مسائل و شرایط سوریه به افغانستان گره خورده است

اتهام زنی به تهران، فرافکنی برای ناکارآمدی دولت وحدت ملی

۲۵ بهمن ۱۳۹۶ | ۱۳:۰۳ کد : ۱۹۷۴۹۰۲ آسیا و آفریقا گفتگو
عبدالمحمد طاهری در گفت وگو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که که مثلث طالبان ـ پاکستان ـ آمریکا، عامل اصلی بی ثباتی در افغانستان و در کل منطقه غرب آسیا و حتی خود پاکستان است.لذا تمامی شواهد و دلایل دست به دست هم داده است که غرب آسیا و به خصوص افغانستان کانون ناامنی و البته به موازاتش نیز مرکر ثقل تحولات مهمی در آینده بعد از فروکش کردن جنگ در سوریه باشد.
اتهام زنی به تهران، فرافکنی برای ناکارآمدی دولت وحدت ملی

عبدالرحمن فتح الهی – منطقه غرب آسیا طی چند هفته اخیر شاهد تحولات بسیاری بوده است. از انفجارهایی در افغانستان تا آغاز مذاکرات میان کابل و اسلام آباد در خصوص حل مسائل و اختلافات فی مابین و نیز سفر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رییم صهیونیستی به هندوستان که در کنار تنش آمریکا با پاکستان منطقه غرب آسیا را ملتهب تر از گذشته کرده است. از همین رو نیز دیپلماسی ایرانی تحلیل شرایط و تحولات اخیر منطقه غرب آسیا را در گفت و گویی با  دکتر عبدالمحمد طاهری، کاردار و اولین مستشار و رایزن فرهنگی وزارت امور خارجه ایران در وزارت معارف افغانستان، کارشناس ارشد مسائل غرب آسیا و تحلیلگر ویژه حوزه افغانستان و پاکستان پی گرفته است که در ادامه می خوانید:

با توجه به ناامنی های اخیر و نیز مسائلی مانند بحث ورود جدی نیروهای آمریکایی و ناتو به خاک افغانستان و مذاکرات شکل گرفته میان کابل و اسلام آباد بر سر مساله طالبان تحولات معناداری در منطقه غرب آسیا به وجود آمده است. ارزیابی شما از وضعیت نابسامان کنونی افغانستان چیست؟

پیرو آخرین مصاحبه با دیپلماسی ایرانی بر این باورم که مثلث طالبان ـ پاکستان ـ آمریکا، عامل اصلی بی ثباتی در افغانستان و در کل منطقه غرب آسیا و حتی خود پاکستان است. طالبان از این جهات که لیدرهایی که اکنون این جریان را هدایت می کنند با در پیش گرفتن یک سیاست رعب افکنی  که با حضور داعش بسیار هم پررنگ تر از سابق شده است، در پی به زعم خود آزادسازی افغانستان هستند. از سوی دیگر هم ترامپ در یک سال گذشته در پی آن است که ضعف و کم کاری اوباما را در این منطقه جبران کند. لذا با افزایش ناامنی مدیریت شده، سعی در یافتن بهانه حضور مجدد و البته پررنگ در افغانستان است، البته به نظر می آید که این بار ترامپ قصد دارد تا حضور آمریکا را دائمی کند. اما ضلع سوم این امنی ها در غرب آسیا، پاکستان است. پاکستانی که به گواه تاریخ از ابتدا تا کنون به دنبال ناامنی در کل این منطقه بوده است. چرا که اسلام آباد در سایه این ناامنی ها به دنبال افزایش نفوذ خود است. تمام شواهد، مدارک و قرائن حاکی از آن است که پاکستان محیط امنی را برای افغانستان، حال سهوا یا عمدا، ایجاد نمی کند. سهوا از آن بابت که مرزهای گسترده و طولانی پاکستان با افغانستان به قدری گسترده و بدون کنترل است که در این مرزها امکان هر گونه فعالیت از قاچاق تا جابه جایی تروریسم در دو کشور به واسطه نبود نظارت وجود دارد. عمدا نیز از آن جهت که پاکستان به دلیل راهبرد رشد و گسترش نفوذ خود در غرب آسیا و نیز کسب امتیاز از آمریکا به دنبال ناامن کردن افغانستان است. این راهبرد برای پاکستان به قدری جدی است که حتی در فضای تنش میان خود با واشنگتن ادامه این راهبرد را در همکاری با مسکو و پکن جستجو کند. لذا در چنین فضایی هم پاکستان به دنبال پر کردن خلاء آمریکا به جای گرایش به سمت روسیه و چین است. در سوی دیگر هم تنش روی داده میان آمریکا با پاکستان سبب افزایش ناامنی های اخیر در خاک افغانستان شده اشت. مضافا این که دولت وحدت ملی هم که نشات گرفته از برنامه آمریکا بوده، نتوانسته است تا کنون کارایی لازمه را از خود نشان دهد. چرا که این دولت با برنامه کاخ سفید ناشی از همکاری و ائتلاف دو گروه افغانی است که در تعارض با همدیگر قرار دارند و امروز هم این گروه های معارض به دلیل حضور در دولت وحدت ملی یکدیگر را تحمل می کنند. بنابراین عدم درک و فهم در بدنه دولت سبب شده تا دولت حتی نتواند در میان خود اعضای کابینه صلح و ثبات را ایجاد کند، چه رسد به کل افغانستان. نتیجه چنین دولتی هم عدم کفایت در اداره امور کشور و مدیریت امنیت در افغانستان است. اکنون هم در بستر همین ناکارآمدی و نیز گسترش ناامنی اخیر و تحرکات معنادار در غرب آسیا، دولت افغانستان به یک سردرگمی و حتی یک بن بست رسیده است. لذا تمامی این شواهد و دلایل دست به دست هم داده است که غرب آسیا و به خصوص افغانستان کانون ناامنی و البته به موازاتش نیز مرکر ثقل تحولات مهمی در آینده بعد از فروکش کردن جنگ در سوریه باشد.

