جنگی که فرسایشی و صلحی که سخت شده است

بن‌بست در سوریه؛ نیاز به یک استراتژی نوین

۰۸ تیر ۱۳۹۵ | ۱۵:۲۵ کد : ۱۹۶۰۴۷۳ نگاه ایرانی خاورمیانه
حسین ملائک، سفیر سابق ایران در چین در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می‌نویسد: برای صلح و یا هرنوع آتش‌بس دراز مدت ساختار سیاسی سوریه باید دچار تغییر شود. «جبهه النصره» و یا «نیروهای دموکراتیک سوریه» و یا هر دو در این ساختار باید تعریف گردند.
بن‌بست در سوریه؛ نیاز به یک استراتژی نوین

نویسنده: حسین ملائک، سفیر سابق ایران در چین

دیپلماسی ایرانی: از ۱۸ مارس ۲۰۱۱ با شروع درگیری دولت بشار اسد با معارضین در شهر درعا که به کشته شدن ۴ نفر انجامید تاکنون تحولات سوریه شاهد مراحل مختلفی بوده است.

در اکتبر ۲۰۱۱ چین و روسیه مشترکا قطعنامه پیشنهادی اتحادیه اروپا در شورای امنیت سازمان ملل برای تحریم سوریه را وتو کردند. این دو کشور با استناد به سوءاستفاده غرب از وضعیت مشابه در لیبی تلاش کردند که ابزار قانونی به «غرب» برای دخالت در سوریه را از او بگیرند. اما این اقدام مانع گسترش مخالفت ها در سوریه و دخالت گسترده عربستان، قطر و ترکیه در سوریه نشد. عربستان با سوءاستفاده از موقعیت خود در اتحادیه عرب باعث شد که عضویت سوریه در این سازمان سال ۲۰۱۱ معلق گشته و تحریم های این سازمان علیه سوریه آغاز گردد.

اواخر سال ۲۰۱۲ نیروهای حزب الله برای جلوگیری از حضور و گسترش نیروهای تکفیری، منطقه القصیر حد فاصل مرزهای شمالی سوریه با لبنان را اشغال کرد و بطور جدی به این درگیری ها پیوست. البته حضور رسمی حزب الله برای دفاع از دولت بشار اسد در آوریل سال ۲۰۱۲ توسط سید حسن نصرالله اعلام گردید.

سال ۲۰۱۳ سال پر تحولی بود. در مارس ۲۰۱۳ یکی از شهر های پرجمعیت سوریه «رقه» به اشغال داعش در آمد و شش ماه بعد در سپتامبر ۲۰۱۳ بعد از گذر از مراحل مختلفی شامل تهدید آمریکا به حمله نظامی و مذاکرات چندجانبه بالاخره دولت سوریه با وساطت روسیه خلع سلاح شیمیایی خود را پذیرفت.

وضعیت سوریه هر روز بیشتر به وخامت می گرایید و دمشق بیش از گذشته در معرض تهدید و سقوط قرار می گرفت اگرچه مقاومت نیز از طرف ارتش سوریه و نیرو های موتلفش در جای جای منطقه در جریان بود. از نظر سرزمینی دولت مرکزی تقریبا ۶۰ درصد از کشور را از دست داده بود و از نظر جمعیت نیز بر بیش از ۵۰ درصد حکومت نداشت و بیش از ۵ میلیون سوری جابجا و به خارج از مرز ها رفته بودند. البته در عین حال هیچ تحلیلگر واقع بینی نیز پیش بینی پیروزی یک طرف علیه طرف دیگر را نمی کرد.

سال ۲۰۱۴ حضور نیروهای مستشاری ایرانی در سوریه بیش از گذشته ملموس بود و این کمک کرد که برخی مواضع تدافعی دولت در قبال نیرو های مخالف از توان بیشتری برخوردار شود. اما به هرحال این نیرو ها را نمی توان تعیین کننده سرنوشت نبرد دانست. بن بستی بوجود آمده بود که تنها انسان های بیشتری بدون دستاورد سیاسی تلف می شدند.

