ارزیابی توافق هسته ای در ارتباط با جنبش نرم افزاری و مدنیت دینی

۰۲ شهریور ۱۳۹۴ | ۲۱:۴۱ کد : ۱۹۵۱۳۱۷ یادداشت
سیاست خارجی روش اندیش و توافق هسته ای ؛ زمینه ساز جنبش نرم افزاری در حوزه علوم انسانی است.
ارزیابی توافق هسته ای در ارتباط با جنبش نرم افزاری  و مدنیت دینی

نویسنده: نعمت الله مظفرپور

دیباچه:

 ابن خلدون سالهای زیادی از عمر خود را صرف تعلیم و آموزش فضیلت فلسفه به دولتمردان مسلمان خاورمیانه و آندلس کرد اما بعدها و بدلیل عدم توفیق در ماموریت خویش با این پرسش مواجه  شد که دلایل و علل این بی توفیقی چیست. طرح همین پرسش کافی بود که وی از فلسفه به جامعه شناسی و روان شناسی روی آورد زیرا  به این باور رسید  باید نخست بستر اجتماعی و روانی فلسفی خود را بشناسد. به عبارت دیگر او به فراست دریافت که نخست باید بداند بذر فلسفه را در چه بستر و زمینی می کارد. همین پرسش شگرف کافی بود که وی رسما به گوشه عزلت نسبی رفته و تا آخر عمر به کندوکاو جامعه شناسانه و روحیات و بیماریهای دولتمردان مسلمان اشتغال ورزد.

جریان حرکت راقم بی بضاعت این سطور  نیز از نظر روشی و قالبی بی شباهت به سیر حرکت ابن خلدون نبوده است. به مدت 10 سال به جنبش نرم افزاری و نظریه پردازی در حوزه علوم انسانی و کرسیهای آزاد اندیشی فکر کرده اما در نهایت دریافته که مانع بزرگ شکوفایی علوم انسانی و پروژه های مد نظر مقام معظم رهبری نه صرفا معرفتی- فلسفی و ماهوی بلکه جامعه شناسانه ، سیاسی و امنیتی و مرتبط با سیاست خارجی بوده است. دو سال قبل از روی کار آمدن دولت اعتدال اعتقاد راسخ پیدا کرده که جنبش نرم فزاری علوم انسانی بدون تنش زدایی در سیاست خارجی محقق نخواهد شد و پژوهشگران این حوزه بعضا بی جهت به سراغ مباحث معرفت شناسانه و فلسفی رفته اند و باید بیشتر زمینه ها و بسترهای اجتماعی – سیاسی و امنیتی و کارکردی جنبش نرم افزاری را مد نظر قرار دهند. نتیجه اینکه از آن زمان گرایش قویی هم به حمایت از تنش زدایی و هم به مذاکرات تاریخی هسته ای پیدا کرده است.

  • توافق هسته ای ز مینه ساز جنبش نرم افزاری و مدنیت دینی

در منظر این نوشته مذاکرات و توافق هسته ای نه فقط از بابت دقایق مصالح و منافع و امنیت ملی بلکه به تعبیری بنا به دلایل متوالی ذیل و از پنجره کرسیهای نظریه پردازی و جنبش نرم افزاری در حوزه علوم انسانی نیز َ قابل تامل و دفاع است:

