سادات به من گفت: بطرس جان! جارو کن

۲۲ دی ۱۳۸۷ | ۱۴:۲۲ کد : ۳۵۷۲ گفتگو
سیزدهمین قسمت از مصاحبه بطرس غالى، وزير امور خارجه‌ اسبق مصر و دبيرکل اسبق سازمان ملل متحد.
سادات به من گفت: بطرس جان! جارو کن
بعد از این‌که قرارداد کمپ‌دیوید را قبول کردید برگه‌ی پیشنهادی امریکا چه شد؟
 
قرار شد مذاکرات بعدی را بر اساس آن پیش ببریم.
 
یادتان هست که آن برگه چه بندهای مهمی داشت؟
 
تا جایی که یادم است توافق کمپ‌دیوید دو بخش داشت. یکی مربوط به روابط مصر و اسرائیل و دیگری مربوط به مسئله‌ی فلسطین.
 
«ناگهان در کمپ‌دیوید باران سختی بارید و بادهای تندی وزید گویی طبیعت از ما می‌خواست آن‌جا را ترک کنیم. صبح هفدهم سپتامبر مشغول صبحانه خوردن بودیم که صدای رعد و برق شنیدیم و یکی از دیپلمات‌های مصری گفت آسمان از آن‌چه در کمپ‌دیوید گذشت خشمگین است.»
 
بله درست است.
 
چه کسی این حرف را زد؟
 
یادم نیست.
 
خود شما بودید.
 
شاید من بودم. هنوز هم می‌گویم.
 
معنایش آن است که همه احساس گناه می‌کردید چون آن‌چه کرده بودید به نفع کشورتان نبود.
 
نه، ما ترسیده بودیم. من امانت‌دارانه حس آن روزم را نوشته‌ام. آن روز من از نتیجه‌ی نهایی خبر نداشتم. اما الآن می‌توانم بگویم آن‌چه شد واقعا معجزه و دلیل نبوغ سادات بود.
 
نه خیر. آن‌چه شد یک شکست مطلق بود و خسارت‌های زیادی به بار آورد.
 
این حرف تو و حرف جناح مخالف است.
 
مصر رهبری جهان عرب را از دست داد و در همه چیز عقب نشست و موضع متحد عربی از هم فروپاشید، کمک‌های جهان عرب به مصر متوقف شد، اقتصاد مصر درهم ریخت.
 
این نگاه بدبینانه‌ای است که یک گروه معین که تو هم یکی از آن‌ها هستی دارد.
 
اتفاقا من جزء گروه خوش‌بین‌ام. من هم مانند اسماعیل فهمی می‌گویم ما مخالف صلح نیستیم مخالف آن چیزی هستیم که اتفاق افتاد.
 
آن‌چه اتفاق افتاد صلح بود، آن‌چه اتفاق افتاد خروج اسرائیلی‌ها از مصر بود، آنچه اتفاق افتاد گرفتن کانال سوئز بود و این همه یعنی پیروزی.
 
بعد از دو هفته و نیم که در کمپ‌دیوید بودید بالگردها شما را به واشنگتن بردند. محمد ابراهیم کامل کنارت نشسته بود. اوضاعش چگونه بود؟
 
از لحاظ روانی کاملاًً خودش را باخته بود.
 
سادات درباره‌ی همه‌ی مخالفانش همین عبارت را به کار می‌برد. ابراهیم کامل در خاطراتش نوشته که وقتی استعفا داد احساس کرد که راحت شده و ندای درونش را پاسخ داده و به کشورش خیانت نکرده است.
 
این بعد از آن است که به واشنگتن رسیدیم. قبل از آن اما بسیار ناراحت بود و از فشار عصبی نمی‌توانست بخوابد.
 
با شما حرفی زد؟
 
او از اوضاع گله داشت و می‌گفت که نمی‌داند چه می‌گذرد و جزئیات با او در میان گذاشته نشده است. او اعصابش ضعیف بود و نتوانست اوضاع را تحمل کند.
 
بقیه‌تان چه طور؟
 
ما سختی‌ها را تحمل کردیم.
 
شاید هم برایتان مهم نبود چه می‌گذرد و فقط می‌خواستید در مقامتان بمانید.
 
به هیچ وجه. من نمی‌فهمم چرا این‌قدر بر مقام تأکید می‌کنی؟ خیلی راحت می‌شود همه را متهم کرد که می‌خواهند مقامشان را حفظ کنند. مقام چه ارزشی دارد؟
 
در خاطراتت نوشته‌ای که دو روز قبل از ترک کمپ‌دیوید با شما صحبتی خصوصی کرد. چه گفت؟
 
گفت دوـ سه روز دیگر خبر مهمی می‌شنوی.
 
منظورش استعفایش بود؟
 
من آن موقع متوجه نشدم اما بعد فهمیدم منظورش همین بوده.
 
