وقتی رویاها تبدیل به کابوس می شوند

دموکراسی لیبرال در لبه پرتگاه سقوط

۲۰ آبان ۱۳۹۵ | ۲۱:۳۰ کد : ۱۹۶۴۵۶۰ اخبار اصلی آمریکا
دکتر مجید کافی،‌ پژوهشگر روابط بین الملل: پیروزی ترامپ بر کلینتون نشان داد که هشدارها جدی است، آن قدر جدی که شاید به استحاله ای بنیادین در سامانه دموکراسی لیبرال بینجامد.
دموکراسی لیبرال در لبه پرتگاه سقوط

دکتر مجید کافی، پژوهشگر روابط بین الملل

دیپلماسی ایرانی: طی سال گذشته در حالی که ترامپ ناباورانه و به تدریج درحال تبدیل شدن از یک شوخی به واقعیت سیاسی و اجتماعی در آمریکا بود، تحلیلگران به شدت مشغول پیدا کردن دلیلی برای این «ناهنجاری» در مشی دموکراسی آمریکایی بودند. واقعا چطور فردی که هیچ تجربه سیاسی و سیاستگذاری ای ندارد، آشکارا سیاست و حکومت رایج را به سخره می گیرد و حتی فاقد معیارهای رایج محبوبیت سیاسی و اجتماعی است تبدیل به قدرتمند ترین مرد جهان می شود؟ این که دموکراسی ها همیشه حسب معمول پیش نمی روند و هر از گاهی شگفتی هایی هم به همراه دارند البته چیز جدیدی نیست اما نهضت ترامپ واجد ویژگی هایی است که این مورد را از ذیل تعریف اتفاقات گاه و بی گاه خارج و وارد مبحث تغییرات بنیادین می کند.

 نامزد شکست خورده این انتخابات یعنی هیلاری کلینتون، مجسمه ای از روتین های سیاست آمریکا است، کاملا معقول، به شدت قابل پیش بینی و عمیقا آلوده به لابی ها و رویه های معمول و پیچیده سیاست و مدیریت واشنگتن. نه تنها هیلاری کلینتون بلکه کل خانواده کلینتون نماد و سمبل بده و بستان ها، معاملات سیاسی و بندبازی های رایج در سیاست ایالات متحده آمریکا هستند. این که احزاب، لابی ها، گروه های ذی نفوذ، مجتمع های نظامی صنعتی، رسانه ها، ابرشرکت های چند ملیتی و همه و همه اجزای سیاستگذاری کاخ سفید چگونه و با چه منطقی کار می کنند دیگر به سادگی قابل توضیح نیست. به نظر می رسد که دموکراسی دست کم از نوع آمریکایی آن برای مردم این کشور بیش از حد پیچیده است. مردم آمریکا، امروزه با سیاستمداران شیک پوشی روبه رو هستند که مدام در حال توضیح دادن چیزهایی پیچیده، غیر قابل فهم و ناملموسی اند که اگرچه به ظاهر ربطی به زندگی روزمره و عادی آنها ندارند اما همواره باید نگران آنها بود. این فقط مردم عادی نیستند که به کلی گیج و خسته شده اند حتی خود فعالان سپهر مدیریت زیست اجتماعی انسانی در قالب دموکراسی لیبرال هم چندان کنترلی بر روی امور یا آگاهی ای از سازو کارهای پیشبرد آنها ندارند. وجود هزاران گروه صاحب نفوذ و صدها متغییر مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، محیط زیستی و...، حکومت مداری در این قدرتمندترین کشور دنیا را آن چنان گنگ و دشوار کرده است که حتی رییس مملکت از گیر افتادن در دام بروکراسی پیچیده شکایت می کند.

