تحولات خاورميانه با ماشاالله شمس الواعظين

تفاوت نگاه فرانسه و آمريکا به پازل خاورميانه

۰۵ مرداد ۱۳۸۶ | ۱۷:۴۲ کد : ۳۵۰ گفتگو
گفتگو با ماشاالله شمس الواعظين
تفاوت نگاه فرانسه و آمريکا به پازل خاورميانه

ماشاالله شمس الواعظين نويسنده ايرانى و از تحليلگران امور خاورميانه است که سالها تجربه فعاليت و زندگى در لبنان را نيز از سر گذرانده است. ديپلماسى ايرانى از اين پس تحولات خاورميانه را با حضور آقاى شمس الواعظين بررسى خواهد کرد. موضوع گپ و گفت اين هفته ما اجلاس سان کلود فرانسه درباره گروه هاى لبنانى و بازگشت آرامش به اين کشور است.

 

کنفرانس سان کلود در حومه پاريس در بايکوت خبرى کامل بود. دليل اين امر چيست؟ آيا اين کنفرانس با شکست رو به رو شده است؟

 

 

فرانسه از رهبران لبنانى خواسته به اين دليل که اين مذاکرات به طور پيچيده اى آغاز شده و خود فرانسه هم انتظار اين پيچيدگى را نداشته از رهبران سياسى اين کشور خواسته از اظهار نظرهايى که مى تواند تاثير بگذارد در روند مذاکرات چه منفى، چه مثبت جلوگيرى کنند.

 

اين مى تواند در پروتکل هاى مذاکرات مطرح بشود. مى دانيد که در ارتباط با هر نوع مذاکره اى يک بند آن مذاکره مربوط به چگونگى اعلام نتايج آن مذاکره است. اين در ديپلماسى طبيعى است و اظهار نظر برنارد کوشنر وزير خارجه فرانسه که گفته اعضاى حاضر مصاحبه نمى کنند، خارج از پروتکل هاى مذاکرات نيست.

 

فرانسه پيشنهاد ايران براى گفتگوى دوجانبه بين اين کشور و لبنان را براى حل بحران لبنان را رد کرده. شما دليل رد اين پيشنهاد را چه مى دانيد؟

 

فرانسه در دوره رياست جمهورى نيکولا سارکوزى سياست خاورميانه اى جديدى را برخلاف آمريکا شروع کرده که  آغازش هم از دريچه لبنان است.

 

 چنانکه مى دانيد پيش از اين آمريکا با اعزام خانم رايس به پاريس از فرانسه خواسته بود در مذاکرات مربوط به لبنان از حزب الله دعوت به عمل نيايد. آقاى سارکوزى در اين زمينه به خواست آمريکا تن داد و اظهار نظر خشونت آميزى درباره حزب الله  کرد.

 حزب الله هم مذاکرات را تحريم  کرد. فرانسه به خاطرنقش بزرگ حزب الله  در ساختار سياسى لبنان ناچار شد اظهار نظر آقاى سارکزى را تصحيح  و اعلام کند فرانسه و اتحاديه اروپا حزب الله را در ليست گروه هاى تروريستى قرار نخواهند داد.

 

در نتيجه به نظر مى رسد از اين جا به بعد زاويه سياست هاى خاورميانه اى آمريکا و فرانسه آغاز شده و ممکن است منجر به اختلاف نظر بشود.

در اين چهار چوب فرانسه مايل نيست سياستى که آغاز کرده نيروها و بازيگران ديگر منطقه اى بيايند و اين ماجرا را تخريب کنند، اين کشورمايل است که به صورت مستقيم اوضاع وريشه هاى بحران را کشف کند و بعد به سوى راه حلها برود.

 

به نظر مى رسد يکى از راه حل ها گفت و گو با ايران است چون مى توان از نفوذ ش در حزب الله استفاده کرد. در مجموع مى توان گفت مخالفت فرانسه با گفت و گوى دوجانبه بين ايران و لبنان به اين دليل است که مذاکرات را زودرس مى داند و بر اين باور است که قدم هاى مقدماتى فرانسه را براى حل بحران لبنان را ويران مى کند.