بعد بالگردها شما را در واشنگتن پیاده کردند و مستقیم به کاخ سفید رفتید تا در جشن امضای توافق‌نامه شرکت کنید. دایان شما را دید و از دور اشاره‌ای کرد و صحبتی با هم کردید. چه گفت؟
 
یادم نیست. شاید پرسید که استعفا داده‌ام یا نه؟
 
گفت: «خدا را شکر که هستی. ما شنیده بودیم هیئت مصری همه استعفا داده‌اند».
 
اما ما باید در این موقعیت از رئیس جمهور حمایت می‌کردیم.
 
اما هیئت مصری همگی احساس شکست می‌کردند.
 
شاید؛ اما لازم بود که از رئیس‌جمهور حمایت کنیم.
 
شایعه‌ی استعفای هیئت مصری بسیار قوی بود. به گزارش خاطرات شما حتا خود سادات هم نگران شده بود و با نگرانی از داخل کاخ سفید به بیرون نگاه می‌انداخت تا از آمدن شما مطمئن شود.
 
این برداشت شخصی من بود.
 
سادات مطمئن بود که رسانه‌های امریکایی به نفع او عمل خواهند کرد و کارتر بار دیگر رئیس‌جمهور امریکا خواهد شد و خواهد توانست او را در تحقق آن‌چه در توافق‌نامه نیافته بود کمک کند.
 
نه. سادات معتقد بود که امریکا می‌تواند بر جهان عرب تأثیر بگذارد و آن‌ها را به همکاری با مصر و حمایت از مصر وادارد.
 
اما روابط کشورهای عربی با مصر تیره شد.
 
به هیچ وجه. قرار شد بعد از کمپ‌دیوید سادات در رباط با پادشاهان اردن و مراکش دیدار کند.
 
این‌ها هم با اسرائیل بودند و مشکلی نداشتند.
 
به هر حال. اما دیپلماسی انگلیسی فعال شد و به پادشاه اردن قبولاند که در این نشست سه جانبه شرکت نکند برای همین پادشاه اردن در رباط حاضر نشد.
 
اما مبنای این انتظارات سادات چه بود؟
 
بر اساس روابط و تلاش‌های دیپلماتیکی که صورت گرفته بود. او معتقد بود که امریکا می‌تواند سعودی و برخی کشورهای عربی دیگر را راضی کند. فراموش نکن که مصر مسئول غزه بود و اردن مسئول کرانه‌ی باختری. و طرح اصلی این بود که مصر و اردن برای یافتن راه حلی برای مسئله‌ی فلسطین همکاری کنند.
 
درباره‌ی این اعتماد 99درصدی سادات به امریکا چه نظری داشتید؟ این‌که سادات ورق‌های بازی را دست امریکایی‌ها سپرده بود.
 
البته ما هم می‌گفتیم که سادات در این‌باره زیاده‌روی می‌کند و نباید صد در صد به امریکایی‌ها اعتماد کرد چون شرایط ممکن است تغییر کند، ممکن است فشار اسرائیلی‌ها بیشتر شود. اما به هر حال سادات معتقد بود که امریکا می‌تواند او را در اتمام توافق‌نامه کمک کند. اما باید بدانی همه‌ی ما کمپ‌دیوید را اول راه می‌دانستیم.
 
به محمد ابراهیم کامل برگردیم. وقتی شما را تنها گذاشت و به هتل رفت می‌دانستی که استعفا داده؟
 
بله اشرف غربال باخبرم کرده بود. اشرف غربال را فرستادم تا با او صحبت کند اما او هم نتوانست راضی‌اش کند.
 
آن موقع نظرت درباره‌ی این اقدام تاریخی محمد ابراهیم کامل چه بود؟
 
من به آزادی افراد احترام می‌گذارم و تصمیم او برایم محترم است اما نظر من کاملاً با نظر او مختلف است.
 
نسبت به او چه احساسی داشتی؟
 
ما با هم دوست بودیم و هستیم. دوره‌ی دشواری را با هم گذرانده بودیم و با هم در یک اتاق بودیم. ساعت‌ها با هم صحبت می‌کردیم البته اختلاف‌هایی هم داشتیم.
 
به نظرت کاری که کرد موضع مثبتی بود یا منفی؟
 
به نظر من مثبت بود چون موضع‌گیری سادات نسبت به امریکایی‌ها را تقویت کرد.
 
استعفای او شخصیت بزرگش را نشان می‌داد چون در کشورهای جهان سوم استعفا به معنای خیانت به پیشوا دانسته می‌شود.
 
بله. او با سادات دوستی عمیقی داشت و رابطه‌ی شخصی‌اش با او بعد از استعفایش هم ادامه داشت.
 
او کاری کرد که شما نتوانستید بکنید. شما همه از اوضاع ناراضی بودید. این را از خاطرات خود شما هم می‌شود فهمید.
 
