طالبان تجزیه می‌شود یا به داعش و القاعده می‌پیوندد؟

پیامدهای احتمالی مرگ ملا منصور

۰۹ خرداد ۱۳۹۵ | ۱۴:۵۳ کد : ۱۹۵۹۲۲۵ آسیا و آفریقا نگاه ایرانی
پیرمحمد ملازهی، تحلیلگرا مسایل شبه قاره در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی به پیامدهای مرگ ملا محمد اختر منصور رهبر طالبان و تبعات آن به جریان طالبان، مناسبات منطقه‌ای پرداخته است.
پیامدهای احتمالی مرگ ملا منصور

نویسنده: پیرمحمد ملازهی، تحلیلگر مسایل شبه قاره

دیپلماسی ایرانی: قطع نظر از ابهاماتی که در ارتباط با قتل ملا اختر منصور، دومین رهبر طالبان افغانستان وجود دارد، می توان گفت که پی آمدهای آن در تحولات آینده افغانستان بسیار حایز اهمیت است. آنطور که اعلام شده، ملا منصور در مسیر تفتان به کویته در منطقه دالبندین در ایالت بلوچستان پاکستان با اجازه مستقیم باراک اوباما، رییس جمهوری ایالات متحده مورد هدف یک پهباد آمریکایی قرار گرفته و کشته شده است. ادعایی که هم به لحاظ محل و همراهی تنها یک راننده و هم زمان با توجه به موقعیت ملااختر منصور تردید برانگیز است. با این حال به فرض صحت مرگ رهبر طالبان پی آمدهای آن از چند بعد مهم خواهد بود

  1. موقعیت طالبان در معادله قدرت
  2. تاثیر آن بر روند صلح و جنگ در افغانستان
  3. تاثیر آن بر مناسبات افغانستان، پاکستان و آمریکا
  4. تاثیر آن بر موقعیت سایر جریان های افراطی مانند داعش و القاعده

ممکن است ابعاد دیگری در ارتباط با قتل ملا اختر منصور بتوان بیان کرد ولی در همین حد در شرایط کنونی می توان اکتفا کرد. به ویژه که درباره هر کدام از این پی آمدهای احتمالی به سختی می توان وحدت نظر داشت.

موقعیت طالبان در معادله قدرت

فوری ترین بحث در درون طالبان مساله جایگزینی و انتخاب رهبر جدیدی برای طالبان است. چنان که گفته شده است، با وجود تکذیب اولیه خبر مرگ ملا اختر منصور رهبران و سران جریان طالبان در کویته مرکز ایالت بلوچستان پاکستان، جایی که شورای کویته در آن استقرار دارد، اجتماع کرده اند تا رهبر جدیدی را انتخاب کنند.

از چند نفر به عنوان نامزد رهبری یاد شده است. سراج الدین حقانی و ملا آخوند دو معاون ملا اختر منصور، مولوی یعقوب پسر ملا محمد عمر رهبر سابق که مرگ وی به مدت دو سال پنهان نگه داشته شده بود، ملا قیوم ذاکر یکی از فرماندهان میدانی در جنگ افغانستان و ملا عبدالمنان برادر ملاعمر در صدر فهرستی قرار دارند که شانس آنها برای جانشنینی ملا اختر منصور بیش از دیگران است. فقط حقیقت آن است که با نگاه به تجربه قبلی طالبان، توافق روی یک فرد بسیار دشوار است و به درستی معلوم نیست که فرماندهان میدانی در داخل افغانستان تصمیماتی را که در کویته و تحت نفوذ مقامات امنیتی پاکستان گرفته می شود، بپذیرند. به ویژه آنکه زمان و مکان اعلام شده قتل ملا اختر منصور برای خیلی از سران طالبان قانع کننده به نظر نمی رسد و احتمالا آنها نوعی همکاری اطلاعاتی را بین پاکستانی ها و آمریکایی ها احساس می کنند. هرچند اوباما صحبت از اطلاع دادن مقامات پاکستانی و افغانستانی کرده ولی اولا روشن نکرده است که این اطلاع قبلی یا بعد از قتل ملا اختر منصور بوده است و ثانیا نواز شریف نخست وزیر پاکستان در این باره اظهار بی اطلاعی کرده است.