 

وزير امور خارجه فرانسه اعلام کرده بحران لبنان تنها به دست خود لبنانى ها  حل خواهد شد نه با ميانجى گرى کشورى که حزب الله را گروهى تروريستى خوانده. احتمالا منظورشان از اين کشور هم آمريکا است. آيا آمريکا فعاليت فرانسه در لبنان را تحمل مى کنند و مى پذيرند که بحران لبنان به دست فرانسه حتى بدون  مشارکت ايران حل شود؟

 

آمريکا  تا آنجا که ممکن  است اجازه ورود به  رقباش براى حل وفصل قلمرو انحصارى خودش نمى دهد. لبنان از جمله مناطقى است که آمريکا در ارتباط با اين کشور از استرات‍ژى  به هم پيوستگى روندها تبعيت مى کند.

بنابراين آمريکا لبنان را به صورت تجزيه شده از موضع سوريه و شمال اسرائيل نمى بيند بلکه اين کشور را به هم پيوسته مى بيند. اما فرانسه  برعکس لبنان را پازلى مى بيند که قابليت جدا سازى از استراتزى عمومى خاورميانه را دارد.

 

اين آزمون را فرانسه آغاز کرده و به همين دليل فرانسه از استراتژى  اعطاى نقش بيشتر به نيروهاى داخلى لبنان براى حل مشکلاتشان پيروى مى کند. در حالى که آمريکا از نقش هاى ديگر استفاده مى کند. يعنى نقش سوريه، اسرائيل را بيشتر از نيروهاى داخلى لبنان در حل و فصل مشکلات در لبنان مى داند.

 

 به همين دليل است آمريکا ايران را در حل بحران لبنان، سوريه را در مورد ترور رفيق حريرى، اسرائيل را در مورد نيروهاى سازمان ملل در جنوب لبنان و عربستان را در مورد نيرو هاى 14 مارس مخاطب قرار مى دهد. يعنى از نيروها و اهرم هاى بزرگ منطقه اى استفاده مى کند براى اعمال فشار به نيروهاى داخلى لبنان براى حل بحران اين کشور استفاده مى کند. در نهايت بايد بگويم فرانسه از جز به کل حرکت مى کند و آمريکا از کل به جز.

 

به نظر ميرسد در لبنان موازنه قدرت در حال تحول و دگرگونى است. اهل نظر مى گويند فتح الاسلام براى مقابله با حزب الله به وجود آمده است.تحليل شما در اين زمينه چيست؟

 

لبنان سال ها است که دست خوش تحولات موازنه قدرت شده و موازنه قدرت لبنان پيوستگى ماهوى دارد با تحولات منطقه.

نهادها و گروهاى سياسى لبنان چون در بستر فرقه هاى مذهبى به وجود آمده اند به نظر نمى رسد بدون حل بحران هاى پيرامونى به راه حل پايدار رسيد. چرا که ساختار اجتماعى و سياسى لبنان متکثر است و اين تکثر هم با عوامل منطقه اى، دينى و سياسى  ارتباط جدايى ناپذير دارد.

 

من گمان نمى کنم با ورود فرانسه اين بحران در لبنان حل شود. ببينيد عربستان با آن وزن و اعتبارش نتوانست پيمان مکه را اجرا کند. طرح صلح را در اجلاس بيروت پيشنهاد کرد اما نتوانست  آن را اجرا کند. همه اينها به ما اين پيام را مى دهد که  پاره اى از تحولات منطقه اى به هم پيوسته است.

 

من با اين ديدگاه آمريکا موافقم که به هم پيوستگى عناصر بحران، به هم پيوستگى  روند هاى حل و فصل را مى طلبد . در نتيجه به صورت مقطعى  مى توان بحران لبنان را حل کرد اما به صورت اصولى و ريشه اى نه.

 

چند روز پيش بعضى از رسانه ها اعلام کردند  شاهزاده بندر بن سلطان سفير سابق عربستان در امريکا  و دبير فعلى شوراى امنيت ملى عربستان نقش اساسى در حمايت از گروه هاى سنى در لبنان وعراق دارد. در ضمن گفته مى شود که اين شاهزاده  حامى مالى گروه فتح الاسلام  و به نوعى موسس آن است.

