صدها هزار کشته از فاز تاریخی عقب است. این نکته هم درباره جنگ ویتنام صادق بود و هم درباره جنگ های دهه اخیر امریکا در خاورمیانه. اکثر مردم امریکا نمی دانند که تحریم های گسترده و یک جانبه علیه ایران وضع شده است. اکثر مردم امریکا نمی دانند که این تحریم ها چه تبعاتی برای کشور و جامعه ایران داشته است؛ نمی دانند که شبکه فعلی تحریم ها یک موضع بسیار خصمانه و تهاجمی علیه آن کشور است؛ آنها نمی دانند که کشور ایران برای مقابله به مثل اصلا به جامعه امریکا هیچ صدمه یی وارد نکرده است. در کشورهایی مثل ایران، خاورمیانه، خاور دور یا امریکای لاتین، مردم به جز روایت رسمی در کشورشان، (به وسیله اینترنت و آنتن ماهواره) در معرض روایت رسانه یی غرب و روایت آلترناتیو قرار دارند. ولی در امریکا به جز خواص (طبقه مدیریت سیاسی- اقتصادی)، مردم نه به روایت بدیل دسترسی دارند و نه آگاهی به اینکه روایت بدیل از رویداد های جهان موجود است.

با آغاز دولت یازدهم و شعار تعامل با جهان روحانی، موجی از انتظارات برای باز شدن پنجره ها برای ارتباط با غرب به ویژه امریکا شکل گرفت. با توجه به تحولاتی که در این 5 ماه اخیر در سیاست خارجی ایران پدیدار شده است آینده این تحولات را چگونه می بینید؟

دولت های ایران همیشه مواضع تعامل با جهان را داشتند. در 10 سال گذشته روابط ایران با کشورهای امریکای لاتین خیلی وسیع تر و گسترده شد. در طول سال ها، دولت های ایران هیچگاه کشوری را تهدید به تهاجم نکردند– این ارزشمند است، چون دوکشور به ویژه ایران را همواره تهدید نظامی کرده اند. همان طور که آقای سید حسین موسویان اخیرا در یک مصاحبه متذکر شد، در دوران آقایان خاتمی و احمدی نژاد هم ایران توقف غنی سازی بالای 5 درصد را پذیرفته بود. این سیاست یک سیاست واحد و در حقیقت سیاست نظام بوده است. آقای صالحی، رییس آژانس اتمی ایران در فوریه 2010 اعلان کرد که اگر میله های سوخت مورد نیاز ایران تامین شود، غنی سازی بالای 5 درصد متوقف خواهد شد. آقای احمدی نژاد هم در سفر 2011 خود به نیویورک همین موضع گیری را تکرار کرد. تحلیل استراتژیک را نمی توان تقلیل داد به روابط عمومی. امریکایی ها در تبلیغات خود همه چیز را می خواهند تقلیل بدهند به روابط عمومی ولی در نهایت اعمال سیاست های ملموس تعیین کننده است. به نظر من غربی ها و امریکایی ها می توانستند که با دولت دهم هم موافقتنامه امضا کنند (مثل ترکیه-برزیل-تهران) ولی چنان تبلیغات وسیعی را علیه ایران در زمان دولت دهم پیاده کرده بودند که فکر می کردند راه برگشت برایشان نیست و موقعیت مخمصه ایجاد شده. در این راستا، انتخابات یازدهم برای آنها فرصت و گسلی ایجاد کرد. در ضمن آنها می دیدند که مجلس از دولت دهم حمایت کافی را نمی کند. ما می توانیم که با سیاست اقتصادی یک دولت مخالف باشیم ولی در برابر دشمن و خطر خارجی وحدت و همبستگی نشان دهیم. یک عده فعالان قلیلی در ایران، جنبش ضدتحریم را فقط منوط به انتخاب شدن یک دولت یا حزب خاص می دیدند. پنج روز بعد از انتخاب شدن آقای دکتر روحانی ناگهان به فکر حرکت ضد تحریم افتادند، مثل اینکه هفته قبل از انتخابات یازدهم این تحریم ها مردم ایران را آزار نمی داد. ما هم مثل بعضی اقتصاددانان نهادگرا مثل دکتر فرشاد مومنی ممکن است که انتقاداتی به سیاست اقتصادی اطاق بازرگانی و دولت یازدهم داشته باشیم، که با جذب سرمایه خارجی همه مسائل حل نمی شود. ولی در مذاکرات با قدرت های خارجی از دولت باید حمایت شدید بشود. در دوران مشروطیت و دوران نهضت ملی نفت نیز اختلافات داخلی به ایران صدمه زد. در نهایت من آینده این تحولات را بسیار مثبت می بینم، در صورتی که جامعه ایران در مقابل خطر و تهدیدات خارجی وحدت و همبستگی بیشتری از خود نشان دهد؛ تقویت جامعه مدنی و بهبودی وضع حقوق بشر برای این همبستگی بسیار مهم است.

