درک مشترک امنیت زیست‌محیطی ضرورت دارد

دیپلماسی برای محیط‌ زیست

۱۳ تیر ۱۳۹۶ | ۱۴:۱۶ کد : ۱۹۶۹۷۷۳ اقتصاد و انرژی گفتگو
احمد بخشایشی: درباره تأثیر نشست‌ها و معاهدات باید گفت این تأثیرات و جایگاه این نشست‌ها، معاهده‌ها و کنوانسیون‌ها باوجود انجام‌نشدن کل یا بخشی از تعهدات کشورها، باز مفید و تأثیرگذار است زیرا حداقل برگزاری این نشست‌ها، نشان از تلاش برای رسیدن به یک فهم و درک درست از مباحث محیط‌زیستی و تهدیدات امنیتی تخریب آن است و در یک گام روبه‌جلو، تمام این معاهدات بین‌المللی نشان از اهمیت امروز محیط‌زیست در جامعه بشری دارد.
دیپلماسی برای محیط‌ زیست

عبدالرحمن فتح الهی: اکثر تحلیلگران بر این نظر هستند که اساسا موضوع تهدید به استفاده یا استفاده واقعی از نیروی نظامی در تئوری و در عمل در حیطه مطالعات روابط بین الملل قرار می گیرد اما درواقع مفهوم امنیت، رشته ای عمومی تر از روابط بین الملل است و امروزه بسیاری از تهدیدات مطرح شده در جوامع بشری از مسائل غیر از چالش ها و تهدیدات نظامی نشأت می گیرد؛ مسائلی نظیر تهدیدات امنیتی زیست محیطی، تهدیداتی که با جلوه ای فراامنیتی، امنیت ملی کشورها و صلح جهانی را به خطر می اندازد، به گونه ای که گاهی تأثیراتی بسیار عمیق تر از جنگ را به وجود می آورد. در قرن بیستم بحث امنیت فقط معطوف به خطرات نظامی ای بود که متوجه کشورها می شد و این موضوع در دو جنگ جهانی، پیدایش و پیشرفت سلاح های هسته ای و رقابت قدرت های بزرگ در استراتژی های نظامی بیشتر به چشم می خورد اما به تدریج با پایان پذیرفتن جنگ، به ویژه پس از فروپاشی دیوار برلین و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی که باعث اتمام جنگ سرد در دنیا شد، مسائل زیست محیطی به عنوان موضوعی جدید در کشورهای مختلف مورد توجه قرار می گرفت و دولت ها را متوجه تغییرات زیست محیطی و اثر آن بر صلح و امنیت جهانی می کرد. موضوعات زیست محیطی در اواخر قرن بیستم به حوزه فعالیت، نگرانی و دغدغه های بین المللی وارد شد. این موضوعات از چند طریق به مسائل روز جهان مرتبط می شوند. بسیاری از معضلات زیست محیطی، در سطح ملی و جزء مسئله های امنیتی کشورها تعریف می شوند ولی می توان گفت که ذاتا بین المللی یا جهانی هستند و در پاسخ، کنش های آگاهانه سیاست بین المللی را می جویند. در دنیای امروز، تقریبا تمام موضوعات زیست محیطی بر روند جهانی شدن اثرگذار هستند و با فرایندهای اقتصادی و سیاسی آن سروکار دارند و از این منظر در ارتباط تنگاتنگی با رشته روابط بین الملل قرار می گیرند اما در ادامه هم باید گفت که دو رویکرد اساسی درباره «امنیت محیط زیستی» وجود دارد. یک تفسیر از «امنیت محیط زیستی» این است که تخریب محیط زیست و کم شدن منابع، تأثیر منفی بر امنیت یک کشور دارد. تغییرات محیط زیستی می تواند منشأ درگیری و مناقشه بر سر منابع تجدید پذیر مثل آب شیرین و منابع غذایی دریایی ازجمله ماهی شود. یک تفسیر از واژه «امنیت محیط زیستی» براین مبناست که مشکلات محیط زیستی مثل گرمایش گلخانه ای، سوراخ شدن لایه ازن، باران اسیدی، تخریب جنگل ها و تخریب زمین های کشاورزی می توانند تأثیرهای محیط زیستی داشته باشند و منجر به رکود اقتصادی، آشوب اجتماعی و بی ثباتی سیاسی شوند و درگیری و حتی خشونت را در داخل کشور به خطر اندازند. توجه به امنیت یک کشور از این دیدگاه تا حدودی با پارادایم سنتی واقع گرایان همخوانی دارد که بخش مهمی از مطالعات روابط بین الملل و امنیت را تشکیل می دهد و در قالب مفاهیم کلی «امنیت ملی» و «امنیت بین المللی» قرار می گیرد و دومین تفسیر از «امنیت محیط زیستی» بیشتر مربوط به تهدید تغییرات محیط زیستی بر امنیت فردی است. در مرکز این مفهوم، این استدلال قرار دارد که سطحی از تحلیل که بر محور کشور قرار گرفته، نامناسب و گمراه کننده است زیرا مشکلات زیست محیطی به مرزهای سرزمینی یا سیاسی محدود نمی شود. مشکلات محیط زیستی، مردم یا «بشریت» را تهدید می کند، صرف نظر از اینکه در داخل کدام مرز ملی زندگی می کنند اما در استمرار این مبحث اگر نگاهی به وضعیت زیست محیطی در کشور خود بیندازیم به کم آبی و آلودگی هوا از مهم ترین بحران های زیست محیطی، آن هم در دولت نخست حسن روحانی بودند که به نظر می آید همچنان او را همراهی خواهند کرد اما حل برخی معضلات در کوتاه مدت ساده نیست و مقابله با برخی بحران ها مستلزم همکاری کشورهای منطقه است؛ بحران هایی نظیر شورشدن آب رودخانه کارون که منشأ آن تپه های نمکی در ذخیره گاه سد گتوند عنوان می شود و افزایش گردوغبار و ریزگردها که سال گذشته میزان آن از توان اندازه گیری دستگاه های سنجش آلودگی هوا فراتر رفت و به قطع برق در بخشی از خوزستان منجر شد، خشک شدن دریاچه هامون، آلودگی تالاب انزلی، ازمیان رفتن پوشش جنگلی کوهستانی زاگرس و شمال کشور و... ازجمله مشکلاتی است که به نظر شاید امروز به طوری جدی دامن زندگی جامعه ایران را در قالب تهدیدات امنیتی زیست محیطی نگیرد اما دیرزمانی نمی پاید که همین تهدیدات زیست محیطی، زندگی نه در ایران که در جهان را ناممکن می کند کمااینکه در همین چندوقت اخیر در شهرهای جنوبی چنین بوده و هست اما تحلیل دقیق تر مبحث امنیت در ساحت محیط زیست و وضعیت و شرایط جهان درباره این مقوله، موضوع گفت وگویی است با دکتر احمد بخشایشی اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه «نیو» در ساوت ولز استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، استاد دانشگاه و دانشیار پایه ۲۰ رشته علوم سیاسی، دبیر و عضو شورای عالی انجمن اسلامی فارغ التحصیلان قاره اروپا، اقیانوسیه و آمریکا و مؤلف آثاری همچون «اصول علم سیاست»، «نظام های سیاسی مقایسه ای»، «درآمدی بر فن دیپلماسی و حقوق دیپلماتیک» و... که در ادامه پی خواهیم گرفت:

