سوریه میعادگاه ترجمه نظامی مواضع موافقان و مخالفان بشار

ایران به دیپلماسی ناوی روی آورد

۰۲ اسفند ۱۳۹۰ | ۱۶:۵۵ کد : ۱۸۹۸۱۸۵ اخبار اصلی
دکتر ماکان عیدی پور، کارشناس مسائل استراتژیک در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است که حرکت ناوچه های ایرانی به سمت سوریه نمی تواند در عمل در ماجراهای مربوط به این کشور موثر باشد.
ایران به دیپلماسی ناوی روی آورد

دیپلماسی ایرانی: بعد از حرکت و پهلو گرفتن ناوهای روسی در سواحل سوریه، این بار ایران بود که پا به پای افزایش فشار ها بر سوریه، دیپلماسی ناوی را به کار بست. در فضایی که غرب و آمریکا دست در دست اعراب هر روز عرصه را بر بشار اسد رئیس جمهوری سوریه تنگ تر می کنند، دوستان سوریه و مخالفان سیاست های مداخله جویانه غرب در کشورهای منطقه هم باید دست به نوآوری در دیپلماسی خود بزنند.در همین راستا، دو ناوچه ایرانی به سمت آب های سوریه حرکت کردند و در سواحل این کشور پهلو گرفتند. دیپلماسی ایرانی این مسئله را در گفت و گو با دکتر ماکان عیدی پور، کارشناس مسائل استراتژیک بررسی کرده است:

 

دو ناوچه ایرانی به سمت کانال سوئز حرکت کرده اند. عبور این ناوچه ها تا چه حد می تواند ایران را در پیگیری اهداف سیاسی یاری دهد؟

در ادبیات امنیت بین الملل و ادبیات نظامی تفسیر تحرکات نظامی یک کشور به دکترین امنیتی آن کشور بر می گردد. اگر به تعریف قدرت و ابرقدرت مراجعه کنیم متوجه می شویم که تفاوت بین قدرت و ابرقدرت اساسا در برد و شعاع استفاده از قدرت نظامی است. یعنی اگر کشوری قادر است در منطقه خود از نیروی نظامی استفاده کند و از این طریق اهداف سیاسی خود را در خارج از مرزهای خود پیگیری کند، این کشور یک قدرت منطقه ای محسوب می شود. اما فرق قدرت و ابرقدرت این است که یک ابرقدرت قادر است در هر گوشه از دنیا از قدرت نظامی خود استفاده کند. این تعریف ابرقدرت است و به همین دلیل هم هست که هنوز چین و برخی دیگر از کشورهایی که از نظر سیاسی و اقتصادی جایگاه بالایی دارند، به عنوان ابرقدرت شناخته نمی شوند. چرا که این کشورها توانایی این کار را ندارند. اصرار چینی ها بر دستیابی به ناو هواپیمابر که یک تکنولوژی پیچیده و مدرن محسوب می شود، به این دلیل است که چینی ها احتمالا در نظر دارند که در آینده بتوانند در حجم کوچک ولی موثر در اقصی نقاط دنیا مداخله نظامی کنند و از منافع سیاسی و اقتصادی خود حمایت کنند.

حرکت اخیر ایران، با توجه به جایگاه ایران در منطقه، حرکت مثبتی است. این که ایران به نیروی دریایی رو آورده و این نیرو را به عنوان نیرویی که از نظر جغرافیایی بیشترین شعاع و امکان حرکت را دارد، مورد توجه قرار داده قابل توجه است. اما درباره این که این اقدام تا چه حد به پیشبرد اهداف سیاسی ایران کمک می کند باید گفت که اساسا ایران یک دکترین دفاعی دارد و به فکر حمله و تهاجم نیست. در ساختار نیروهای نظامی ایران، مسئله حمله پیشگیرانه در مقیاس کوچک و محدود وجود دارد اما اساسا ایران کشور پهناور و صاحب منابعی است که همواره با تهدید و تهاجم رو به رو بوده است. منافع ایران معمولا در اطراف مرزهای این کشور تعریف می شوند به همین دلیل احتیاج به نیروی دریایی قاره پیما ندارد. البته منظور این نیست که ایران به یک نیروی دریایی قوی احتیاج ندارد. اساسا این عرصه یعنی توسعه نیروی دریایی،‌ عرصه بسیار مشکلی است و علاوه بر این امروز نیاز اصلی امنیتی ایران،‌توسعه نیروی دریایی نیست.

 

این اقدام تا چه حد می تواند در پیشبرد اهداف ایران در سوریه موثر باشد؟

به هر حال برخی مسائل در چارچوب مسائل هنجاری در معادلات امنیتی طبقه بندی می شوند. مسائل هنجاری مسائلی هستند که معمولا کاربرد رسانه ای دارند و تاثیراتی روی افکار عمومی جهان به جا می گذارند. این که ایران نشان دهد قادر است نیروی دریایی خود را بازسازی کند و از این نیروی دریایی در نقاط مختلف منطقه و حتی قاره دیگری استفاده کند، نکات مثبتی است که اگر امکان آن وجود دارد باید استفاده شود. اگر امکان دارد، حتی ایران باید نیروی دریایی خود را به امریکای لاتین هم بفرستد.