از ابتدای قرن بیستم روشنفکران شاهد شروع انقلاب فناوری، جنبش سایبرنتیک و جهش بیولوژیک هشدار می دادند که بشر بالاخره روزی اسیر دست ساخته های خود خواهد شد. از آلدوس هاکسلی گرفته تا استنلی کوبریک این پیام مدام تکرار می شد که زمانی خواهد رسید که آن چه ما ساخته ایم را نه می توانیم کنترل کنیم و نه بفهمیم. به نظر می رسد وعده روشنفکران بدبین در حال تحقق است. شاید آن چه در قالب حمله لشکری از ربات های انسان نما در فیلم های علمی و تخیلی ترسیم می شد امروز در قالبی که کسی گمانش را نمی کرد هویدا شده است. لیبرال دموکراسی که گمان می رفت به عنوان مهمترین اختراع بشر، برای نخستین بار در طول حیات این موجود توانسته است راهی برای تبدیل خودخواهی های فردی انسان ها به خیر و نفع عمومی آنها در قالب یک نظام پیچیده خودکار ارائه کند، در حال تبدیل شدن به سامانه ای خارج از کنترل و فهم انسان هاست که قواعد خود را دارد، با منطق خود عمل می کند و خروجی هایش با ورودی هایش تناسبی ندارد. کمال مطلوب انسان همیشه ساختن نظام هایی خود سامان ده بوده که بدون نیاز به صرف وقت و انرژی انسانی، امور را به نحو مطلوب پیش ببرند. در حوزه سیاست و حکومت، رویای خلق چنین سامانه ای، در خوش بینی فروپاشی شوروی، محقق شده به نظر می رسید، اما اکنون همان طور که فوتوریست های قرن بیستمی پیش بینی می کردند رویا تبدیل به کابوس شده است. در حالی که تحلیلگران در چهار گوشه دنیا امیدوارند ترامپ از فردا چیزی متفاوت با آن چه هست و وعده داده است باشد، مردم آمریکا دلزده از شبکه لابیرنت گونه سیاست در کشورشان به کسی رای داده اند که با گزاره های ملموس، با مثال های روشن، با احساسات گرایی مبتذل و با عینیتی قابل درک، درباره دغدغه های روزمره آنها حرف می زند. گویا دموکراسی آمریکایی آن قدر پیچیده و نامفهوم شده است که در حال قطع رابطه کامل با انسان های واقعی و مشکلات پیش پا افتاده آن هاست.

آن چه به این کابوس توان تحقق داده و اوضاع را به کلی متفاوت از انتخابات پیشین ایالات متحده کرده البته فقط پیچیدگی افسارگسیخته و غیر انسانی دموکراسی آمریکایی نیست؛ در این میان تحولات فناوری اطلاعات و ارتباطات قرن بیست و یکمی نیز دخیل است. در جهان حکمرانی موبایل های هوشمند، شبکه های اجتماعی و رسانه های نوین، در جایی که جهان بصری شده، مرجعیت های پیشین تخطئه شده، مرزها، بی معنی و شکاف های پیشین باز تعریف شده اند، دیگر «بزرگترها» و «کله گنده ها» تکلیف چیزها را روشن نمی کنند. اعتماد به نفس پوچی که اینترنت، ماهواره و موبایل به عوام داده است باعث شده تا آنها احتمالا برای اولین بار در تاریخ بشر، خودشان را جدی بگیرند، شبکه سازی کنند، به رهنمودهای «بزرگترها»، «عقل کل ها» و «اتوکشیده ها» پشت کنند و به دنبال یافتن یا ساختن بازنمود خودشان در عالم سیاست و حکومت باشند. این نسل پرداده و کم دانش، نسل دیدن به جای خواندن، نسل شنیدن به جای گوش سپردن و نسل سرچ کردن به جای فهمیدن، حوصله بحث های دشوار و پیچیده راجع به سیاست داخلی و خارجی را ندارد. آن چه رای دهندگان این نسل را به هیجان می آورد نه گرمایش زمین بلکه بیرون راندن مکزیکی ها و مسلمان ها از آمریکاست. به نظر می رسد که دموکراسی لیبرال پیچیده تر و جامعه مبتذلتر از آنی شده که انتظار اتفاق افتادن درست ترین ها را از این سامانه خودکار بی عیب نقص داشت. 

همه اینها یعنی این که ترامپ آخرین رهبری نخواهد بود که به زبان ساده ای که برای جماعت موبایل به دست آشناست، پیچیدگی های دیریاب سیاست را به یک مشت گزاره های مبتذل نژادی، معیشتی و احساسی تبدیل می کند تا امکان بسیج جامعه را که رهبران سنتی لیبرال دموکراسی به کلی از دست داده اند، دوباره به دست بیاورد. تحلیلگران آمریکایی مدت هاست که در مورد رواج گرایش های پوپولیستی در هر دو طیف چپ و راست سیاست هشدار می دهند. پیروزی ترامپ بر کلینتون نشان داد که این هشدارها جدی است، آن قدر جدی که شاید به استحاله ای بنیادین در سامانه دموکراسی لیبرال بینجامد. این که رهبران جدید نسل فیس بوک و اینستاگرام، به لیبرالیزم و دموکراسی پایبند خواهند بود یا لاجرم به سوی توتالیتاریانیسم و استبدادی پیش خواهند رفت که همنشین دائمی سادگی،  بی حوصلگی و ابتذال است را آینده نشان خواهد داد اما یک نکته را می توان با قطعیت پاسخ داد، نظام حکومتی ای که زمانی دستاورد نهایی بشر برای مدیریت زندگی اجتماعی او دانسته می شد اکنون با چالشی بزرگ روبه روست.

کلید واژه ها: دونالد ترامپ آمریکا مجید کافی


( ۱ )

نظر شما :