 

با توجه به تعریف جدید امنیت در سایه اندیشه «باری بوزان» و مکتب «کپنهاگ» که آن (امنیت) را به پنج حوزه سیاسی، نظامی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و زیست محیطی تسری و گسترش می دهد، در این راستا شرایط، جایگاه و ارتباط محیط زیست با مقوله امنیت را در جامعه امروز چگونه می بینید؟

ما در جهان با پدیده های مشترکی روبه رو هستیم؛ پدیده هایی که همه کشورهای جهان به نحوی می توانند آن را حس کنند و با آن درگیر هستند و حتی در آن زیست می کنند که در این راستا یکی از این پدیده ها جهانی شدن است که در ادبیات بین الملل با آن روبه رو هستیم و می تواند یک پروژه یا یک فرایند باشد؛ اگر پروژه باشد بحث به یک برنامه ریزی دقیق برای القای مفهوم یکسان سازی بین المللی به جهانیان است تا افکار عمومی از مباحث استعمار، امپریالیسم، کلونیسم و... منحرف شوند و مبحث تأثیر افکار عمومی از نوعی تأثیرپذیری القایی دور شود اما در پس این واژه، پروژه و برنامه ریزی دقیق، هدفی جز مدیریت جهانی نیست اما اگر جهانی شدن را یک فرایند طبیعی در نظر بگیریم، به معنای این است که پدیده همسان سازی جهانی، نه به منظور سیطره و مدیریت برخی در عرصه بین الملل بلکه روندی است که در آن همه جوامع بشری به یک اندازه از تکامل، همسویی و همسانی بدون غلبه دیگری بهره مند خواهند بود و اینجا نکته ای که مطرح می شود، این است که جهانی شدن در این بستر، خود را در قالب یک مفهوم پارادوکسیکال فرصت و تهدید نشان می دهد و اگر چنین مسئله ای به وجود آید در فرایند جهانی شدن هر کشور به فراخور امکانات و پتانسیل خود از آن بهره مند می شود و درنهایت گاهی خود را در قالب یک فرصت نشان می دهد و گاهی هم یک تهدید اما در راستای این مفهوم جهانی شدن، یکی از موضوعات مشترک مبحث بسیار مهم محیط زیست است که همه کشورهای جهانی در آن به نحوی سهیم هستند؛ بنابراین یکی از بحث های مشترک جهانی شدن که روزبه روز در زندگی همه افراد اهمیت خود را بیش ازپیش نشان می دهد، مباحث مرتبط به زیست انسان ها به ویژه چالش های محیط زیستی است؛ لذا برای سالم بودن تمام افراد باید در عرصه بین الملل، محیط زیستی سالم داشت زیرا در بستر یک محیط زیست مناسب است که می توان از تهدیداتی مانند بالارفتن دمای کره زمین جلوگیری کرد؛ بنابراین یکی از مباحث بسیار مهم محیط زیستی در جهان، افزایش دمای کره زمین از طریق افزایش میزان گازهای گلخانه ای و مهم تر سوراخ شدن لایه ازن است و این در راستای گفته های مقوله ای بوده که بسیار به امنیت گره خورده است زیرا امروز امنیت را به دو صورت در ساحت بین الملل تعریف می کنیم؛ «امنیت سخت افزاری» که ناظر بر بحث های سیاسی و نظامی است و دیگری «امنیت نرم افزاری» که شامل امنیت در حوزه های اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و... بوده که بسیار در جامعه امروز این امنیت نرم افزاری پررنگ شده است. شما وقتی از باری بوزان و اندیشه های مکتب کپنهاگ می گویید که مربوط به دهه 90 میلادی است، اکنون پس از گذشت بیش از دو دهه از آن این اندیشه ها دوباره باید بازتعریف شوند؛ یعنی تغییری که در مفهوم امنیت خود نیاز به تغییر دارد برای اینکه اهمیت مباحث محیط زیستی در قالب مکتب کپنهاگ و همچنین برای تمام کشورهای جهان بسیار پررنگ تر از گذشته شده زیرا هم از یک سو این اهمیت ضرورت دارد و هم بداعت و یقینا در سه دهه، این مباحث نیاز به بازخوانی مجدد دارد.

