نقش شاهزاده بندر بن سلطان در مناقشه ايران و آمريکا

۱۶ مرداد ۱۳۸۶ | ۲۰:۰۸ کد : ۳۳ اخبار اصلی
بندر بن سلطان از حامیان سیاست مهار ایران است. وی باور دارد در صورتی که رابطه ایران و غرب و ایالات متحده عادی شود، نقش محوری عربستان سعودی و اعراب به صورت تدریجی کاهش می یابد.
نقش شاهزاده بندر بن سلطان در مناقشه ايران و آمريکا

 

هنگامى که ترکى الفيصل، سفير عربستان در واشنگتن تنها پس از 16 ماه (ژوئيه 2005 تا دسامبر 2006) به طور ناگهانى و بدون طى تشريفات و خداحافظى‌هاى ديپلماتيک از سمت خود استعفا داد، بازار شايعات در محافل ديپلماتيک آمريکا و عربستان داغ شد و اين دقيقا همان چيزى بود که ترکى الفيصل مى‌خواست.

 

ترکى الفيصل، طى دوران سفارتش در واشنگتن، طى ديدارهايى که با مقامات امنيت ملى آمريکا، ديپلمات‌هاى خارجى و روزنامه‌نگاران داشت، آشکارا با تشويق مذاکره با ايران و حمايت از پيشنهادات گروه بررسى عراق (گزارش بيکر ـ هميلتون)، مذاکره مستقيم ميان ايران و آمريکا را تنها راهى عنوان مى‌کرد که مى‌تواند ايران را قانع کند تا از برنامه های هسته‌اى خود دست بردارد و در مسير دستيابى به تکنولوژى  هسته‌اى بيش از اين پيش نرود.

 

اما خطى که ترکى الفيصل درباره ماجراى هسته‌اى ايران دنبال مى‌کرد، در مغايرت کامل با مواضع گروهى ديگر از سياستمداران و شاهزادگان سعودى قرار داشت، گروهى که شاهزاده بندر بن سلطان بن عبدالعزيز آل سعود، شاخص‌ترين و فعال‌ترين نماينده‌اش است و در نهايت هم با فشارها و کارشکنى‌هاى خود موجبات استعفاى ترکى الفيصل را فراهم کرد.

 

هر چند در پى استعفاى ناگهانى ترکى الفيصل، مقامات سعودى در توجيه اين عمل گفتند که «او مى‌خواهد وقت بيشترى را با خانواده‌اش بگذراند»، اما راجر هاردى، تحليل‌گر خاورميانه بى‌بى‌سى، يکى از دلايل محتمل استعفاى ترکى الفيصل را دخالت‌ها و سفرهاى گاه و بى‌گاه سفير قبلى عربستان در واشنگتن مى‌داند که پس از 22 سال سفارت عربستان در واشنگتن (1983 تا 2005)، با بسيارى از روساى جمهور و سياستمداران آمريکايى (از جمله بوش پدر و بوش پسر، ديک چنى و همسرش لين چنى و...) دوستى خانوادگى پيدا کرده بود.

 

  اما اين دوستى و نزديکى، تنها جنبه خانوادگى ندارد و به اعتقاد بسيارى از تحليل‌گران، بندر بن سلطان، از نفوذ خاصى در دستگاه سياست خارجى بوش، به ويژه آن جايى که پاى مسائل خاورميانه به ميان مى‌آيد، برخوردار است.

 

اين نفوذ تا حدى است که باب وودوارد (روزنامه‌نگار مشهور آمريکايى که نقش اصلى را در افشاى رسوايى واترگيت ايفا کرد) در کتاب «طرح حمله» ادعا مى‌کند که پرزيدنت بوش پيش از آن که تصميم خود مبنى بر حمله به عراق را با کالين پاول، وزير امور خارجه وقت خود در ميان بگذارد، آن را به اطلاع بندر بن سلطان رسانده بود.

 

اسکات مک‌لئود، رئيس دفتر مجله تايم در قاهره نيز که در بيست و دو سال اخير به پوشش وقايع خاورميانه و شمال آفريقا براى اين مجله مشغول بوده است، درباره بندر بن سلطان مى‌نويسد: «اگر بگوييم بندر بن سلطان در جهت‌گيرى‌هاى خاورميانه‌اى سياست آمريکا به اندازه کاندوليزا رايس نقش دارد، چندان اغراق نکرده‌ايم.»