  1. ماکس وبر در بحث توسعه نیافتگی دنیای اسلام می نویسد که اسلام مشکلی با توسعه و پیشرفت ندارد بلکه آموزه های پیامبر اسلام مترقی هستند. اما مشکل دنیای اسلام این است که همواره اسیر چنره امنیت بوده است. مشکل دنیای اسلام نه ذات معارف اسلامی بلکه شیوه اعمال آنها بوده است که همواره اسیر عینکهای نظامی- امنیتی بوده است.  او می افزاید در دنیای اسلام حتی مدینه(شهر) به عکس نامش که باید به مثابه پهنه مدنی و تمدنی نگریسته می شد همواره به منزله پهنه نظامی و استراتژیک نگریسته شده است . نتیجه اینکه رویکرهای حاکم به توسعه مسلمانان منجر نشده است.
  2. انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر ارزشهایی مانند مکارم اخلاق ، عدالت ، آزادی و احیای ارزشهای اصیل اسلامی شکل گرفته و تاکنون توفیقات عظیمی نیز رقم زده است . اما به مدت سه دهه  فشارها و توطئه های مفرط خارجی و منطقه ای همواره فضای مدنی را در مضیقه قرار داده و تا حدود زیادی امنیت را بر مدنیت و حقوق و قانون مقدم نموده است. این امر طبیعی هم بوده است و اساسا قصد این نوشته نقد آن نیست. باید اعتراف کرد فشارها به قدری زیاد بوده است که بعضا باعث انسدادفضای مدنی شده و اردوگاههای سیاسی تا حدود زیادی به جای توجه به اصول و ارزشهای ایجابی، منفعلانه ودلواپسانه اسیر اقدامات سلبی ضد دشمن خارجی شده اند. همین متغیر اعوجاجات دامنه دار تفسیری- کارکردی را رقم زده است. به عنوان نمونه قاعده کلیدی و بصیرت بخش " شادی و غم دشمن" مد نظر امام راحل (ره) که ناظر بر لزوم هوشیاری درمقابل دشمن بوده است از قاعده به اصل تبدیل شده و در میان اصول نیز به نقطه مرکزی اصل الاصول برکشیده است. به تعبیری دیگر بخش زیادی از کنشگران و اردوگاههای سیاسی تا حدود زیادی به جای پرداختن به مکارم اخلاق اسلامی و عدالت و جمهوریت به مثابه ارزشهای مرکزی انقلاب اسلامی ، همواره به شادی و غم دشمن اندیشیده اند. غافل از اینکه  اولا دال مرکزی انقلاب اسلامی مکارم اخلاق است و جدال با دشمن در قالب اصل نفی سبیل در ردیف بعد قرار می گیرد و البته نفی سبیل بسیار فراتر از شادی و غم دشمن است که بحث مستقلی است. دوم اینکه ارزیابی شادی و غم دشمن دارای پیچیدگیهای حادی است و به صورت بسیط و خطی قابل تفهم نیست.  سوم اینکه در این ارزیابی مفهوم بر مصداق تقدم و اصالت دارد.یعنی ظالم در سیاست خارجی باید با مفهوم و مصدر ظلم ارزیابی شود و لذا امریکا  به عنوان سمبل ظالم باید با مفهوم ظلم ارزیابی شود و نه بالعکس. این در حالیستکه موج گسترده ای از کنشگران سیاسی بدلیل اسیر شدن در مصداق ؛ فقط ظلم و شادی امریکا را دیدند و کلا از شادی و غم سایر ظالمهای فرامنطقه ای و منطقه ای که اکنون با توافق هسته ای ضجه زده و آرام نمی گیرند غفلت کردند. لذا بدلیل تقدم مصادیق بر مفاهیم ؛ تکاپوهای مدنی و حقوقی به نفع امنیت و متغیر شادی و غم دشمن (آن هم با استناد به تیترهای رسانه های معارض) به محاق رفت.
  3.  همین خصایل بخشهای زیادی از اردوگاه فکری موسوم به اصولگرا را  از نظر علمی به مجموعه ای محافظه کار و کم پویش تبدیل کرده است که داستان غم انگیزی است .نتیجه اینکه با نهایت بی طرفی و تقید به اصول نظام اسلامی ؛ می توان ادعا کردکه معضل مزبور دو عارضه مهم بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران وارد نموده است. نخست اینکه با این وضعیت گرچه جمهوری اسلامی ایران همواره توانسته الهام بخش جنبشهای جهادی و ضد ظلم باشد اما در عین توفیقات عظیم آنطور که باید و شاید نتوانسته در الگو سازی برای طبقات روشنفکر و متوسط خاصه در وضعیت بیداری اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا کسب توفیق کند. دوم اینکه بخش پروسه ای(اشاعه گفتمانی) به عنوان محور کم هزینه سیاست خارجی ایران نتوانسته همگام با محور پروژه ای حرکت نماید. از این رو پیشبرد اهداف ملی کشور همواره با هزینه مضاعف محقق می شود.
