بحران سیاسی و امنیتی آفریقا را در آغوش می کشد

دست دردسرساز غرب در قاره سیاه

۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۱ | ۱۴:۴۰ کد : ۱۹۰۰۹۷۳ گفتگو
محمدرضا حاجی کریم جباری، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در ساحل عاج در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی معتقد است تحولات بسیار مهمی در قاره افریقا در حال وقوع است که به دلیل تمرکز بر بحران های جهانی از آن ها غفلت شده است.
دست دردسرساز غرب در قاره سیاه
 دیپلماسی ایرانی: در حالی که نگاه های ناظران بین المللی به بحران اقتصادی در قاره سبز و حرکت های اجتماعی ناشی از آن دوخته شده، تحولات بسیار مهمی در قاره سیاه در حال وقوع است که به نظر می رسد مغفول مانده است. بعد از تحولات لیبی، بخشی از مالی تجزیه شده و در دست گروه های اسلام گرای افراطی وابسته به القاعده که اتفاقا در تحولات لیبی مسلح نیز شده اند قرار گرفته است. در همین حال در این کشور کودتا شده و قدرت به دست نظامیان افتاده است. در گینه بیسائو نیز نظامیان با کودتا قدرت را به دست گرفته اند. اختلافات سودان با سودان جنوبی بر سر منابع نفتی نیز ابعاد تازه ای یافته و وارد فاز نظامی شده است. دیپلماسی ایرانی آخرین وضعیت تحولات افریقا را در گفت و گو با محمدرضا حاجی کریم جباری، سفیر سابق جمهوری اسلامی ایرن در ساحل عاج بررسی کرده است:

 

افریقا در راهبرد سیاست خارجی امریکا از چه جهت اهمیت دارد؟

مستحضر هستید که از سال 1997 که برای اولین بار یک رئیس جمهور امریکا یعنی بیل کلینتون به افریقای سیاه، یعنی افریقای جنوب صحرا سفر کرد، رسما افریقا در حوزه راهبرد سیاست خارجی امریکا قرار گرفت. اگر بخواهیم که خطوط اصلی این راهبرد را ترسیم کنیم می توانیم به چند نکته اشاره کنیم:

1.    نقشی که قاره افریقا، به خصوص منطقه خلیج گینه در تامین انرژی امریکا طی دهه های آینده خواهد داشت. به طوری که امریکا قرار است تا سال 2025 حداقل پانزده درصد نفت خود را از این منطقه تامین کند. بنابراین در راهبرد انرژی امریکا، افریقا دارای نقش است.

2.    در جنگ با تروریسم، به دلیل این که نفوذ القاعده در بخش های مختلف این قاره روز به روز بیشتر شده، امریکا این مسئله را بهانه ای برای تقویت حضور نظامی و امنیتی خود قرار داده و تعداد پایگاه ها و نیروهای نظامی خود را در این قاره افزایش داده است. آفریکوم در واقع همان طرح آمریکا برای تقویت نفوذ و حضور نظامی و امنیتی در آفریقاست.

3.    افریقا در تامین مواد اولیه برای صنایع نقش مهمی دارد و روز به روز این نقش تقویت می شود و از سوی دیگر، کشورهای استعمارگر اروپایی، خصوصا در راس آن ها انگلستان و فرانسه، تا حدود زیادی توان اقتصادی خود را از دست داده اند و نمی توانند نقش سابق را در این قاره ایفا کنند. بنابراین خلاء قدرتی ایجاد شده و امریکا از این خلاء قدرت استفاده می کند و تا حدودی وارد رقابت با این کشورها در حوزه های مستعمراتی آن ها شده است.

4.    امریکا از حضور چین در قاره افریقا نگران است و برای کنترل و مهار نفوذ روزافزون چین و بعد از آن کشورهایی مانند هند و برزیل در قاره افریقا تلاش می کند. امروزه چین به طرف اول تجاری این قاره با رقمی حدود 130 میلیارد دلار در سال تبدیل شده است.

5.    افریقا مناطق حساس و مهم ژئوپلیتیکی دارد. امریکا در مناطق سوق الجیشی مانند شاخ افریقا یا در کشوری مانند سودان، اهداف خاصی را دنبال می کند. به خصوص سودان در چارچوب راهبرد دوران بوش مبنی بر خاورمیانه بزرگ قرار داشت. بنابراین طرح تجزیه سودان یکی از اهداف راهبردی غرب بوده و هست. در این راستا در سال گذشته سودان به دو منطقه تقسیم شد.