 

من به طور کلى وارد ساختارهاى اختاپوسى طايفه گرى در تحليل هايم نمى شوم. گروه فتح الاسلام را نتيجه يک ساز و کار امنيتى مى دانم که فاقد پايگاه اجتماعى است در نتيجه يک جريان آنى است  براى يک نياز مرحله اى يکى از جناح هاى در گير در بحران لبنان است.

 

اين گروه با حل بحران موجود در لبنان از بين مى رود و قربانى همان تحولاتى مى شود که بين بازيگران بزرگتر در جريان است. يادمان نرود بازيگران بزرگ لبنان در صحنه سياسى از بازيگران بزرگ منطقه اى تبعيت مى کنند.

بازيگران منطقه اى هم بايد با بازيگران بزرگ جهانى  مذاکرات کنند. ورود سازمانهايى مثل فتح الاسلام به معادلات به صورت انفجارى علائم خوبى براى حل کانون بحران لبنان نيست و تشديد آن بحران را نشان مى دهد.

 

فتح الاسلام به دليل فقدان پايگاه اجتماعى و مولفه هاى يک نهاد سياسى، جريانى نيست که بتواند موازنه قوا را در لبنان تغيير بدهد و يا اينکه در مقابل حزب الله قد علم کند و يا تکثير سلولى سنى گراى حزب الله  در ساختار سياسى و اجتماعى لبنان باشد.

 

به تازگى اسرايئل تلاش مى کند به سوريه نزديک شود. اگرسورى ها با اسرايئل به توافق برسند، اين توافق چه تاثيرى در فضاى سياسى اين کشور خواهد داشت؟

 

بعيد مى دانم بحث مذاکرات  بين سوريه و اسرائيل به دليل وجود بحران هاى معلق ديگر بين امريکا و سوريه درمسائل مربوط به عراق و خاورميانه از سر گرفته شود. علائمى که اسرائيل در اين زمينه مى فرستد براى تقويت موقعيت سياسى ضعيف اهود اولمرت  نخست وزير اسراييل پس از جنگ ژوئيه 2006 است.

 

اسرائيل مثل جنگ اکتبر 1973 پس از ناکامى و شکست، شعار صلح را مطرح مى کند. پس از جنگ ‍‍ژوئيه  و ناکامى اسرائيل در تحقق هدف هاى اعلام شده  درمورد لبنان موضوعى به نام مذاکره با سوريه را مطرح مى کند تا سوريه را خنثى و بى طرف کند.

 

از سوى ديگر به نظر مى رسد اگر به هر دليلى روند صلح بين سوريه و اسرائيل آغاز شود تاثير مستقيم اش در لبنان به اين شکل است که گروه هاى طرفدار سوريه  در لبنان از سياست هاى اين کشور در خاورميانه پيروى خواهند کرد و در نتيجه بخشى از بحران لبنان که پيوند مى خورد با بحران سوريه با اسرائيل آرام خواهد شد و در نتيجه قطعه پازل ما تقريبا در ارتباط با لبنان آرام خواهد گرفت.

 

آينده حزب الله را پس از اجلاس سان کلود چگونه مى بينيد؟ تضعيف خواهد شد يا قدرت خواهد گرفت؟

 

بستگى به عوامل منطقه اى دارد. تا اطلاع ثانوى تا زمانى که اوضاع منطقه خاورميانه اين چنين است حزب الله در لبنان موقعيت اش در حال تقويت است و از همان متانتى که از آن آگاه هستيم  برخوردار خواهد بود.

 

اما در صورت ايجاد تغييرات  در معادلات منطقه اى  حزب الله هم متاثر و تغيير ساختار خواهد داد و در نگاه خوشبينانه همراه با حل بحران خاورميانه حزب الله به يک نيروى سياسى تبديل خواهد شد و نيروهاى شبه نظامى اش وارد ساخت ارتش خواهد شد.


نظر شما :