ماموریتی برای زمین

۱۳ تیر ۱۳۸۶ | ۱۶:۵۹ کد : ۲۹۰ سرخط اخبار
اولین مقاله از ال گور، معاون سابق رئیس جمهور آمریکا پیرامون بحران گرم شدن زمین در نیویورک تایمز
ماموریتی برای زمین
 ما-گونه بشر- به یک لحظه تصمیم­گیری رسیده­ایم. بی­سابقه و حتی خنده­دار است که تصور کنیم به عنوان گونه بشر واقعاً می­توانستیم انتخاب آگاهانه واز سر هشیاری داشته باشیم اما با همه­ این احوالات، کماکان این چالش پیش روی ماست.

خانه­ ما -زمین- در خطر است. آن چه در معرض نابودی است فقط کره زمین نیست، بلکه شرایطی که زندگی بشر  را روی زمین ممکن کرده رو به نابودی است.

بدون درک پیامد اعمالمان، به قدری دی­اکسید کربن در پوسته نازک هوای اطراف زمین  منتشر کرده­ایم که به معنی واقعی کلمه توازن دمایی بین زمین و خورشید را تغییر داده­است. اگر ما به­سرعت به این انتشار پایان ندهیم، درجه حرارت زمین به قدری افزایش پیدا می­کند که بشر هرگز تجربه نکرده است و به نوبه خود پایانی بر توازن مطلوب و متعادل آب وهوایی خواهد بود که تمدن ما بر آن استوار است.

در 150 سال گذشته، با آن چنان جنون و التهاب فزاینده­ای به استخراج منابع کربن از زمین-اعم از نفت و ذغال سنگ-پرداختیم و آن را سوزاندیم که اکنون درهر 24 ساعت 70 میلیون تن گاز دی­اکسید کربن به اتمسفر تخلیه می­شود.غلظت دی­اکسید کربن-که هرگز از 300 قسمت در یک میلیون آن هم در یک میلیون سال گذشته-بیشتر نشده، اما بعد از رونق استفاده از ذغال سنگ از 280 قسمت در یک میلیون به 383 قسمت در میلیون در سال 2007 رسیده است.

نتیجه مستقیم آن هم این است که  اکنون دانشمندان هشدار می­دهند ما در آستانه­ " نقطه­ بحرانی" قرار گرفته­ایم و ظرف 10 سال دیگر اگر وضع به همین شکل ادامه پیدا کند اجتناب از عواقب خسارت­ها غیرممکن شده و شرایط زندگی بشر بر روی زمین را مختل خواهد کرد.

فقط در چند ماه گذشته، مطالعات اخیر نشان داده است که نوک یخی قطب شمال-که به خنک ماندن کره زمین کمک می­کند- با سرعت سه برابر بدبینانه­ترین پیش­بینی­های مدل­های کامپیوتری در حال ذوب شدن است. اگر دست روی دست بگذاریم و نجنبیم یخ­های تابستانی کمتر از 35 سال دیگر نابود می­شوند. شبیه به قطب شمال در قطب جنوب هم دانشمندان شواهدی از ذوب یخ­های نواحی جنوبگان به وسعت ایالت کالیفرنیا به دست آورده­اند.

این موضوع اصلاً سیاسی نیست، اخلاقی است، موضوعی است که به حیات و بقای بشر روی کره زمین ربط پیدا می­کند. این جا اصلاً مسئله چپ یا راست مطرح نیست، موضوع انتخاب بین درست و نادرست است. ساده­تربگویم اشتباه است که قابلیت زندگی روی کره زمین را از بین ببریم و امید به زندگی نسل­ها بعد از خود را نابود کنیم.

21 سپتامبر 1987 رئیس جمهور رونالد ریگان گفت: " در حالی که فکر ما مشغول خصومت­ها و دشمنی­های جاری است اغلب در چنین مواقعی فراموش می­کنیم که اعضای بشریت تا چه حد به هم پیوسته و وابسته­اند. شاید ما نیازمندیم در مقیاس جهانی از بیرون تهدید شویم تا این پیوستگی و وابستگی و اتحاد بین خودمان را بشناسیم. گاهی باخودم فکر می­کنم وقتی با تهدید از سوی بیگانگان مواجه می­شویم چقدر زود گردهم می­آییم."

ما-همه­ ما-با یک تهدید جهانی روبه­رو هستیم. هرچند منشأ آن خارج از این کره نیست، با این وصف مقیاس آن در حد گیتی است.