اما در حوزه سیاست محیط زیستی ما با دو مبحث «اکوسوسیالیسم» و «احزاب سبز» (green party) باوجود تمایز انتولوژیک روبه رو هستیم؛ از دید شما اساسا جایگاه اکوسوسیالیسم و اکوسیالیست ها و درعین حال احزاب سبز (green party) را در عرصه روابط بین الملل چگونه ارزیابی می کنید؟ زیرا این احزاب از یک سو دارای یک بعد پررنگ سوسیالیستی و پذیرش در جوامع و حتی مباحث پارلمانی و سازمان های بین المللی هستند و در هر کشور متناسب با شرایط آنها با شدت و ضعف کرسی های پارلمانی را در اختیار دارند اما در مقابل، نکته ای که وجود دارد، این است که این احزاب، نقش بسیار پررنگی در مباحث کلان سیاسی مانند انتخابات ریاست جمهوری یا دولت های پارلمانی با محوریت تعیین نخسست وزیری ندارند اما باوجود این شرایط از دید شما نقش و جایگاه این احزاب و اساسا اکوسیالیسم در بُعد امنیتی و محیط زیستی چیست؟

درباره جایگاه احزاب سبز و مبحث اکوسیالیسم باوجود همپوشانی بسیار، تفاوت هایی با هم دارند اما در کل درباره جایگاه این دو در قالب مباحث محیط زیستی باید این گونه گفت که چون جوامع غربی و اروپایی که به لحاظ ساختار سیاسی- مدنی از ما جلوتر هستند و احزاب سبز که در بستر جامعه از مقبولیت بالایی برخوردار هستند، توانسته اند به یک هویت سیاسی- اجتماعی جدی به عنوان یک بازیگر مهم دست یابند که البته خود این احزاب را باید به دو دسته در دو حوزه کشورهای متفاوت تقسیم کرد. در کشورهای اروپایی به دلیل آنچه به آن عدم سیاست زدگی جامعه گفته می شود، این گونه احزاب، نقش و جایگاه بسیار پررنگی دارند و مردم هم تمایل بسیاری به حضور و فعالیت در آن دارند و نکته مهمی اینجاست که به دلیل سیاست زده نبودن این جوامع، گاهی این احزاب به جای گرایش در مباحث سیاسی در خوانشی که قرابت به اکوسوسیالیسم دارد به حوزه مهم تری مانند اقتصاد وارد می شوند و در آن حوزه به فعالیت می پردازند اما به دلیل درک و اهمیت مباحث محیط زیستی در این گونه جوامع، مردم به تناسب دوره های چهار و پنج ساله در یک دوره کوتاه انتخاباتی، شاید به سیاست روی بیاورند اما پس از پایان انتخابات، سیاست در این جوامع رنگ می بازد، درحالی که در یک پیوستگی ساختاری مدنی- سیاسی همواره این احزاب سبز مورد توجه جامعه و نهادهای مدنی مانند دانشگاه ها یا سازمان های بین المللی بوده و گاهی این احزاب سبز به دلیل اهمیت فراوان در برخی کشورها به احزاب مردم نهاد یا سازمان های مردم نهاد بدل می شوند که سیاسیون در آن نقشی ندارند اما باوجود این موضوع در مواردی می توانند به راحتی بر دولت اعمال فشار کنند یا از طریق نمایندگان پارلمانی خود طرح یا پیشنهادی را برای اجرا در مجلس و پارلمان ارائه نمایند هرچند، این احزاب تاکنون نتوانسته اند قدرت را به طور انحصاری کسب کنند اما در برخی موارد با ائتلاف هم می توانند وزنه سنگین سیاسی را هم ایجاد نمایند. اما درباره کشورهای درحال توسعه متأسفانه این احزاب، یا اساسا وجود ندارند یا به فرض وجود آنها، فعالیتشان بسیار کمتر از احزاب سبز در کشورهای صنعتی است زیرا در کل، این اندیشه در کشورهای درحال توسعه مانند ایران به شکل یک حزب، خود را جای نداده و از سوی دیگر هم به همین واسطه، تأثیرگذاری چندانی در مسائل محیط زیستی ندارد و شاید (N.G.O)های کوچکی با حرکت های نمادین در کشورهایی مانند ایران وجود داشته باشند اما قطعا تا رسیدن به یک حزب سبز تأثیرگذار در مباحث محیط زیستی، راه بسیار فراوانی در پیش رو دارد.

یکی از مباحث مهم دیگر درباره ارتباط امنیت و محیط زیست، مبحث کنوانسیون ها، معاهده ها، نشست ها و اجلاس بین المللی دو یا چندجانبه ای مانند نشست «کیوتو»، «مجارستان»، «اندونزی»، «کپنهاگ»، «پاریس» و... است. به واقع نقش و جایگاه این نشست ها و معاهده ها در مبحث امنیت محیط زیستی را چگونه برآورده می کنید؟ نکته دیگر اینکه در چند وقت اخیر ترامپ دستور خروج ار معاهده پایس را صادر کرد، فارغ از تأثیرات این خروج، شما دلیل این دستور آمریکا و ترامپ را ناشی از چه عواملی می دانید؟