بنابراین بروز جنگ و قدرت بر سر تعیین رهبر جدید طالبان بیان مدعیان قدرت در داخل افغانستان و ساکنان در پاکستان محتمل است و می تواند طالبان را با جهت گیری های متفاوت و حتی  انشعاب و تضعیف قرار دهد. شائبه دخالت دستگاه امنیتی پاکستان موسوم به ISI در چگونگی تعیین جانشینی ملا اختر منصور در خارج از افغانستان، عدم پذیرش رهبر جدید را در میان فرماندهان طالبان در میدان جنگ تقویت می کند و خطر تجزیه مجدد طالبان را افزایش می دهد. امری که در شرایط کنونی موقعیت طالبان را می تواند تضعیف و امید به دست یابی به تمامی قدرت از طریق برتری نظامی را از بین خواهد برد. به ویژه اگر فردی مانند سراج الدین حقانی، معاون ملا اختر منصور و رهبر شبکه حقانی به عنوان رهبر جدید طالبان اعلام شود که بسیار با ISI و آژانش اطلاعاتی محرمانه ارتش پاکستان نزدیک است، بروز اختلاف و تشدید جنگ و قدرت در درون جریان طالبان افغانستان قطعی تر خواهد شد.

سراج الدین به لحاظ پایگاه قومی در قبایل پشتون در سطح محدودی در قبایل شرق نفوذ دارد و دشوار می توان تصور کرد جریان اصلی مدعی رهبری که به طور سنتی در قبایل پرنفوذتر قندهاری در جنوب افغانستان تمرکز دارد، رهبری حقانی را بپذیرد. ملا آخوند، معاون دوم اختر منصور از ارهبران با نفوذ جنوبی و از ولایت هلمند است که پایگاه قومی قدرتمندتری از سراج الدین حقانی دارد و اشتهار به وابستگی به منابع امنیتی خارجی ندارد.

در نگاهی واقع بینانه تر به جایگاه قومی و اجتماعی مدعیان قدرت در میان طالبان و با نگاه به تجربه گذشته، انتخاب جایگزین پس از اعلام مرگ ملا عمر و تجزیه طالبان که جریان ملا عبدالرسول در هلمند در اعتراض به تعیین جانشین اولین رهبر طالبان شکل گرفت و گروه را با ادعای اصلی بودن جریان طالبان و برد تصمیمات اتخاذ شده در کویته به وجود آورد، می توان وضعیت مشابهی را محتمل دانست و گفت طالبان پس از ملا اختر منصور با خطر تجزیه جدیدی رو به رو است. اگر چنین برداشتی درست باشد، مرگ ملا اختر منصور می تواند طالبان را در مسیر متفاوت قرار دهد:

  1. انشعاب به دو یا چند گروه
  2. پیوستن ناراضیان به داعش یا القاعده

در کنار این دو احتمال که طالبان با آن رو به روست، یک احتمال سوم با توجه به پیوستن حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و امضای توافق صلح با دولت وحدت ملی که تقریبا با اعلام مرگ ملا اختر منصور همزمان شده است، نیز وجود خواهد داشت، و آن نا امیدی از پیروزی نظامی در بخشی از طالبان و اعلام آمادگی برای دست کشیدن از جنگ خواهد بود. هدفی که به نظر می رسد در پشت پرده قتل ملا اختر منصور وجود دارد و او را مانع اصلی در ورود طالبان به مذاکرات صلح ارزیابی کرده اند. حداقل می توان گفت آن بخش از طالبان که از جنگ خسته شده اند و از قبل با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار ارتباطی داشته یا متمایل به خط فکری او بوده اند، اکنون فرصت یافته اند تجربه حکمتیار را مورد توجه قرار دهند. ظاهرا از صحبت های دکتر عبدالله عبدالله، رییس اجرایی دولت وحدت ملی افغانستان که در استقبال از مرگ رهبر طالبان اظهار داشت، می تواند چنین استنباط کرد که دولت افغانستان امیدوار است بخشی از طالبان دست از جنگ بردارد و وارد فاز سیاسی شوند.

تاثیر مرگ ملا اختر منصور بر روند صلح و جنگ

در این باره که مرگ رهبر طالبان چه تاثیری بر روند جنگ و صلح در افغانستان خواهد گذاشت، به سختی می توان وحد نظری سراغ گرفت. علت آن است که عوامل متفاوت داخلی و خارجی در این روند دخالت دارند و منافع متضادی نیر وجود دارد که هر کدام از بازیگران را به یک طرف می کشاند. با این حال اگر موضوع را از زاویه نگاه دولت وحدت ملی افغانستان و نیز آمریکا به عنوان قدرت خارجی حاضر در این کشور در نظر بگیریم، می توان گفت حداقل انتظار تضعیف موقعیت طالبان و تقویت تفکر میانه روتری در این گروه که از ظرفیت ورود به روند مذاکره و صلح برخوردار باشد، وجود دارد. اما این که در عالم واقعیت چنین انتظاری تا چه حد می تواند واقعی و قابل عملیاتی کردن، داشته باشد، به درستی روشن نیست. طالبان تا کنون در دو جهت انحصار طلبی قابل توجهی از خود بروز داده است:

  1. انحصار طلبی ایدئولوژیک
  2. انحصار طلبی قومی پشتون

این هر دو انحصارطلبی بحث شراکت پذیری در قدرت را منتفی می کند و طالبان را در موقعیتی قرار داده است که قدرت را به تمامی هدف قرار دهند و تنها وسیله و ابزار دستیابی آن را آن طور که خود به آن باور دارند، جهاد و خشونت ورزی انعطاف ناپذیر قلمداد کنند. در نگاه ایدئولوژیک، طالبان هر نوع مذاکره و سازش، ورود به دروازه جهنم است. ترکیب ایدئولوژی انحصار طلب در قدرت با انحصارطلبی قومی پشتون در قدرت باعث تقویت طالبان شده است و اگر به هر دلیلی طالبان در مسیر جدا از این امر قرار گیرد با تجزیه و انشعاب درونی و در نهایت تضعیف جایگاه رو به رو خواهد شد. بنابراین واقع بینانه ترین پیش بینی تاثیرگذاری مرگ ملا اختر منصور بر روند جنگ و صلح در افغانستان، حداقل در کوتاه مدت، تشدید جنگ قدرت به منظور اثبات قاطعیت هر رهبری خواهد بود که جانشنین رهبر سابق شود.

اتفاقی که در دوره بعد از مرگ ملا محمد عمر پیش آمد، و ملا اختر منصور را در جایگاهی قرار داد که برای اثبات قاطعیت، جنگ در افغانستان را تشدید کرد. اما این فقط احتمال پیش رو نیست، زیرا عوامل تاثرگذار دیگری وجود دارد. دو عامل خارج از اراده طالبان می تواند در جهت گیری رهبر جدید طالبان موثر واقع شود:

  1. فشار آمریکا و افغانستان بر پاکستان که طالبان را به پای میز مذاکره بکشاند
  2. جذب احتمالی بخشی از بدنه طالبان به وسیله القاعده یا داعش

هر دو عامل وجود دارد. واقعیت آن است که سیاست دوگانه ارتش پاکستان که از یک طرف خود را متحد آمریکا در مبارزه علیه تروریسم و افراط گری وانمود می کند و از این طریق سالیانه میلیاردها دلار کمک نظامی از آمریکا دریافت می کند و از طرف دیگر در پشت پرده از طالبان حمایت می کند، به تدریج در حال رسیدن به بن بست بوده و باعث بروز بحران در داخل پاکستان شده است. به نظر می رسد که دولت و ارتش پاکستان بیش از هر زمان دیگری این آمادگی را پیدا کرده باشند که خود را از بحران بی اعتمادی ناشی از سیاست دوگانه خارج سازند. به ویژه آن که عامل هندوستان و نفوذش در افغانستان و بحث هایی که اخیرا از احتمال مقابله به مثل مشترک هندو و افغانستان و اتخاذ سیاست دوگانه ای مثل پاکستان رسانه ای شده است، طبق این گونه بحث ها اگر پاکستان تغییر عمده ای در سیاست هایش در افغانستان ندهد، دستگاه های امنیتی هندوستان و افغانستان به حمایت مخالفان مسلح دولت پاکستان در ایالت های خیبرپختونخواه بلوچستان پاکستان و مناطق قبایلی بر خواهند خواست. امری که آینده صلح و ثبات این کشور چند قومی و چند مذهبی را که به یکباره تجزیه ارضی را در دهه پنجاه شمسی تجربه کرده است، به شدت با ابهام رو به رو خواهد کرد.

