امکان رسیدن به توافق نهایی چقدر است؟

نا آمادگی غرب برای نتیجه برد- برد

۰۳ شهریور ۱۳۹۳ | ۱۴:۰۸ کد : ۱۹۳۷۲۵۴ پرونده هسته ای خاورمیانه یادداشت
دکتر بهزاد صابری* در یادداشتی به موضوع تحریم های ایران توسط غرب و میزان آمادگی غرب برای حل مشکلات خود با ایران بر سر پرونده هسته ای اش پرداخته است.
نا آمادگی غرب برای نتیجه برد- برد

دیپلماسی ایرانی : کمتر کسی در سراسر ایران وجود دارد که در زندگی هر روزه خود، با ربط و بی ربط، چیزی در مورد تحریم ها نشنود. میزان و نوع تاثیر تحریم ها بر مشکلات اقتصادی کشور هم موضوع بحث بسیار پردامنه یی است که در چند سال اخیر در فضای عمومی کشور جریان داشته و دارد. تقریبا به همین دلیل هم، اقشار مختلف جامعه از نخبگان سیاسی و اقتصادی گرفته تا مردم عادی به طور مستمر پیگیر آخرین وضعیت مذاکرات هسته یی کشورمان با گروه موسوم به 1+5 هستند. این توجه مردم به مذاکرات به خصوص در یک سال اخیر که با رویکرد جدید دولت به مذاکرات، بارقه هایی از امید نسبت به احتمال دستیابی به توافق با طرف مقابل افزایش یافته است، شکل ویژه یی به خود گرفته است. اما به نظر می رسد که این توجه و انتظار، در پاره یی موارد با آگاهی کافی نسبت به محتوای مذاکرات توام نیست. بسیاری از مردم کوچه و بازار از اینکه مذاکرات حتی در دولت جدید هم اینقدر به درازا کشیده و به اصطلاح، موضوع «حل نمی شود» متعجب هستند. 
    انتخابات ریاست جمهوری کشورمان و مشارکت بالای مردم در این انتخابات که نشان داد قاطبه مردم ایران، با هر تفکری، راه های قانونی موجود درون نظام جمهوری اسلامی را برای پیگیری مطالبات خویش ترجیح می دهند، قدرت مانور غرب روی گزینه هایی مانند فشار یا گزینه نظامی به شدت کاهش یافت
    این تعجب که ناشی از عدم آگاهی کافی است، به نوبه خود باعث شده که بازار تحلیل های بعضا عجیب و غریب در محیط های دوستانه و خانوادگی و در فضای مجازی هم داغ شود. اما واقعا چه چیزی باعث شده است که مذاکرات اینقدر پیچیده و طولانی شود؟
    به نظر نگارنده، در دو حالت این امکان وجود داشت که مذاکرات ایران با 1+5، بدون پیچیدگی و در یک زمان اندک به نتیجه برسد. یک حالت اینکه کشورمان بدون هیچ قید و شرطی، نظرات طرف مقابل را که در قالب قطعنامه های چندگانه شورای امنیت سازمان ملل متحد تجسم یافته است می پذیرفت و تمام برنامه های مرتبط با غنی سازی، آب سنگین و فناوری های مرتبط با موشک های بالستیک خود را متوقف می کرد و حالت دوم اینکه طرف مقابل، یعنی شش قدرت جهانی، به طور علنی می پذیرفتند و اعتراف می کردند که تمام آنچه در این سال ها در مورد برنامه اتمی ایران گفته اند، گزافه و نامربوط بوده و هیچ نگرانی جدی ای از بابت برنامه هسته یی ایران وجود ندارد و لذا ایران می تواند بدون هیچ محدودیتی، به برنامه های هسته یی صلح آمیز خود ادامه دهد. تنها در این دو حالت است که مذاکرات پیچیدگی خاصی پیدا نمی کرد و می شد سریع تر و راحت تر به نتیجه رسید. اما از این دو حالت، گزینه دوم به منزله عقب نشینی و پذیرش رسمی شکست کل نظام بین المللی است که بر محور شورای امنیت طراحی شده است. بنابراین هیچ یک از اعضای شورای امنیت، حتی روسیه و چین نیز حاضر نبودند که زیربار این گزینه بروند ولو اینکه همه آنها در درونی ترین لایه های سیستم های اطلاعاتی و امنیتی خود نیز مطمئن هستند که ایران واقعا هیچگاه برنامه یی برای تولید سلاح هسته یی نداشته و ندارد. حتی بزرگ ترین مدعی یعنی امریکا نیز آشکارا و به طور رسمی اعلام کرده که ایران اقلااز سال 2003 میلادی به بعد برنامه یی برای حرکت به سمت بمب هسته یی نداشته است. اما همان طور که گفته شد، زیربار پذیرش حقایق رفتن، هزینه های سنگینی هم برای تک تک اعضای دائم شورای امنیت و هم برای مجموعه شورا و نظام مبتنی بر شورای امنیت می داشت که حاضر به پرداخت آن نبوده و نیستند.
    به نظر می رسد طرف مقابل، در تمام این سال ها امید داشت که گزینه اول رخ دهد. این گزینه یعنی تسلیم ایران در برابر خواسته های آنها در چند حالت می توانست رخ دهد. حالت هایی که مطلوب طرف مقابل بود و می توانست چنین نتیجه یی به دنبال بیاورد می توانست یکی از اینها باشد: تسلیم ایران در اثر استفاده غرب از گزینه نظامی (مدل حمله به عراق)، تسلیم ایران در اثر فشار تحریم ها (مدل لیبی زمان قذافی) یا تغییر نظام از داخلی (مدل اوکراین) که در نتیجه، نظام جدیدی در ایران روی کار بیاید که از جمهوری اسلامی و برنامه هایش فاصله گرفته و در حوزه هسته یی نیز نظرات غرب را تامین کند. به همین دلیل است که به نظر می رسد طرف مقابل که به دنبال سناریوهای متفاوتی بتوانند یکی از نتایج بالارا رقم بزنند بود، به طور جدی نمی توانسته (یا نمی خواسته) روی سناریویی فکر کند که در آن، با همین نظام فعلی جمهوری اسلامی وارد گفت وگوی جدی شود.
    شاید نیز اصولافکرش را نمی کرد که جمهوری اسلامی هم حاضر شود در موضوعی مانند مساله هسته یی با امریکا پای میز مذاکره جدی بنشیند. لذا منطقی است اگر بگوییم که غرب اصولاآمادگی واقعی برای اینکه مساله هسته یی و در مقابلش، بحث تحریم ها از طریق مذاکره حل شود را نداشت.
