چراغ سبز به پاکسازى نژادى

۰۸ مهر ۱۳۸۶ | ۰۹:۳۰ کد : ۷۸۱ گفتگو
گفت و گوی مجله اشپیگل با سيمور هرش نويسنده آمريکايى درباره سياست هاى آمريکا در عراق
چراغ سبز به پاکسازى نژادى

اشپيگل آنلاين: رئيس جمهور ايران به تازگى در مجمع عمومى سازمان ملل حضور يافت. بار ديگر هم تکرار کرد که در ايران انرژى هسته­اى از نوع صلح­آميز دنبال مي­شود. غرب در مورد برنامه هسته­اى ايران چه قدر مي­داند؟

 

سيمور هرش: خيلى زياد. اين که سازمان بين­المللى انرژى اتمى چه قدر مي­داند نيز دست کم گرفته شده است. اگر شما گفته­هاى البرادعى و گزارش­هاى متعدد در اين زمينه را دنبال کرده باشيد،‌ ايراني­ها ادعا کرده­اند مي­توانند اورانيم را تا بيش از4 درصد غنى کنند، اين ميزان براى راه­اندازى نيروگاه­هاى هسته­اى صلح­آميز کافى است.

 

اشپيگل: کاخ سفيدچه منافعى از تحريک همه عليه ايران به دست مي­آورد؟

 

هرش: شما بايد از خودتان بپرسيد که چه منافعى باعث شد چهل سال پيش به جنگ با ويتنام برويم.  حتماً با خودتان مي­گويد آدم­هاى هوشمندى در اين کشور زندگى مي­کنند و ممکن نيست که اشتباه فاحش مشابه تکرار شود. من در طول زندگي­ام يک تئورى داشته­ام و آن اين است  که يادگيرى [منظور عبرت از گذشته] هرگز وجود نداشته است. همه چيز عين لوح سفيد [افلاطون] مي­ماند. انگار همه ما بايد خودمان همه چيز را کشف کنيم و چيزى به نام استفاده از تجربه ديگران اصلاً وجود ندارد.

 

اشپيگل: حتى بعد از عراق؟ آيا دلايل  استراتژيکى براى حضور همه­جانبه در خاورميانه وجود ندارد؟

 

هرش: نه. ما قرار است در خاورميانه  دموکراسى به وجود آوريم. تنها چيزى که در ذهن رئيس جمهور مي­گذرد اين است که شکل جديدى به خاورميانه بدهد و از آن مدل يا الگو بسازد. او واقعاً به اين موضوع باور دارد.

 

من هميشه فکر مي­کردم هنرى کسينجر يک فاجعه است چون به سادگى نفس کشيدن دروغ مي­گويد هرچند چنين کارى در زندگى عمومى و در ملا عام ممکن نيست. اگر اين بار هم صحبت کسينجر بود ترديد نمي­کردم که اين جنون، بار ديگر به خاطر نفت است. اما اين بار واقعيت همانى است که شما خودتان دريافت کرده­ايد. اين بشر [منظور بوش] باور کرده است که از طرف خدا مأموريت دارد.

 

اشپيگل: گزينه­هاى موجود و پيش­رو در عراق چيست؟

 

هرش: دو گزينه کاملاً روشن و مشخص. گزينه اول: همين نيمه شب امشب همه نيروها را از عراق بيرون بکشيم. گزينه دوم: همه نيروها را نيمه شب فردا بيرون بکشيم. هيزم اين آتش همين حضور ما در عراق است.

 

اشپيگل: بسيارى از مردم مي­گويند حضور آمريکا در عراق يکى از عوامل اين معضل است. آيا کسى در کاخ سفيد هست که به حرف آنان گوش بدهد؟

 

هرش: نه.  رئيس جمهور هنوز حرف از افزايش مي­زند [ که در انگليسى به surge معروف شده و اشاره به افزايش نيروهاى آمريکا در عراق در بهار سال 2007 به ميزان 20 هزار نفر براى بهبود امنيت در عراق دارد] گويى در اين بازى نياز به افزايش حضور در عراق است.

