پشت‌پرده مذاکرات هسته‌ای به روایت دنیس راس

۱۸ مهر ۱۳۹۴ | ۱۹:۳۲ کد : ۱۹۵۲۷۸۶ سرخط اخبار

از زمان حصول توافق هسته ای نهایی میان ایران و گروه 1+5، عمده تمرکز طرفین و همچنین محافل مختلف بین المللی بر چگونگی اجرای این توافق بوده و درباره آنچه پیش از این رخ داده، کمتر سخنی به میان می آید. با این حال، دنیس راس، مذاکره کننده پیشین هسته ای آمریکا، با انتشار مطلبی به جزئیاتی از روش های مذاکراتی آمریکا در یک مقطع از گفت و گوهای هسته ای پرداخته است.

 

به گزارش «تابناک»، دنیس راس در مطلبی که برای پایگاه اینترنتی «پولیتیکو» نوشته، از منظر فردی که خود از نزدیک در جریان مذاکرات هسته ای ایران بوده، به بیان این موضوع پرداخته که چگونه باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا توانست در نهایت به هدف خود مبنی بر دستیابی به توافق هسته ای با ایران برسد.

در این مطلب به طور خلاصه آمده است:

شب جمعه، هشتم نوامبر 2013، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از من خواست، برای یک گفت و گوی غیر رسمی به اقامتگاه وی بروم. من در بیت المقدس بودم و وی می خواست درباره موضوع گفت و گو با فلسطینی ها و همچنین مذاکرات هسته ای ایران با من صحبت کند. زمانی که من رسیدم، وی از طریق یک خط تلفنی امن در حال گفت و گو با پرزیدنت اوباما بود. وقی پس از گفت و گوی تلفنی نزد نتانیاهو رفتم، به قدری پریشان بود که تاکنون او را این گونه ندیده بودم.

اوایل همان روز، جان کری بیت المقدس را به مقصد ژنو ترک کرده بود تا ببیند می تواند به توافقی موقت با ایران دست یابد یا خیر. اسرائیلی ها از اینکه چنین توافقی ناگهان در آستانه حصول بود، شگفت زده شده بودند. تنها یک هفته پیش، یک تیم اسرائیلی در جریان وضعیت مذاکرات قرار گرفته بود؛ اما سوزان رایس، مشاور امنیت ملی آمریکا، اجازه نداشت درباره وضعیت واقعی مذاکرات چیزی به اسرائیلی ها بگوید.

اکنون، این شگفتی، هشداری را در آن ها بیدار کرده بود و کری که روابط خوبی با نتانیاهو داشت، نمی توانست درباره محتوای توافق به وی اطمینان دوباره ببخشد. نتانیاهو علناً اعلام کرده بود، اگر توافق حاصل شود، یک «اشتباه تاریخی» خواهد بود. اوباما تماس گرفته بود تا دیدگاه نتانیاهو را تغییر دهد و دلیل اصلی این کار هم تأثیری بود که موضع اسرائیل می توانست بر دیدگاه کنگره نسبت به توافق در حال حصول بگذارد.

آن تماس تأثیری نداشت. من از دیدگاه نتانیاهو شوکه شدم. وی بر این باور بود که ایالات متحده همه ابزارهای خود را در توافق با ایران از دست داده و اکنون تحریم ها فرو خواهد پاشید. به این ترتیب، همه فشارها از روی ایران برداشته خواهد شد و وضعیت پیشرفتی نخواهد کرد. وی معتقد بود که به این ترتیب، ایرانی ها در آستانه دستیابی به سلاح هسته ای قرار می گیرند و اسرائیل با انتخاب های ناخوشایندی مواجه خواهد شد.

من با او به بحث پرداخته و گفتم که تحریم ها فرو نخواهد پاشید، زیرا ایالات متحده می تواند کارهای زیادی را در قبال شرکت هایی که می خواهند با ایران وارد تجارت شوند، انجام دهد. وی تصدیق کرد که این گزاره می تواند صحیح باشد؛ اما آشکار بود که آنچه وی از رئیس جمهور شنیده بود، برایش به منزله فقدان اراده اوباما برای حفظ فشار بر ایران قابل تفسیر بود. وقتی من پرسیدم چرا به چنین نتیجه ای رسیده، گفت به این خاطر که رئیس جمهور فکر می کند سیاست سبب کنار رفتن استفاده از زور شده و توافق را اجتناب ناپذیر ساخته است.