ما یک بار در دوره محمد خاتمی تجربه سامان بخشیدن به مناسبات مان با جهان غرب را داشته ایم. تجربه یی که نتوانست قفل گفت وگو با امریکا را بگشاید. چه تضمینی وجود دارد که این بار نه همه جانبه اما در حوزه های دیگر و حتی سیاسی در مناسبات مان با امریکا شاهد تغییراتی باشیم؟

بله نکته حساس و جالبی را مطرح کردید. 10 سال پیش در زمانی که غرب به توافق سعدآباد و توافق بروکسل بی اعتنایی کرد، دنیا، منطقه خاورمیانه و امریکا در شرایط کاملا متفاوتی بود. امریکا فکر می کرد که با حملات نظامی خود خاورمیانه را مثل بلوک شرق به زانو در می آورد. نومحافظه کاران بر اساس ایده « امریکن اکسپشنالیسم» به طور علنی از امت برگزیده و منزلت استثنایی و ممتاز امریکا سخن می گفتند. در آن مقطع آنها خود را تابع سازمان ملل و معاهده های بین المللی نمی دیدند. سران امریکا بی پروا از سیاست بحران سازی- استحاله- سرنگونی و تغییر رژیم کشور هایی که اطاعت پذیر نبودند حمایت می کردند. در این دهه، با سر کار آمدن دولت های مردمی، مستقل و سوسیال دموکرات در امریکای لاتین، نفوذ سلطه سابق امریکا ضربه مهمی خورد. بهار عرب معادلات خاورمیانه را برای غرب دگرگون کرده است تا وقتی که دیکتاتور های حرف گوش کن سرکار بودند، برنامه استراتژیک منطقه برای امریکا قابل پیش بینی بود ولی اکنون تغییرات بهار عرب شرایط را برای امریکا و شیخ نشینان پیچیده کرده است. دستکاری و تحریکات شیخ نشینان در سوریه و هم بستر شدن آنها با گروهای تکفیری و بنیادگرا منعکس کننده همین اضطراب است. از طرف دیگر با وجود تحریم های گسترده و غیر انسانی علیه مردم ایران کشور پا بر جاست. 11 سال پیش اگر ایران 100 سانتریفوژ داشت، امروز واقعیت آن است که ایران 18 هزار سانتریفوژ دارد. به عبارت دیگر، نظام تک قطبی با چالش های جدی روبه رو است. امریکا، انگلیس و فرانسه چاره یی ندارند که در سیاست شان تجدید نظر کنند. واقعیات عینی به طور فاحشی تغییر کرده ولی از نظر فاز تاریخی حاکمان امریکا ممکن است درباره تحولات تاریخ مقاومت بیجا نشان دهند. در یک سال آینده مشخص خواهد شد که آیا امریکا دست از سیاست تغییر رژیم در ایران برداشته یا خیر. بعضی معتقدند ممکن است که اکنون امریکا به ایران مثل کشور چین در سال 1972 بنگرد و مجبور شده که تثبیت ایران در منطقه را بپذیرد. اوباما در سخنرانی اش درباره سوریه چهار ماه پیش در کنگره باز اشاره به جایگاه استثنایی و برتری امریکا کرد. این بار رییس جمهور روسیه پوتین در نامه یی به نیویورک تایمز به نقد «امت برگزیده» پرداخت و نوشت که همه سعی داریم به سوی دموکراسی حرکت کنیم، متفاوتیم ولی از دید خداوند همه انسان ها برابرند، بحث «امت برگزیده» مفاهیم بدی چون نژاد پرستی را القا می کند.