در چنین نگاهی به مرگ ملا اختر منصور که در هر حال شهرت وابستگی به ISI پاکستان داشته و حرکت هایش در راستای منافع پاکستان تصور شده است، این احتمال منتفی نیست که پاکستان به هر دلیلی تحت فشار آمریکا، هندوستان یا افغانستان یا تشویق چین که قرار است 46 میلیارد دلار در پاکستان سرمایه گذاری کند، و برای این سرمایه گذاری هنگفت، به شدت نیاز به تقویت مبانی صلح و آرامش در افغانستان و پاکستان است، مجبور شود در انتخاب رهبر جدیدی برای طالبان کمک کند که استعداد و آمادگی ورود به مذاکرات صلح را داشته باشد. هرچند که در این باره خوش بینی چندانی وجود ندارد و به نظر می رسد که در اهداف راهبردی پاکستان در افغانستان تحول عمده ای شکل نگرفته باشد. با این حال اگر واقعا پاکستان در محاسبات خود به این نتیجه رسیده باشد که با کشاندن طالبان پای میز مذاکره به حداقلی از انتظاراتش دست خواهد یافت، به طور موقت و تاکتیکی هم که شده باشد، برای کاهش فشارها ممکن است در این مسیر قرار گیرد ظن غالب در این خصوص آن است که حداقل انتظار پاکستان پذیرش رعایت خطوط مرزی دیورند به وسیله دولت افغانستان باشد. موضوعی که به صورت تلویحی در طرح های آمریکا برای جنوب آسیا لحاظ شده است.

تاثیر مرگ ملا اختر منصور بر مناسبات افغانستان، پاکستان و آمریکا

اینکه مرگ ملا اختر منصور در مناسبات پاکستان، افغانستان و آمریکا چه تاثیری بر جای خواهد گذاشت، خیلی زود است که دست به قضاوت زد. با این حال روی اصل تاثیرگذاری آن چه مثبت و چه منفی تردیدی جدی وجود ندارد. تصور می شود که با احتساب موقعیت حساس و ویژه ای که اکنون در افغانستان، آسیای مرکزی و پاکستان در حال شکل گیری است و آنچه در خاورمیانه عربی در ارتباط با خلافت خود خوانده داعش در سوریه و عراق در جریان است، بحث خلافت خراسان بزرگ داعش به تدریج دارد توجه بیشتری را به خود جلب می کند. بازگشت سازمان القاعده به افغانستان و قدرت گرفتن داعش در بخش هایی از افغانستان به ویژه در شمال این کشور در امتداد مرزهای مشترک این کشور و آسیای مرکزی حساسیت های روسیه را نیز بر انگیخته است. حساسیت هایی که  روس ها را در دو جهت فعال کرده است. بدین معنا که از یک طرف تمایل به حضور مجدد نظامی در مرزهای افغانستان و تاجکستان پیدا کرده اند و در حال تمرکز نیرو هستند و از طرف دیگر به طرف طالبان گرایش یافته اند تا از ظرفیت آنها برای مهار نفوذ داعش در آسیای مرکزی، چچن و مناطق مسلمان نشنین فدراسیون روسیه بهره گیرند. پیشنهاد گسترش مذاکرات چهارجانبه صلح افغانستان که تا کنون 5 دور آن بین پاکستان، افغانستان، چین و آمریکا و بدون حضور طالبان بدون نتیجه برگزار شده است، بخشی از همین تمایل روس ها را نشان می دهد. روسیه پیشنهاد کرده است، جمهوری اسلامی ایران، هندوستان و روسیه به مذاکرات چهارجانبه صلح افغانستان بپیوندند. با توجه به این گونه مسایل است که می توان تصور کرد مرگ ملا اختر منصور در جهت گیری های منطقه ای قدرت های منطقه ای و بین المللی در جنوب آسیا، موثر است ولی این تاثیرگذاری الزاما مثبت نخواهد بود و از ظرفیت حرکت به طرف تشدید بحران و مناسبات پاکستان و افغانستان از یک طرف و منابع منطقه ای قدرت مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه که هر کدام به نوعی در تحولات افغانستان منافعی برای خود تعریف کرده اند و نیز منابع جهانی قدرت، آمریکا، روسیه و چین، موثر است. در عین حال مثبت بودن یا منفی بودن تاثیر مرگ ملا اختر منصور در مناسبات پاکستان و افغانستان بستگی به آن خواهد داشت که منافع سایر بازیگران منطقه ای و بین المللی در چه جهتی امکان حرکت یابد. روس ها به شدت نگران جایگزینی طالبان به وسیله داعش و تکرار تجربه دوران اتحاد جماهیر شوروی سابق و پیوند منافع آمریکا و جریان جهادی هستند که تا شکست و فروپاشی امپراطوری کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی پیش رفت. در نگاه روس ها داعش می تواند و از این ظرفیت برخوردار است که بعد از شکست در خاورمیانه وارد شمال افغانستان شود وخلافت را در قالب خراسان بزرگ و کسب حمایت از جهان غرب و بخشی از دنیای عرب با هدف اعمال فشار بر روسیه، چین و احتمالا ایران پیگیری کند. این درواقع بخشی از بازی بزرگ در هارتلند خواهد بود و جریان افراط مذهبی ابزار استراتژیک ادامه این بازی بزرگ است که بر سر آسیای مرکزی از قرن نوزدهم به این طرف تا به امروز بین منابع جهانی قدرت در جریان بوده است. بنابراین اگر مرگ ملا اختر منصور قابل تصور باشد که با همکاری اطلاعاتی پاکستان صورت گرفته است، در آن صورت باید انتظار تحولاتی را در مناسبات پاکستان و افغانستان و آمریکا داشت که نه تنها افغانستان را در مسیر جدیدی قرار خواهد داد که کل منطقه جنوب آسیا و آسیای مرکزی از آن متاثر خواهد شد و احتمالا به قطب بندی جدیدی می تواند منتهی شود که بازیگران منطقه ای دیگر_ عربستان سعودی، قطر و ترکیه _ در کنار بازیگران غربی قدرت با یارگیری از میان جریان افراط مذهبی – قومی در افغانستان مبادرت خواهند کرد و در مقابل قطب دیگری احتمالا چین، روسیه و ایران در مقابل آن برای حفاظت از امنیت و منافع ملی خود وارد چالش شوند. در چنین نگاهی حادثه مرگ ملا اختر منصور بسیار مهم و تاثیرگذار در آینده تحولات کل منطقه جنوب آسیا و آسیای مرکزی به نظر خواهد آمد که می تواند هم بر ابعاد رقابت های دورنی افغانستانی ها و هم رقابت های منطقه ای و هم رقابت های بین المللی دامن بزند.