 

 

بندر بن سلطان طى اين سال‌ها طيف خارق‌العاده‌اى از روابط با قدرتمندترين سياستمداران آمريکايى برقرار کرده است و به دوست دوران سختى‌هاى واشنگتن شهرت پيدا کرده است. براى مثال او در مذاکره با ليبى و قانع کردن معمر قذافى به کنار گذاشتن برنامه هسته‌اى و عدم حمايت از تروريسم (که يکى از معدود موفقيت‌هاى دولت بوش در خاورميانه محسوب مى‌شود)، نقشى کليدى ايفا کرده است.

 

به نوشته باب وودوارد در کتاب «نقاب» که به سال 1987 منتشر شده است، بندر بن سلطان حتى در دولت ريگان نيز با همکارى مشاور امنيت ملى آمريکا در تأمين منابع مالى کمک‌هاى ميليون دلارى آمريکا به چريک‌هاى کنترا در نيکاراگوئه (که دولت آمريکا به طور قانونى قادر به کمک به آن‌ها نبود) نقش ايفا کرده است.

 

به نوشته وودوارد، بندر بن سلطان يک بار هم بنا بر درخواست سازمان سيا، دو ميليون دلار پول نقد براى جلوگيرى از به قدرت رسيدن حزب کمونيست ايتاليا تهيه کرده است.

 

 

بندر بن سلطان پس از کناره‌گيرى از پست سفارت عربستان در واشنگتن «به دلايل شخصى»، در سال 2005 به رياض بازگشت. تنها چند روز پس از بازگشت بندر بن سلطان به رياض، خبر مرگ ملک فهد اعلام شد. به اين ترتيب ملک عبدالله به پادشاهى عربستان رسيد و سلطان بن عبدالعزيز، پدر شاهزاده بندر، به وليعهدى عربستان رسيد.

 

بندر بن سلطان نيز در پى اين جابجايى قدرت در خاندان سعودى به سمت دبيرکل شوراى امنيت ملى عربستان سعودى انتخاب شد. به اين ترتيب بسيارى از تحليل‌گران استعفاى او از سفارت در واشنگتن پس از 22 سال را در سايه اين تحولات آتى ارزيابى مى‌کنند.

 

بندر بن سلطان از 16 اکتبر 2005 که به سمت دبيرکلى شوراى امنيت ملى عربستان سعودى انتخاب شد، کمتر خبرساز شد و تا مدتى چندان اثرى از او در صحنه تحولات جهان مشهود نبود. هر چند که طى همين مدت نيز سفرهاى گاه و بى‌گاه و غيررسمى او به واشنگتن و ديدارش با مقامات ارشد آمريکايى موجبات ناخرسندى ترکى الفيصل را فراهم مى‌کرد.   

 

اما بحران عراق، وضعيت لبنان و تقابل ايران و آمريکا بر سر پرونده هسته‌اى، باعث شده است تا بار ديگر بندر بن سلطان به فعال‌ترين ديپلمات سعودى تبديل شود. بندر بن سلطان تنها طى يک ماه اخير سه ملاقات با على لاريجانى، دبير شوراى امنيت ملى ايران و مذاکره‌کننده ارشد پرونده هسته‌اى ايران داشته است، دو بار با ولاديمير پوتين در مسکو و رياض و درباره تحولات خاورميانه ديدار داشته است، مذاکرات ميان محمود عباس و رهبران حماس در رياض را سازماندهى کرده است و بلافاصله براى گزارش به پرزيدنت بوش به واشنگتن پرواز کرده است.

 

 

درباره موضع شخصى بندر بن سلطان درباره ايران نشانه‌هاى ضد و نقيضى وجود دارد: جکسون ديل، تحليل‌گر واشنگتن‌پست، ضمن اشاره به همکارى بندر بن سلطان و على لاريجانى براى توقف هرج و مرج و درگيرى‌هاى خيابانى در لبنان طى هفته‌هاى اخير، مى‌نويسد که شاهزاده بندر بن سلطان به واشنگتن گزارش داده است که او اميدوار است موفق شود ايران را از سوريه جدا کند و با اين کشور بر سر پايان درگيرى‌ها در لبنان و برگزارى دادگاهى بين‌المللى براى محاکمه قاتلان رفيق حريرى قانع کند.