درباره تأثیر نشست ها و معاهدات باید گفت این تأثیرات و جایگاه این نشست ها، معاهده ها و کنوانسیون ها باوجود انجام نشدن کل یا بخشی از تعهدات کشورها، باز مفید و تأثیرگذار است زیرا حداقل برگزاری این نشست ها، نشان از تلاش برای رسیدن به یک فهم و درک درست از مباحث محیط زیستی و تهدیدات امنیتی تخریب آن است و در یک گام روبه جلو، تمام این معاهدات بین المللی نشان از اهمیت امروز محیط زیست در جامعه بشری دارد. اگر شما به تاریخچه تطور این نشست ها نگاهی داشته باشید به این اهمیت و تلاش پی خواهید برد؛ در سال 1992 کنوانسیونی به نام «کنوانسیون تغییرات آب وهوایی» توسط 172 کشور جهان در برزیل شکل گرفت که در ادامه آن در سال 1997 پروتکلی را به این کنوانسیون در کیوتوی ژاپن اضافه کردند. در این پروتکل که در راستای تقابل با افزایش میزان گازهای گلخانه ای و گرم شدن زمین، کشورها خود را ملزم به رعایت برخی از اصول و قواعد موجود در پروتکل کردند که این کشورهای متعهد به دو دسته کلی، کشورهای توسعه یافته و کشورهای درحال توسعه تقسیم شدند که قرار بود مفاد این پروتکل از سال 1997 تا 2012 توسط این کشورها اجرا شود. نکته اساسی این پروتکل، متذکر این مسئله مهم بود که با افزایش «دو درجه ای» دمای کره زمین موجبات تغییرات سوء شدید بر محیط زیست ازجمله ذوب شدن یخ های قطب شمال و جنوب خواهد شد که این آب شدن یخ های قطبی باعث بالاآمدن سطح آب در کره زمین و متعاقب آن تغییرات شدید جوی می شود اما درباره وظایف کشورهای توسعه یافته و صنعتی خود را ملزم به کاهش استفاده از انرژی های فسیلی و به تناسب آن افزایش استفاده از انرژی های نوین و در ادامه استفاده بهینه از انرژی را در دستور کار خود قرار دهند، به گونه ای که حداقل مصرف انرژی به قبل از سال 2002 بازگردد و در مقابل به کشورهای درحال توسعه هم، کمک های مالی و فناوری برای مدیریت مصرف انرژی، کاهش آلودگی هوا، سهم تولیدی گازهای گلخانه ای و... داده شود. هرچند درگیری ها و اختلافاتی بر سر اجرای مفاد این پروتکل بین برخی کشورها وجود داشت زیرا برخی کشورهای پیشرفته درباره تعهدات خود جزیره ای عمل می کردند و کشورهای درحال توسعه هم به اهمیت و ضرورت حفظ محیط زیست و اساسا تهدید امنیتی زیست محیطی پی نبرده و اساسا ضرورت آن را درک نکرده بودند و مشکلاتی مانند کاهش بارندگی، تمام شدن آب های شیرین، پایین آمدن آب های سطحی، ازبین رفتن تنوع زیستی و پوشش گیاهی و حیوانی و امنیت غذایی ما مانند ارزاق و مواد مصرفی آب، هوا و... آن چنان که باید در کشورهای درحال توسعه در آن زمان مانند امروز به روشنی درک نشده بود و دقیقا اینجاست که ارتباط محیط زیست و اساسا اهمیت جایگاه آن در مقوله امنیت از دیدگاه باری بوزان و مکتب کپنهاگ و در یک گام رو به جلو در جهان امروز به خوبی روشن می شود و اینجاست که اهمیت رابطه امنیت و محیط زیست معنا پیدا می کند که این مسئله در جهان امروز و اکثر کشورها فهم شده که به نظرم تا فهم کامل، راه بسیاری درپیش است زیرا در نشست سال 2015 پاریس کشورهای جهان برای حل چالش و تهدید جدی محیط زیستی در راستای نشست های مجارستان، کپنهاگ و اندونزی باید مسئله کاهش دو درجه ای دمای کره زمین به صورت جدی تر پی بگیریم و با اجرای مفاد معاهده پاریس به جای معاهده کیوتوی ژاپن التزام جدی تری را برای عمل به تعهدات کشورهای پیشرفته در راستای وظایفشان داشته باشند و کشورها و سازمان های درحال توسعه مانند ایران، عربستان و کشورهایی مانند گروه 77 و سایر کشورها که در کل 134 کشور را شامل می شوند با مفهوم پذیرش اختیاری تعهدات در راستای التزام به کاهش تولید گازهای گلخانه ای، آنها را مجبور به رعایت آن میزان از تعهدات اختیاری می کردند؛ یعنی این کشورها در معاهده پاریس به همان میزانی که به صورت اختیاری متعهد می شدند، به صورت اجبار و الزام باید عمل می کردند.  برخی مباحثی که برای امنیت محیط زیست اهمیت پیدا می کند مانند بحث فناوری، مالیات های بین المللی و کنترل های مکرر دارای شاخص هایی هستند که براساس آن شاخص ها، هماهنگ شده و به نحوی باید مشترک شوند تمام مبانی محیط زیستی در عرصه بین الملل درهمین راستا کشورهای صنعتی در بخش صنعت، کشاورزی، مصرف خانگی درباره مدیریت انرژی تلاش به رعایت استانداردهای جهانی مصرفی دارند، هرچند در برخی موارد قادر به رعایت این استانداردها نیستند زیرا این کشورها بیشترین مصرف کنندگان انرژی فسیلی هستند و نمی توانند از آن چشم پوشی کنند اما درباره کشورهای درحال توسعه نیز باید بگوییم کشورهایی نظیر ایران، عربستان، قطر و حتی روسیه برای برون رفت از این مسائل و همچنین رعایت نسبی مسائل محیط زیستی دست به تشکیل اوپک گازی زده اند؛ لذا با توجه به کم هزینه بودن و پاک بودن آن به نسبت سایر سوخت های فسیلی این کشورها به مصرف گاز روی آورده اند؛ بنابراین در سایه این مسئله، کشوری مانند ایران متعهد به اصلاح چهار درصدی فناوری ها درزمینه تولید و مصرف سوخت تا سال 2015 شده بود که تهران مشروط به رفع تحریم ها، خود را متعهد به اصلاح هشت درصدی هم کرده بود و از همین رو هرچند فعالیت هایی صورت گرفت اما قطعا کافی نبوده و ما باید در این زمینه به اصلاح مصرف سوخت به ویژه در بخش صنایع مانند صنعت فولاد، ذوب آهن و مهم تر از آن، تلاش بیش ازپیش برای استفاده بهینه خانگی که هر چند کشور به دنبال فرهنگ سازی و مسائل مربوط به آن، اقداماتی را انجام داده اما قطعا، هم باید این اقدامات پررنگ تر شود و هم باید به تولید وسایل گرمایشی با کیفیت های بالای جهانی که استانداردهای مصرف انرژی را رعایت کند، باشد اما در سایه این شرایطی که فعلا وجود دارد متأسفانه یکی از مهم ترین شاخصه های محیط زیستی که همان گرم شدن زمین است برای کشورهای خاورمیانه مانند ایران متوسط 1,5 درجه بوده و برای کشورهای صنعتی، این شاخص 0,5 درجه است؛ لذا ما باید یک فهم مشترک را از مباحث جهانی درباره امنیت زیست محیطی به وجود آوریم تا در راستای این فهم بتوان به درک درستی از مسائل و تهدیدهای تخریب محیط زیستی که درنهایت شاید مهم ترین و بیشترین تهدیدات امنیتی را به وجود آورد، نائل شویم اما درباره تصمیم ترامپ برای خروج از معاهده پاریس باید گفت ویژگی متمایز کننده ترامپ در قیاس با رؤسای پیشین آمریکا مربوط به تجارت مسلک بودن او است؛ شما اگر به مسئله ناتو و انتقادات ترامپ به آن نگاه کنید، تمام اظهارات او به سهم بالای هزینه های پرداختی آن توسط آمریکا بازمی گردد یا همین مسئله فروش تسلیحات به عربستان سعودی باز هم به همین مسئله بازمی گردد؛ یعنی ترامپ فقط با ایران هراسی به دنبال فروش سلاح برای حل مشکلات اقتصاد داخلی خود بود، چنانکه خود او هم در اظهاراتی اعلام کرد باید کشورهای عربی، خود مشکلاتشان را با ایران حل کنند و واشنگتن دیگر تمایلی به صرف هزینه در خاورمیانه ندارد. درباره معاهده پاریس هم رفتار ترامپ به همین ویژگی شخصیتی او بازمی گردد زیرا ترامپ، تمایلی به صرف هزینه های هنگفت از جانب سایر کشورها ندارد و او در جایگاه چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا بارها اعلام کرده که باید سایر 175 کشور عضو این معاهده، هزینه های خود را بپردازند؛ البته نکته دیگری که وجود دارد، این است که آمریکا همواره سعی کرده با پرداخت هزینه های سازمان های بین المللی، اداره آن را در دست بگیرد. نهادی مانند سازمان ملل که مقر آن در نیویورک است و بالغ بر 90 درصد هزینه آن را خود واشنگتن می پردازد اما مشکل ترامپ و در اصل تفاوت او، بر همین عدم پرداخت هزینه است زیرا او سعی دارد از یک سو هم مدیریت این سازمان ها را در اختیار داشته باشد و هم هزینه آن را بر سایر کشورها تحمیل کند؛ لذا ترامپ با این سیاست خروج از معاهده پاریس سعی در به انفعال کشاندن تمام کشورهاست و در مقابل هم تمایل دارد حوزه بین الملل، هزینه های آمریکا را به عنوان بزرگ ترین مصرف کننده انرژی و درعین حال یکی از بزرگ ترین تولیدکنندگان گازهای گلخانه ای بپردازد.