تاثیر مرگ ملا اختر منصور بر جریان افراط داعش – القاعده

به نظر می رسد که برنده اصلی مرگ ملا اختر منصور به وسیله پهباد آمریکایی، جریان افراطی خلافت گرای اهل سنت باشد که در اندیشه احیای خلافت اسلامی برای خروج از وضعیتی است که از نظر آنها دنیای اسلام با آن رو به روست. این جریان در جنوب آسیا سه مدعی دارد:

جریان تفکر طالبانی که جریانی محلی – قومی، ایدئولوژیک با اهدافی محدود است که در افغانستان هدف خود را احیای امارت اسلامی اعلام کرده و در پاکستان اسلامی کردن کامل قدرت را مد نظر قرار داده است. ظاهرا این جریان با مرگ ملا اختر منصور با آینده ای مبهم تر از گذشته رو به رو شده است.

جریان دوم که از سابقه جهادی برخوردار است، سازمان القاعده بوده که رهبری آن را ایمن الظواهری پزشک و جراح مصری بر عهده گرفته است. و اخیرا با گروه طالبان مجددا به اتحاده رسیده بود.

اما جریان سوم قدرتمندترین جریان داعش در قالب خلافت شرقی خراسان بزرگ است که در حال جذب نیرو، سازماندهی و استقرار در افغانستان است. ظرفیت های داعش نسبتا بیشتر از طالبان و القاعده است. بنابراین احتمال این که داعش بتواند تعداد بیشتری از طالبان ناراضی از وضعیت جاری را جذب کند محتمل تر است. در این باره دو دلیل وجود دارد:

  1. داعش از حمایت های مالی کشورها وجریان های عربی برخوردار است
  2. داعش ظرفیت، وسیله و ابزار استراتژیک قرار گرفتن منابع منطقه ای و جهانی دارد

در چنین فضای واقعی اما مساعد برای داعش در افغانستان وجود این واقعیت که اندیشه خلافت در اهل سنت شبه قاره هند سابقه ای طولانی تر دارد و مسلمانان منطقه به لحاظ ذهنی، خلافت را تنها را برون رفت از وضع موجود می دانند، شانس داعش برای جذب طالبان مایوس از شرایط، بسیار بالاتر از القاعده است. حتی قابل تصور است که در آینده اگر به هر دلیلی بخشی از طالبان به طرف مصالحه با دولت افغانستان با حمایت آمریکا و پاکستان تمایل پیدا کند، بخش رادیکال تر آنها تجزیه و به القاعده یا داعش بپیوندند. با توجه به امکانات بالاتر و انسجام درونی قوی تر داعش حتی دور از ذهن نیست که تلاش هایی برای نزدیکی یا حداقل نوعی تقسیم کاری بین داعش و القاعده در جنوب آسیا آغاز شود. بنابراین مرگ ملا اختر منصور تحت هر شرایطی به سود جریان افراط، قطع نظر از جبهه بندی های درونی آن تمام خواهد شد. در عین حال به نظر می رسد که ISI ارتش پاکستان نیز از این تجربه و توان برخوردار است که اگر احساس کند طالبان به هر دلیلی کارایی خود را از دست می دهد، جریان های افراطی دیگری را به عنوان ابزار پیشبرد اهداف استراتژیک در افغانستان از نظر دور ندارد. پیوندی که گفته می شود بین داعش، لشکر طیبه که در وابستگی اش به پاکستان تردیدی وجود ندارد، برقرار شده است، بی ارتباط با چنین آینده نگری نخواهد بود.