با اینکه در دوره های مختلف ایران خیزهایی برای از سر گیری رابطه ایران و امریکا برداشته شد اما هنوز دیوار بزرگی میان دو کشور حایل است. به نظر شما چه موانع عملی وجود دارد که تهران هنوز نتوانسته تابوی رابطه با امریکا را بشکند؟

اطمینان سازی باید از دو طرف ایجاد شود. حمله به سفارت انگلیس در تهران چند سال پیش عمل بسیار ناسنجیده یی بود، قطعا فرهیختگان جوامع مدنی در هند، برزیل و آفریقای جنوبی در شگفت بودند که کسی که خود سفارت دارد، چگونه به دیگری تعرض می کند. صحبت رییس جمهور در داووس شاید سعی داشت که آن موضوع را ترمیم کند. این پروسه کوتاه مدت نیست و چند عامل آن را پیچیده تر کرده است. شایان ذکر است که بر خلاف آنچه بعضی تحلیلگران در ایران باور دارند، امریکا از ایران درباره کودتای 28 مرداد معذرت خواهی نکرده است. در جلسه سمیناری در واشنگتن (که دوستان من شرکت داشتند) خانم مادالین آلبرایت، وزیر خارجه پرزیدنت کلینتون اظهار داشت که درباره کودتای 1332 و سرنگونی دولت دموکراتیک دکتر مصدق «متاسف» است. دولت امریکا به طور رسمی هرگز عذر خواهی نکرد. در پروتکل دیپلماتیک معذرت خواهی خیلی مشخص است و پرزیدنت کلینتون در زمان ریاست جمهوری خود به طور رسمی از کشور یونان و کشور گواتمالا به خاطر نقش امریکا در کودتا های نظامی و سرنگونی دولت های دموکراتیک آنها معذرت خواهی رسمی کرد (این نکته را می توانید در شبکه اینترنت جست وجو کنید). تابو یک مفهوم اجتماعی و یک استنباط است. مفاهیم در خلأ شکل نمی گیرند بلکه همچون گفتمان، کلمه، همه در واکنش به پدیده های اجتماعی و تحولات تاریخی و مناسبات شکل می گیرند. اگر امریکا سیاست استحاله جامعه ایران را هدف بگیرد، اگر شدید ترین تحریم ها را به مردم ایران تحمیل کند اگر ویروس کامپیوتری به ایران سرازیر کند، اگر دانشمندان ایرانی کشته شوند، این تابو بر سر جای خود می ماند. اگر عامل خصومت امریکا از محاسبات و معادلات ایران خارج شود، جامعه مدنی فرصت می کند که به خود بپردازد و رشد کند.

در همین رابطه چه موانع داخلی و خارجی بر سر راه واشنگتن برای تعامل با ایران وجود دارد؟

گسل از تاریخ گذشته ساده نیست. محور عربستان- اسراییل مشکل بزرگی برای امریکا ایجاد و از نظر دیپلماتیک دست امریکا را تنگ کرده. در رابطه با ایران و سوریه، هر دو هفته یک بار عربستان و نتانیاهو به طور علنی انتقادی از پرزیدنت اوباما می کنند که این امر دولت وی در امریکا را تحت فشار شدید قرار داده است. حاکمیت امریکا نسبت به کره شمالی یا کوبا و ونزوئلا این حساسیت را ندارد چون اسراییل به آنها آن توجه را نمی کند. بسیاری از نومحافظه کاران که در رسانه ها، مراکز تحقیقاتی و اتاق های فکر جمع شده اند در این جریان سنگ انداخته و با همان زبان و لحن «جنگ سرد» علیه عادی شدن روابط با ایران تلاش می کنند. لابی اسراییل در امریکا کاملا به جناح راست و تندروی اسراییل متصل است.متاسفانه جناح لیبرال اسرائیل در فضای مدنی و سیاسی امریکا حضوری ندارد. از طرف دیگر، برای نخستین بار ما مقالات بسیاری در مطبوعات امریکا در حمایت از گفت وگو و مذاکره با ایران می بینیم. این تحول جدید و مهمی است. صحبت های مناسب دکتر ظریف و رییس جمهور هم این خوشبینی را تسهیل کرده است.