با توجه به نکات شما درباره بُعد کاسبکارانه ترامپ باید متذکر این مسئله هم شد که در طول تاریخ ایالات متحده شرکت های نفتی بزرگ این کشور جزء مسببان فجایع زیست محیطی بوده اند که از لکه های نفتی بزرگ در آب های اقیانوس ها تا نابودی جنگل ها برای لوله کشی شامل می شود و بزرگ ترین این فجایع، انفجار سکوی نفتی «دیپ واتر هورایزن» متعلق به شرکت نفتی بریتیش پترولیوم (B.P) در تاریخ ۲۰ آوریل ۲۰۱۰ در ساحل لوییزیانا و سرازیرشدن چهار میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه نفت به خلیج مکزیک بود یا رتبه دوم این دست از فجایع مربوط به فاجعه نفتی ۱۹۸۹ «اکسون والدز» در آلاسکاست که موجب سرازیرشدن 420 هزار بشکه نفت در اقیانوس شد اما آیا به واقع، اندیشه های نهادهای مدنی، توان مقابله با این تراست های بزرگ نفتی را دارند و قادر به محدودکردن یا ملزم کردن آنان به رعایت اصول محیط زیستی خواهند بود؟

در منطق بین الملل، مفهومی به نام «حق با قدرت است» اکنون در راستای همین مسئله از یک سو هم قدرت سخت افزاری حوزه رئالیسم قدرت در بعد نظامی و سیاسی بر مسئله قدرت امنیتی نرم افزاری مانند همین مسائل امنیتی زیست محیطی غلبه و چیرگی دارد و لذا چون شرکت های اسلحه سازی و تراست های نفتی بزرگ این کشور صاحب قدرت اقتصادی و سیاسی، آن هم در حد تعیین سرنوشت کشور با حمایت از یک نفر در انتخابات ریاست جمهوری را دارند، نمی توان با مسائلی مانند آلودگی آب های اقیانوس ها یا ازبین بردن جنگل ها و درختان برای لوله کشی و سایر فجایع زیست محیطی که از جانب این کمپانی ها روی می دهد، برای آنها تهدیداتی جدی را آن هم به اندازه ای ایجاد کرد که آنان را ملزم به پرداخت خسارت یا رعایت قوانین و مقرارات محیط زیستی کنند هرچند شاید برای این شرکت ها نهادهای مدنی بتوانند چالش هایی را ایجاد کنند اما قطعا قدرت تقابل با آنها را ندارند و اتفاقا در برخی موارد، همین شرکت ها به راحتی می توانند خود را از التزام به مقررات زیست محیطی مستثنا کنند؛ بنابراین آمریکا و چین در رتبه های اول تولید آلودگی زیست محیطی و گازهای گلخانه ای قرار دارند و لذا این شرکت های بزرگ نفتی تا زمانی که خود به اهمیت مسئله امنیت زیست محیطی پی نبرند، قطعا قدرتی نمی تواند آنها را مجبور به رعایت کند.

اما شما در گفته هایتان به گرم شدن دو درجه ای دمای کره زمین اشاره داشتید که این نکته باعث جداشدن بزرگ ترین تک یخ قطب جنوب از فلات یخی «لارسن سی» این قاره به مساحت یک چهارم منطقه ولز انگلیس (پنج هزارکیلومتر مربع) در هفتم ژانویه سال جاری میلادی شد که بسیاری از کارشناسان، آن را مهم ترین تهدید زیست محیطی برآورد کردند زیرا در راستای گفته های شما، این مسئله باعث بالاآمدن سطح آب های کره زمین و تداخل آب های شور اقیانوس با آب های شیرین شده و درنهایت تغییرات شدیدی جوی و تهدیدات امنیتی برای کشورها خواهد شد اما سؤال اینجاست که چرا مباحث امنیتی زیست محیطی نظیر همین فاجعه فلات «لارسن سی» بازتاب چندانی در رسانه ها و افکار عمومی ندارند و چرا اهمیت امنیت زیست محیطی که به مراتب می تواند زیان بارتر و خطرناک تر از تهدیدات امنیتی نظامی و سیاسی که قائل بر ساختار رئالیسم قدرت امنیت بوده، عملا در فکر بین الملل جای نگرفته است؟

