استاد ایرانی خطاب به پترائوس: باز هم اشتباه کردید!

۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۱۴:۵۲ کد : ۱۹۳۱۸۲۹ سرخط اخبار

اگر بخواهیم به یک نوع تحلیل سنتی و تاریخ گذشته از نوع سیاستگذاری آمریکا در برخورد با ایران و مسائل خاورمیانه اشاره کنیم، هیچ مقاله ای بهتر از یادداشت مشترک دیوید پترائوس و ونس سرچوک در روزنامه واشنگتن پست ـ که  به تازگی منتشر شده ـ پیدا نمی کنیم که بر مبنای آن به دولت اوباما توصیه می کند به سیاست قدیمی و ناکارآمد حضور مستقیم و همه جانبه آمریکا در منطقه برای مهار ایران متوسل شود.

به گزارش «تابناک»، بحث اصلی این نوشتار که تأکید می کند رفع تحریم های اقتصادی، منجر تقویت موقعیت ایران در حمایت از گروه های تروریستی می شود و اینکه این تحول آثار منفی ژئواستراتژیک بر منافع و امنیت ملی آمریکا خواهد داشت، مورد تردید جدی است، چون برعکس استدلال نویسنده، هر گونه گشایش در روابط ایران و آمریکا در نتیجه یک توافق جامع هسته ای و رفع تحریم ها به فوریت تأثیرات مثبت بر ثبات خاورمیانه از طریق گسترش همکاری های منطقه ای خواهد داشت.

بنا بر این گزارش، در یکی دو دهه گذشته، یک لایه قدرتمند در ساختار سیاسی آمریکا با حمایت لابی های متحدین منطقه ای (اسرائیل و عربستان) این تفکر سنتی را تقویت کرده اند که ایران با سیاستی گسترش طلبانه به دنبال افزایش و تثبیت «قدرت نسبی» خود در خلیج فارس، عراق و شامات، شبه جزیره عربی و سرزمین های فلسطینی است؛ توجیهی که بر مبنای آن، ایران به عنوان منبع اصلی تهدید در منطقه معرفی و به دنبال آن سیاست ضرورت مهار نقش و قدرت ایران در مسائل منطقه ای در استراتژی خاورمیانه ای امریکا، به نوعی تثبیت شده است.

سیاست اوباما در توسل به راهکار دیپلماتیک برای حل مسأله هسته ای ایران ـ که خود برآمده از درک واقعیت های سیاسی، امنیتی جدید منطقه است ـ زنگ خطر جدی برای شکستن این تفکر غالب در واشنگتن است و اساسا بر این باور دارد که هر گونه توافق آمریکا با ایران به هزینه منافع متحدان منطقه ای این کشور خواهد بود.

هچنین پافشاری بر تدوام چنین سیاست سنتی آمریکا ـ که در مقاله پترائوس به خوبی خود را نشان می دهد ـ نفی واقعیت و ضرورت حضور سرنوشت ساز ایران در مسائل منطقه ای است که بی توجهی به آن در سال ها به ضرر صلح و امنیت منطقه ای و حتی منافع و امنیت آمریکا از طریق رشد بی ثباتی، افراط گرایی و تروریسم بوده است. ناگفته نماند که پیگیری این نوع تفکر جز افزایش تنش و بی اعتمادی در روابط ملت ها، گسترش رقابت تسلیحاتی، تشکیل ائتلاف های رقیب و... در روابط منطقه ای نتیجه دیگری نداشته است؛ بحران های افغانستان و عراق، دو نمونه آشکار از این دست هستند.

اما خروج عاقلانه آمریکا از این دو کشور، نشان از پذیرش این واقعیت دارد که منطقه خاورمیانه، به ویژه پس از تحولات عربی و پررنگ شدن نقش توده ها در سیاست خارجی دولت ها، در حال نوعی انتقال سیاسی است که در آن با روش سنتی حضور مستقیم نظامی یا قرار دادن دولت ها در برابر یکدیگر، نمی توان منافع آمریکا را حفظ کرد.

نقطه عطف این تحول، بحران سوریه است که نشان داد چگونه بازیگران منطقه ای می توانند نقش بازیگران خارجی را به نفع منافع خود تحت تأثیر قرار دهند.