6.    تحولات شمال افریقا از سال 2011 موسوم به بهار عربی یا بیداری اسلامی، کشورهای مصر، تونس، مراکش، الجزایر و لیبی در شمال آفریقا را که کشورهایی تعیین کننده و صاحب نفوذ در این قاره هستند، تحت تاثیر قرار داد. کم کم ترکش های این تحول عظیم، به سایر نقاط آفریقا اصابت می کند و این مسئله نیز چالش جدیدی را برای غرب ایجاد کرده است.
 

تاثیر و تاثر بهار عربی یا بیداری اسلامی بر راهبرد امریکا در قاره افریقا چگونه است؟
 

البته مسائل کشورهای حوزه عربی قاره افریقا و شمال آن تا حدود زیادی شبیه مسائل سایر کشورهای عربی است. از این نظر این کشورها با سایر کشورهای قاره سیاه تفاوت دارند. اما به هر حال بسیاری از مسائل اقتصادی و ژئوپلیتیک آن ها با یکدیگر مرتبط است. در هر صورت تحولات شمال افریقا به طور مستقیم و به مرور تاثیرات خود را بر روی سایر قسمت های قاره نشان می دهد. به خصوص بحث تحولات لیبی بسیار مهم به نظر می رسد. صدها هزار نفر از مهاجرین جنوب صحرا که در لیبی زندگی می کردند، در پی این تحولات مجبور شدند که این کشور را ترک کنند. بخشی از این افراد به نیروهای مسلحی تبدیل شده اند که گروه های اشرار یا گروه های سیاسی عقیدتی تندرویی مانند القاعده را تقویت نموده است. در حال حاضر همین نیروها در کشور مالی تحرکات گستده ای داشته اند و عملاً مالی را به دو بخش تجزیه نموده اند. بنابراین تحولات شمال در حال تاثیرگذاری بر مابقی قاره افریقا است و نگرانی های به خصوص امنیتی برای غرب ایجاد کرده است.

در عین حال لازم می دانم به نکته ای بسیار مهم اشاره کنم که متأسفانه در طول تحولات کشورهای عربی در یک سال گذشته به آن توجهی نشده است. گرچه تحولات شمال قاره کم کم آثار جانبی خود را بر سایر بخش ها نشان می دهد، ولی نباید از نظر دور داشت که تحولاتی شبیه به بهار عربی و بیداری اسلامی پیش از کشورهای عربی در سایر مناطق آفریقا رخ داده بود. ساحل عاج، کنیا و زیمبابوه نمونه های آن هستند. ولی از آنجایی که معمولاً کمتر کشوری مایل است با کشورهای آفریقایی مقایسه شود (بدون آن که بخواهیم دلایل آن را ذکر کنیم)، لذا کمتر یا اصلاً به این واقعیت توجه شده است. 
 

قرن بیستم قرون تثبیت مرزهای سرزمینی بود. اما در افریقا حتی در قرن بیست و یکم نیز شاهد تغییر مرزها هستیم. ظاهرا بخشی از مالی از این کشور جدا شده است. پیش از این نیز شاهد تقسیم سودان بودیم. دلیل این تغییر مرزها ضعف حاکمیت دولت ها است یا عوامل دیگری در این زمینه تاثیرگذار است؟
 

تغییر مرزهای اخیر در آفریقا، حاصل عوامل ملی، منطقه ای و بین المللی است. اولا در بعد بین المللی باید به این نکته اشاره کنم که استعمارگران سابق و در راس آن ها فرانسه و انگلستان توان مالی خود را از دست داده اند و دیگر نمی توانند از رژیم های دست نشانده خود در این کشورها حمایت مالی کنند. سطح معیشت مردم به شدت با کاهش و سختی رو به رو است. مشکلات اقتصادی کشورهای متروپل به کشورهای مستعمره سابق نیز کاملا سرایت کرده است. چون نظام پولی، تجاری و اقتصادی این کشورها به طور کامل به کشورهای متروپل وابسته است، لذا مستقیماً تحت تاثیر بحران های اقتصادی و اجتماعی در غرب قرار می گیرند. بنابراین، این عامل بین المللی، تأثیراتی در سطح ملی دارد. در مجموع، از میزان توانایی و کارایی کشورهای استعمارگر سابق برای مدیریت این بحران ها به شدت کاسته شده است.