اما در سایه این آینده مبهم منطقه غرب آسیا، گسیل نیروهای نظامی آمریکایی و ناتو را به افغانستان چگونه ارزیابی می کنید؟

ببینید در کوتاه مدت شاید راه حل برون رفت افغانستان از این مهلکه که هر لحظه امکان فروپاشی این کشور را در پی دارد، حضور و گسیل نیروی قدرتمند نظامی برای کنترل و مدیریت امنیت در افغانستان باشد که اکنون این نیروها را تفنگداران آمریکایی و نیروهای ناتو در قالب آیساف تشکیل می دهند. هر چند در بلند مدت همین حضور نظامی می تواند نتیجه عکس را به دنبال داشته باشد. اما چنانی که مطرح کردم امروز شرایط افغانستان به قدری بغرنج است که امروز حضور 10 تا 20 هزار نفری نظامی آمریکایی و ناتو از مطالبات جدی دولت وحدت ملی در افغانستان است.

تاریخ همواره نشان داده است که بی ثباتی در غرب آسیا به نفع پاکستان است. چرا که در سایه همین بی ثباتی ها که گاهی دامن خود این کشور را هم گرفته است، توانسته اعتبارات هنگفتی را از آمریکا دریافت کند و از سوی دیگر هم همین ناامنی ها سبب افزایش نفوذ اسلام آباد در این منطقه بوده است.

شما به تنش آمریکا با پاکستان اشاره داشتید، بعد از این تنش، اسلام آباد با در پیش گرفتن سیاست و دیپلماسی نگاه به شرق به سمت پکن و مسکو گرایش یافته است؛ از آن سو هم هیات هایی از اسلام آباد برای حل مشکلات خود با کابل در افغانستان حضور یافته اند. آیا این مسائل مهم و در عین حال متناقض نشان از تغییر راهبرد سنتی پاکستان در قبال افغانستان است؟

بعید می دانم که پاکستان چنین تغییر راهبردی را در قبال افغانستان در پیش بگیرد. تاریخ همواره نشان داده که بی ثباتی در غرب آسیا به نفع پاکستان است. چرا که در سایه همین بی ثباتی ها که گاهی دامن خود این کشور را هم گرفته، توانسته اعتبارات هنگفتی را از آمریکا دریافت کند و از سوی دیگر هم همین ناامنی ها سبب افزایش نفوذ اسلام آباد در این منطقه بوده است. اما مساله اینجا است که با روی کارآمدن ترامپ و احتمال قطع حمایت های مالی آمریکا از پاکستان اکنون اسلام آباد با گرایش به سمت چین و روسیه به دنبال ادامه راهبرد خود این بار با همکاری مسکو و پکن است. البته شاید تمامی این گرایش ها هم به نوعی نمایشی برای ترساندن و فشار بر آمریکا برای واداشتن کاخ سفید به همکاری مجدد با پاکستان باشد. اما من اعتقاد راسخ دارم که پاکستان هیچ گاه به دنبال رفع و دفع تنش در افغانستان نیست. به خصوص که توان نظامی هسته ای اسلام آباد امتیاز مهمی را در اختیار این کشور قرار داده است. چرا که چنین کشوری با چنین توان نظامی در صحنه بین المللی جدی گرفته خواهد شد. اما مجموعه این شرایط هم از آن سو سبب شده است که دیپلماسی پاکستان در قبال منطقه غرب آسیا و به ویژه افغانستان، دیپلماسی روشنی نباشد؛ لذا اگر چه به جبر شرایط اسلام آباد مجبور شد در صدر هیاتی برای مذاکره به افغانستان سفر کند، اما فردای همان سفر انفجارهای بزرگ تروریستی در خاک افغانستان و حتی در کابل روی داد.