    اما با انتخابات ریاست جمهوری کشورمان و مشارکت بالای مردم در این انتخابات که نشان داد قاطبه مردم ایران، با هر تفکری، راه های قانونی موجود درون نظام جمهوری اسلامی را برای پیگیری مطالبات خویش ترجیح می دهند، قدرت مانور غرب روی گزینه هایی مانند فشار یا گزینه نظامی به شدت کاهش یافت. بدتر از آن برای غرب، روی کار آمدن دولتی در ایران بود که در عین پافشاری بر اصول سیاست خارجی نظام و حقوق ملت ایران، مذاکره و گفت وگو در مورد موضوع هسته یی را به عنوان یک راهبرد اساسی در پیش گرفته و با استفاده مناسب از راه های برقراری ارتباط با افکار عمومی جهان خصوصا افکار عمومی مردم در خود اروپا و امریکا، هزینه سیاسی فرار از میز مذاکره و روی آوردن به راه های دیگر را برای غرب بسیار افزایش داد. مقبولیت دولت جدید نزد مردم کشور و در پیش گرفتن شعار اعتدال و اعلام برائت از افراطی گری نیز موجب شد توفیق طرف مقابل در گسترش ایران هراسی به چالش جدی کشانده شود. در نتیجه، غرب چاره یی جز این نداشت که برای حفظ ظاهر هم که شده، با جدیت پای میز مذاکره حاضر شود و بدیهی است که مذاکره، اصولامتضمن این است که طرفین به دنبال توافق باشند و نه تحمیل یک طرفه خواست خود.
    این چرخش فضای بازی، در مذاکرات ژنو توانست نتیجه خوبی به دنبال بیاورد چرا که در ژنو، صحبت از توافق روی کلیات بود و غرب در کلیات از خود انعطاف نشان داد و برخلاف اصرارهای بی منطق سالیان قبل بر ضرورت توقف و تعلیق فوری تمام برنامه های غنی سازی ایران، پذیرفت که در راه حلی جامع که باید نظر ایران نیز در آن لحاظ شود، برنامه غنی سازی ایران البته با محدودیت هایی، دنبال شود. اما این تازه اول کار بود. به قول یک ضرب المثل معروف انگلیسی، شیطان در جزییات نهفته است! در واقع هم، تنها پس از توافق ژنو و با آغاز مذاکرات وین روی جزییات بود که مشخص شد غرب چقدر برای این مذاکرات ناآماده است.
    این حرف تنها یک ادعا و یک شعار نیست. در حالی که طرف مقابل با فضاسازی های رسانه یی و سیاسی، تلاش دارد مسوولیت کندی یا شکست احتمالی مذاکرات را متوجه ایران کند، اما به دور از هرگونه شعار یا موضع گیری سیاسی، واقعیت این است که دلیل اصلی این کندی یا حتی شکست احتمالی مذاکرات مربوط به طرف مقابل و آماده نبودن آنها برای مواجهه با این مذاکرات است. بهترین شاهد مثال برای این ادعا، یعنی آماده نبودن طرف مقابل خصوصا امریکا برای اینکه روزی با ایران پای میز «مذاکره» جدی بنشیند، نحوه شکل گیری و توسعه نظام تحریم های ایران در سیستم حقوقی ایالات متحده است. واقعیت آن است که تحریم های وضع شده علیه ایران در ایالات متحده آنقدر پیچیده، متنوع، گسترده و همانند یک کلاف سردرگم شده است که خود مقامات امریکایی و حقوقدانان این کشور حتی کسانی که سال ها روی مساله تحریم ایران کار تخصصی کرده اند نیز در فهم کامل وضع موجود قوانین و مقررات تحریمی و مکانیزم های قانونی مناسب و امکان پذیر برای تعلیق یا رفع آنها دچار مشکل بوده و هستند. کاملامشخص است که این نظام تحریمی، برای برداشته شدن در نتیجه «مذاکره» تدوین نشده بود. اندکی توضیح برای روشن تر شدن موضوع لازم است: تحریم های امریکا علیه ایران، بعضا در قالب قوانین مصوب کنگره و بعضا در قالب دستورالعمل های اجرایی رییس جمهور هستند. برخی از این قوانین، مقید به زمان خاصی هستند و برخی نامحدود. برخی از آنها اختیار تعلیق اجرا را به رییس جمهور داده اند و در برخی دیگر چنین نیست. از سوی دیگر، مبنای وضع این قوانین و دستورالعمل ها نیز در برخی موارد مشخصا برنامه هسته یی ایران است و در مواردی نیز هم به بهانه برنامه هسته یی و هم توامان به بهانه اتهام حمایت از تروریسم و غیره وضع شده اند.
    از سوی دیگر، تحریم ایران در برخی موارد ناشی از قانونی که مستقیما و منحصرا علیه دولت ایران وضع شده باشد نیست، بلکه قوانین و مقرراتی کلی نیز در امریکا وجود دارد که بر اساس آنها، هر شخص حقیقی و حقوقی در جهان که مثلابه اصطلاح در اشاعه سلاح های کشتار جمعی دست داشته باشد، در لیست اشخاص مورد تحریم قرار می گیرد و بر اساس این قوانین و مقررات، نام بسیاری از بانک ها و شرکت های دولتی یا غیردولتی ایرانی به همراه شرکت هایی از دیگر کشورها در فهرست قرار گرفته است. همچنین به لحاظ مصداقی، در میان تحریم های وضع شده علیه ایران، برخی با بهانه جلوگیری از اشاعه سلاح های هسته یی وضع شده اند: یعنی مشخصا اشخاص، اقلام و فرآیندهای مرتبط با برنامه های هسته یی را هدف گرفته اند (مثلاسازمان انرژی اتمی و شرکت های فعال در زمینه انرژی هسته یی در ایران) و برخی دیگر، بخش ها، افراد یا کالاهایی را هدف گرفته اند که ارتباطی با برنامه هسته یی ندارند، بلکه تحریم آنها فقط به عنوان اهرم فشار برای وادار کردن دولت ایران به کوتاه آمدن در بخش هسته یی مورد استفاده قرار گرفته است، (مثلاکشتیرانی، بخش نفت و انرژی و غیره).
    