وقتی بحث من نتوانست نتانیاهو را قانع کند، با کری تماس گرفتم و به او گفتم نتانیاهو به برداشتی از موضع آمریکا رسیده که صحیح نیست و باید اصلاح شود. کری فوراً با وی تماس گرفت؛ اما این مسأله مربوط به کاخ سفید بود و وزیر خارجه نمی توانست کاری در این زمینه انجام دهد. اما از آنجا که تماسی از سوی کاخ سفید گرفته نشد، نتانیاهو همچنان بر موضع خود ماند.
 

***************


اوباما از همان آغاز ریاست جمهوری اش رویکردی دو وجهی را در قبال ایران در پیش گرفت: آماده تعامل مستقیم با ایران باشید، اما در عین حال، ابزارهای خود را نیز علیه آن ها آماده کنید. به عقیده وی، این رویکرد، از دو جنبه بر ایرانی ها فشار وارد می کرد؛ نخست اینکه مذاکره با آمریکا می توانست سبب ایجاد شکاف میان نخبگان ایرانی شود و دوم آنکه اگر ایرانی ها از تعامل مستقیم خودداری می کردند، بسیج کردن جامعه بین المللی برای تحریم آن ها ساده تر می شد.

اسرائیل، یک عامل مهم در این رویکرد بود. رئیس جمهور دریافته بود برای جلوگیری از اقدام نظامی اسرائیلی ها علیه آنچه آن ها یک تهدید وجودی علیه خود می دانستند، می بایست نشان دهیم که آماده اعمال فشار معنادار بر ایران هستیم تا رویکردش را در قبال موضوع هسته ای تغییر دهیم. وی در گفت و گوهایش با نتانیاهو بر این موضوع تأکید داشت و افزون بر این، سعی می کرد نشان دهد که وقتی می گوید «همه گزینه ها روی میز است»، واقعاً به این حرف اعتقاد دارد.

برای دستیابی به این هدف، اوباما از همان ابتدا از وزارت دفاع (پنتاگون) خواسته بود اطمینان لازم را برای استفاده از گزینه نظامی فراهم آورد. وی به عده ای از ما گفته بود که می خواهد اگر زمانی تصمیم به استفاده از نیروی نظامی گرفت، ابزارهای لازم را برای این کار در اختیار داشته باشد؛ اما در عین حال، نمی خواهد به جایی برسد که هیچ گزینه ای به جز اقدام نظامی نداشته باشد.

از دید وی، هرچند تعامل و تحریم ها، دو ابزار تأثیرگذاری بر ایران بود، این دو به خودی خود هدف نبودند. هدف نهایی، قانع کردن ایران به محدود کردن برنامه هسته ای ایران بود؛ اما دولت آمریکا در آن زمان مشخص نکرده بود که در نهایت، آماده پذیرش چه چیزی در این موضوع است. رابرت گیتس، وزیر دفاع، با ارسال یادداشتی برای اوباما تأکید کرد که ما باید درباره اهدافمان صریح باشیم. گیتس خواستار گفت و گوهای سیستماتیک، نه تنها درباره اهداف، بلکه همچنین درباره این موضوع بود که اگر اسرائیل به ایران حمله کرد و ایرانی ها دست به اقدام متقابل زدند، ایالات متحده باید چه اقدامی انجام دهد؟ این دیدگاه گیتس سبب شد بحث های فراوان و مهمی درباره این موضوع میان مقامات ارشد، از جمله اوباما انجام شود.

بیش از هر چیز، این بحث ها سبب ایجاد انگیزه ای برای افزایش حضور ما در منطقه، از جمله توسعه سامانه های دفاع موشکی و نیز اعزام یک ناو دیگر به خلیج فارس شد. در این میان، تنها اختلاف نظری که میان مقامات ارشد وجود داشت، این بود که آیا ما باید جلوی دستیابی ایران به سلاح هسته ای را بگیریم و یا در نهایت، آماده پذیرش این امر و مهار آن باشیم؟ به عبارت دیگر، بحث بر سر این بود که آیا در نهایت، در صورت عبور ایران از آستانه هسته ای، باید اقدام نظامی انجام دهیم یا خیر.

