مذاکرات هسته‌ای شاه‌کلید حل اختلافات تهران-واشنگتن

۲۶ اسفند ۱۳۹۰ | ۲۰:۴۷ کد : ۱۸۹۸۸۶۷ گفتگو
گفتگوی اختصاصی دیپلماسی ایرانی با گری سیک.
مذاکرات هسته‌ای شاه‌کلید حل اختلافات تهران-واشنگتن
دیپلماسی ایرانی:گری سیک یکی از شناخته شده ترین تحلیلگران آمریکایی در امور ایران است که در زمان ریاست جمهوری جرالد فورد و جیمی کارتر، سمت مشاور شورای امنیت ملی ایالات متحده را بر عهده داشته است. وی همچنین نویسنده کتاب همه چیز فروریخت: رویارویی تراژیک آمریکا با ایران(1985)، سورپرایز اکتبر:گروگان های آمریکا در ایران و انتخاب رونالد ریگان(1991) و خلیج فارس و هزاره: مقاله ای در سیاست، اقتصاد، امنیت و مذهب(1997) و ویرایشگر همکار امنیت در خلیج فارس: خاستگاه ها، موانع و جستجو برای پیامدهاست. دیپلماسی ایرانی با گری سیک در خصوص روابط کنونی ایران و آمریکا، نقش اسرائیل و راه های مثبت برای شکستن بین بست هسته ای با وی مصاحبه ای داشته است.

 

اوباما در اجلاس ایپک از سخن پراکنی درباره جنگ با ایران انتقاد کرد و گفت که  اینگونه سخن گفتن برای امنیت ملی آمریکا و اسرائیل تهدید آمیز است. . پیش از آن نیز مقامات اسرائیلی گفته بودند که بدون اعلام به آمریکا به ایران حمله خواهند کرد. به گمان شما چرا اسرائیل و آمریکا اکنون در مورد مساله هسته ای ایران دچار اختلاف نظر هستند؟

 

به طور بنیادین ایالات متحده بر این باور است که دستیابی ایران به سلاح هسته ای غیر قابل پذیرش است و اسرائیل( رژیم صهیونیستی) نیز می گوید حتی توانمندی ایران برای ساخت سلاح هسته ای نیز پذیرفتنی نیست. به طور اساسی از نقطه نظر من، ایران هم اکنون از توانایی تولید سلاح هسته ای در صورتی که قصد آن را داشته باشد، برخوردار است. اما بحث واقعی اینجا این ست که ایران می گوید سلاح هسته ای نمی سازد و من فکر می کنم که رئیس جمهور نیز این را درک کرده و جدی گرفته و اکنون به دنبال راهی دیپلماتیک برای مشکل است.

 

برخی بر این گمانند که آمریکا نگران حمله یکجانبه اسرائیل به تاسیسات هسته ای ایران است. بنابر برآورد های شما آیا اسرائیل می تواند بدون کمک و آگاهی آمریکا، به ایران حمله کند؟

 

از آغاز این دیدگاه من بوده است که اولا، اسرائیل به تنهایی فارغ از آنچه انجام می دهد، نمی تواند برنامه هسته ای ایران را متوقف کند. در واقع حمله اسرائیل علیه ایران حتی در صورتی که حمله موفقی باشد نمی تواند همه هدف ها را مورد اصابت قرار دهد. ثانیا، این اقدام به طور حتم واکنشی ملی گرایانه از سوی ایران به همراه خواهد داشت و مردم ایران از دولت حمایت خواهند کرد. سوما، این رویداد به خروج ایران از پیمان منع   گسترش سلاح های هسته ای و بیرون راندن بازرسان آژانس بین المللی انرژی اتمی از ایران و همچنین تصمیم گیری برای ساخت سلاح هسته ای منجر خواهد شد که ایرانیان گفته بودند آن را انجام نخواهند داد. بنابراین حمله همه چیز را از قبل بدتر می کند . تحلیل من  است که اسرائیل منطقی برخورد کرده و منافع ملی خود را دنبال می کند . حمله یکجانبه منافع ملی این رژیم را تامین نمی کند.

