مجازات مرگ برای تماشای فوتبال در حکمرانی داعش

۲۴ تیر ۱۳۹۶ | ۱۸:۵۰ کد : ۱۹۷۰۱۵۳ سرخط اخبار

 

از جنایات داعش می گویند، از احکام ظالمانه شان، از مجازات های غیرانسانی و وحشیانه و از ترسی که مثل بختک ر هایشان نمی کرده. آن ها می خواهند به زمانی برگردند که هنوز داعش نیامده بود و زندگیشان روی روال بود. زمانی که آرامش و امنیت داشتند.
اهالی اردوگاه آوارگان «حمام العلیل» در نزدیکی موصل با پایان یافتن جنگ می خواهند به خانه هایشان برگردند، می گویند که معلوم نیست خانه هایشان سرپا مانده اند یا نه!
حمام العلیل در شمال عراق که به آبگرم های معدنی و درمان بخش معروف است پیش از حمله داعش به آنجا نزدیک ١٠ هزار تن جمعیت داشت، حالا پس از خلاص شدن از دست تروریست های تکفیری چندماهی می شود که رنگ و روی زندگی را به خود می بیند. هنوز رد گلوله و خمپاره ها روی تن خانه و ساختمان ها پیداست و نیمی از مردم شهر به خانه هایشان بازگشته اند.
هنگام ورود به این شهر صحنه ای که همه جای شهر آن را می بینیم وجود کودکان بی شماری است که آب خنک می فروشند یا برای ٢۵٠ دینار عراقی - کمترین واحد پول این کشور - گدایی می کنند. از سر صبح تا دم غروب در سطح شهر و ابتدای جاده حمام العلیل به موصل و هر جایی که «سیطره» یا همان ایست بازرسی حضور دارند، حضور تلخ و غم انگیزی که نتیجه فعالیت داعش در این منطقه است و حالا ختم شده به آوارگی صد ها هزار بلکه میلیون ها انسان بی گناه.
پرس و جو از تعدادی از کودکان دختر و پسر بین ۴ تا ٨ ساله نشان می دهد اهل موصل و شهرهای اطراف هستند که خانواده هایشان از دست داعش فرار کرده اند و به اردوگاهی حاشیه حمام العلیل پناه آورده اند. «عبید» پسربچه ٧ ساله ای با موهای بور و چشمانی روشن از ما می خواهد از او عکس بگیریم، پسربچه شلوغ و پرانرژی است نسبت به همسن و سال هایش. به زبان عربی از داعش می گوید و برای اینکه بهتر متوجه حرف هایش شویم دستش را شبیه به چاقو می کند و می کشد زیر گلویش و سرش را به سمت دیگر می اندازد؛ یعنی داعشی ها سر خیلی ها را از تنشان جدا کرده اند.
بلدمان ترجمه می کند که عبید می گوید پدرش را داعشی ها کشته اند و او همراه مادر و ٢ خواهر بزرگترش در چادر کوچکی در اردوگاه زندگی می کند و آب معدنی هایی که رایگان در اختیارشان قرار می گیرد برای فروش به اینجا می آورد و پول آن ها را به مادرش می دهد.
او و کودکان دیگری که مقابل سیطره آب خنک می فروشند روزانه ١٠ کیلومتر را با پای پیاده از اردوگاه آوارگان شماره ٢ حمام العلیل تا اینجا می پیمایند تا چندرغاز پول گیرشان بیاید. به سوی آدرسی که می دهند می رویم، جاده فرعی پر دست انداز را رد می کنیم و از دور دشتی جلوی رویمان قرار می گیرد که تا چشم کار می کند پر است از چادرهای سفید رنگی که مرا به یاد منطقه «منا» در مکه که حاجیان چند شب را در آنجا می گذرانند، می اندازد.
دمادم غروب است و اردوگاه پر از جنب و جوش. اردوگاه به ٨ بلوک تقسیم بندی شده تا امکانات به طور مساوی بینشان تقسیم شود. امکانات ابتدایی مثل سرویس بهداشتی و حمام و مخازن آب و... نخستین بلوک و مقابل ورودی، چند زن مشغول پخت نان هستند، دختربچه ها با دیدن دوربین عکاسی می دوند داخل چادر هایشان و فرار کودکانه شان بقیه را به خنده می اندازد. وضعیت زندگی در اردوگاه را از زن هایی که اجازه عکاسی داده اند می پرسیم. زنی که خمیر را چانه گیری می کند، می گوید: «خودتان که می بینید کلی آدم جمع شده اند دورهم، وضعیت غذا و بهداشتمان اصلاً خوب نیست، توی این گرما برقمان مرتب می رود، زندگیمان سر و سامانی ندارد و کلاً به سختی زندگی می کنیم.»