این عوامل باعث شده تا بحران در جای جای افریقا بروز کند. در شمال شاهد بهار عربی هستیم. در شرق، مشکلات سومالی و سودان، در جنوب مسائل زیمبابوه و در غرب، کشورهای متعددی در ماه های اخیر دستخوش بحران شده اند. این چالش ها به دلیل بحران های بزرگی که در دنیا در جریان است، مورد توجه قرار نگرفته اند. به عنوان نمونه، در دو ماه گذشته در افریقا شاهد دو کودتا بودیم؛ یکی در کشور گینه بیسائو و دیگری در کشور مالی. در مالی دو پدیده رخ داد: یکی پدیده تجزیه این کشور، به طوری که منطقه شمال مالی کاملا تجزیه شده و به دست نیروهای تندروی اسلام گرا و وابسته به القاعده افتاده است. این ها افرادی هستند که بخشی از سلاح و امکانات و تجهیزات خود را از مهاجرینی که در لیبی زندگی می کردند به دست آورده اند. این یکی از آثار مستقیم بحران لیبی است. در همین کشور، نظامی ها به بهانه این که دولت قادر نیست با این تجزیه طلب ها مقابله کند، کودتا کرده و الان با توافقی که با اتحادیه اقتصادی غرب افریقا کرده اند، نوعی دولت انتقالی تشکیل داده اند، اما درگیری ها هنوز ادامه دارد و کشور از نظر امنیتی در خطر هرج و مرج است. جالب این است که مالی کشوری است که در دو دهه اخیر از نظر دموکراسی یک کشور پیشرو شناخته می شد و از ثبات بسیار خوب سیاسی و اقتصادی برخوردار بود و اکنون به طرز بی سابقه ای درگیر این مشکلات شده است. از این جالب تر این است که فرانسه به عنوان کشور صاحب بیشترین نقش در مالی، صراحتا اعلام کرد که با تجزیه طلبان شمال این کشور وارد جنگ نخواهد شد. از طرف دیگر شاهدیم که عمده مسئولیت را به کمیسیون غرب افریقا سپرده و نمی تواند در این کشور نقش موثری را ایفا کند.

در همین مدت در کشور گینه بیسائو نیز که در سال های گذشته ثبات نسبتا خوبی داشت، کودتا شده و نظامی ها به قدرت رسیده اند. این کشور مورد تحریم اتحادیه اقتصادی غرب افریقا قرار گرفته است. اما عملا به نظر می رسد از هیچ کس کاری بر نمی آید و هیچ بازیگری تأثیرگذاری، برنامه ای برای حل این بحران ندارد. اتحادیه اقتصادی غرب افریقا گفته که نیروی نظامی تشکیل خواهد داد، اما آن هم با تاخیر بسیار زیادی رو به رو شده و معلوم نیست که اراده سیاسی و امکانات مالی لازم برای این کار داشته باشند. بنابراین می بینیم که این حوزه مستعمراتی سابق، که اتفاقا طی دو دهه گذشته یک دوره نسبی ثبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و دمکراسی را تجربه کرده است، چگونه دستخوش چالش های جدی شده است. مشکلات ساحل عاج هنوز به طور کامل حل نشده است. در نیجریه شاهد فعالیت گروه بوکوحرام وابسته به القاعده هستیم. این کشور به طور فزاینده ای شاهد حرکات تروریستی است. سومالی هم چنان فاقد یک دولت مرکزی است. سودان که به دو بخش تجزیه شد، دچار جنگ شده و میان دولت خارطوم و سودان جنوبی بر سر مناطق نفتی هگلیگ و آبایی درگیری نظامی رخ داده است.

به این ترتیب شاهدیم که افریقا امروز در شمال،‌ جنوب، شرق و غرب دچار بحران است و کشورهای غربی هیچ گونه راه حل مشخصی برای این بحران ها ندارند و حل و فصل این بحران ها را به خود دولت های افریقایی سپرده اند، ولی آن ها فاقد امکانات مالی کافی برای حل و فصل این مناقشات هستند.
 

به نظر می رسد که افریقا در حال حاضر از نظر امنیتی در وضعیت نگران کننده ای است. آیا این احتمال وجود دارد که سر ریز تهدیدات امنیتی از سوی نیروهای القاعده در این کشورها، امنیت بین المللی را به خطر اندازد؟
 

البته صحبت هایی که شد به این معنا نیست که الزاما افریقا به تمامی غرق در بحران و درگیری است و یا تبدیل به بهشت امن القاعده شده است. هنوز نمی توان گفت که القاعده نقش تاثیرگذاری در سیاست های افریقایی پیدا کرده است. افریقا امروز متشکل از 55 کشور است و این گونه بحران ها تنها ده تا پانزده کشور را در بر می گیرد. باقی کشورها از آرامش و ثبات برخوردارند و بسیاری از آن ها رشد اقتصادی نسبتا خوبی دارند. قصد من نشان دادن یک چهره بحران زده و به هم ریخته از افریقا نیست. سخن این است که در گذشته وقتی این بحران ها در برخی کشورها و یا مناطق رخ می داد، غرب می توانست به سرعت راه حلی اعم از نظامی، سیاسی یا اقتصادی یافته و به موقع اجرا بگذارد، اما امروز قادر به این مهم نیست.
 