  4. از سوی دیگر جنبش نرم افزاری در حوزه علوم انسانی بدون سه عنصر نقد ، اجتماعی شدن توسعه دانش و کنکاش در مسایل جنجالی عملی ممکن نبوده و بی معناست. به عکس علوم دقیقه که می تواند در آزمایشگاه و پشت درهای بسته توسعه یابد علوم انسانی یک تکاپوی عملی- نظری نقادانه و همراه با مقاومت و درد است که بروزی اجتماعی داشته و در جلوی چشم رقیبان و دشمنان صورت می گیرد. در یک جامعه ای که در چنبره حاد امنیتی محیط پیرامونی است عملا نقد بایسته و حتی امکان مداقه در مسایل حاد عملی وجود ندارد. چرا که در مرحله عمل بسیاری از تکاپوهای علمی با استدلال شادی و غم دشمن که با تیتر شبکه های خارج نشین سنجش می شود ؛ به محاق می روند. چراکه تبلیغاتچیها در هر حال از همه چیز حتی از خالصانه ترین و اسلامی ترین نقدها بهره بر داری می کند.
  5. توافق هسته ای فراتر از جزئیات فنی می تواند ضمن مهار فضای امنیتی و خارج کردن کشور از سیبل امنیت و فضای امنیتی تحمیل شده از قدرتهای بین المللی و منطقه ای ؛ ساحت مدنیت را در کنار ساحت امنیت و کیان جمهوری اسلامی را در کنار کیان انقلاب اسلامی تقویت نموده و از این طریق به حل و فصل معضلات تاریخی ما کمک کند.  از سوی دیگر شکوفایی فضای مدنی در داخل ؛ محور پروسه وار سیاست خارجی ما را در کنار محور پروژه ای تقویت نموده و انگاره «امپراتوری ایران» را به پدیده و انگاره « جمهوری ایرانی» در تصویر و تصور جهانی تغییر خواهد داد. در آنصورت انقلاب اسلامی در سه محور جهاد ، مدنیت و پارلمان الهام بخش سایر ملتها خواهد شد. به عکس تصور دلواپسها این توافق در صورت مدیریت بهینه موجب تعمیق اصول اسلامی در داخل و اشاعه آن در خارج خواهد شد.
  • نتیجه گیری:
  1.  توافق هسته ای علاوه بر برد- برد مادی حاوی منطق برد- برد ارزشی- گفتمانی نیز هست که باید مراقبت نمود که به خطر استحاله و.... منجر شود. مدیریت این حوزه ها مانند حرکت در لبه تیغ تیز است که خود بحث متمایزی می طلبد.
  2. قرن 21 قرن روشها است. اسلام گرایی و اصول گرایی بدون عطف توجه به روش ؛ بنیادگرایی بوده و محکوم به شکست است. باید تاکید کرد در حوزه سیاست علمی و عملی دانش یعنی روش. در سیاست خارجی و دیپلماسی هر آنکس که علیرغم داشتن مدارج عالی علمی ؛ روش بلد نباشد ، کم سواد و یابد بی سواد محسوب می شود. رگه هایی از دلواپسها در مقوله دفاع از اصول باید پاسخگوی  دولت اعتدال باشند و نه پرسشگر.
  3. نه فقط سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است بلکه سیاست داخلی نیز ادامه سیاست خارجی است و رابطه اینها گلن گدنی است. توسعه و تعالی اسلامی در داخل بدون سیاست خارجی روش اندیش دور از ذهن است.
  4. استدلالهای فوق برخی کلیدواژهای اعتدال گرایی مانند جمهوری اسلامی در کنار انقلاب اسلامی ، تقدم مفاهیم بر مصادیق ، روش اندیشی ، مدنیت در کنار امنیت ، جهاد در کنار دیپلماسی و حقوق در کنار سیاست را به منصه ظهور می گذارد.

کلید واژه ها: غم و غم شادی و غم شادی و علوم انسانی جنبش نرم مدنیت و غم دشمن جنبش نرم افزاری شادی و غم دشمن نرم افزاری غم دشمن


نظر شما :