 

 

ديل همچنين مى‌نويسد: «اگر سلطان بن بندر بتواند به راه‌حلى براى توقف برنامه هسته‌اى ايران دست پيدا کند و در عين حال موجب آغاز گفت‌و‌گويى استراتژيک ميان تهران و واشنگتن شود، آن گاه به بزرگترين موفقيت حرفه‌اى زندگى خود دست پيدا کرده است.»

 

اما  آرنو دو بورشگريو، تحليل‌گر و سردبير ارشد يونايتدپرس، بندر بن سلطان را از نظر موضع فکرى در برابر ايران در نقطه مقابل ترکى الفيصل قرار مى‌دهد و مى‌نويسد اين خط فکرى که «براى جلوگيرى از ورود ايران به جمع 10 فدرت هسته‌اى جهان، کارى کمتر از اقدام نظامى نتيجه‌بخش نيست» اکنون در ميان خاندان سلطنتى سعودى مدافعان قدرتمندى چون بندر بن سلطان، ملک عبدالله، سلطان بن عبدالعزيز (وزير دفاع) و نجف بن عبدالعزيز (وزير کشور) دارد.

 

 

سيمور هرش نيز در مقاله پر سر و صداى خود در مجله نيويورکر، با اشاره به وضعيت ايران و عراق و ترس حکومت‌هاى عرب حاشيه خليج فارس و در راس آن‌ها عربستان از به قدرت رسيدن دوباره شيعيان و تشکيل هلال شيعى در يکى از نفت‌خيزترين مناطق جهان، از قول فردريک هاف، يک افسر بازنشسته ارتش آمريکا و متخصص مسائل خاورميانه مى‌نويسد: «اگر بندر بن سلطان بتواند کفه سياست‌هاى آمريکا را در منطقه به نفع سنى‌ها سنگين کند، آن گاه در خانواده سلطنتى عربستان از احترام فوق‌العاده‌اى برخوردار خواهد شد.»

 

 

به نوشته هرش، سعودى‌ها بيش از هر چيزى از اين مى‌ترسند که ايران نه تنها موجب بر هم خوردن تعادل قوا در منطقه خاورميانه، بلکه در عين حال در کشور خودشان شود. عربستان سعودى اکثريت شيعه قدرتمندى دارد که عمدتاً هم در مناطق نفت‌خيز شرقى اين کشور ساکن هستند.

 

آغاز درگيرى‌هاى قومى در اين مناطق تنها به يک جرقه احتياج دارد. اين در حالى است که بسيارى از اعضاى خاندان سلطنتى عربستان اعتقاد دارند بسيارى از حملات تروريستى داخلى در اين کشور توسط مأموران ايرانى و با کمک شيعيان محلى انجام شده است.   

 

اما در عين حال سعودى‌ها به خاطر نيروهاى اسلامى راديکال درون‌مرزى و برون‌مرزى، چندان از اين که آشکارا در کنار آمريکا و در برابر ايران قرار بگيرند، خشنود نيستند. يک ديپلمات سابق سعودى که نام خود را فاش نمى‌کند، در گفت‌و‌گو با هرش مى‌گويد همين الان هم درعربستان سعودى سلطان بن بندر را سياستمدارى «بيش از حد آمريکايى» مى‌دانند: «ما در عربستان سعودى دو کابوس داريم.

 

اول اين که ايران به بمب اتمى دست پيدا کند و دوم اين که آمريکا به ايران حمله نظامى کند. ما ترجيح مى‌دهيم اسرائيلى‌ها به ايران حمله کنند تا ما بتوانيم محکوم‌شان کنيم. اما اگر آمريکايى‌ها چنين کارى بکنند، ما خود پيش از همه محکوم مى‌شويم.»

 

بندر بن سلطان از حامیان سیاست مهار ایران است. وی باور  دارد در صورتی که رابطه ایران و غرب و ایالات متحده عادی شود، نقش محوری عربستان سعودی و اعراب به صورت تدریجی کاهش می یابد و به عنوان بازیگران دست دوم در منطقه تبدیل خواهند شد.


نظر شما :