دلیل اصلی عدم درک تهدیدات امنیتی زیست محیطی فقط وفقط به واسطه لمس نکردن این تهدیدات است و مادامی که شما در رسانه ها تلفات جنگ ها، مباحث تروریستی را در قالب کشته ها، زخمی ها و خرابی ها می بینید، مسئله تهدیدات امنیتی سیاسی- نظامی بیشتر در جان افکار عمومی جای می گیرد، حال آنکه هیچ مابه ازایی را نمی توان برای تهدیدات زیست محیطی در جهت تأثیر بر افکار عمومی پیدا کرد. بله یقینا اتفاقاتی نظیر جداشدن یخ های قطبی به اندازه تروریسم و حتی بیشتر از آن می تواند بر مقوله امنیت تأثیر منفی داشته باشد اما تا زمانی که این تأثیر را کسی لمس نکند، متوجه آن نمی شود و قطعا زمانی که آب های کره زمین به سطحی رسید که تغییرات شدید جوی را باعث شد و درپی آن طوفان ها، سونامی ها، سیل ها، خشکسالی ها، به زیر آب رفتن کره زمین و... اتفاق افتاد، مسئله امنیت زیست محیطی به یک مسئله مهم جهانی و شاید در گامی روبه جلو، به مهم ترین مسئله بشری تبدیل شود اما به واقع باید گفت که برای پررنگ ترکردن اهمیت زیست محیطی باید به جایگاه و اهمیت کارشناسان و دانشمندان این حوزه بیش ازپیش بها داده شود تا بتوانند از طریق تحقیقات این افراد درباره نتایج تهدیدات محیط زیستی در قالب مخاطرات امنیتی برای زندگی بشر، مسئله امنیت را به اندازه امنیت نظامی و حتی پررنگ تر از آن نشان دهند زیرا قطعا این تهدیدات امنیتی زیست محیطی، تهدیداتی هستند که کل کره زمین و تمام کشورهای جهان را شامل می شود و در ادامه، یکی دیگر از راه های تثبیت این اهمیت زیست محیطی در افکار عمومی جهانی این است که از طریق همین کنفرانس ها و کنوانسیون ها کارشناسان بتوانند در کنار مسئولان و سران کشورها گزارش هایی را در این حوزه به جامعه جهانی ارائه کنند تا همگی بر اهمیت این امنیت واقف شده و اساسا از حقوق خود مطلع شوند زیرا یکی از حقوق اولیه بشر، حق هوای پاک و داشتن محیط زیستی سالم است.

دراین میان نقش متفاوت چین را در مباحث محیط زیستی چگونه برآورد می کنید؟ کشوری با نزدیک به 1,5 میلیارد نفر جمعیت و با حدود 9,5 میلیون کیلومترمربع وسعت که دومین کشور بزرگ دنیا از لحاظ وسعت خاکی بوده و قطعا یکی از عوامل مهم در مسائل محیط زیستی است.

چین علاوه بر ویژگی هایی که شما گفتید، دومین قدرت و در برخی تحلیل ها قدرت اول اقتصادی جهان است؛ لذا این کشور برای حفظ جایگاه خود از لحاظ تولیدی قطعا به سوخت و انرژی نیاز دارد که این نیاز، همه صنایع این کشور را از صنایع کوچک تا استراتژیک را شامل می شود؛ بنابراین با توجه به شرایط جمعیتی و مبحث هزینه و فایده برای جلوگیری از هزینه های بیشتر، این کشور نمی تواند از مصرف سوخت های فسیلی چشم پوشی کند و از آن سو هم با هزینه برداربودن تغییر زیرساخت های مصرفی انرژی به انرژی پاک یا انتقال گاز برای مصارف خانگی تمام جمعیت این کشور چین همواره یکی از محورهای اصلی تولید گازهای گلخانه ای بوده و شهرهای بزرگ این کشور ازجمله پکن یا مناطقی مانند شانگهای یا ماکائو و هنگ کنگ همیشه با مسئله آلودگی هوا دست به گریبان بوده و یکی از مشکلات معاهداتی مانند پاریس، ملزم کردن پکن به رعایت مفاد این معاهده بوده و لذا جامعه جهانی همواره سعی دارد با اهرم های خود، پکن را بیش ازپیش وادار به انجام برخی مفاد معاهداتی مانند پاریس کند.

با توجه به سابقه نمایندگی مجلس و همچنین حضور شما در کمیسیون امنیت ملی و تحصیلات خود در حوزه علوم سیاسی، آیا شرایط و جایگاه مسئله ای به نام «دیپلماسی زیست محیطی» را می توان برای دستگاه سیاست خارجی متصور بود و آیا وزارت امورخارجه در راستای این مسائل، فعالیت و اقداماتی را هم انجام داده است؟