به داستان این دو سیاره توجه کنید. زمین و زهره هر دو تقریباً یک اندازه­اند و هر دو تقریباً یک اندازه کربن دارند. فرقش در این است که کربن کره ما در اعماق زمین است-و در 600 میلیون سال گذشته به کمک انواع شکل­های مختلف حیات به اعماق زمین رسوب کرده و جای گرفته- در حالی که کربن زهره همه در اتمسفر آن است.

در نتیجه متوسط درجه حرارت در زمین 59 درجه [فارنهایت معادل  10 درجه سانتیگراد] است که بسیار مطبوع و خوشایند است اما متوسط درجه حرارت زهره 867 درجه [ فارنهایت معادل 146 درجه سانتیگراد] است. درست است که زهره به خورشید نزدیک­تر است اما تقصیر ستاره ما [منظور خورشید ودوری یا نزدیک به آن] نیست، چون زهره سه برابر عطارد داغ­تر است با وجود آن که عطارد نزدیک­ترین سیاره به خورشید است. دلیل آن دی­اکسید کربنی است که در اطراف زهره قرار گرفته است.

این تهدید ما را ملزم می­کند که به قول "ریگان" این پیوستگی و وابستگی و اتحاد بین خودمان را بشناسیم.

شنبه آینده هر هفت قاره در کنسرتی با نام "زمین زنده" توجه همه بشریت را به این نکته جلب می­کنیم که قرار است با یک برنامه سه ساله همه مردم کره زمین را از این خبر آگاه کنیم  که چگونه می­توان بحران آب و هوا را به­موقع و پیش فاجعه حل کرد. تک تک افراد باید در این راه حل مشارکت کنند. به قول "باکمینیستر فولر"،" اگر موفقیت و شکست این کُره و بشریت بستگی به من و کارهایم داشته باشد، آن گاه چگونه خواهم بود و چه خواهم کرد؟"

"زمین زنده" کنسرتی است که به این سؤال فولر پاسخ می­دهد و از تمام کسانی که به این کنسرت گوش می­دهند می­خواهد که پای این پیمان را شخصاً امضا کنند و تعهد کنند همه­ گام­های ویژه­ ای برای مبارزه با تغییرات آب وهوا بر­می دارند.

اما باید اقدامات انفرادی هم شکل بگیرد تا به تدریج به اقدامات دولتی بینجامد. در اینجا آمریکایی­ها مسئولیت ویژه ای دارند. سراسر تاریخ کوتاه ما، ایالات متحده و مردم آمریکا در هدایت اخلاق در دنیا پیشگام بوده­اند. استقرار "قانون حقوق"، قراردادن دموکراسی در بطن قانون اساسی، شکست فاشیسم در جنگ جهانی دوم، سرنگونی کمونیسم و سفر به ماه، همه نمونه­هایی از پیشگامی آمریکاست.

باردیگر آمریکایی­ها باید گردهم بیایند و دولت آمریکا را هدایت کنند به سمتی که با این چالش جهانی روبه­رو شود. رهبری آمریکا پیش­شرط موفقیت است.

برای این منظور، ما باید بخواهیم که ایالات متحده ظرف دو سال آینده به پیمان­های بین­المللی بپیوندد تا با مهار پدیده­ گرمایش زمین از 90 درصد آلودگی­هایی که در کشورهای توسعه یافته  تولید می­شود بکاهد و در کشورهای در حال توسعه به نصف برساند تا حداقل نسل بعد ما زمینی سالم از ما به ارث ببرند.

این پیمان نشانگر تلاشی نو است. من به نقشی که در دوران ریاست جمهوری کلینتون در مذاکرات "پروتوکل کیوتو" داشتم می­بالم. اما باورم این است که این پروتکل چنان در ایالات متحده تقبیح شده که بعید است به تصویب برسد- درست مانند دوران ریاست جمهوری کارتر در سال 1979 که تصویب پیمان محدودیت گسترش سلاح­های استراتژیک با اقبال روبه­رو نشد. به علاوه ، مذاکرات پیمان آب و هوایی با شدت و جدیت بیشتری به زودی آغاز می­شود.

