طرح صلح عربستان برای خاورمیانه چیست؟

۱۸ تیر ۱۳۸۶ | ۱۳:۲۴ کد : ۹۱ اخبار اصلی
طرح عربستان سعودی قطعنامه های 242 و 338 را به عنوان مبنای تلاش دیپلماتیک جدید قرار داده است. این طرح سپس خواستار عقب نشینی اسرائیل از سرزمین های اشغال شده در سال 1967 و پذیرش یک دولت مستقل فلسطینی به پایتخت بیت المقدس شرقی از سوی اسرائیل شده است.رویکرد سیاستمدران آمریکایی در اظهارات رسمی شان نسبت به طرح صلح عربستان به طور کلی مثبت بوده است. اما در عمل عکس العمل واشنگتن چندان دوستانه نبوده است.
طرح صلح عربستان برای خاورمیانه چیست؟

 

بالاخره انتظار سران عرب به سر رسید و ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل به طرح صلح اتحادیه عرب که بر اساس پیشنهاد عربستان سعودی در سال 2002 ارئه شده بود، پاسخ داد.

 

اولمرت گفت که طرح صلح عربستان سعودی دارای جنبه های مثبتی است و اسرائیل آماده است که با نمایندگان کشورهای عربی دراین زمینه گفت و گو کند. با این حال وی تاکید کرد که این گفت و گوها به معنای پذیرش مفاد طرح صلح عربستان که ماه مارس 2007 برای دومین بار در اجلاس سران عرب در ریاض به تایید رسید، نخواهد بود.

 

این واکنش اگرچه با پاسخی که سران عرب انتظارش را داشتند، فاصله زیادی دارد، اما بدین معنا است که اسرائیلی ها نمی توانند نسبت به آن بی اعتنا باشند. بنابراین درک این نکته که طرح صلح عربستان سعودی دارای چه فرصت ها و تهدید هایی برای اسرائیلی ها بوده و تا چه اندازه می تواند دربرگیرنده ظرفیت های احتمالی موثری برای ایجاد صلح در منطقه باشد، بسیار اهمیت دارد.

 

البته نباید از این واقعیت غافل بود که اسرائیل سال ها در انتظار دعوتی از این دست از سوی جهان عرب برای مذاکره بوده است. این طرح در واقع نه تنها به معنای آغاز روند صلح با فلسطینی ها است بلکه بیانگر فرصتی مغتنم برای اسرائیل به منظور گفت و گو با کشورهای عربی در راستای برقراری صلح و حتی ایجاد مناسبات عادی با آنها است.

 

به همین دلیل است که برخی از کارشناسان سیاسی طرفدار اسرائیل معتقدند که اسرائیل باید این پیشنهاد را به سکوی پرتابی برای خود تبدیل کند. از سوی دیگر اعراب می دانند که اسرائیلی ها این طرح صلح را بدون کم و کاست نخواهند پذیرفت و تمایلی ندارند که نیروهایشان به مرزهای 1967 بازگشته و مسئولیتی را در قبال آوارگان فلسطینی برعهده گیرند.

 

اما از اظهارات مقامات اسرائیلی می توان این طور برداشت که آنها تمایل دارند پشت میز مذاکره حاضر شوند و در راستای نزاع اسرائیلی – عرب به پیشرفت هایی نایل آیند. واقعیت این است که اتحادیه عرب به دلیل واکنش احتمالی ملت های عرب و به خصوص فلسطینی ها نمی تواند با پیشنهادی اغوا کننده تر از آن چه در طرح عربستان سعودی مطرح شده است، برای حل این نزاع اقدامی صورت دهد.

اظهارات اولیه اولمرت هم مبنی بر این که پیشنهاد مذکور در برگیرنده "عناصر جالبی" است، بر این نکته صحه می گذارد.

 

پشنهاد اتحادیه عرب

طرح عربستان سعودی قطعنامه های 242 و 338 را به عنوان مبنای تلاش دیپلماتیک جدید قرار داده است.

 این طرح سپس خواستار عقب نشینی اسرائیل از سرزمین های اشغال شده در سال 1967 شامل بلندی های جولان، بیت المقدس شرقی و پذیرش یک دولت مستقل فلسطینی به پایتخت بیت المقدس شرقی از سوی اسرائیل شده است. در عوض تمام کشورهای اتحادیه عرب موافقت می کنند که به نزاع با اسرائیل خاتمه داده؛ صلح بین آنها و اسرائیل برقرار کرده و از همه مهمتر مناسبات عادی با این رژیم را آغاز کنند.