ما طی چند روز اخیر اجلاس جهانی داووس را در پیش داشته ایم. هر چند تصور بر این است که تهران در این اجلاس تنگناهای اقتصادی را در نظر داشته باشد اما سخنان رییس جمهور روحانی و مصاحبه های او در این نشست نشان داد هنوز نیاز به تلاش در حوزه سیاسی و رابطه با کشورها اهم اهداف ایران است. در همین اجلاس حسن روحانی به شبکه آر تی اِس سویس گفت: «با وجود معضلات و مشکلات میان ایران و امریکا، بازگشایی سفارت این کشور در تهران غیرممکن نیست» این موضع تازه ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

صحبت های دکتر ظریف، وزیر خارجه و رییس جمهور، دکتر روحانی در اجلاس داووس بسیار سنجیده و مناسب بود و من ملاحظه کردم که مورد توجه بسیاری از دیپلمات های جهان قرار گرفته است. جذب سرمایه خارجی بحث جدایی است در باب توسعه و اقتصاد ملی ولی اگر جزییات را کنار گذاریم، با زبان مختلف دولت به نمایندگی از کل نظام یک پیام کلان به دنیا ارائه می کند و در کلیت می گوید که ما با کشور های مختلف حتی امریکا آماده دیالوگ هستیم و با این روش ابتکار عمل را به دست گرفته است. این نوع مواضع دولت ایران، کار امریکا و اسراییل را برای استمرار دادن به گفتمان خصومت آمیز و خشونت مشکل می کند و آنها را در آچمز قرار می دهد.

اصولا چنین نشست هایی و رویارویی مقامات دو کشور می تواند در دیوار بی اعتمادی میان دو کشور شکاف ایجاد کند؟

خیر، اکثرا نشست های رویارویی در نتیجه مثبت هستند و بوده اند. هر دو طرف می دانند که حریف مقابل برای مصرف داخلی نیازمند است که پوزیسیون بگیرد و صحبت هایی بکند. خوب است که در این اجلاسیه ها به امریکا القا می شود که کل نظام از اقدامات دولت حمایت کرده و طرف مقابل امیدی به اختلاف اندازی در کشور ایران نداشته باشد. عده یی از ناظران بین تندرو های امریکا و محافظه کاران ایران قرینه سازی می کنند که ممکن است خطری برای عادی سازی روابط ایجاد کنند ولی این قرینه سازی اشتباه است. محافظه کاران ایران ممکن است که انتقاداتی به توافقنامه داشته باشند ولی آن را تهدید به تخریب نکرده اند ولی در مقابل، با عزم به نصب تحریم های جدید، تند روهای امریکا خطری برای تخریب موافقتنامه در مد نظر دارند.

در آخر شما چه راهکارهایی بر خاتمه دادن به 34 سال قطع ارتباط سیاسی میان دو دولت ایران و امریکا پیشنهاد می کنید؟

بر خلاف استنباط بسیاری، روابط دیپلماتیک کشورها مثل میهمانی و تعارف نیست. اینجور نیست که اگر مودب بودید، به جای کاپشن، کت بپوشید، امریکا امتیاز بدهد. عوامل متعددی نقش بازی می کنند ولی مهم ترین آنها این است که هر چه موقعیت ایران در داخل از نظر اقتصادی و سیاسی قوی تر و با ثبات تر شود، دیگران را به تعامل وا می دارد. البته در کنارآن پیشرفت های فنی ،گسترش جامعه مدنی، مشارکت مردمی و حقوق بشری هم حایز اهمیت است.

منبع: روزنامه اعتماد


نظر شما :