ببین، گفتم که خاطراتم فقط از احساسات آن زمانم خبر می‌دهد. این‌که آن زمان من نگران بودم. اما الآن که سال‌ها می‌گذرد و پخته‌تر از آن زمان شده‌ام می‌فهمم که کار سادات بسیار نبوغ‌آمیز بود و هیچ مذاکره‌کننده‌ای نتوانسته چنین موفقیتی کسب کند. هنوز در دانشگاه‌های دنیا این وضعیت را بررسی می‌کنند که سادات چگونه توانست با وجود موضع ضعیفش اسرائیلی‌ها را از مصر بیرون ببرد. در این‌باره رساله‌ها و کتاب‌های زیادی نوشته شده. کسانی هم که نوشته‌اند از امریکای لاتین و افریقا هستند که چندان ربطی به موضوع ندارند.
 
چون از حقیقت تلخ خبر ندارند.
 
چنین چیزی نیست. شما به جزئیات چسبیده‌ای. این جزئیات مسائل جنبی‌ای است که به یکی از مراحل مذاکره مربوط می‌شود. ما بیست مرحله مذاکره داشتیم.
 
که همه شکست پشت شکست بود.
 
نه خیر. مذاکرات تا بعد از قتل سادات ادامه داشت.
 
خوب. روز اول که توافق‌نامه امضا شد و همه کف زدند و رؤسای سه‌گانه با هم از سالن بیرون رفتند. امریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها خوشحال بودند. اما هیئت مصری ناراحت بود. و این ناراحتی در چهره‌شان دیده می‌شد.
 
بله درست است. بله آن زمان همه‌ی ما این احساس را داشتیم اما الآن می‌گویم که اشتباه می‌کردم. بیش از این چه می‌خواهی؟ الآن می‌گویم آنچه شد یک معجزه بود.
 
انور سادات هم از هیئت همراه عصبانی بود. شما را صدا کرد و گفت «کارمندهای وزارت خارجه چه حقی دارند که در امور سیاست بین‌الملل دخالت کنند». پس کار این کارمندان چه بود؟
 
همیشه اختلاف بوده و سادات بارها عصبانی می‌شد و حرفی می‌زد.
 
بعد از استعفای محمد ابراهیم کامل سادات به شما گفت که وزارت خارجه‌ای که مسئولش می‌شوی پاک‌سازی لازم دارد و گفت: «بطرس جان! جارو کن.»
 
بله.
 
چه طور بله؟ این‌ها فقط با نظرش مخالف بودند و فقط نظرشان را گفته بودند. کسانی که از دل و جان مایه گذاشته بودند.
 
آقاجان، او عصبانی بود و یک حرفی زد. نه هیچ پاکسازی‌ای شد نه هیچ چیز دیگری.
 
یعنی همه باید نظر او را قبول می‌کردند و هیچ نمی‌گفتند.
 
شما باز هم به این حرف‌ها برگشتی. می‌خواهم یک چیزی را صادقانه بگویم. در چند سالی که با سادات کار کردم می‌توانم بگویم او انسانی بود که حرف را می‌شنید و می‌شد با او بحث کرد. او همه‌ی یادداشت‌ها را می‌خواند. صادقانه می‌گویم.
 
پس چرا برخلاف نظر همه‌ی شما طرح امریکایی را امضا کرد؟
 
کمپ‌دیوید طرح امریکایی نبود بلکه نتیجه‌ی مذاکرات مصر و اسرائیل با نظارت امریکا بود. جناح مخالف اما آن را طرح امریکایی می‌داند و واقعیت آن است که هیچ کدامشان اصلاً آن را نخوانده‌اند. اگر خوانده باشند نفهمیده‌اند چه نوشته البته اشکالی ندارد چون یک متن حقوقی تخصصی است.
 
می‌رسیم به مذاکرات تفصیلی‌ای که در دوره‌‌ی وزارت خارجه‌‌ی شما انجام شد. در راه بازگشت از مراکش به مصر بودید که خانم جیهان سادات، همسر انور سادات، به شما تبریک گفت.
 
من احساس کرده بودم که به وزارت خواهم رسید چون سادات قبلش آن حرف‌ها را زده بود که باید وزارت را جارو کنی و من را مأمور مذاکره در کمپ‌دیوید کرده بود در حالی که هیئت اسرائیلی شامل وزیر خارجه و وزیر دفاع می‌شد.
 
اما خانم جیهان سادات در همین برنامه این‌که را به شما تبریکی گفته باشد تکذیب کرد.
 
شاید برداشت من غلط بوده. او تبریک گفت و من آن را بر منصب جدید حمل کردم. شاید منظور او موفقیت در مذاکرات یا چیز دیگری بوده است. به هر حال راستش را بخواهی من وزیر مشاور در امور خارجه بودم و برایم فرقی نداشت که وزیر خارجه هم بشوم یا نه.
 
ادامه دارد....
 

نظر شما :