در سال ۲۰۱۵ شرایط تغییر جدی کرد. در سپتامبر این سال روسیه بعد از تدارک حضور خود در سوریه برای مقابله با داعش و نیروهای تروریستی که از اتباع روسی در عملیات های خود استفاده می کنند، عملیات هوایی گسترده ای علیه نیرو های مخالف آغاز کرد.

دخالت نظامی روسیه توانست دو بن بست نظامی و سیاسی را در سوریه بشکند. در مرحله اول بن بستی که با خیال رفتن بشار اسد از قدرت بوجود آمده بود شکسته شد و دولت سوریه بعنوان یک طرف مذاکره کننده تثبیت شد و در مرحله دوم نیروهای دولتی توانستند به پیشرفت های عمده ای در اطراف دمشق، شمال لاذقیه، جنوب و شمال حلب ازجمله آزادسازی دو شهرک نبل و الزهرا نائل آمده و نیز تا حدودی منطقه پالمیرا را باز پس گیرند.

مذاکرات سیاسی گروه ها به ریاست آقای دمیستورا در وین برنامه ریزی شد و در ۱۸ دسامبر ۲۰۱۵ قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت با تایید نقشه راه مذاکره شده در وین که برای پیدا کردن راه حل سیاسی برای پایان درگیری های سوریه مسیری دو ساله را تعیین می کرد تصویب گردید. متعاقبا در ۲۲ دسامبر قطعنامه ۲۲۵۸ برای کمک های انساندوستانه به مناطق محاصره شده تصویب شد. در ۲۷ فوریه ۲۰۱۶ روسیه و آمریکا مشترکا آتش بس مرحله ای را در سوریه اعلام کرده و متعاقبا قطعنامه ۲۲۶۸ شورای امنیت با تایید شرایط اجرا شده روسیه و آمریکا را متولی اقدامات بعدی معرفی نمود.

در استراتژی نیروهای دولت سوریه باز پس گیری حلب بعنوان اصلیترین عامل تغییر موازنه در صحنه سوریه نقش عمده ای بازی می کرد که تحقق نیافت و نیروهای معارضه با کمک جدید بدست آمده از ترکیه و عربستان توانستند قوای خود را در آنجا استحکام بیشتری بدهند. با عدم توفیق در حلب بار دیگر شرایط نظامی به بن بست جدیدی وارد شد که حاکی از توازن قوای نظامی دو طرف بود.

مشخصات بن بست جدید را می توان بصورت زیر دسته بندی کرد:

۱- عزم کشورهای عربی و ترکیه به حمایت تسلیحاتی بیشتر از تقریبا کلیه گروه های کوچک و بزرگ معارضه.

۲-حضور و نقش بیشتر نظامی آمریکا در عرصه نظامی سوریه و حمایت مستقیم از گروههای معارض مورد نظر خود

۳-درک آمریکا از اهمیت جبهه النصره (با توجه به ائتلاف رو به ازدیاد گروه های کوچک معارض با جبهه النصره) به عنوان طرف مقابل دولت سوریه و استنکاف از بوجود آوردن تسهیلات بیشتر بین المللی برای سرکوب آن توسط دولت سوریه و روسیه و تقریبا تضعیف مصوبات شورای امنیت و تروریستی خواندن گروه مزبور.

۴-و از همه مهم تر مشخص شدن ضعف کیفی و کمی نیروهای زمینی حامی دولت سوریه علیرغم پوشش هوایی موجود و حتی حضور داوطلبان عملیاتی روسی برای تغییر موازنه در صحنه جنگ. مجموع عملیات های انجام شده اطراف حلب از سال گذشته به این طرف، گرفتن و از دست دادن شهرک ها و مناطقی که معمولا با تلفات زیادی هم روبروست نشان می دهد که دولت سوریه امکان تسلط نظامی و سپس سیاسی بر این شهر را به احتمال زیاد در آینده نخواهد داشت.

در یک دید کلی البته با اغماض دیگر می توان پولاریزه شدن نبرد سوریه را در صحنه جهانی قبول کرد و تمام مخالفین دولت سوریه بغیر از داعش را می توان «ائتلاف غرب» نامید. این ائتلاف بعد از عقب نشینی های نسبتا قابل توجه توانسته با بازسازی خود در شرایط موجود به حالت تعادلی در مقابل «ائتلاف دولتی سوریه» قرار گیرد. اهداف دو ائتلاف کاملا مشخص است. ائتلاف غرب بدنبال تغییر رژیم سوریه و دیگری برای بقا می جنگد.