اما ارزیابی شما به عنوان یک دیپلمات باسابقه و اولین مستشار فرهنگی و کاردار جمهوری اسلامی ایران در افغانستان از اظهارات اخیر برخی از مقامات امنیتی افغانستانی در خصوص نقش مخرب ایران در ناامنی چند هفته گذشته این کشور چیست؟

قبل از پاسخ به این سوال باید گفت که در کل در افغانستان چند نگاه نسبت به حضور ایران در این کشور وجود دارد. نگاه اول نگاه عاقلانه سیاسی بوده است که اعتقاد دارد ارتباط با ایران می تواند به گسترش صلح و ثبات در افغانستان کمک کند که می توان به خود حامد کرزی، رئیس جمهور سابق افغانستان و اکثر وزرای کابینه او اشاره داشت که نمایندگان این نگاه عاقلانه سیاسی بودند. نگاه دیگر در افغانستان، نگاه بدبینانه به نقش و حضور ایران باز می گردد که نمایندگان این نگاه در افغانستان، پشتون ها هستند. این جریان اعتقاد دارد که ایران همواره به دنبال ناامنی در افغانستان برای افزایش نفوذ خود است و علیرغم برخی از اشتراکات فرهنگی، پشتون ها بر این باورند که جایگاه و حضور ایران در افغانستان بسیار مخرب است. اما در دسته سوم، جریان هزاره ها و بیات ها هستند که آنها به شدت به حضور و جایگاه ایران در افغانستان نگاه مثبتی دارند. اما در کل من که در افغانستان زندگی کرده ام به شما عرض می کنم که اکثر مردم افغانستان نسبت به مردم و دولت ایران نگاه مثبتی دارند. در این راستا افغان ها همواره وقایع فرهنگی، ورزشی و حتی سیاسی در ایران را به صورت جدی پیگیری می کنند. مضافا در تمامی مغازه ها و فروشگاه های افغانستانی اجناس ایرانی به وفور یافت می شود. اما در خصوص اتهام زنی های اخیر افغانستانی ها باید گفت که شرایط دولت وحدت ملی در کنترل ناامنی به قدری از دست آنها خارج شده است و آن قدر در مدیریت اوضاع ناکارآمد عمل کرده اند که حتی در انتخاب یک سیاست و دیپلماسی روشن و عاقلانه هم ناتوان شده اند. از همین رو برای سلب مسئولیت از خود به هر شخص، گروه و دولت به عنوان متهم و عامل ناامنی چنگ می زنند. از سوی دیگر در دنیای سیاست امروز مساله تجانس مرزی نمی تواند عامل تاثیرگذاری بر کشورها باشد و به این دلیل ایران را محکوم به ناامنی در افغانستان می کنند. لذا ساختار جغرافیایی و مساله ژئوپولتیکی امروز دیگر تنها تعیین کننده شرایط در همسایگان نیست. هر چند تجانس مرزی یقینا از مهمترین عوامل تاثیرات همسایگان بر هم دیگر است، اما به موازاتش سایر پارامترها را هم باید در نظر گرفت. از آن سو جمهوری اسلامی به وضوح مشاهده کرده و می کند که افغانستان چگونه سیاست های دیکته شده عربستان سعودی را به پیش می برد. از آن طرف هم تهران نظاره گر است که کابل اگر چه از طریق واشنگتن تغذیه می شود، اما در آن سو نیم نگاهی به مسکو و پکن هم دارد. حتی افغانستان به سمت ترکیه هم گرایش دارد. در این راستا قطر و امارات متحده عربی هم به دنبال نقش خود در افغانستان هستند. لذا آیساف، سازمان ملل، ناتو به دنبال سرمایه گذاری در افغانستان و منطقه مهم غرب آسیا برای گسترش نفوذ خود هستند. از همین رو این بازیگران منطقه ای و فرا منطقه ای امروز به قدری در هیات حاکمه نیم بند و ناکارآمد افغانستان نفوذ دارند که وزراء و حتی رئیس جمهوری این کشور را مهره های خود می دانند؛ لذا این شرایط هم سبب شده است تا در کنار ناکارآمدی دولت وحدت ملی در کنترل ناامنی های افغانستان، با نفوذ و سیطره این کشورها به راحتی ایران را مورد اتهام قرار دهد.