ما اساسا نه در دیپلماسی زیست محیطی که در مفهوم خود دیپلماسی، به درک درستی نرسیده ایم. ما اکنون وزارت امورخارجه را به عنوان مجاری سخت افزاری برای ارتباط با سران و نمایندگان سایر کشورها در نظر گرفته ایم اما باید قبول کنیم با رشد و پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و تغییرات چشمگیر و سریع جوامع بشری، دیپلماسی دیگر ماهیت خود را از سخت افزار به نرم افزار تغییر داده اما دستگاه سیاست خارجی ما در این حوزه، فعالیت بسیار کمی را به دلیل عدم شناخت و درک آن داشته؛ یعنی در دیپلماسی برای هدایت و اغنای افکار عمومی که امروز جایگاهی بسیار مهم در سیاست یافته از نظر ارتباط با رسانه ها فعالیت چندانی صورت نگرفته است. زمانی که شخصی مانند اصغر فرهادی با یک فیلم در جشنواره کن فرانسه یا اسکار آمریکا ایران را معرفی می کند به مراتب نقشی پررنگ تر در دیپلماسی نرم افزاری از وزارت امورخارجه در معرفی درست ایران داشته و لذا دستگاه سیاست خارجی ما در حوزه دیپلماسی نرم افزاری و البته در دیپلماسی زیست محیطی که شقه ای از آن است و موضوع گفت وگوی ماست، ابتدا باید به یک شناخت درست رسیده و سپس در سایه شناخت درست آن، اقدامات لازمه را انجام دهد؛ یعنی وزارت امورخارجه باید امروز در مسائل محیط زیستی ورود کند و برای سد سازی های افغانستان که عامل اصلی خشک شدن دریاچه هامون است، گام های مهمی بردارد. همین خشک شدن دریاچه هامون باعث بیکاری چند نفر که محل اشتغالشان صید از این دریاچه بوده، شده است و در ادامه، این مسئله بیکاری باعث مهاجرت معکوس و تداخل مذهبی، قومیتی و در نهایت مشکلات امنیتی می شود که قطعا برای حل آن باید حداقل یک یا دو نسل بگذرد و یا باید وزارت امورخارجه درباره مسئله ریزگردها با عراق بیش ازپیش تعامل کند و از سوی دیگر هم ترکیه را وادار به دادن سهم آب عراق روی رودخانه های دجله و فرات کند زیرا یکی از عوامل ریزگردهای عراق، سدسازی ترکیه بر آب هایی است که به این دو رودخانه می ریزند. درباره مسائل و مشکلات گرمایشی استان خوزستان هم باید علاوه بر عراق، کشورهای دیگر عربی را هم ملزم به ورود به این مسئله کنیم؛ پس می بینید که دیپلماسی نرم افزاری که یکی از وجوه آن دیپلماسی زیست محیطی است را باید به طور جدی پی گرفت. ما اگر از طریق دیپلماسی نتوانیم برای دریاچه ارومیه یا دریاچه هامون، مشکلات خوزستان و یا سیستان وبلوچستان، کاهش سفره های آب های زیر زمینی، خشک شدن منابع آب شبرین و... کاری را به صورت جدی پی بگیریم، مطمئن باشید، نه در آینده دور که در سال های نزدیک باید شاهد تغییرات اسفبار و سوءاکوسیستم و امنیت غذایی ایران باشیم که قطعا مشکلات و آثار سوءامنیتی آن کمتر از تهدیدات تروریستی امنیتی برای ایران نخواهد بود؛ بنابراین آنچه من بر آن اصرار دارم، رسیدن به یک فهم مشترک و درنهایت درک اهمیت امنیت زیست محیطی در میام مردم و مسئولان به ویژه سکانداران سیاست خارجی است زیرا درغیر این صورت یقینا امنیت زیست محیطی، ابتدا خود را در قالب امنیت های اجتماعی با مهاجرت های معکوس در کشور نشان می دهد.

 اگر به بعد از قانون گذاری شما در مجلس بازگردیم، مشکلاتی که در قالب مسائل زیست محیطی دامن کشور را گرفته، علاوه بر پیگیری در دیپلماسی زیست محیطی آیا نباید در حوزه قانون گذاری هم پیگیری شود و در بستر این آثار سوءزیست محیطی کشور، شما لزوم ارتقای «سازمان محیط زیست» به سطح وزارتخانه را مؤثر می بینید؟

نمایندگان، نگاه قانونی خود و قانون گذاری خود را در قالب طرح و لایحه می بینند؛ بنابراین نمایندگان مجلس همیشه با لوایح دولت، آن هم درباره مسائل زیست محیطی با دید مثبت نگریسته اند اما متأسفانه سازمان محیط زیست ما در همه ادوار به دلیل آنچه در قبل هم مطرح کردم و آن سیاست زده بودن جامعه ماست، به صورتی سیاسی، هم اداره شده و هم عمل کرده و این قطعا اولین و مهم ترین نقیصه ای است که سازمان محیط زیست و در کل محیط زیست کشور از آن رنج می برد؛ لذا مجلس هم در قبال چنین رفتارهایی یک رفتار سلبی را اتخاذ کرده و از همین رو تمام این مسائل موجب می شوند سازمان محیط زیست از لحاظ بودجه ای و مالی از کمترین ردیف بودجه برخوردار شود و لذا کارآمدی های آن، هیچگاه مطلوب نبوده است؛ بنابراین اگر سازمان محیط زیست در لوای یک سازمان به دنبال ارتقای جایگاه خود است، ابتدا باید در کابینه یا حتی در دیپلماسی، حضوری پررنگ تر پیدا کند و با شرکت در معاهدات، کنفرانس ها و نشست های بین المللی چندجانبه نقش خود را پررنگ تر نماید و از سوی دیگر هم در حوزه داخلی با پررنگ کردن نقش نهادهای مردمی در بستر اندک بضاعت مالی و قانونی خود، پتانسیل هایش را افزایش دهد تا هم از یک سو به حفاظت از محیط زیست بپردازد و از سوی دیگر، جامعه را ملزم به رعایت مقراراتی درباره کمک به محیط زیست کند و در بخش کشاورزی یا مصارف خانگی انرژی و آب یا مسائل مربوط به حوزه صنعت کشور، حضور و دخالتی پررنگ تر داشته باشد. دراین میان نکته دیگری که نباید فراموش شود، نیروی انسانی است؛ اکنون حدود 15 هزار نفر در سازمان محیط زیست مشغول به کار هستند و از سوی دیگر، نزدیک به 40 هزار نفر در رشته های محیط زیست فارغ التحصیل شده اند؛ لذا سازمان محیط زیست باید از این نیروی انسانی به عنوان فرصت، نه در جهت استخدام رسمی در دفاتر و ادارات خود که در مسئله ای مانند نزدیک کردن بخش صنعتی و کشاورزی و دولت و در نهایت محیط زیست استفاده کند و اتفاقا اگر سازمان محیط زیست به دنبال اشتغال است، می تواند این گونه اشتغال را برای آنان ایجاد کند که قطعا در حفظ محیط زیست کشور بسیار مؤثر است. نکته دیگری که درباره ارتقای سازمان محیط زیست در همان جایگاه سازمانی است، افزایش جایگاه و قاطعیت، لازمه قانونی برای تصمیم گیری درباره تأسیس مراکز صنعتی و تولیدی است تا از ایجاد مراکزی که به محیط زیست صدمه می زنند، جلوگیری کنند اما درباره ارتقای جایگاه سازمان محیط زیست به وزارتخانه باید این نکته را بگوییم که برای انجام آن، یا باید نظام پارلمانی را در کشور پیاده کنیم تا سازمان محیط زیست هم ذیل نظارت پارلمانی قرار گرفته و وزارتخانه شود ودرهمین راستا چون سازمان محیط زیست زمانی که به عنوان یکی از معاونت های ریاست جمهوری قلمداد می شود از ذیل مجلس خارج می شود و عملا نمایندگان کنترلی بر آن ندارند یا اینکه سازمان محیط زیست در قالب طرح یا لایحه ای به وزارتخانه بدل شود که این مسئله چند نکته مثبت را درپی دارد؛ اولا در ردیف بودجه ای به صورت جدی به آن نگریسته می شود، ثانیا میزان تأثیرگذاری و اعمال قدرت آن در دولت و کشور بیشتر خواهد شد و ثالثا در تعامل با مجلس بیشتر قرار می گیرد و درنهایت هم می تواند در عرصه بین الملل در موازات با وزارت امورخارجه، یک دیپلماسی زیست محیطی را پیش ببرد. هرچند می توان به آن نقد بزرگ کردن دولت را وارد کرد اما قطعا فواید آن بیشتر از این مضرات آن است.

