چرا داعش همچنان زنده است؟

۱۹ تیر ۱۳۹۵ | ۱۶:۱۵ کد : ۱۹۶۱۰۰۳ سرخط اخبار

پراجکت سیندیکیت نوشت: حملات تروریستی خونبار به استانبول، داکا و بغداد نشان دهنده گستردگی توانایی داعش برای اقدامات تروریستی در اروپا، شمال آفریقا، خاورمیانه و بخش های دیگری از آسیا است. هرچه داعش بیشتر بتواند سنگرهای خود در سوریه و عراق را حفظ کند، شبکه تروریستی آن بیشتر امکان انجام چنین کشتارهایی را خواهد داشت. با این وجود شکست دادن داعش چندان هم دشوار نیست. مساله این است که هیچ کدام از کشورهای حاضر در عراق و سوریه، از جمله آمریکا و متحدانش، با داعش به عنوان دشمن اصلی برخورد نکرده اند. حالا زمان این کار رسیده است.

به گزارش «انتخاب»؛ داعش دارای تعدادی کمی شبه نظامی است که آمریکا آن را بین 20,000 تا 25,000 نفر در عراق و سوریه و 5,000 نفر دیگر در لیبی تخمین زده است. در مقایسه با کادر نظامی فعال در سوریه ، عراق، عربستان، ترکیه یا ایران تعداد اعضای داعش بسیار کوچک است.

باوجود اعلام متعهد بودن به تضعیف و نهایتا نابودی داعش از سوی رئیس جمهور آمریکا باراک اوباما، این کشور و متحدانش از جمله عربستان، ترکیه و اسرائیل (در پشت صحنه) توجه خود را بر سرنگونی دولت اسد در سوریه قرار داده بودند. این اظهارات سرلشگر اسرائیلی هرزی هالوی را در نظر بگیرید: «اسرائیل نمی خواهد ببینید اوضاع سوریه به شکست داعش منتهی شود و ابرقدرت ها از منطقه خارج شوند، و اسرائیل با حزب الله و ایرانی که قدرتشان افزایش یافته تنها بماند».

اسرائیل نسبت به داعش واکنش نشان می دهد، اما دغدغه اصلی آن حمایت اسد از ایران است. اسد به ایران کمک می کند تا از دو دشمن شبه نظامی اصلی اسرائیل، حزب الله و حماس حمایت کند. برای همین اسرائیل برداشتن اسد را نسبت به شکست داعش در اولویت قرار می دهد.

برای آمریکا که سیاست نومحافظه کاران بر آن حاکم است جنگ سوریه ادامه برنامه سلطه جهانی آمریکا است که در پایان جنگ سرد توسط وزیر دفاع آمریکا، ریچارد چنی و معاون او پاول ولفویتز شروع به اجرا کرد. ولفویتز در 1991 به ژنرال وسلی کلارک می گوید: « اما یک چیزی که از جنگ خلیج فارس آموختیم این بود که می توانیم از نیروی نظامی خود در منطقه خاورمیانه استفاده کنیم و شوروی نمی تواند جلوی ما بایستد. و ما 5 تا 10 سال وقت داریم حکومت های وابسته به شوروی – سوریه و عراق – را پاکسازی کنیم، پیش از آنکه ابرقدرت بعدی بیاید و ما را در این منطقه به چالش بکشد».

جنگ های متعدد آمریکا در خاورمیانه – افغانستان، عراق، سوریه، لیبی و کشورهای دیگر – با این هدف بود که شوروی و سپس روسیه را از صحنه کنار زده و آمریکا را قدرت مسلط منطقه کند. این تلاش ها با ناکامی های سنگینی روبرو شده.

برای عربستان هم مانند اسرائیل هدف اصلی، سرنگونی اسد در جهت تضعیف ایران است. سوریه بخشی از میدان گسترده جنگ های نیابتی است که در یمن و بحرین و دیگر بخش های منطقه از جمله خود عربستان در حال انجام است.

برای ترکیه سرنگونی اسد باعث تقویت جایگاه منطقه ای آن است. با این حال این کشور حالا با سه دشمن در مرزهای جنوبیش روبرو است: اسد، داعش و کردها. تا حالا داعش نسبت به دغدغه های دیگر ترکیه درباره اسد و کردها در درجه بعدی اهمیت قرار داشت. اما شاید حملات تروریستی داعش به ترکیه این رویکرد را تغییر دهد.