به گفته این زن که اهل «وادی الحجر» از مناطق غربی موصل است، زندگی تحت حاکمیت داعش برایشان غیرقابل تحمل بوده به طور مثال هر وقت یکی از اعضای خانواده اش قصد سفر به شهر دیگر مثل بغداد را داشته اند باید برای تضمین بازگشت او سند گرو می گذاشتند و در صورت بازنگشتن خانه مصادره می شد.
زن دیگری که اهل منطقه «اصلاح زراعی» است وارد بحث می شود و عنوان می کند: «داعش زندگی را هر روز برایمان سخت تر می کرد و زمانی که ارتش موصل را به محاصره درآورد قوانین بی رحمانه ای به اجرا گذاشت. آن ها برای اینکه شهر را از دست ندهند از زنان و کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده می کردند و فرقی هم برایشان نمی کرد از کدام خانواده باشد، من و شوهرم برای اینکه بچه هایمان قربانی داعشی ها نشوند از موصل فرار کردیم.»
سری به بلوک دیگری می زنیم که گویی جمعیتش بیشتر از بلوک های دیگر است، گویا برق قطع شده و ساکنان موقت آن از چادر ها بیرون زده اند. «ابوموسی» مردی سیاه چرده ۶۵ ساله اهل «حی التنک» همراه همسرش چادر کوچکی کنار چادرشان برپا کرده اند و خیاطی می کنند، از رفوی لباس دست دوم گرفته تا دوخت لباس مردانه و زنانه. ما را به چای مخصوص خودشان که آن را می جوشانند دعوت می کند. ٣ استکان کمرباریک و ظرفی از شکر جلویمان می گذارد. در موصل غربی مغازه خیاطی داشته و با بالا گرفتن درگیری بین ارتش و تروریست ها دست زن و بچه هایش را گرفته و اینجا آمده. دشداشه اش - لباس رایج اعراب - را بالا می زند و پای راستش را نشانم می دهد؛ جای زخم کهنه ای که تبدیل به خاطره تلخ از داعش شده. می گوید سال پیش جلوی مغازه اش در حال سیگار کشیدن بوده که یکی از ماشین های داعش او را زیر گرفته است، پایش را شکسته اند تا برای دیگران درس عبرت شود، چرا که سیگار کشیدن در اماکن عمومی جرم بود و کسانی که قانون را رعایت نمی کردند، مجازات می شدند.
ابوموسی در ادامه حرف هایش می گوید: «یکی از نمایندگان داعش در امور پوشش اسلامی مغازه ام آمد و هشدار داد اگر مثل مد غربی ها لباس مردانه تنگ بدوزم وسط میدان شهر اعدامم می کنند راستش خیلی ترسیدم چون یقین داشتم این کار را می کردند.»
داخل اردوگاه بعضی از چادر ها نقش آرایشگاه، بقالی، کفاشی، نانوایی و میوه فروشی و... را دارند، چادرهای کوچکی که صاحبانشان حرف های زیادی از داعش دارند که بگویند. «ابو مصطفی» ٣۵ ساله و آرایشگر است. زبان ترکی را بخوبی صحبت می کند؛ ترکمن است. او هم از کابوس داعش در موصل می گوید: «دستورالعمل داده بودند که نباید صورت کسی را اصلاح کنیم، اصلاح با تیغ حرام بود. مو ها را باید ساده و یک شکل می زدیم و حق نداشتیم موی مشتری را مدل بدهیم، اگر این کار را می کردیم مشتری و آرایشگر مجازات می شدند و در انظار عمومی شلاق می خوردند.»
جوان دیگری هم به نام «عبدالرحمن» ٢٣ ساله از ورزش و فوتبال برایمان می گوید؛ از اینکه کسی توی کوچه و خیابان حق نداشت فوتبال بازی کند یا فوتبال ببیند. تعریف می کند: «فکر کنم یادتان بیاید که ٣ سال پیش داعشی ها ١٣ نفر از جوان های موصلی را به جرم تماشای فوتبال اعدام کردند. همه آن ها در منطقه یرموک زندگی می کردند که یکی از آن ها پسر عمویم بود. وقتی اعدامشان کردند و جسدشان را در زمین فوتبال رها کردند خانواده عمویم جرأت نداشتند بروند و جسد پسرشان را برای خاکسپاری به قبرستان ببرند از ترس اینکه داعش آن ها را شناسایی و اعدام کند. سال پیش هم چند نفر برای دیدن بازی فوتبال اعدام شدند. باید بگویم داعش با هر چیزی که مردم از آن لذت می بردند مخالف بود و بشدت با آن ها برخورد می کرد.»