گیتس و مایک مولن، رئیس ستاد مشترک ارتش، تأکید داشتند که آمریکا دو جنگ در منطقه انجام داده و دیگر برایش کافی است. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه، تام دانیلون، قائم مقام وزارت خارجه، جیم اشتاینبرگ و من، دیدگاه متفاوتی داشتیم. اما ما درک می کردیم برای موفقیت دیپلماسی، ایرانی ها باید بپذیرند ما در صورت شکست اقدامات دیپلماتیک، از گزینه نظامی استفاده خواهیم کرد. نگرانی ما این بود که وقتی امثال گیتس و مولن مکرراً از هزینه های بالای اقدام نظامی سخن می گویند، چطور می توان انتظار داشت ایرانی ها باور کنند که چنین گزینه ای واقعاً روی میز وجود دارد؟ ما این بحث ها را در حضور رئیس جمهور مطرح می کردیم، اما تصمیم گیری در نهایت با خود وی بود.

زمانی که در سال 2010 اوباما قصد داشت جو بایدن، معاون خود را برای ارائه تضمین به اسرائیلی ها اعزام کند، تأکید داشت که باید اشاره شود از دید وی، دستیابی ایران به سلاح هسته ای «غیر قابل پذیرش» است. من به او گفتم که این واژه معنایی مبهم دارد، زیرا حتی پس از دستیابی ایران به چنین سلاحی نیز، همچنان این امر غیر قابل پذیرش خواهد بود. وی از من پرسید که چه عبارت دیگری را می توان بدین منظور استفاده کرد و من این عبارت را پیشنهاد کردم: «ما مصمم به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای هستیم». وی این پیشنهاد را پذیرفت و از آن پس، این عبارت مورد استفاده دولت آمریکا قرار گرفت.

دو سال بعد از آن ماجرا بود که اوباما در اظهارات خود، تمایز مشخصی میان «جلوگیری» و «مهار» قائل شد و تأکید کرد که هدف آمریکا، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای است. هدف اصلی اوباما از این تمایز در آن مقطع زمانی آن بود که مقامات اسرائیلی مکرراً تأکید می کردند زمان زیادی تا دستیابی ایران به سلاح هسته ای نمانده و باید علیه ایران اقدام کرد. پس از مطرح شدن این اظهارات از سوی اوباما و دیدار وی با نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل اظهارات خود را تغییر داد و گفت، زمان باقیمانده تا دستیابی ایران به سلاح هسته ای، نه چند هفته، بلکه چند سال است. این در واقع پیامی برای اوباما بود مبنی بر اینکه می تواند زمان بیشتری را به دیپلماسی اختصاص دهد.

اما زمانی که من در هشتم نوامبر 2013 با نتانیاهو دیدار کردم، این اطمینان وی به اوباما از بین رفته بود. در آن زمان، حسن روحانی به ریاست جمهوری ایران انتخاب شده بود و ما مذاکراتی محرمانه را با میانجی گری عمان با ایرانی ها انجام داده بودیم. این تحولات ما را به این نتیجه رساده بود که دستیابی به توافق با ایران امکان پذیر است.

با این حال، نظر نتانیاهو نسبت به روحانی متفاوت بود. به عقیده وی، روحانی به هیچ وجه میانه رو نبود و توافق هسته ای به جای محدود کردن برنامه هسته ای ایران، سبب محروم شدن ما از ابزارهای فشارمان بر ایران می شد. اوباما با این دیدگاه موافق نبود و می گفت توافق مقدماتی هسته ای، می تواند آزمونی برای ایران باشد و در صورتی که نتیجه ای حاصل نشود هم ابزارهای ما برای اعمال فشار و حتی استفاده از روز به جای خود باقی خواهد بود.

پس از حصول توافق مقدماتی، یک شکاف علنی میان اوباما و نتانیاهو ایجاد شد. اما آن ها برای کاستن از تنش ها تلاش کردند و دولت آمریکا نیز در رویکرد خود برای دستیابی به توافق جامع، با اسرائیلی ها در تعامل بود. اما در سال 2014 و زمانی که دولت اوباما نشان داد آماده پذیرش غنی سازی در سطح صنعتی در ایران است، شکاف موجود میان آمریکا و اسرائیل بار دیگر پدیدار شد و نتانیاهو انتقادات خود از دولت اوباما را شدت بخشید.

با وجود این، در مجموع همچنان در میان مقامات دولت آمریکا یک اجماع قوی درباره سیاست ما در قبال ایران و اینکه مذاکرات با ایران باید ادامه پیدا کند، وجود داشت؛ هرچند، در این روند، روابط ما با اسرائیل به شدت دستخوش تیرگی شد.

کلید واژه ها: گیتس


نظر شما :