پترائوس در شرایطی دیدگاه خود را مطرح می کند که آمریکا نسبتا کنترل بر جریان اصلی تحولات منطقه ای را از دست می دهد. او در حالی سیاست اوباما در فرستادن تسلیحات پیشرفته به مخالفین اسد را امید بخش می خواند که آمریکا خود در میانه راه حمایت از تروریست های مخالف اسد یا تقویت سیستم دولت از طریق پیگیری راهکاری سیاسی قرار دارد که ایران از آغاز بحران پیشنهاد داده است.

در این باره باید گفت، سازه اصلی سیاست منطقه ای ایران، حفظ صلح و ثبات در این منطقه حساس و البته دفع تهدیدات به امنیت کشور است که متأسفانه در دهه های گذشته، تهدید آمریکا در رأس آن است. ایران برای توسعه اقتصادی، نیاز به ثبات سیاسی در منطقه دارد که تنها با همکاری های منطقه ای محقق می شود.

بر خلاف نکته محوری مقاله پترائوس، رفع تحریم ها در نتیجه یک توافق جامع هسته ای، حس تهدید را از استراتژی منطقه ای ایران خارج می کند و این تحول منجر به تقویت همکاری های ایران و آمریکا در حل مسائل منطقه ای بر یک مبنای برد ـ برد و به دنبال آن این وضعیت، منجر به تقویت روابط منطقه ای می شود. تغییر در رویکرد ضد ایرانی آمریکا، خود مقدمه ای بر خروج از حس تهدید در سیاست منطقه ای ایران است. در آن صورت آمریکا دیگر آن گونه که پترائوس توصیه می کند، نیازی به شکل دهی ائتلاف های نظامی ـ سیاسی، توسعه چتر حمایتی امنیتی برای متحدان منطقه ای، تحرکات دیپلماتیک و اطلاعاتی بیشتر، ارسال تسلیحات و... به متحدان برای مهار ایران ندارد؛ به عبارت دیگر، اگر آمریکا واقعا به دنبال یک ثبات پایدار در منطقه است با تغییر در رویکرد خود در قبال ایران می تواند به این هدف برسد.

در پایان باید گفت، ترس از برتری ژئوپلتیک ایران نتیجه پر کردن خلأ قدرت در منطقه ـ که موضوع دیگر مقاله پترائوس است ـ بیشتر یک توهم است، زیرا چنین بحثی در آستانه خروج آمریکا از عراق در ۲۰۱۱ هم مطرح بود و اینکه ایران خلأ قدرت حاصله را پر می کند؛ اما نه تنها چنین نشد، بلکه با خروج حس تهدید آمریکا از ناحیه عراق، سیاست ایران منطقی تر و با احساس امنیت بیشتر در قالبی طبیعی و در راستای تقویت روابط متعارف با دولت عراق تداوم یافت.

دیدگاه پترائوس در شرایطی مطرح می شود که دولت اوباما، خواهان خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه است و ضرورت توافق با مهم ترین قدرت سیاسی ـ امنیتی منطقه یعنی ایران را درک می کند؛ بنابراین، حضور نداشتن ایران در معادلات سیاسی ـ امنیتی آمریکا در منطقه به نفع این کشور در شرایط بعد از خروج نیروهای آمریکایی و در بلند مدت نیست.

بی گمان مهم ترین تهدید برای همه بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای، رشد افراط گرایی و تروریسم و خطر فروپاشی سیستم کشور در نتیجه گسترش شکاف های قومی ـ مذهبی است؛ بنابراین، آمریکا برای رفع این تهدید، نیازمند یک استراتژی پیشرفته و چند جانبه است که محور اصلی آن، تشویق همکاری های منطقه ای و توسل به راهکارهای سیاسی باشد. این خود مستلزم تأکید بر توازن منافع در منطقه است، نه پیروی از سیاست سنتی توازن قوا، آن گونه که پترائوس در این مقاله به دولت اوباما توصیه می کند.

کلید واژه ها: پترائوس خاورمیانه


نظر شما :