 

ما اساساً عراق را همانند بالکان کرده­ايم [اصطلاح سياسى به معنى تجزيه يک کشور] ديوارى بين شيعه و سنى کشيده­ايم. در استان انبار که موفقيت ناچيزى به دست آورديم همه شيعيان را از آنجا رانديم. عراق خيلى ساده به چند پاره تقسيم شده.

 

اشپيگل:  براى همين است که خشونت در آن جا کاهش يافته؟

 

هرش: حتماً اين دليل [تجزيه عراق] مؤثرتر بوده تا افزايش سرباز.

 

اشپيگل: چه درس­هايى از اين به اصطلاح افزايش نيرو يا همان surge آموخته­ايم؟

 

هرش: افزايش نيرو در عراق به معنى آن است که رئيس جمهور آمريکا براى پاکسازى نژادى چراغ سبز نشان داده است،‌ چه در مورد آن صحبت کند يا نکند. وقتى در ماه ژانويه [بهمن 1385] در مورد افزايش نيرو [surge] سخن گفت،‌ دليلش نزديک کردن احزاب عراق به يکديگر بود.

 اما اين دليل را ديگر هرگز تکرار نکرد. فکر مي­کنم او به اين درک رسيده که پاکسازى نژادى اتفاق مي­افتد. بعد هم يک کردستان خواهيد داشت و يک منطقه سني­نشين که تا ابد به حمايت ما نياز دارند. در جنوب هم شيعيان از نفوذ بيشتر برخوردار خواهند بود.

 

اشپيگل: پس ايالات متحده چهار سال به جنگى پرداخته که آخرش به يک فاجعه ختم خواهد شد. تا چه حد مقايسه وضعيت کنونى با ويتنام معتبراست؟

 

هرش: صحت و اعتبار اين مقايسه در اين است که آمريکا در عراق درگير يک جنگ چريکى است و با فرهنگ آن آشنا نيست. اما با اين تفاوت که در يک نقطه مشخص به خاطر کنگره و مخالفت افکار عمومى،‌ جنگ در ويتنام ديگر قابل دفاع نبود. اما اين آقايان امروز هيچ وقعى به مخالفت کنگره و افکار عمومى نمي­گذارند. آنها اين مخالفت­ها را مي­بينند اما اهميت نمي­دهند.

 

اشپيگل: اگر جنگ عراق واقعاً به شکست ايالات متحده ختم شود آيا زخمى به عمق جنگ ويتنام برجاى خواهد گذاشت؟

 

هرش: خيلى بدتر. ويتنام يک اشتباه تاکتيکى بود. اما اين بار استراتژيک است. چگونه زيان، به کل فرهنگ را جبران خواهيد کرد. در وطن هر طور هست دليل و منطق آورده مي­شود و افکار عمومى را اغنا مي­کنند و در مورد آن نگرانى چندانى وجود ندارد. براى همين است که مي­گويم ما هرگز ياد [عبرت] نمي­گيريم. در يک يا دو دهه آينده دوباره خود را براى جنگى ديگر آماده مي­کنيم.

 

اشپيگل: البته جلوگيرى از آن وظيفه رسانه­هاست. آيا خبرنگاران وظيفه خود را بهتر از زمان پيش از جنگ عراق انجام داده­اند.

 

هرش: بله. بهتر انجام داده­اند. اما اگر به قبل نگاه کنيد اصلاً از عهده برنيامدند. وقتى کسى مثل بوش مي­خواهد ساعت را براى رسيدن به قيامت به جلو بکشد و همه را به خطر بيندازد رازدار مي­شود و به کنگره هيچ نمي­گويد و به چيزهايى که ما مي­نويسيم خو مي­کند. در چنين شرايطى ما [خبرنگاران] وظيفه مهم­ترى داريم. ما به درستى به اصل اول متمم قانون اساسى عمل نکرديم و مطبوعات به قانون اساسى عمل نکردند.

 

پيش از جنگ عراق ما  وطن­پرست دوآتشه بوديم. و همين منشأ اشتباه ما بود. بارها از من ميپرسند چه بر سر نيويورک تايمز هميشگى آمده است. و من اکنون مي­گويم اين روزنامه بوى تعفن مي­دهد. رسانه­ها در مورد عراق  به هدف نزدند و مهمترين خبر دوران را به درستى پوشش ندادند و اکنون بايد با پيامدهاى آن دست به گريبان باشند.


نظر شما :