    حالاواقعیات مذاکره جاری را مرور کنیم:
    الف- ایران روی هیچ موضوعی غیر از برنامه هسته یی حاضر به مذاکره نیست. مثلابحث هایی مثل اتهام حمایت از تروریسم، اتهام نقض حقوق بشر، برنامه موشکی ایران و سایر مشکلاتی که در روابط ایران با امریکا قرار دارد، به هیچ وجه جایی در دستورکار مذاکرات ندارد. موضع طرف مقابل هم این است که تنها تحریم هایی که در ارتباط با برنامه هسته یی ایران وضع شده اند، لغو یا تعلیق می نماید و سایر تحریم ها به قوت خود باقی خواهند بود. در نتیجه، مساله تفکیک تحریم های هسته یی از تحریم های غیرهسته یی خود به یک موضوع مهم و پیچیده در مذاکرات مبدل شده است.
    
    ب- ایران زیربار آن نمی رود که برنامه هسته یی خود را به طور کامل متوقف کند و در راه حل نهایی باید این مهم لحاظ شود. غرب نیز معتقد است که بخشی از تحریم ها باید تا زمان حصول اطمینان کامل از نبود مواد و برنامه های هسته یی اعلام نشده در ایران، تداوم داشته باشند و اینکه چه تحریم هایی لغو یا تعلیق شوند و کدام ها باقی بمانند، و این لغو یا تعلیق با چه ترتیب یا زمانبندی انجام شود، خود نیاز به مذاکرات طولانی، تخصصی و پیچیده دارد.
    