روسیه هم منافع منطقه ای خود را دنبال کرده است که شامل جنگ های نیابتی و حمایت از گروه های شبه نظامی می شود. با این حال آمادگی خود را برای همکاری با آمریکا برای شکست داعش و شاید حتی حل مسائل دیگر نشان داده است. آمریکا تا کنون به این تلاش ها واکنش منفی نشان داده، زیرا توجه اصلی آن بر سرنگونی اسد است.

نظام سیاست خارجی آمریکا روسیه و پوتین را به حمایت از اسد متهم می کند، و از آن سو روسیه هم آمریکا را برای تلاش برای سرنگونی او سرزنش می کند. شاید این اعتراضات مثل هم به نظر برسند، اما این طور نیست. تلاش آمریکا و متحدانش برای سرنگونی اسد خلاف منشور سازمان ملل است، در حالیکه حمایت روسیه از اسد در انطباق با حق سوریه برای دفاع از خود مطابق منشور سازمان ملل است. حتی اگر اسد حاکمی مستبد باشد، باز هم منشور سازمان ملل به هیچ کشوری اجازه نمی دهد به سلیقه خود حاکم کشور دیگری را برکنار کند.

ادامه حضور داعش سه اشتباه استراتژیک سیاست خارجی آمریکا و همچنین اشتباهات تاکتیکی فاجعه باری را نشان می دهد.

اول آنکه تلاش نئوکان ها برای سلطه آمریکا به وسیله تغییر حکومت فقط حماقت خون خواهانه نیست؛ این رویکرد توسعه طلبی امپریالیستی کلاسیک است. آمریکا هرکجا این روش را آزموده با شکست روبرو شده. سوریه و لیبی آخرین نمونه های آن هستند.

دوم آنکه سیا زمان مدیدی از طریق عملیات پنهانی که از سوی عربستان تامین مالی می شد جهادی های سنی را آموزش داده و تسلیح کرده است. در مقابل از این جهادی ها داعش بیرون آمد که پیامد مستقیم سیاست هایی است که از سوی سیا و شریک سعودیش دنبال شد.

سوم آنکه درک آمریکا از ایران و روسیه به عنوان دشمنان ابدی از جهات مختلفی قدیمی شده و دیگر کارآیی ندارد. نزدیک کردن روابط با هر دو طرف ممکن است.

چهارم آنکه، از نظر تاکتیکی تلاش آمریکا برای جنگ در دو طرف جبهه علیه اسد و داعش با شکست روبرو شده. هر زمان اسد تضعیف شد، جهادی های سنی همچون داعش و جبهه نصره خلا آن را پر کرده اند.

اسد و همتایان عراقیش می توانند داعش را شکست دهند، اما این در صورتی است که آمریکا، روسیه، عربستان و ایران با همکاری هم حمایت هوایی و لجستیکی فراهم کنند. بله، اسد در قدرت می ماند؛ بله؛ روسیه متحد خود در سوریه را حفظ می کند؛ و بله، ایران می تواند در آنجا نفوذ داشته باشد. حملات تروریستی بدون شک ادامه پیدا می کند و احتمالا تا مدتی با نام داعش انجام می شود؛ اما این گروه تروریستی پایگاه عملیاتی خود در سوریه و عراق را از دست می دهد.

چنین نتیجه ای نه تنها می تواند به حضور داعش در خاورمیانه پایان دهد، بلکه می تواند به طور کلی زمینه ساز کاهش تنش های منطقه ای شود. آمریکا و روسیه می توانند با تلاش مشترک در جهت از بین بردن تروریسم جهادی ها مسیر جنگ سرد اخیر خود را تغییر دهند.

علاوه بر این، رویکرد همکاری برای از بین بردن داعش برای عربستان و ترکیه این فرصت را فراهم می کند تا روابط خود را ایران را به سطح همزیستی مسالمت آمیز برسانند.

خیزش داعش نشانه ای از اشتباهات استراتژیک غرب به ویژه آمریکا است. غرب می تواند داعش را شکست دهد. مساله آن است که آیا آمریکا حاضر می شود برای رسیدن به این هدف استراتژی خود را تغییر دهد یا خیر.

نویسنده: جفری ساچز، استاد توسعه پایدار، استاد سیاست سلامت و مدیریت، مدیر موسسه ارس در دانشگاه کلمبیا، و مدیر شبکه راه حل های توسعه پایدار سازمان ملل

کلید واژه ها: خاورمیانه سرنگونی اسد


نظر شما :