سلاح های دموکراسی

۱۴ مرداد ۱۳۸۶ | ۰۰:۱۷ کد : ۴۳۵ سرخط اخبار
مقاله اى از گوردون بران، نخست وزیر جدید بريتانيا در واشنگتن پست

چند هفته بعد از آن که نخست­وزير بريتانياى کبير شدم، به ايالات متحده آمده­ام تا بر دوستى تاريخى و قصد مشترکى که دو کشور را به هم پيوند مي­زند، صحه بگذارم.

  

در بيرون، ناظران ممکن است به پيمان­ها و اتحادهاى بزرگ فقط از نگاه تنگ قرن نوزدهمى نگاه کنند و آن را مشتى پيمان از سر نياز و منافع مشترک ببينند. با اين وصف من باور دارم دوستى اين دو کشور در دو سوى اقيانوس اطلس ريشه در منافع بنيادي­تر و ماندگارتر از منافع عادى و معمولى و حتى تاريخ مشترک دارد: ريشه­ آن در ايده­آل­ها مشترکى است که دو قرن است سرنوشت اين دو کشور را به هم پيوند زده است.

"وينستون چرچيل" در سخنانش از عبارت "ميراث مشترکِ" بريتانيا و آمريکا  استفاده کرد. اما او به بيش از تاريخ، مکان و نهادهايى مي­انديشيد که در تجربه تاريخى مشترک ما وجود دارد. ميراث مشترکى که او از آن سخن راند باور مشترک به آن چيزى است که وى از آن به عنوان "اصول بزرگ آزادى و حقوق بشر" ياد کرد.

ارزش هايى که با ايده آزادى در بريتانيا آغاز شد- واز لايحه حقوق قوانين عمومى انگلستان نشأت گرفت- و به بهترين شکل در "اعلانيه استقلال آمريکا" تجلى يافت.

اين ارزش­ها منجر به آن شد که رونالد ريگان، ‌رئيس جمهور اسبق آمريکا بگويد هرآن چه از بريتانيا به آمريکا مي­آيد يا از آمريکا به بريتانيا مي­رود مثل آن مي­ماند که به وطن مي­رود و ناشى از قرابت و خوشاوندى است. چون دوستى ما در رسيدن به مقصد بر اساس ارزش­هايى است که تاکنون به جا مانده است.

و وقتى امروز، در ملاقاتى که با بوش رئيس­جمهور آمريکا داشتم،‌ از ميراث مشترکى سخن گفتم که دليل آن نه "تاريخ" مشترک بلکه "ارزش­هاى" مشترک بود، ارزش­هايى که روى سرنوشت مشترک بنا گذاشته شده است. اين ايده که همه مساوى خلق شده­اند و اين که همه اديان آزادند باورهايشان را ابراز دارند و اين که فرهنگ و هنر بايد از تنوع و تکثر استقبال کنند، اين که حکومت بايد باز و پاسخگو باشد و اين که بايد براى همه اعم از زن و مرد فرصت وجود داشته باشد.

اين ايده­هاست که ما را به هم پيوند مي­دهد و به ما نيرو مي­بخشد تا با هر چالشى روبه­رو شويم- از خطر تکثير سلاح­هاى هسته­اى، فقر جهانى و تغيير در گرمايش زمين  گرفته تا بزرگ­ترين و منحصر به فردترين چالش فورى دنيا يعنى شکست تروريسم جهانى که دشمن همه­ ارزش­هاى مشترک ماست.

اين شراکت در قصد و مقصود بيش از هر زمانى اهميت دارد. چون اگر ما آخر قرن گذشته را به جنگ براى نجات ايده آزادى از چنگال تهديد تماميت­خواهان سپرى کرديم، در اين نسل ما در برابر تهديدهاى تروريسم از ايدئولوژى آزادى به دفاع خواهيم پرداخت.

در قرن کنونى، قرعه به نام آمريکا در آمده که نقش محورى و مرکزى ايفا کند و بگذاريد به دينى اعتراف کنم که دنيا نسبت به هدايت­گرى آمريکا در اين تقلا بر گردن دارد.

آمريکا با انعطاف­پذيرى و شجاعت مردمش از حادثه يازده سپتامبر تا امروزنشان داد که ساختمان­ها را مي­توان ويران کرد اما ارزش­ها خدشه­ناپذيرند. و اين که ممکن است براى عمر انسان پايانى متصور باشد اما باور به آزادى هرگز نمي­ميرد. و اين که ممکن است دل­ها بشکنند اما ايمان به آينده­ بهتر شکستنى نيست.

از يازده سپتامبر تا کنون القاعده هزاران نفر را در 19 کشور جهان کشته است و براى باور­هاى دينى هيچ ارزش و احترامى قائل نيست. در بريتانيا تا به حال 15 اقدام تروريستى در اثر خشم تروريست­ها صورت پذيرفته است.