جمع بندی

مرگ دومین رهبر طالبان این جریان محلی با گرایش رادیکال اسلامی را در موقعیت دشواری قرار می دهد. جنگ قدرت بر سر رهبری، احتمال تجزیه و شکل گیری گروه های جدید انشعابی، هدایت بخشی از آن به طرف مذاکره و مصالحه با دولت مرکزی و پیوستن برخی از فرماندهان اعضای طالبان به داعش و القاعده محتمل است. با این حال در کوتاه مدت تشدید جنگ برای تثبیت قدرت رهبر جدید تا در جلسه جاری در شورای کویته مطرح است و هر آن ممکن است اعلام شود، را باید انتظار داشت. ولی در میان میان مدت و بلند مدت، طالبان نمی تواند در سطحی از قدرت تاثیرگذاری در تحولات افغانستان قرار گیرد که امیدوار به احیای امارت اسلامی خود در کابل شود. آمریکا با حضور نظامی اش نه به طالبان چنین اجازه ای را خواهد داد که طالبان به زور قدرت را در کابل به دست گیرد ونه مجموعه شرایط داخلی، منطقه ای و بین المللی چنین تحولی را به سود طالبان ایجاد می کند. ظن غالب در این باره مدیریت بحران به گونه ای است که توازن نسبی قدرت بین طالبان و دولت مرکزی افغانستان حفظ شود و هیچ طرفی در موضع مسلط قرار نگیرد.

در عین حال انتظار می رود که مرگ ملا اختر منصور به جنگ و بحران در افغانستان بتواند لااقل در کوتاه مدت پایان دهد. هرچند چنین امیدواری در بطن خود دارد. جابه جایی قدرت طالبان با داعش و القاعده محتمل ترین پیامد مرگ رهبر طالبان خواهد بود که با اهداف راهبردی آمریکا و متحدان منطقه ای اش در ارتباط با جنوب آسیا و آسیای مرکزی، حوزه قفقاز تحت تسلط روسیه و نیز ایالت سین کیانگ چین در قالب خراسان بزرگ و بخش شرقی خلافت اسلامی مورد نظر جریان افراط اهل سنت هم خوانی دارد. در چنین برداشتی احتمال شکل گیری قطب های جدید رقیب در سطح منطقه ای و بین المللی ادامه بازی بزرگ در هارتلند قوی تر می شود و مرگ ملا اختر منصور زمان چنین قطبندی را به جلو خواهد انداخت. گذشته از این با احتساب بازگشت حزب اسلامی حکمتیار به روند سیاسی در افغانستان و پیچیده تر شدن محاسبات پاکستان و در همان حال پروژه های مورد نظر آمریکا و آینده قطب بندی رقابت آمیز قدرت در جنوب آسیا، آسیای شرقی و آسیای مرکزی دیر یا زود چین و روسیه را مجبور به واکنش خواهد کرد، واگذاری بخشی از جغرافیا در شرق و جنوب افغانستان به جریان طالبان در ازای پذیرش صلح در قالب نوعی نظام فدرالی قومی – مذهبی در افغانستان به عنوان یک راه حل به طور کلی منتفی نیست. شاید بتوان تصور کرد که مرگ ملا اختر منصور پروژه ژنرال پترائوس را که قدرت محدود طالبان در مناطق پشتون نشین شرق و جنوب افغانستان را ورای خط دیورند مد نظر قرار داده است وارد فاز عملیاتی کرده باشد که با منافع پاکستان نیز سازگار است.

انتشار اولیه: سه شنبه 4 خرداد 1395 / انتشار مجدد: یکشنبه 9 خرداد 1395

کلید واژه ها: ملا اختر منصور پیرمحمد ملازهی افغانستان طالبان


نظر شما :