بنابراین، همان طور که ریگان پیمان "سالت" [ پیمان منع گسترش سلاح­های استراتژیک" را نام گذاری کرد (و بهتر است نام "استارت" روی آن بگذاریم) [اینجا ال­گور با کلمه سالت در انگلیسی بازی ادبی کرده و جناس ناقص به کار برده و منظورش این است که می­توان آن را نقطه آغاز تلقی کرد] و آن را اصلاح کرد، هرچند دیر نیاز به آن را به رسمیت شناخت؛ رئیس جمهوری بعدی ما باید بسیار فوری تمرکز خود را روی پیمان جدید و حتی سخت­گیرانه­تر متمرکز کند. ما باید این پیمان جهانی را تا پایان سال 2009 تکمیل کنیم و نباید تا سال 2012- آن طوری که اکنون برنامه­ریزی شده-دست روی دست بگذاریم.

اگر با شروع 2009 ایالات متحده برنامه­ منظم و داخلی برای کاهش آلودگی گرمایشی جهانی را به اجرا بگذارد، تردید ندارم که می­توانیم براین صنایع اهداف و ابزارهایی تدارک ببینیم تا با انعطاف­پذیری انتشار کربن را به شدت کاهش دهیم، ما می­توانیم به­سرعت یک پیمان جدید تدوین و تصویب کنیم. هرچه باشد، گرمایش زمین یک فوریت برای تمام مردم این سیاره است.

البته پیمان نو التزام­های متفاوتی برای کشورها به همراه دارد، این کشورها براساس سهم تاریخی و توان نسبی در ایجاد تغییر و حل این معضل داشته­اند، الزامات متفاوتی هم خواهند داشت. این سابقه در قوانین بین­الملل به خوبی جا افتاده و راه دیگری برای آن متصور نیست.

برخی تلاش می­کنند این سابقه را نادیده بگیرند و با دامن زدن به احساسات بیگانه­ستیزی و بومی­گرایی این استدلال را مطرح کنند که باید باهمه کشورهای با یک معیار و استاندارد برخورد شود. اما آیا کشورهایی که تولید ناخالص داخلی آنان یک پنجم ایالات متحده است و در ایجاد این بحران گرمایش نقش بسیار ناچیزی داشته­اند همان اندازه مسئولیت به گردن­شان است که به گردن ایالات متحده است؟ آیا ما آن قدر از این چالش به وحشت افتاده­ایم که نمی­توانیم هدایت مبارزه علیه آن را برعهده بگیریم؟

فرزندان ما حق دارند از ما انتظار رعایت استانداردهای بالاتر و سخت­گیرانه­تری داشته باشند به­خصوص وقتی که آینده­ آنها-و حقیقتاً آینده­ همه تمدن­های بشری-بستگی تامی به ایجاد همین توازن و تعادل دارد. آنها شایسته­ حکومت بهتری از حکومتی هستند که بهترین شواهد علمی را سانسور و دانشمندان امین و موثق را واردار به سکوت می­کند طوری که جرأت ابراز هشدار درباره فاجعه در شرف ظهور را ندارند.

 آنها لایق سیاستمداران بهتری هستند بهتر از کسانی که دست روی دست گذاشته و برای مقابله با بزرگ­ترین چالش زمانه-که تاکنون بشر با آن روبه­روشده- کاری نمی­کنند، حتی زمانی که خطر بالای سر ماست.

در عوض ما باید تمرکز خود را روی فرصت­هایی  قرار دهیم که بخشی از همین چالش را تشکیل می­دهند. بی­تردید فرصت­های شغلی جدید و درآمدهای نویی برای شرکت­ها و مؤسسه­هایی وجود دارد که از همین حالا به فرصت­های اقتصادی عظیم انرژی­های پاک آینده فکر می­کنند.

اما دستاورد به مراتب بزرگ­تری برای آن متصور است اگر درست عمل کنیم. بحران آب و هوا و گرمایش زمین شانس بهتری را فراهم کرده تا تجربه­ای بیندوزیم که کمتر نسلی در تاریخ موفق به اندوختن آن شده است: یک مأموریتی که دامنه­ آثار آن به وسعت نسل­هاست، رسالت اخلاقی تمام عیار، یک آرمان مشترک، و شعف ناشی از تن دادنِ اجباری به، کنار گذاشتن تنگ­نظری و اختلافات سیاسی برای رویارویی با یک چالش اخلاقی و معنوی واقعی.

 

 

ال­گور، معاون سابق رئیس جمهور آمریکا، بود و اکنون ریاست "ائتلاف برای حفاظت از آب وهوا" را عهده دارست، آخرین کتاب او : "حمله به برهان" Assault on Reason نام دارد.


نظر شما :