اما در کل جایگاه افغانستان برای آمریکای دوره ترامپ چیست؛ آیا می توان افغانستان را اهرم فشار آمریکا بر چین تصور کرد؛ یا این که شما راهبردهای دیگری را هم مد نظر دارید؟

ببینید مساله چین و محاصره آن از طریق افغانستان از راهبردهای بلند مدت آمریکا است و منحصر به دوره ترامپ نیست. اما مساله مهم دیگر برای اهمیت و جایگاه افغانستان برای آمریکای دوره ترامپ به رقابت کاخ سفید با روسیه در بحران سوریه باز می گردد. امروزه با انتقال تروریسم از سوریه به افغانستان امکان از میان رفتن پایگاه های آمریکا در خاک افغانستان وجود دارد. چرا که پایگاه های نظامی بگرام، قندهار، کابل، هرات و غیره پایگاه های بزرگ نظامی هستند که نشان از اهمیت افغانستان برای آمریکا دارد. بنابراین من معتقدم که به موزات پایان جنگ سوریه؛ جنگ افغانستان شروع می شود که دو سال است این جنگ آغاز شده است. لذا اهمیت این کشور برای آمریکا جدی تر خواهد بود. از سوی دیگر هم به دلیل در هم تنیدگی معادلات سوریه و افغانستان، اکنون به دلیل حضور کم رنگ آمریکا در دوره اوباما، کاخ سفید در دوره ترامپ به دنبال حضور پررنگ تر خود در مقابل حضور قدرتمند روسیه در سوریه است؛ لذا واشنگتن افغانستان را برای این رویارویی انتخاب کرده است. بنابراین این گره و درهم تنیدگی معادلات سوریه و افغانستان در آینده پیچیده تر و در عین حال هم سخت تر شده و خواهد شد. اکنون مساله کردهای سوریه و حمله ترکیه به عفرین این معادلات را پیچیده تر هم می کند. چون اگر آمریکا در سوریه و یا عفرین در حمایت از کردها کوتاه آید باید در جبران آن، حضور پررنگ تری را در جای دیگر داشته باشد تا موضع خود را تقویت کند.

اما رقابت روسیه و آمریکا در خصوص افغانستان را در دوره جدید چگونه ارزیابی می کنید؟

 علیرغم این که تنها برخی از بدنه سیاسی افغانستان نیم نگاهی به حضور روسیه در این کشور داشتند، اما حافظه تاریخی افغان ها دید مثبتی به حضور مسکو ندارد. چرا که این کشور در طول استعمار افغانستان در دوران شوروی هیچ اثر مثبت و سازنده ای را در این کشور نداشته است. اما در آن سو آمریکا علیرغم هجوم و اشغال افغانستان، در مواردی هم دست به آبادانی و سازندگی این کشور زده است. لذا روسیه در رقابت با آمریکا در افغانستان چندان جایگاه با نفوذی ندارد و این مساله را هم خود روس ها و هم خود آمریکایی ها می دانند. از همین رو هم مسکو به دنبال همراهی با اسلام آباد بعد از تنش پاکستان با آمریکا است که بتواند کمبود و نقص عدم حضور قدرتمند خود در غرب آسیا را جبران کند؛ به خصوص که هند هم گرایش های به شدت آمریکایی دارد.

اما پاکستان دست به قمار همراهی روسیه و چین و کنار زدن آمریکا خواهد زد؟

ببینید این مساله یک بازی دو سره است. در یک سو آمریکا اگر به دنبال نفوذ بلند مدت در منطقه غرب آسیا است نمی تواند نقش و جایگاه پاکستان را نادیده بگیرد. از سوی دیگر پاکستان هم به کمک ها و حمایت های مالی و مهم تر از آن سیاسی کاخ سفید علی رغم چرخش دیپلماتیکی به سمت روسیه و چین در تنش اخیر نیازمند است. لذا در سایه این نیاز دو سره اگر چه امکان دارد در کوتاه مدت میان واشنگتن و اسلام آباد اختلافاتی روی دهد، اما یقینا راهبرد نفوذ دو کشور برای منطقه غرب آسیا بدون دیگری امکان تحقق ندارد.  

انتشار اولیه: چهارشنبه 18 بهمن 1396 / انتشار مجدد: چهارشنبه 25 بهمن 1396

کلید واژه ها: منطقه غرب آسیا افغانستان دولت وحدت ملی پاکستان ایران روسیه چین هند داعش طالبان عبدالمحمد طاهری


نظر شما :