از نظر زمان «ائتلاف غرب» زمان را به ضرر خود نمی داند. نحوه رفتار آمریکا در برخورد با مسائل عراق و سوریه نیز حاکی از اقدام با صبر و حوصله برای پیدا کردن یک استراتژی است که هم اکنون از آن بی بهره هستند. آقای اوباما که پایانی برای جنگ سوریه در این ماه های آخر دوره خود متصور نیست نیز تلاش خواهد داشت که شرایط فعلی ادامه یابد. آمریکا با سیاست تقریبا ثابتی به دنبال تضعیف داعش و حمایت از باز پس گیری «رقه» توسط نیروهای تربیت شده اش می باشد. در این مسیر توانست نارضایتی ترکیه را نیز به دلیل حاکمیت نیرو های کرد در ترکیب «نیروهای دموکراتیک سوریه» تا حدود زیادی کنترل نماید. اما قابل ذکر است که تلاش نیروهای دولتی سوریه برای در بدست آوردن امتیاز حضور در کنار بخشی از برنامه های آمریکا در باز پس گیری «رقه» تقریبا متوقف شد.

 

نکته مهم در این صحنه آن است که اهداف دیپلماتیک و نظامی روسیه تقریبا بر هم منطبق است لذا شکست برای روسیه در این صحنه امکان پذیر نیست. روسیه باید برای موازنه خود با غرب در دوران نوین حتما از این بحران بطور نسبی موفق بیرون آید. این وضعیت بطور نسبی برای ایران نیز مطرح است.

قطعا دیگر نمی توان استراتژی نابودی و ندیده گرفتن تمام معارضه در سوریه را دنبال کرد. شرایط فعلی نشان می دهد که ادامه اینگونه درگیری ها بصورت فرسایشی و بدون دستاورد قابل قبول هزینه های انسانی و تخریب زیرساخت ها افزایش خواهد یافت که از نظر بین المللی شرایط سخت تری برای دولت سوریه و موتلفین آن درست می شود.

اما برای صلح و یا هرنوع آتش بس دراز مدت واضح است که ساختار سیاسی سوریه باید دچار تغییر شود. «جبهه النصره» و یا «نیروهای دموکراتیک سوریه» و به احتمال زیاد تر هر دو در این ساختار باید تعریف گردند. بدون این تغییر حضور روزانه نظامی روسیه تقریبا غیرقابل اجتناب است که بعید است مد نظر روس ها باشد.

برای خروج از بن بست فعلی شاید دو راه حل بتواند مطرح باشد:

الف: نظامی

در صحنه نظامی برای بر هم زدن تعادل فعلی به نفع «ائتلاف دولت سوریه» بصورت نسبی و نه کامل تنها می توان به حضور بیشتر نیروهای زمینی روسیه در صحنه نبرد فکر کرد که شاید و آن هم نه حتمی بتوان حلب را پس گرفت. البته هم اکنون داوطلبانی از آن کشور در حال جنگ می باشند ولی ظاهرا کفاف تغییر توازن را تاکنون نداده است. این موضوع با ریسک های قابل توجهی در رابطه روسیه با آمریکا و اروپا نیز همراه است.

ب: سیاسی

از نظر تئوریک جنگ هایی که در آن عناصر قومی و فرقه ای و بازیگران متعدد حضور داشته باشند و در مسیر خصومت طولانی کشته های زیادی نیز به جا گذاشته باشند نه تنها به سختی پایان می گیرند بلکه امکان جمع شدن طرفین در یک فضا نیز اگر ناممکن نباشد نا چیز است. در این صحنه ها ائتلاف های کم عمق و کوتاه مدت زیاد خواهد بود لذا این امکان دور از دسترس نیست که با توجه به شرایط بین المللی حاکم بر اخوان المسلمین با این گروه بتوان به تفاهماتی که بتواند در صحنه نبرد فعلی تغییراتی ایجاد کند دست یافت.

کلید واژه ها: سوریه حسین ملائک


نظر شما :