 

بدیهی است که این نکته آخری برای اسرائیلی ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. صلح پیمانی است که بر روی تکه ای کاغذ نوشته می شود. اما سایه شوم جنگ زمانی واقعا از روی سر اسرائیلی ها کنار می رود که آنها بتوانند پیمانی را با اعراب در زمینه برقراری روابط عادی منعقد کنند.

 

روابطی که مبادلات اقتصادی، تعاملات آکادمیک و فرهنگی و ارتباط میان ملت های در جوامع مختلف اجزای جدائی ناپذیر آن باشند.

 

اما در مطلع طرح پیشنهادی عربستان سعودی نکاتی است که به عنوان خطوط قرمز اسرائیل های شناخته شده اند. نکاتی نظیر عقب نشینی به مرزهای 1967 و تقسیم بیت المقدس. البته در این قسمت به یکی دیگر از موضوعات بحث برانگیز یعنی آوارگان فلسطینی اشاره ای نشده است.

 

واکنش حماس

طرح صلح عربستان حماس را در وضعیت دشواری قرار داده است. به رسمیت نشناختن اسرائیل در مرامنامه حماس جایگاه ویژه ای دارد. اما از سوی دیگر آنها هرگز تلاش نکرده اند که خود را از حمایت دولت های عرب محروم کنند. بنابراین حماس ناگزیر است در مورد طرح صلح عربستان سیاستی مطابق با اجماع اعراب اتخاذ کند.

بر همین اساس گروه حماس احتمالا یک سیاست غیرقابل پیش بینی را در دستور کار قرار داده و در فضایی میان پذیرش یا رد طرح صلح عربستان حرکت خواهد کرد. به عقیده برخی از کارشناسان سیاسی حماس با رای مثبت محمود عباس در قالب دولت اتحاد ملی در مورد این طرح مخالفت نکرده و در عین حال عدم همراهی خود را با برقراری یک صلح رسمی با اسرائیل اعلام خواهد کرد.

 

اما موقعیت کنونی حماس برای کنار آمدن با طرح صلح عربستان از زمانی که این طرح برای اولین بار در سال 2002 مطرح شد، بهتر است. در سال 2002 این طرح در حالی ارائه شد که حماس حمله ای انتحاری را در هتل نتانیان به اجرا درآورد. پس از این حمله بود که اسرائیل عملیات گسترده سپر دفاعی را در کرانه باختری به اجرا درآورد و بدین ترتیب طرح صلح عربستان کاملا به فراموشی سپرده شد.

 

اما طرح صلح سعودی ها در حالی باردیگر مطرح شده است که درگیری های خونین میان مبارزین فلسطینی و نیروهای اسرائیلی به پایان رسیده است. از سوی دیگر طرح مذکور اکنون حمایت اتحادیه عرب و اجماع اعراب را با خود دارد.

 

در حال حاضر پذیرش یک آتش بس با اسرائیلی ها برای حماس کار چندان دشواری نیست. این در واقع مرحله ای است که گروه مذکور هم اکنون به آن وارد شده است. اما بی شک مذاکره با اسرائیلی ها تنها زمانی رخ خواهد داد که موضوعات حساسی مثل آوارگان فلسطینی به نتیجه رسیده و گفت و گوهای داخلی میان گروه های فلسطینی روندی مثبت را طی کند.

 

رفتار حماس در آینده هرچه باشد، برای پیش بینی آن نمی توان از توجه به دو واقعیت یا نکته غفلت ورزید. اول این که حماس نمی تواند به یک باره از ایدئولوژی خود دست بکشد و نکته دوم این که گروه مذکور دوست ندارد برخلاف رای و تمایل فلسطینی ها و ملت عرب عمل کند.

 

 بنابراین در حالی که موقعیت منحصر به فرد کنونی فرصت هرگونه مخالفت صریح حماس را با طرح عربستان گرفته است، این گروه احتمالا تلاش خواهد کرد که گزینه مخالفت غیرمستقیم با این طرح را برگزیده و از طرقی قانونی تر آن را به چالش بگیرد.