به نظر شما علت این ناتوانی غرب در مدیریت بحران چیست؟ تنها علت آن بحران اقتصادی غرب است؟
 

البته دلیل اصلی، بحران اقتصادی و اجتماعی در غرب است. دلیل دیگر، بی اعتمادی و بی اعتباری سیاست های غرب، نزد افکار عمومی و نسل نخبگان جدید در آفریقاست. آنها به سوی بازیگران جدید در آفریقا مانند چین، برزیل و هند گرایش زیادی پیدا کرده اند. این بازیگران جدید تا حدی خلاء قدرت را در قاره افریقا پر می کنند، ولی در عین حال هنوز مایل نیستند که این نفوذ اقتصادی را به نفوذ سیاسی تبدیل کنند و با سیاست های غرب در آفریقا درگیر شوند. متاسفانه در اثر پدیده جهانی شدن، آفریقا حاشیه تر شده است. برخی کشورهای اروپایی بانفوذ در آفریقا و در رأس آنها فرانسه دوره ی سارکوزی، اصلاً سیاست آفریقایی نداشت. عناصر جدیدی هم در سیاست و حکومت آفریقا ظهور و بروز کرده که برخی از آنها الزاماً در کنترل غرب نیست.
 

اما این کشورهای جدید بانفوذ در آفریقا آن قدر قدرتمند نیستند که بتوانند به طور کامل بحران ها را حل و فصل کنند؟
 

اگر هم این قدرت را داشته باشند مایل نیستند که درگیر این گونه بحران ها شوند، به این دلیل که نمی خواهند این احساس را در غرب ایجاد کنند که قصد رقابت با غرب را دارند. در این گونه مواقع سعی می کنند که همکاری و مشارکت با غرب را در دستور کار خود قرار دهند. آن ها نمی خواهند سیاست تقابل و رویارویی با غرب را در افریقا در پیش بگیرند. همه اینها در مجموع باعث شده که غرب با چالش های زیادی برای حل و فصل بحران های افریقا رو به رو باشد.
 

به عنوان جمع بندی به نظر شما راه حل متصور برای حل این بحران ها، چیست؟
 

راه حل قطعا یک بعدی نیست و مجموعه ای از عوامل را باید در نظر گرفت. باید مجموعه ای از عوامل به صورت هماهنگ در کنار یکدیگر قرار گیرند تا بتوان به حل و فصل این بحران ها پرداخت. اما در راس این عوامل، بحث همگرایی افریقایی است. افریقایی ها مادامی که به منابع خود تکیه نکنند و از طریق همگرایی و همبستگی برای کشورهای قاره تلاش نکنند و صرفا به غرب تکیه کنند،‌ مشکلی از مشکلات آن ها حل نخواهد شد. غرب بیشتر به دنبال نفوذ بیشتر و منافع خود است. اگر در جایی بحران به نفع غرب باشد، غرب حتی ابایی از ایجاد بحران ندارد. نمونه این مسئله را می توان در سومالی و سودان دید. در جدا شدن جنوب سودان به وضوح می توان دست غرب را دید. حتی اسرائیل هم منافع زیادی در این جدایی داشت. اکنون به نظر می رسد که در پی جدای سازی منطقه دارفور از سودان هستند. این سیاست های غلط امریکا و غرب است که در دو دهه گذشته اجازه نداده در سومالی یک دولت مرکزی مقتدر ایجاد شود و این کشور از هرج و مرج مطلق و بی قانونی نجات یابد.

بنابراین افریقایی ها باید کم کم راه همگرایی را به صورت جدی تری پیگیری کنند. درست است که اتحادیه افریقا تشکیل شده، اما این اتحادیه عملا در حوزه اقتصادی نتوانسته توفیق یابد. امید این بود که در بعد سیاسی و امنیتی موفق باشد، اما در این بعد هم به دلیل اختلافات زیادی که میان اعضا وجود دارد، چندان موفق نبوده اند. بنابراین کلید حل درازمدت مشکلات قاره افریقا در تقویت اصل همبستگی افریقایی که یک اصل قدیمی و سنتی در این قاره به شمار می رود، نهفته است.

نیاز فوری و حیاتی دیگر که کلید حل دراز مدت بحران است، توجه به توسعه اقتصادی و اجتماعی در این تعداد از کشورهای بحران زده آفریقاست. فقر همچنان ریشه بخش عمده ای از مشکلات سیاسی و امنیتی این قاره ثروتمند است.
 

تهیه کننده: تحریریه دیپلماسی ایرانی/12

نظر شما :