بازگراداندن عراق به جهان عرب برای جلوگیری از نفوذ ایران

۰۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ | ۲۱:۰۸ کد : ۱۰۵ گفتگو
هم اکنون اوضاع امنیتی عراق بسیار بحرانی است. راهکارهایی هم که برای برون رفت از این بحران ارائه شده است، کمتر با موفقیت قرین بوده اند. کوندالیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا برخی از این راهکارها را با سایت اینترنتی Real Clear Politics مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی معتقد است که باید تلاش کرد تا عراق به جهان عرب بازگردد تا بدین ترتیب جلوی روند نفوذ بیشتر ایران در منطقه گرفته شود.
بازگراداندن عراق به جهان عرب برای جلوگیری از نفوذ ایران

هم اکنون اوضاع امنیتی عراق بسیار بحرانی است. راهکارهایی هم که برای برون رفت از این بحران ارائه شده است، کمتر با موفقیت قرین بوده اند. کوندالیزا رایس، وزیر خارجه آمریکا برخی از این راهکارها را با سایت اینترنتی  Real Clear Politics مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی معتقد است که باید تلاش کرد تا عراق به جهان عرب بازگردد تا بدین ترتیب جلوی روند نفوذ بیشتر ایران در منطقه گرفته شود.

در تماس­هایی که من با فرماندهان نظامی آمریکا  در بغداد  داشتم، می­گویند توقف حملات خیره­کننده وبهت­آور آسان نیست. سوال اول در واقع این است اگر ما نتوانیم این حملات را به هیچ ترتیبی متوقف کنیم، چگونه به یک راه حل سیاسی که مورد تأیید همه باشد خواهیم رسید؟

 

خوب روشن است که شما کاهش دوره خشونت را می­خواهید. اما یکی از دغدغه­های اصلی در مورد دوره بعد از فوریه 2006 و بمباران گنبد طلائی ( حرمین عسگسرین ) تغییر ماهیت خشونت و تبدیل آن به خشونت بین فرقه­ای است و پرسش مردم این است که آیا دولت عراق می­خواهد یا می­تواند از مردم محافظت کند یا نه؟ و من فکر می­کنم یکی از مهمترین عناصر طرح امنیتی بغداد این است که باید در مردم یک حس کاملاً روشن به وجود آورد: این که نیروهای امنیتی دولت عراق حداقل به یک اندازه از جمعیت شیعه و سنّی محافظت می­کند. و به اندازه مساوی و بدون تبعیض به تعقیب عاملان حملات انتحاری هم در  شیعیان و هم در سنّی­ها می­پردازد.

حملات از نوعی که در 18 آوریل (29 فروردین) اتفاق افتاد و حمله انتحاری بزرگی بود، باعث می­شود در ذهن برخی از ما ارتباط میان القاعده و شورشیان تداعی شود. در این صورت کار بسیار دشوار خواهد بود. حمله در چنین سطحی باعث خواهد شد که حداقل در ذهن عده­ای از مردم عراق این نکته نقش ببندد که القاعده علیه مردم عراق مشغول فعالیت است برای مثال آن چه در شهر انبار عراق اتفاق افتاد نشان داد شیوخ انبار بعد از آن که القاعده مسئولیت حمله را برعهده گرفت به این نتیجه رسیدند که این گونه حملات دیگر فقط علیه مواضع آمریکا تلقی نمی­شود بلکه حمله به همه­ عراقی­ها است.

دولت عراق نتوانسته امنیت این کشور را ارتقا بخشد. اما نقش سیاسی این دولت متفاوت است. اگر مردم احساس کنند حکومت در ایجاد امنیت تبعیض قائل نمی­شود زمینه­ مساعدتری برای ایجاد آشتی سیاسی فراهم می­آید، حتی اگر این حملات خیره­کننده و بهت­آور تروریست­ها – که هیچ ارتباطی با فرایند سیاسی ندارند بلکه بیشتر به القاعده مربوطند-همچنان ادامه پیدا کند. می­خواهم به وضوح بگویم که ما مطمئن نیستیم که این حملات از جانب القاعده است هرچند ازشواهد و ویژگی­های این حملات این گونه برمی­آید.

نکته­ دیگری که می­خواهم اضافه کنم این است که ما هنوز در ابتدای طرح امنیتی هستیم، همه نیروهای آمریکا در موقعیت قرار ندارند و هنوز نیروهای امنیتی عراقی به طور کامل شکل نگرفته­اند. و من فکر می­کنم برای بهبود در وضع امنیتی هنوز جای امیدواری هست. هرچند هر­از­گاهی اخبار بد به گوشتان برسد.