 

اینجا سئوال دیگری در مورد برنامه هسته ای ایران مطرح است. اینکه آیا این  مساله  جوهر اصلی مشکل بین ایران و آمریکاست. برخی می گویند که برنامه هسته ای ایران تنها تیتری برای طیف وسیعی از اختلافات و درگیری ها بین ایران و آمریکاست مانند نفوذ ایران در عراق و افغانستان و نفت و موضوعات امنیتی در خلیج فارس. آیا شما بر این گمانید که این درک درستی است که گمان کنیم تصمیم ایرانیان برای تعلیق برنامه های هسته ای مشکلاتش را با آمریکا حل می کند؟

 

موضوعات گسترده ای بین آمریکا و ایران وجود دارد و البته در خصوص شماری از مسائل هم، توافق نظر وجود دارد. ما با این واقعیت که به دنبال ثبات و امنیت دولت ها در عراق و افغانستان هستیم، موافقیم. ایالات متحده به مانند ایران در خصوص قاچاق مواد مخدر نگران است و مسائل دیگری هم وجود دارد که ایران و ایالات متحده در آن منافع مشترکی دارند. البته ما در مورد بسیاری از مسائل هم اتفاق نظر نداریم و این شامل روابط سیاسی بین دو طرف به خصوص مساله هسته ای است. از نظر من،تنها راهی که می توان با این مشکلات کنار آمد مذاکره است و در صورتی که به نوعی پرونده مساله هسته ای روی میز باشد این مذاکرات به طور قابل توجهی پیشرفت می کند. این یک اقدام اعتمادساز با اهمیت زیاد است که حل مسائل دیگر را نیز ساده تر می کند. اما این در مرحله دوم قرار دارد و آنچه اکنون به آن نیاز است، گامی بزرگ در جهت اعتمادسازی بین دو طرف است. هیچ یک از طرف ها به دیگری اعتماد  ندارد. اما من فکر می کنم که  اعتماد سازی امری غیر ممکن نیست  و در صورتی که این اقدام انجام شود، بقیه موضوعات ساده تر حل خواهند شد.

 

در صورتی که درست فهمیده باشم، شما بر این باورید که دیگر موضوعات در درجه دوم نسبت به برنامه هسته ای ایران قرار دارند، صحیح است؟

 

به طور اساسی  پرونده هسته ای ایران  برجسته ترین مساله است چرا که اکنون به شورای امنیت سازمان ملل رفته و ایران تحت تحریم قرار گرفته است. پس برای ایران مهم است که تحریم ها لغو شوند و برای آمریکا و دیگر کشور ها نیز این نکته اهمیت دارد که به نوعی اطمینان در چارچوب بازرسی و نظارت بر برنامه های هسته ای ایران دست یابند. در صورتی که پرونده ایران از شورای امنیت خارج شود و تحریم ها دیگر اعمال نشوند، به گمان من احتمال همکاری در موضوعات دیگر از زمان حال بیشتر خواهد بود.

 

برخی بر این گمانند که حکومت ایران بر این باور است که تعلیق برنامه های هسته ای همانگونه که یکبار انجام شده کمک کننده نیست. چرا که آنگاه ایالات متحده مسائل دیگری را مانند حقوق بشر و روابط ایران با حزب الله و حماس پیش می کشد.  این نگاه تا چه اندازه درست است؟

 

می دانم این ایده ها از کجا می آیند، طیفی از عهد های شکسته شده بین ایران و آمریکا در گذشته وجود دارد ، اما این موضوعی دوطرفه بوده است: ایران در برخی موارد از آنچه که به گمان ما اطمینان دادن بوده؛ عقب نشینی کرده است. ایالات متحده نیز هر از گاهی از تعهدات خود فاصله گرفته است. بنابراین این تردید ها وجود دارند. اما واقعیت این است در صورتی که مذاکره تدریجی در یافتن راهی برای بن بست هسته ای ایران به نتیجه برسد حل دیگر مسائل جاری بین ایران و آمریکا آسان تر خواهد بود. البته افرادی هم در آمریکا هستند که مخالف تعامل با ایران تحت هر شرایطی هستند که می توانند حتی پس از پیشنهاد توافق نیز در این راه مانع تراشی کنند. همچنین افرادی هم در ایران هستند که  نمی خواهند با آمریکا مذاکره کنند. به طور کلی تندروها در دو طرف یکدیگر را تقویت کرده و شرایط را وخیم تر می کنند. اما در عین حال مردمانی نیز در آمریکا و ایران وجود دارند که به واقع به دنبال راهی برای توسعه روابط دوجانبه هستند. باید به آنها فرصت داد تا عمل کنند چرا که تا کنون بیشتر مذاکرات بین تندرو ها بوده و این راه حل مشکل نیست.

 

شما نقش ایپک و لابی اسرائیل در ایالات متحده را چگونه برآورد می کنید؟

 

آنها مشی بسیار تندرویی را هدایت می کنند و موضع اسرائیل این است که پیش از متوقف کردن برنامه هسته ای ایران نباید هیچ مذاکره ای با آن صورت گیرد. این واضح است که ایران چنین اقدامی انجام نخواهد داد. بنابراین آنچه اسرائیلی ها از آمریکا می خواهند مذاکره نکردن با ایران و اتخاذ موضعی بسیار قوی در قبال اقدام نظامی است. ایپک و نمایندگان هم موضع اسرائیل در آن به دنبال مذاکره نکردن و جنگ هستند. به اعتقاد من سخنرانی رئیس جمهور در ایپک نشان داد که تردید هایی در مورد ایران وجود دارد اما با این وجود مذاکره بهترین راه است و نباید جنگی را آغاز کرد که برای جهانیان مصیبت بار خواهد بود. بنابراین در این بخش، خبرهای خوب و بد وجود دارد و با ملاقات نخست وزیر اسرائیل با اوباما این خبرها بیشتر شده اند.