 

واکنش اسرائیل

تلاش اولیه اسرائیلی های این بود که عربستان سعودی را از تاکید بر موضوع آوارگان فلسطینی و عقب نشینی نیروهای اسرائیلی ها به مرزهای 1967 بازدارند. این تلاش هرگز به عنوان هدفی دست يافتنى معرفى نشد و تعجبی نداشت که اسرائیل در نهايت از اجرای آن بازماند.

 

اما اکنون که پیشنهاد طرح صلح جدید مطرح شده است، واکنش اسرائیلی ها مثبت تر از آن چیزی است که انتظارش بود.

 

اگرچه برخی از کارشناسان سیاسی معتقدند که پیشنهادهایی نظیر دعوت از سران عرب برای دیدار از اسرائیل تلاشی دیگر از سوی این رژیم برای فرافکنی موضوعات کلیدی در طرح صلح اعراب ( مثل موضوع آوارگان و عقب نشینی نیروهای اسرائیلی ) است، اما به عقیده این کارشناسان به هر حال نمی توان موضع جدید اسرائیلی ها نسبت به این طرح را نادیده گرفت و موثر ندانست.

 

 ایهود اولمرت پس اجلاس سران عرب در ریاض که پیرامون طرح صلح جدید برگزار شده بود گفت: " اجلاس ریاض بی شک موضوعی جدی است. ما نمی خواهیم خودمان را فریب بدهیم – آنها از ما می خواهند که به مرزهای 1967 عقب نشینی کنیم و حق بازگشت را بپذیریم. ما تعجب نکردیم و درک می کردیم که اوضاع این طور پیش برود. "

 

این اظهارات را می توان با واکنش شیمون پرز به عنوان یکی از سیاستمداران میانه روی اسرائیل در زمان ارائه طرح صلح عربستان در سال 2002 مقایسه کرد. وی در آن زمان گفته بود: " اعلامیه های یک جانبه ای که هریک از طرف ها مواضع خود را در آن اعلام کنند، هیچ نتیجه ای دربر نخواهد داشت."

 

اما اسرائیلی ها هم زمانی  که وارد جزئیات می شوند با مسایل چالش برانگیز زیادی مواجه می شوند. برای مثال اظهارات اخیر اولمرت حکایت از این دارند که وی بر عدم مذاکره پیرامون بازگشت آوارگان فلسطینی اصرار دارد. و این رویکردی است که هرگز از سوی اعراب قابل پذیرش نیست.

 

 از دست ندادن اکثریت یهود برای اسرائیل همیشه جزء خطوط قرمز بوده است و تا کنون هیچ یک از روسای دولت اسرائیلی تلاش نکرده است که از آن گذر کند.

 

نکته دیگر این که نخست وزیر اسرائیل تلاش دارد تا بر اساس رویکرد برخی از اسلاف خویش از جمله اسحاق رابین و ایهود باراک حل اختلافات اسرائیل با فلسطینی ها و سوری ها را در دو مسیری جداگانه پیش ببرد. اما واقعیت این است که چنین روندی در موقعیت کنونی که اسرائیل درگیر اختلافات داخلی و چند دستگی میان احزاب است، قابل اجرا نیست.

 

اولمرت اکنون تلاش می کند که طرح عربستان در کنفرانسی منطقه ای و با حضور فلسطینی ها و کشورهای عرب میانه رو مورد بررسی قرار گرفته و نهایی شود. کشورهای عرب میانه رو در ادبیات سیاسی منطقه خاورمیانه به کشورهای "عرب چهار " اطلاق می شود که شامل مصر، عربستان، اردن و امارات متحده عربی است.

از ميان 17 عضو ديگر اتحاديه عرب نيز مراکش، قطر، کويت، تونس، عمان و ليبى در زمره بلوک ميانه روها به حساب مى آيند. يمن، موريتانى، سومالى، جيبوتى و کوموروس نيز بازيگرانى کوچک محسوب مى شوند که احتمالا سياست هايى مطابق با رويدادها و فضاى موجود اتخاذ خواهند کرد. کشورهايى مانند عراق، سودان، بحرين و الجزاير هم اعضايى هستند که با مشکلات داخلى خود پنجه نرم کرده و خود به خود از اين روند کنار گذاشته مى شوند.

 

اما کشورهاى لبنان و سوريه نيز هستند که در هيچ يک از اين دسته بندى ها جاى نمى گيرند. با توجه به جنگ اخير در لبنان و ناکامى تلاش هاى اخير براى مذاکره با سوريه، به نظر مى رسد که اسرائيل در تلاش است تا اين دو کشور را از روند حل مسئله فلسطين جدا کند. اسرائيلى ها براى اين کار دلايل زيادى دارند.