 

آیا خروج وزرای صدر از کابینه نوعی شکست بزرگ به حساب می­آید؟

 

خوب بستگی دارد به این که بقیه چه کار می­کنند. تا به حال که حکومت به کار خود ادامه داده به خصوص که می­توان گفت آنها فقط بخش کوچکی از کابینه بودند نه بخش مهمی از کابینه. مالکی هم هنوز از پشتیبانی اکثریت برخوردار است. مهم این است که ببینیم در آینده چه اتفاقی می­افتد آیا آنها دوباره به خیابان برمی­گردند یا آن که در صحنه سیاسی شکست می­خورند و هنوز برای نتیجه گیری زود است. جنبش صدر هم چندان یکپارچه و متحد نیست و هر آن امکان دارد عده­ای از او روی گردان شوند. بنابراین باید صبر کرد و دید. خروج او یک ضربه ویرانگر نبود. به علاوه آنها یک بار دیگر این کار را کرده بودند و دوباره بازگشتند.

 

به نظر شما مهمترین کاری که ظرف چند هفته­ آینده باید صورت بگیرد چیست؟

 

آشتی موقت امروز باید به آشتی دائمی­تری تبدیل شود چون بعد از وقایعی که اتفاق افتاده آشتی محکم و دائمی نیاز به زمان بیشتری دارد. بعد از آن مهمترین کار تصویب قوانین مربوط به نفت است. درآن جا هم باید این احساس به وجود آید که تبعیضی در کار نیست و هیچ کس را بر دیگری رجحانی نیست. نباید احساس محروم ماندن از این موهبیت در جامعه به وجود آید. برای همین هم متحد و یکپارچه ماندن عراق بسیار مهم است.

موضوع دیگر بازگشت حقوق ومزایای حزب بعث است هر چند که مردم عراق لطمه زیادی از این حزب دیده­اند وفراموشی آن کار آسانی نیست. در عوض این علامت به سنّی­ها هم فرستاده می­شود که حق و حقوق آنان نیز محفوظ است. بعد هم باید در انتخابات استانی اهمیت بیشتری به سنّی­ها داد چون در انتخابات قبلی به اندازه جمعیت خود نماینده نفرستاند. در توزیع ثروت و ساخت وساز استان­های سنّی نشین هم باید به اندازه جمعیت­شان سهم داشته باشند. ما اخیراً باخبر شدیم که این اتفاق در حال انجام است. در بودجه و مدیریت نیز سهم آنان باید رعایت شود. در شهرهایی مانند انبار و بغداد اقلیت­ها مورد توجه کافی قرار نمی­گیرند. یکی به دلیل تبعیض موجود و دیگری به دلیل بی­کفایتی خودشان. شاید وظیفه ما هم کار کردن روی آن بخشی است که احساس می­کنند مورد تبعیض قرار گرفته­اند.

 

چند هفته­ای است که PRT ( تیم های تدارک بازسازی ) فعالیت خود را در عراق شروع کرده­اند. وضعیت را چگونه توصیف می­کنید؟

 

آنها در حال الحاق کامل به تیم­های فرماندهی هستند به هر حال به نظر ما این تیم­ها برای رشد وتوسعه نهادهای محلی دولتی در عراق موثر خواهند بود. [همانطور که از نامشان پیدا است] برای توسعه ساخت و ساز به عراق اعزام شده­اند و انتظار داریم پروژه­های ملموسی برای مردم به اجرا درآورند. وجود آنان باعث تمرکززدایی شده و برای کارهای عمرانی استان­ها در عراق دیگر چشم براه بغداد نخواهند ماند.

 

به نظر شما ما شتاب زیادی برای بردن دموکراسی به کشوری به خرج ندادیم که حدود چهار دهه ستم استبداد را سپری کرده است؟ آیا به نظر شما این جماعت نیاز به یک دوره­­ گذار نداشتند؟

 

این بحث بارها در محافل مختلف به خصوص در خود منطقه خاورمیانه مطرح شده که بهتر بود فرد محکم و قوی مثل خود صدام جایگزین وی شود. اما پاسخ من این است که آن وقت باز باید 20 سال دیگر صبر می­کردیم تا فرصتی برای شکوفایی نهادهای مدنی لازم برای دموکراسی فراهم آید. کاری که ما باید اکنون انجام دهیم تقویت نهادهای مدنی است تا مردم هم به کارایی آن ایمان پیدا کنند. شاید بهتر بود زودتر اتفاق می­افتاد.

 

دموکرات­ها به این متهم هستند که راه الترناتیوی پیشنهاد نداده­اند، اما " جو بیدن" در واشینگتن پست پیشنهاد ایجاد یک دولت فدرالی را مطرح کرده­ " سم برانوبک" هم ایده­ یک ملت سه دولت را ارائه کرده است. به نظر شما این راه حل عملی نیست؟

 