 

گفته می شود اوباما اخیرا برای مقام معظم رهبری در ایران نامه ای نوشته و برخی نیز خاطرنشان کرده اند که این نامه در بخشی تهدید کننده و در بخش دیگر محترمانه بوده است. اگر این طور است به نظر شما قصد اوباما از ارسال این نامه چه بوده است؟

 

به گمان من نمی توان نامه ای را نوشت و در آن به تحریم های شورای امنیت علیه ایران اشاره نکرد. در صورتی که موضوع احترام در میان باشد راهی برای اجتناب از آن وجود ندارد. ایران و آمریکا اختلاف نظر جدی در این مورد دارند. اما به یاد دارم در دوران بحران موشکی کوبا، خروشچف نامه ای بسیار شدید الحن برای آمریکا فرستاد که در آن تهدید های زیادی مطرح شده بود اما در عین حال نشانه ای از تعهد نیز به چشم می خورد. ایالات متحده به طور کلی تهدید ها را نادیده گرفت و به بخشی پاسخ داد که مثبت بود. من به دولتمردان ایرانی پیشنهاد می کنم که به جای بررسی بخش های منفی، همین رویکرد را پیش گیرند تا بر مشکلات غلبه کنیم.

 

سئوالاتی هم در مورد سوریه و تاثیر  مساله سوریه به درگیری جاری بین ایران و آمریکا مطرح است. برخی می گویند سقوط بشار اسد راه اقدام نظامی علیه ایران را هموار می کند. آیا این صحیح است؟

 

البته این به عقیده من نتیجه قطعی نیست. به نظر من اسد سقوط خواهد کرد. مردم سوریه در یک انقلاب آزاد به سر می برند و ارتش اسد مخالفان را تا جایی که می تواند به سرعت سرکوب می کند. اما مردم به اعتراض ادامه می دهند. شاید اسد بتواند در کوتاه مدت به بقای خود ادامه دهد اما در مورد اینکه این روند طولانی باشد تردید دارم. عوامل بسیاری در حال فعالیت علیه وی هستند. اما اوباما در اجلاس ایپک تاکید کرد که جنگ برای همه فاجعه آمیز خواهد بود.جنگ علیه ایران نه تنها برای ایران بلکه برای دیگران نیز پیامد های مخربی به همراه دارد و به نفع آمریکا نیست که این اقدام را انجام دهد. اوباما به روشنی بیان کرد در صورتی که همه راه های دیگر شامل مذاکره مسدود شده باشند احتمال اقدام نظامی وجود دارد. به گمان من آمریکا و ایران دلایلی خوبی برای وارد شدن به مذاکرات جدی دارند، البته نه فقط ژست مذاکره و گفت و گو کردن با یکدیگر در رسانه ها.

 

در صورتی که اوباما دوباره به  ریاست جمهوری آمریکا  برگزیده شود، او در دور دوم ریاست جمهوریش چگونه با موضوع ایران برخورد خواهد کرد؟

 

همه در حال گمانه زنی هستند که اوباما در دور دوم چگونه با ایران برخورد می کند. بیایید تا زمان انتخابات صبر کنیم. من تقریبا در همه زندگیم تحولات سیاسی آمریکا را از نزدیک پیگیری کرده ام و به این نتیجه رسیده ام که پیش بینی من در مورد اینکه رئیس جمهور در دور دوم ریاست جمهوری چه اقدامی انجام می دهد همواره اشتباه بوده است. برای همین نمی خواهم پیش بینی کنم اما گمان می کنم که اوباما برای تعامل با ایران انگیزه دارد ، تعاملی که در دور اول ]ریاست جمهوری او[ به دلیل برخی مشکلات از سوی ایران و آمریکا حاصل نشد. اما اوباما برای دنبال کردن استراتژی مذاکره ، آماده است. این بهترین چیزی است که اکنون به آن می توانیم دست یابیم. اما همانطور که ما یک مثل در آمریکا داریم، برای تانگو به دو نفر نیاز است. آمریکا نمی تواند به تنهایی آن را انجام دهد و ایران نیز نمی تواند به تنهایی آن را انجام دهد. دو طرف باید به گوش فرادادن به تندرو ها خاتمه داده و به مردمانی گوش فرادهند که به جستجوی نتیجه مثبت علاقمندند. البته همیشه حرف زدن از  عمل آسان تر است اما به گمان من اهمیت دارد.

 

نظر شما :