    ج- پاره یی از اقدامات اعتمادسازی که ایران می پذیرد انجام دهد، به هر روی نیاز به زمان دارند و یک باره انجام نمی شوند. غرب عنوان می کند که تعلیق یا رفع تحریم ها متناسب با زمان بندی انجام اقدامات اعتمادساز ایران صورت گیرد. اینجا باز هم این مساله که تعلیق یا رفع کدام دسته از تحریم ها، متناسب با کدام اقدامات اعتمادساز قلمداد شوند، یک مساله مذاکراتی بسیار پیچیده و زمانبر است.
    در شرایط فعلی، حتی اگر از سیگنال های تحریک آمیز و خصمانه یی که از جانب کنگره امریکا نسبت به ایران ارسال می شود بگذریم، متاسفانه حتی رفتار خود دولت اوباما نیز نتوانسته است جمهوری اسلامی ایران را متقاعد کند که امریکا با حسن نیت و به طور واقعی و جدی وارد این مذاکرات شده است. اما حتی بر فرض بعید اگر تصور کنیم که نیات دولت امریکا تغییر کرده و واقعا امروز امریکا مایل به حل و فصل منطقی موضوع شده باشد، باز هم حل معادله چندمجهولی بالادر سیستم چندپاره و درهم ریخته قوانین تحریمی ایران به ویژه در حقوق داخلی امریکا کاری بسیار دشوار است وهمین نشان می دهد که طرف مقابل، در زمان وضع تحریم ها، به هیچ وجه این سناریو را در ذهن نداشته است که شاید روزی قرار باشد در عین استقرار دولت جمهوری اسلامی در ایران، امریکا بخواهد پای میز مذاکره با این دولت، در مورد تحریم هایی که علیه او وضع کرده است تصمیم گیری کند.
    این عدم آمادگی غرب در بحث رفع تحریم ها که در بالاذکر شد، تنها بخشی از پیچیدگی های روند مذاکره است. درست است که مذاکره کنندگان ایرانی همواره گفته اند که ما وارد مباحث حقوق داخلی امریکا نمی شویم و اینکه برای حذف تحریم ها چه کارهایی در داخل امریکا باید صورت بگیرد مشکل خود دولت امریکاست، اما این امر نافی آن نیست که به هرحال پیچیدگی های مقررات تحریمی در امریکا و عدم آمادگی آنها در این خصوص، در کنار صداهای متعارض و فشار لابی های ضد ایرانی صهیونیستی – منطقه یی، موجب پیچیده شدن مراحل مذاکره و کندی آن می شود. در همین مدت نیز همان طور که گفته شد، سیگنال های منفی فراوانی نیز در مورد تحریم ها به چشم می خورد که طبیعتا سوءظن در مذاکره کنندگان ایرانی را افزایش می دهد. به همین دلیل است که به تعبیر مذاکره کنندگان ایرانی، این طرف مقابل است که باید تصمیمات سخت را بگیرد.
    البته یک جنبه دیگر عدم آمادگی غرب برای مذاکره نیز به موضوع وضعیت تاسیسات هسته یی ایران باز می گردد. همچنانکه قبلاگفته شد، خواسته غرب که در قطعنامه های شورای امنیت نیز تکرار شده، توقف و تعلیق تمام این برنامه ها بود. اما زمانی که در ژنو توافق شد که این برنامه ها باقی بمانند -البته با محدودیت هایی و با شرایطی، آنگاه معلوم شد که غرب برای تعامل با این وضع جدید نیز ناآماده است. لذا در بسیاری از مراحل مذاکره، آنگونه که در مصاحبه های مختلف مقامات ایرانی و همتایان شان در پنج به علاوه یک منعکس شده است، طرح های ارائه شده برای آینده برنامه هسته یی ایران فاصله زیادی از واقعیات موجود داشته اند که به همین دلیل هم تاکنون توافقی روی آنها صورت نگرفته است.
    اینها همه، گوشه یی از عواملی است که موجب شده است راه حل جامع هسته یی نه تنها در بازه شش ماهه اولیه ممکن نشود، بلکه دکتر ظریف تحقق آن را زودتر از فرصت چهارماهه در جریان فعلی نیز بعید توصیف کند. با این حال باید دید آیا در پرتو هزاران ساعت مذاکره یی که در سطوح مختلف، از سطح کارشناسی گرفته تا سطح وزرا، صورت گرفته است، حالاآمادگی کافی در طرف مقابل برای تعامل جدی و مذاکره واقعی به وجود آمده است؟ که اگر اینچنین باشد، حصول توافق لااقل در پایان این مهلت چهارماهه دور از دسترس نخواهد بود.
    
* دکترای حقوق بین الملل

انتشار اولیه : چهارشنبه 29 مرداد 1393 / باز انتشار: دوشنبه 3 شهریور 1393

کلید واژه ها: ایران


نظر شما :