هفته گذشته به پارلمان گزارش دادم که سرويس­هاى امنيتى ما حدود 30 نقشه تروريستى احتمالى را رديابى کرده اند؛ از جمله بمب­گذارى انتحارى که جان حداقل 2000 نفر را به خطر مي­انداخت. وظيفه ماست که ماهيت تروريستم را آشکار کنيم و نشان دهيم که ترور آرمان نيست بلکه جنايت است، جنايت عليه بشريت.

همه ما بايد در تصميم خود هشيار و بيدار باشيم تا از حملات جلوگيرى کنيم و نيروهاى تروريسم را شکست دهيم. اين ارزش­هاى مشترک ماست که عامل موفقيت ما خواهد بود. براى کسب اين موفقيت بايد همه روش­هاى ديپلماسى را بسيج  کنيم، تمام ابزار هوشمندانه [جاسوسى] را به کار ببنديم،‌ به ابزارهاى قانون و سياستگذارى متوسل شويم و از همه­ شجاعت نيروهاى نظامى و امنيتى خود بهره بگيريم تا افراطي­هاى تروريست را منزوى کنيم و اکثريت صلح­طلب را از گزند آنان محفوظ بداريم.

بنابراين تلاش­هاى قرن بيست ويکم نبردى است که به قدرت نظامى نياز دارد و ما هم در افغانستان و عراق مشغول نبرد بوديم و از طريق ناتو دنبال مي­کنيم و اين نبرد در حقيقت جنگ ايدئولوژي­هاست.

بايد به خاطر داشته باشيم که در زمان جنگ سرد، جبهه متحد، بازدارندگى در مقابل کمونيسم را از طريق انبوهى از سلا­ح­هاى متعارف و تلاش­هاى فرهنگى دنبال مي­کرد و حجم استقرار اين گونه سلاح­ها به قدرى زياد بود که روزولت از آن به عنوان "سلاح­هاى دموکراسى" ياد کرد.

همه بنياد­ها،‌ تراست­ها، جامعه مدنى، نهادهاى مدنى- ارتباط و تبادل بين مدارس، دانشگاه­ها، موزه­ها، مؤسسه­ها، کليساها، اتحاديه­هاى تجارى، باشگاه­هاى ورزشى،‌ جوامع- همه درگير اين ماجرا هستند. کسانى که در روزنامه­ها فعاليت مي­کنند،‌ خبرنگاران، نهادهاى فرهنگى، هنر و ادبيات بايد در جست و جوى راهى براى نشان دادن فرق بين ميانه­روى و افراطي­گرى خشن را پيدا کنند.

بنابراين،‌ مانند هميشه راه پيش روى ما حمايت از جوامعى است که در آن هويت­هاى قوى و مستقل شکل بگيرد تا در برابر افراطي­هاى خشونت­طلب که سعى دارند از جوانان کم­سن و سال و آسيب­پذير نيرو جذب کنند، ايستادگى کند. ما بايد جلوى به اصطلاح "روايت يک سويه" تروريست­ها را بگيريم و ايدئولوژى آنان را با شکست روبه­رو کنيم.

ما در خانه و در بيرون از کشورمان بايد از جريان عادى و اصلى اجتماع، صداها و نظرات ميانه­رو و اصلاح­طلبان حمايت و بر ارزش­ها مشترک موجود در ميان اديان تأکيد کنيم.

ما بايد فرق بين اهداف بزرگ از قبيل مبارزه با فقر و احترام به کرامت انسانى را با اهداف پليد تروريست­ها مشخص کنيم که  با بمب مردم را مي­کشند و معلول مي­کنند و براى باورهاى دينى و حيات باارزش انسان احترام قائل نيستند.

همان­طور که براى مبارزه با تروريسم جهانى با هم متحد هستيم بنابراين در باورمان به جهاني­سازى هم متحديم و بايد آن را فرصت ببينيم نه تهديد.

براى همين است که من مي­دانم با همکاری هم مي­توانيم دوباره از گفت و گوهاى تجارى دوحه شروع کنيم و به نفع اقتصاد کل جهان فعاليت کنيم. خشم مشترک ما عليه بي­عدالتى به اين معنى است که نمي­توانيم يک جا بنشينيم و بحران انسانى در دارفور را نظاره کنيم و براى آن کارى انجام ندهيم و براى استقرار سربازان سازمان ملل و آفريقايى و آتش­بس فورى تلاش نکنيم و اگر لازم شد به تبعيت از آمريکا علیه آنان تحريم اعمال نکنيم.

بله،‌ شايد اقيانوس اطلس به لحاظ جغرافيايى بين ما فاصله انداخته اما هنوز پيوندهاى تاريخى و قدرت ايدئولوژى هاى ما باعث اتحاد ماست. با تکيه به چنين بنيانى ما بر معضلات زمان خود چيره خواهيم شد.    


نظر شما :