دل آدم های اردوگاه از دست داعش و خلافت آن ها پر است، مدام لعن و نفرین به ابوبکر بغدادی و آدم هایش می فرستند اما این همه ماجرا نیست، آن ها از مغلوب شدن داعش خوشحالند ولی می خواهند هرچه سریع تر به خانه هایشان بازگردند.
 «ابو سلام» اهل زمار است و عنوان می کند که شهرشان در درگیری ها آسیب چندانی ندیده و داعش از آنجا عقب رانده شده و امنیت به منطقه بازگشته ولی به خاطر اینکه شهرشان در حوزه استحفاظی کردهای پیشمرگه قرار گرفته به او و دیگر آوارگان زماری اجازه ورود نمی دهند و ماه هاست انتظار می کشد که بالاخره به خانه و کاشانه اش برگردد.
برخی هم از بیکاری و بی پولی و شرایط سختشان در اردوگاه می گویند و از دولت و سازمان های بین المللی بشردوستانه تقاضای کمک می کنند، از ما می خواهند صدایشان را به گوش بقیه مردم برسانیم.
اما کودکان اردوگاه که بسیاریشان مثل نسل های دیگر تجربه زندگی در شرایط جنگ را دارند یا مجبورند دستفروشی و گدایی کنند یا اینکه ساعت ها بیرون چادر با همسن و سال های خود به دنبال هم بدوند؛ تنها سرگرمی که آن ها دارند همین است. نه امکاناتی برای کودکان است نه اسباب بازی.
یکی از مسئولان ارشد این اردوگاه در تشریح فعالیت های اردوگاه آوارگان به «ایران» می گوید: «این اردوگاه ۴ ماه پیش با حمایت نهاد خیریه اتریشی و همکاری سازمان ملل در حمام العلیل راه اندازی شد و ۴ هزار و ٧۶٠ چادر برای آوارگان برپا کردیم. بیشتر آوارگان از مناطقی همچون «حی التنک»، «اصلاح زراعی»، «وادی الحجر»، «سحاجیه»، «زمار» و «حمیدات» هستند. از بین ١۴ هزار جوان اردوگاه روزانه ٧٠ تن از آن ها را برای مشاغل مختلف به کار می گیریم و حقوقی بین٢٠ تا ۲۵ هزار دینار می پردازیم و اگر حمایت مالی شویم می توانیم جوان های بیشتری را به کار بگیریم.»
به گفته این مسئول، ۱۸ درصد از کل جمعیت ۲۵ هزار نفری این اردوگاه را زنان بی سرپرست تشکیل می دهند که به دلیل جنگ، شوهران خود را از دست داده اند و در هر ٣ خانواده یک تن معلول جنگی است که طبق گفته خانواده ها به خاطر انفجار بمب یا سوختگی شدید ناشی از انفجار دچار قطع عضو و معلولیت شده اند.
بعضی اهالی اردوگاه مدعی اند بیش از یک ماه است که هیچ کمک غذایی بین آن ها توزیع نشده اما این مسئول عنوان می کند هر خانواده در بدو ورود به اردوگاه ۱۵ بسته کمکی شامل پتو، چراغ آشپزی، زیرانداز، چادر، پوشاک و مواد غذایی دریافت می کند. یک مؤسسه بین المللی بشردوستانه دیگر هم به نام «دست های رحمت» علاوه برآن، ۹ بسته کمکی که شامل انواع مواد غذایی مثل حبوبات و برنج و روغن و آب بین آن ها توزیع می کند و این در حالی است که وزارت مهاجران و رانده شدگان عراق به هر خانواده یک کولر آبی و مقادیری پوشاک می دهد.
 آفتاب زود تر از جایی که از آن آمده ایم غروب می کند و بچه ها که انگار همبازی جدیدی پیدا کرده اند دوره مان کرده اند و به چادر هایشان بر نمی گردند. می خواهند از آن ها عکس بگیریم، به لنز خیره می شوند و علامت پیروزی را مقابل صورتشان می گیرند. داعش از موصل بیرون رانده شد اما زخم نگاه تنگ نظرانه و مجازات های سنگین غیر انسانی آن ها و رعب و وحشتی که در قلمرو ایجاد کردند، بعید است، ساده و زود از روح و روان اهالی موصل و بویژه کودکان پاک شود؛ کابوس داعش همچنان پابرجاست، اما نه در قلمرو موصل، بلکه درون اهالی این سرزمین. شاید آن ها هیچگاه آوارگی و دربه دری و جنایت های داعش را فراموش نکنند.
حمید حاجی پور/ روزنامه ایران
 

کلید واژه ها: داعش


نظر شما :