اگر پاسخ را با فدرال شروع کنم باید بگویم همین حالا هم فدرالی است. به هر حال سه منطقه در عراق وجود دارد اما سوال این جاست که آیا هر یک از این سه منطقه به طور مساوی  یک مرکز قدرت داشته باشند و از یکدیگر مستقل باشند یا هرسه زیر نظر یک مرکز قدرتمند قرار گیرند. گمان نمی­کنم خود عراقی­ها هم تمایلی به این داشته باشند. ساختاری که من نام "کنفدرال" روی آن می­گذارم. عده­ای از شیعیان هم پیشنهاد اتخاد چند استان با هم و ایجاد ساختارهای منطقه­ای واحدی داده­اند، اما به نظرم عملی نمی­آید که عراق را به سه بخش شیعه، سنّی و کرد تقسیم کنیم، شهر بغداد ملغمه­ای از این اقلیت­ها است. با بغداد چه کنیم؟ چه بر سر موصل خواهد آمد که آن هم مخلوطی از فرقه­ها و نژادها است. کرکوک هم همین وضع را دارد. البته باید به سمت تمرکززدایی در قدرت، مدیریت و امکانات نه براساس فرقه بلکه براساس  جمعیت و خصلت­های جغرافیایی پیش برویم. برای مثال موصل باید بودجه­ای متناسب با جمعیت و وسعت جغرافیایی خود دریافت کند.

 

آیا مثالی تاریخی برای این وضعیت وجود دارد؟ بعضی مثال ویتنام را مطرح می­کنند بعضی به یوگوسلاوی سابق اشاره می­کنند؟ به هر حال کشوری مثل یوگوسلاوی از هم پاشید؟ و اکنون به ثبات رسیده­اند؟

 

مردم دراین کشور به هر حال هویت عراقی دارند. درست است که شیعه، سنی و کرد داریم اما همه خود را عراقی می­دانند. من خودم دانشجوی شرق اروپا بودم چیزی به نام یوگوسلاوی مانند آنچه امروز ما عراق داریم وجود نداشت. تیتو مردم یوگوسلاوی را متحد حفظ نکرد. اما عراق را از طریق یک ارتش عراقی و قوانین واحد نفتی می­توان متحد حفظ کرد. اما شواهد تاریخی می­توان یافت که بعد از یک دوره استبداد و دوران گذار ثبات به وجود آمده است. مثل کره جنوبی که همه دموکرات می­شناسیم واکنون قدرت اقتصادی یازدهم در دنیا است، این پدیده­ ظرف 20 سال به اینجا رسیده است. درست بلافاصله بعد از جنگ کره به این موقعیت دست نیافت. کلمبیا و السالوادور نیز مثال­های دیگر آن هستند. جایی که همواره سوال این بوده: آیا خشونت از اینجا رخت برخواهد بست؟

 

آیا بعد از این همه زمانی که گذشته هنوز افکار عمومی آمریکا صبر و تحمل آن را دارد که به دولت بوش در عراق  و به مردم عراق فرصت بدهد تا در دموکراسی پیشرفت داشته باشند.

 

من فکر می­کنم آمریکایی­ها صبورتر از آن هستند که ما فکر می­کنیم. آنها منتظرند ببینند ما موفق می­شویم یا نه؟  اگر عراق را در همین وضعیت نابسامان رها کنیم اوضاع بهتر نخواهد شد و کار آسانتر نخواهد بود. ما نمی­توانیم خاورمیانه­ای داشته باشیم که درآن کشوری مثل عراق با اختلافات فرقه­ای به حال خود رها شده باشد. بله عده­ای خواهند گفت که ما به عراق حمله کرده و صدام را سرنگون کرده­ایم، اما کمی از آینه عقب به گذشته نگاه کنید صدام ما و متحدانمان  از جمله عربستان سعودی را مورد تهدید قرار داده بود. حتماً باید واقعه­ای مانند 11 سپتامبر پیش می­آمد تا ما متوجه می­شدیم در خاورمیانه چه می­گذرد.

 

آیا ما بعد از 5 یا 6 سال خاورمیانه بهتری داریم؟

فکر می­کنم در مسیری قرار گرفته­ایم که خاورمیانه­ متفاوتی خواهیم داشت، خاورمیانه­ای که فرصت ثبات بیشتری خواهد داشت. جایی که اصلاح­طلبان و دموکراسی خواهان باعث شد­ه­اند که  افراطی­ها به خیابان­ها بیایند. و این فرصتی برای خاورمیانه باثبات حقیقی پدید آورده است.

    

همسایگان عراق برای کمک به این کشور چه کاری می­توانند انجام دهند؟

 

3 تا 4 مه (13 تا 14 اردیبهشت) کنفرانسی با حضور همسایگان تشکیل می­شود. آنها تلاش زیادی برای کشاندن سنی­ها به صحنه سیاسی به خرج داده­اند. اردن در آموزش نیروهای امنیتی تلاش قابل تحسینی  به خرج داده، حمایت­های مالی به منظور رهایی از بدهی نیز حرکت بسیار مهمی تلقی می­شود.

از همه مهمتر بازگرداندن عراق به دنیای عرب به ویژه در پاسخ به نفوذ ایران است. و همچنین تقویت هویت عرب برای عراقی­ها است ونه هویت شیعه  چون آنها ایرانی نیستند، عربند. برای همین برگزاری این کنفرانس در مصر بسیار مناسب است.


نظر شما :