اما اگر واقعیت را در مورد مسئله سوریه بخواهید به نظر می رسد این اقدام نمی تواند تاثیر چندانی در ماجرا داشته باشد. به این دلیل که امریکایی ها و سایر نیروهایی که سوریه را تهدید می کنند حضور بسیار گسترده ای در منطقه دارند و هم پیمانان بسیار قوی ای از نظر تسلیحاتی مانند اسرائیل در همسایگی سوریه دارند.

 

روسیه هم ناوهای خود را به سمت سوریه حرکت داده است.

به این اقدام در اصطلاح دیپلماسی، دیپلماسی ناو گفته می شود. دیپلماسی ناوی و یا دیپلماسی دریایی نوعی از قدرت هوشمند است. یعنی کشورها به موازات مذاکرات و گفت و گو در عرصه روابط بین الملل، یک ترجمه نظامی نیز از مواضع خود در واقعیت نشان می دهند. به طور مثال نیروهای نظامی را حرکت می دهند. سال هاست که امریکایی ها از طریق حرکت ناوهای خود در خلیج فارس با ایران صحبت کرده اند. وقتی ناوها جلوتر می آیند، ‌خشم امریکایی ها و استیصال آن ها در صحنه سیاسی را نشان می دهد؛ وقتی این ناوها دورتر می شوند یا حضور کمرنگ تری دارند، می توان فهمید که امریکایی ها احساس خطر زیادی نمی کنند. لذا این عرفی است که وجود دارد. به همین جهت به نظر می رسد حرکت ایران یا روسیه و یا هر کشور دیگر نیز بیشتر یک حرکت نمادین است.

 

بعضی وقت ها استفاده از این دیپلماسی ناوی، مانند حرکت ناوهای امریکایی و انگلیسی به سمت خلیج فارس، در موقعیتی انجام می شود که حساسیت بالا است و احتمال درگیری بالا می رود. به نظر شما اساسا چنین حرکت هایی امکان تنش نظامی واقعی را بالا می برد یا صرفا قدرت نمایی است و هیچ وقت به عمل نمی رسد؟

اگر کشوری با هر گونه تهدید نرم افزاری و سیاسی مواجه شود، می تواند انتظار داشته باشد که اگر اراده جدی وجود داشته باشد، این تهدید ظرف چند ساعت یا نهایتا چند روز عملی می شود. چون به طور مثال این که  مسئله سوریه در شورای امنیت مطرح شود، بیش از چند روز طول نمی کشد. این ها همه تهدید هایی است که امکان پذیر هستند. اما اگر این تهدید جنبه نظامی داشته باشد و حضور نظامی نباشد و سخت افزار مورد نیاز در دسترس نباشد، آن وقت این تهدید نظامی، بی اساس نخواهد بود اما منوط به معادلات وابسته به زمان است. به همین دلیل ناوها به نزدیکی کشور مورد تهدید حرکت می کنند و بعد آن کشور به حمله نظامی تهدید می شود. چون در غیر این صورت آن کشور متوجه می شود که چقدر زمان لازم است که این تهدید عملی شود. برای این که فرصت از طرف مقابل گرفته شود و نشان داده شود که در تهدید اراده جدی وجود دارد و سخت افزار هم در دسترس است و هر لحظه ممکن است حرکت انجام شود.

تاکید امریکایی ها بر این جمله که همه گزینه ها روی میز است، به واسطه حضور نظامی در خلیج فارس و خاورمیانه است. اگر امریکا در جغرافیای امریکا محدود بود و پایگاه های امریکا در اروپا و خاوردور و مناطق دیگر وجود داشت و آن وقت ایران را به حمله نظامی تهدید می کرد، ایرانی ها می دانستند که چند ماه زمان دارند تا بفهمند این تهدید واقعی است یا خیر.

 تمایل دارم در انتها باز هم بر این نکته تاکید کنم که تعریف جایگاه کشورها در دنیا همیشه با توانایی و سخت افزار نظامی انجام می شود. احتمالا خیلی ها از این جمله انتقاد خواهند کرد و با آن مخالف خواهند بود. اما من معتقدم که جایگاه هر کشوری در دنیا به واسطه قدرت نظامی آن کشور تعریف می شود. اگر امروز آلمان و ژاپن در کنار فرانسه و انگلستان و امریکا نمی بینیم به دلیل این است که این کشورها در استفاده از نیروی نظامی دچار محدودیت هایی هستند و در واقع بازوی لازم را برای حمایت از ادعاهای خود ندارند.

چین وقتی به لحاظ اقتصادی بسیار ضعیف تر از این بود، جایگاه مهم تری در مقایسه با ژاپن در دنیا داشت. دلیل آن هم این بود که چین اولا هسته ای بود و ثانیا یک ارتش بزرگ و پرتعداد در اختیار داشت. لذا هر حرکتی از سوی هر کشوری در راستای ارتقای این جایگاه، صرفا انعکاسی از جاه طلبی های آن کشور است و به هیچ وجه به معنای جنگ طلبی آن کشور نیست.
 

منبع:‌ تحریریه دیپلماسی ایرانی/ 12 

نظر شما :