 

يکى از آن دلايل اين است که ترک بلندى هاى جولان که در شرط عقب نشينى نيروهاى اسرائيلى تا مرزهاى 1967 مى گنجد، هزينه هاى سياسى گسترده اى براى ايهود اولمرت به همراه خواهد داشت.

 اما کارشناسان پيش بينى مى کنند که حتى در صورتى که اسرائيل موفق به حذف صندلى سوريه در ميز مذاکرات شود، بعيد به نظر مى رسد که عربستان، مصر، اردن و امارات در نهايت با جدا کردن موضوعات مرزهاى فلسطين و بلندى هاى جولان موافقت کنند.

 

پافشاری عربستان

بدین ترتیب و با توجه به موانع فعلی و تاریخی موجود در برابر هرگونه راه حل عاجل یا دراز مدت برای نزاع فلسطینی – اسرائیلی دردرجه اول و اختلافات میان اعراب و اسرائیل، این سوال مطرح می شود که چرا عربستان پیشنهاد طرح صلح را ارائه کرده و اکنون در تلاش برای ایجاد اجماع عربی در راستای آن است.

 

فاکتورهاى زيادى وجود داشتند که سعودى ها را به ارائه پيشنهاد جديد ترغيب کرده اند، اما به نظر مى رسد که مهمترين آنها مناسبات رياض و واشنگتن بود. مناسباتى که چندى است دوران افول و سردى خود را تجربه مى کند. ملک عبدالله، پادشاه عربستان اخيرا ديدار از پيش اعلام شده خود از کاخ سفيد را لغو کرد.

 

 علت عدم تمايل عبدالله براى سفر به واشنگتن هرگز مشخص نشد‌، اما وى آشکارا اشغال عراق توسط نيروهاى آمريکايى را غيرقانونى دانسته است.

 

اين اقدام بيانگر وجود عوامل تنش زا در روابط عربستان و آمريکا است. عواملى که با ناکامى سياست خاورميانه اى آمريکا تشديد يافته اند. سعودى ها طى ماه هاى اخير توانستند طعم استقلال را در تصيم گيرى هاى خود پيرامون موضوعات حساس منطقه اى بچشند. آنها توانستند ميانجيگرى براى تشکيل دولت اتحاد ملى فلسطين را به نام خود به ثبت برسانند.

 

دولت سعودى همچنين توانست با يکى از رقباى سرسخت منطقه اى خود يعنى ايران در راستاى احياى نظم در لبنان، پس از جنگ 33 روزه، همکارى هايى داشته باشد و حالا هم اقدامى جديد را در راستاى بازگرداندن نزاع فلسطينى – اسرائيلى در مسير ديپلماسى و مذاکره آغاز کرده است.

 

البته سعودى ها درصدد کاهش سطح رابطه خود با آمريکايى ها نيستند، زيرا منافع استراتژيک و درازمدت اين رابطه براى آنها امرى انکارناپذير است. اما دولت رياض در عين حال در مورد تهديد ايران از دولت بوش سلب اعتماد کرده است. عربستان اکنون به اين نتيجه رسيده است که همراه کردن جهان عرب تحت رهبرى خود براى مقابله با آن چه تهديد ایران خوانده می شود، بهترين و موثرترين گزينه ممکن است.

 

سعودى ها اميدوار هستند که تشکيل يک دولت جديد آمريکايى در سال 2008، سياست خاورميانه اى جديدى را نيز به همراه آورد، اما اين موضوع نمى تواند آنان را قانع کند که تا فرا رسيدن آن زمان اقدامى انجام ندهند. اگر قرار است سياست ديپلماسى در نتيجه پيشنهاد جديد عربستان به اسرائيل از سوى رياض مورد پيگيرى قرار گيرد، نمى تواند کوتاه مدت بوده و با رويکرد بوش و چنى نيز سازگارى داشته باشد.

 

عربستان اميدوار است که بوش به کوندوليزا رايس و ساير مهره هاى ميانه روتر در دولت آمريکا اجازه دهد که سياست هاى واشنگن در خاورميانه را پيگيرى کنند. ممکن است که اين خيالى خام باشد، اما سعودى ها به اين نتيجه رسيده اند که ناگزير هستند نقشه خود براى تسلط بر روند ديپلماسى در خاورميانه را در هر صورت عملى سازند.