از دید شما دستگاه سیاست خارجی دولت یازدهم درباره محیط زیست و مفهوم دیپلماسی زیست محیطی چگونه عمل کرده است؟

هر دستگاه دیپلماسی در هر دوره ای برای خود حاوی نکات قوت و ضعفی است. اگر ما برجام را نقطه قوت بدانیم، متأسفانه عدم توجه به سایر وجوه دیگر سیاست خارجی و پرداخت بیش از حد به برجام، نقطه ضعف دستگاه دیپلماسی دولت یازدهم بود که متأسفانه این عدم توجه درباره مسائل محیط زیستی و دیپلماسی زیست محیطی، شاید بیشتر هم دیده شود، درصورتی که وزارت امورخارجه می توانست بهتر عمل کند و من باز هم تأکید می کنم که هنوز دستگاه دیپلماسی به آن باوری که درمورد محیط زیست مورد نیاز است، نرسیده است.

پیشنهادهای شما به عنوان شخصی که سابقه قانون گذاری در مجلس را داشته و دانش آموخته علوم سیاسی و امنیتی هستید برای فعال تر کردن دیپلماسی زیست محیطی با توجه به اینکه تهران در منطقه ملتهب خاورمیانه با برخی کشورها ارتباط خود را قطع کرده و با برخی دیگر ارتباطات در حد کاردار یا دفتر حفظ منافع است، چه می تواند باشد؟

ابتدا این مسئله را باید متذکر شد که کشور ما در یک منطقه ملتهب به نام خاورمیانه که به نوعی ملتهب ترین منطقه جهانی است، به سر می برد و لذا ارتباطات بین کشورها در این منطقه به قدری پیچیده و گاهی ناپایدار است که عملا همه اقدامات را حتی در مباحث امنیتی و نظامی هم ناکارآمد می کند؛ لذا برای انجام هرگونه اقدام دیپلماتیک باید این شرایط مدنظر قرار گرفته شود و در سایه این نکته باید گفت که ابتدا در سطح روابط با متحدان استراتژیک با جبهه مقاومت می توان با دستی بازتر عمل کرد؛ مثلا در کشوری مانند عراق که یکی از کانون های اصلی ریزگردهای ایران است، می توانیم اقدامات مطلوبی را برای رفع آن انجام دهیم هرچند این وضعیت درباره سوریه به دلیل پیچیدگی و تنش موجود در آن کشور بعید است به فعلیت برسد اما در سطح کشورهای اسلامی و عربی منطقه هم باید دست به اقداماتی بزنیم تا در سایه دیپلماسی زیست محیطی بتوانیم همچون مفهوم تروریسم به یک درک مشترک نائل شویم تا به این باور دست یابیم که امنیت زیست محیطی فقط مختص به یک کشور نیست و همچنان که می تواند دامن عراق، ایران و عربستان را بگیرد، می تواند دامن ترکیه، ارمنستان، آذربایجان و... را هم بگیرد و در سطح سوم هم باید در تعاملی گسترده تر با نظام بین الملل، روابطی پویا و پررنگ را غیر از مباحث برجامی ایجاد کنیم تا بتوان هم در این عرصه پررنگ تر ظاهر شد و هم اینکه بتوان از کمک های مالی و فناوری آنان برای کاهش آثار سوءتهدیدات امنیتی زیست محیطی استفاده و آنان را ملزم کرد که درزمینه فناوری های تولید انرژی یا درزمینه مدیریت مصرف انرژی به ما کمک کنند؛ البته درباره کشورهایی که در تخاصم با ایران هستند، می توان هم از اهرم ارتباطی با کشورهای اسلامی و عربی منطقه و هم از اهرم ارتباطی با کشورهای نظام بین الملل برای ملزم کردن ریاض، ابوظبی و... درباره انجام تعهداتشان استفاده کرد.

و درنهایت اقدامات دولت در چهار سال آینده، فارغ از حوزه دیپلماسی باید شامل چه اقداماتی در حوزه امنیت زیست محیطی باشد؟

اولین نکته که من لازم می دانم آن را متذکر شوم، مباحث مربوط به آموزش و آشنایی با حقوق اولیه شهروندی در حوزه مباحث محیط زیستی است تا در سایه آن، جامعه به این مسئله آگاه شود که در آینده قطعا مهم ترین چالش امنیتی، تهدیدات امنیت زیست محیطی است که می تواند جهان را به خطر اندازد و لذا دولت و کابینه باید در قالب سازمان محیط زیست، فهم محیط زیست را در کشور افزایش دهند که در این راستا می توانند از رسانه های جمعی و تکنولوژی های ارتباطی مانند شبکه های اجتماعی اهمیت و جایگاه آن را در افکار عمومی متذکر شوند تا همگی به آن فهمی که مورد تأکید من است، نائل شوند، دوم اینکه باید خود مردم هم به اهمیت امنیت و جایگاه محیط زیست پی ببرند و در راستای آن، اقدامات خود را متناسب با بضاعتشان انجام دهند، سوم اینکه دولت و مجلس باید به سمتی پیش روند که سازمان محیط زیست در میان دو قوه، جایگاه پر رنگ تری پیدا کند و چهارم اینکه باید تعاملات بین المللی، زیست محیطی این سازمان به نحو چشمگیری بالاتر رود تا همه کشورهای جهان به آن فهم مشترک مورد تأکید من دست یابند.

انتشار اولیه: یکشنبه 4 تیر 1396 / انتشار مجدد: سه شنبه 13 تیر 1396

کلید واژه ها: سازمان محیط زیست محیط زیست حفاظت محیط زیست احمد بخشایشی اردستانی


( ۲ )

نظر شما :