 

موضوع عراق و ناکامى آمريکايى ها در اين کشور هم از جمله نگرانى هاى سعودى ها در منطقه به حساب مى آيند. آنها مى دانند که در آينده فقط ايران يا عربستان قادر هستند که در عراق پس از اشغال حضورى يافته و در بازسازى اين کشور مشارکتى گسترده داشته باشند.

 

بنابراين رياض تلاش خواهد کرد تا جهان عرب را در اين رقابت با خود همراه سازد. در واقع افزايش نفوذ ايران در جهان عرب اصلى ترين کابوس سعودى ها در منطقه محسوب مى شود. زیرا این روند می تواند توازن شیعی و سنی منطقه را به سود ایران رقم زده و در نتیجه عربستان را با از دست دادن برخی از پایگاه های سنتی اش در منطقه مواجه سازد.

 

آنها براى مقابله با چنين روندى در تلاش هستند تا به صورت موقت از آمريکايى ها فاصله بگيرند تا سياست هاى فعلى واشنگتن اخلالى در طرحايشان ايجاد نکنند. اگر رياض در نهايت موفق شود که در زمينه نزاع فلسطينى – اسرائيلى به پيشرفت هايى نايل آيد، موقعيت رهبرى خود در ميان اعراب را بهبود بخشيده و بدين ترتيب جهان عرب را در بحران عراق توانا خواهد کرد.

 

نقش آمریکا

رویکرد سیاستمدران آمریکایی در اظهارات رسمی شان نسبت به طرح صلح عربستان به طور کلی مثبت بوده است. اما در عمل عکس العمل واشنگتن چندان دوستانه نبوده است. این نگرش به خوبی در سفر اخیر کوندولیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا به خاورمیانه هویدا بود.

 

برخی از تحلیلگران از پیگیری "دیپلماسی شاتل" توسط رایس در این سفر یاد کردند. بر اساس این شیوه وزیر خارجه آمریکا تلاش کرد که به عنوان قاصد و میانجیگری منصف میان اسرائیل، تشکیلات خودگران و اتحادیه عرب عمل کند. اما این رفتار سیاسی جدید رایس جز توافق اولمرت و محمود عباس بر سر برگزاری دو هفته یک بار چند دیدار، نتایج دیگری در برنداشت.

 

سفری که توسط هیات نمایندگان کنگره آمریکا با ریاست نانسی پولوسی به خاورمیانه صورت گرفت نیز تا حدی بیانگر نشانه هایی جدید از تغییر سیاست خاورمیانه ای واشنگتن است. این سفر بی شک به مذاق اهالی کاخ سفید و اعضای جمهوریخواه کنگره آمریکا خوش ننشسته است. کمیته امور عمومی یهودیان آمریکا ( AIPAC ) نیز اگرچه در مقابل این سفر سکوت اختیار کرد، اما بسیار بعید است که نگاهی مثبت به آن داشته باشد.

این سکوت در واقع تا حدی منبعث از ناامیدی آیپک در مورد سیاست خارجی بوش است. گردش این کمیته به سوی سیاست های نومحافظه کارانه دولت بوش طی سالیان اخیر به شدت موجب خدشه دار شدن روابط آن با دموکرات ها شده بود.

اگرچه پیام پولوسی برای سوریه ضرورتا برخلاف سیاست های بوش نبوده است و مواردی از جمله مبارزه با تروریسم در سرزمین های اشغالی و عراق، تمایل اسرائیل به گفت و گو و لزوم همکاری سوری ها برای آزادی سربازان اسرائیلی از اسارت حزب الله و حماس را شامل می شد، اما گفت و گو با سوریه ماهیتا بیانگر این نکته بود که تشکیلات رهبری دموکرات های آمریکا قصد ندارد به هیچ وجه مطابق با رویکرد ناکام بوش در عدم مذاکره با دشمنان عمل کند.

 

این نشانه ها و گزارش های اخیر حکایت از این دارند که تلاش های آشکار جدیدی در آمریکا برای اقناع واشنگتن در پیگیری روند مذاکره میان کشورهای عربی و اسرائیل که تشکیلات خودگران و سوریه را نیز شامل شود، آغاز شده است.       


( ۷ )

نظر شما :